eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
682 ویدیو
61 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5796656010651239890.mp3
5.38M
موضوع: پاداش ترک گناه سخنران: حاج آقا احمد نژاد 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین❤️ دلم برای شما غرق آه و غم شده است نسیم رحمتتان باز شاملم شده است دعای فاطمه در حق من اثر کرده غلامی در این خانه قسمتم شده است به قدر دانه ی ارزن کسی مرا نخرید بجز شما چه‌کسی سایه سرم شده است؟ به هر کجا که روم باز پر کشم اینجا کبوتر دل من جلد این حرم شده است 《 کانال @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙: استاد_پناهیان: 🔸زندگیت تغییر پیدا می‌کنه وقتی بخوای به نزدیک تر بشی... 🔶 آیت الله بهجت (رحمت الله علیه) میفرمود؛ لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تشرف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسل به ائمه علیهم‌السلام بهتر از تشرف باشد؛ زیرا هرکجا که باشیم، آن حضرت می‌بیند و می‌شنود؛ و عبادت در زمان غیبت، افضل از عبادت در زمان حضور است. 《 کانال @Ebrahimhadi
حواست به جوونیت باشه ، نکنه پات بلغزه ؛ قراره با این پاها تو گردان صاحب الزمان (عج) باشی - شهید حمید سیاهکالی مرادی🕊🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5805651531889902890.mp3
2.72M
موضوع: موش دزد سخنران: آیت الله مجتهدی تهرانی 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
🔴 آقای قرائتی: 💠اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان برخورد می‌کردید ، اکنون خوشبخت‌ترین فردِ دنیا بودید. اگر هر روز شارژش می‌کردید باهاش در روز از همه بیشتر صحبت می‌کردید، پایِ صحبت‌هایش می‌نشستید، پیغام‌هایش را دریافت می‌کردید، پول خرجش می‌کردید، دورش یک محافظ محکم می‌کشیدید، در نبودش احساسِ کمبود می‌کردید، حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود. 💠 حتی مطالبِ خصوصیتان را به حافظه‌اش می‌سپردید، همیشه و همه‌ جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی‌. الانم که گوشی ها لمسی شده اگر همونقدر که گوشی رو لمس می‌کنید همسرتون رو نوازش بکنید، کلی خوشبخت می‌شوید و همیشه، بجای این همراه، همسرتون همراهِ اولتان بود. 《 کانال @Ebrahimhadi
📚 زندگینامه 🌷 به نام خدا 💠قسمت اول: وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود. مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه م و گفت:خوش امدی برو بالا، الان حاجی را هم میفرستم بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید. دلم شور میزد نگرانی که توی چشم های شهیده و زهرا می دیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد. به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم دعای کمیل و حالا امده بودیم، خانه دوستم صفورا تقصیر خود مامان بود. وقتی گفتم دوست دارم با جانباز ازدواج کنم یک هفته مریض شد! کلی آه و ناله راه انداخت که تو میخواهی خودت را بدبخت کنی. دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده همه بزرگتر های فامیل روم تعصب داشتند. عمه زینب م از تصمیمم باخبر شد، کارش به قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید. وقتی برای دیدنش رفتم با یک ترکه مرا زد و گفت : اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی ، برو درس بخوان و دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن اما خودت را اسیر یکیشان نکن که معلوم نیست چقدر زنده است! چطوری زنده است! فردا با چهار تا بچه نگذاردت! صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود همانجا ایوب را دیده بود او را از جبهه برای برای مداوا به آن بیمارستان منتقل کرده بودند صفورا آنقدر از خلق و خوی ایوب برای پدر و مادرش تعریف کرده بود که آنها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت این رفت و آمد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را به هم معرفی کند.. رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم اگر می آمد و روبرویم مینشست، آنوقت نگاهمان به هم می افتاد و این را دوست نداشتم. همیشه خواستگار که می آمد، تا مینشست روبرویم، چیزی ته دلم اطمینان میداد این مرد من نیست ایوب آمد جلوی در و سلام کرد صورت قشنگی داشت یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت، ولی چهار ستون بدنش سالم بود وارد شد کمی دورتر از من و کنارم نشست بسم الله گفت و شروع کرد دیوار روبرو را نگاه می کردیم و گاهی گل های قالی را و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم بحث را عوض کرد _خانم غیاثوند، حرف های امام برای من خیلی سند است +برای من هم _اگر امام همین حالا فرمان بدهند که همسرتان را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم +اگر امام این فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام یقین دارم _شاید روزی برسد که بنیاد به کار من جانباز رسیدگی نکند، حقوق ندهد دوا ندهد، اصلا مجبور بشویم در چادر زندگی کنیم +میدانید برادر بلندی، من به بدتر از این هم فکر کرده ام، به روزهایی که خدای ناکرده انقلاب برگردد، آنقدر پای انقلاب می ایستم که حتی بگیرند و اعداممان کنند...! ♦️ادامه دارد... 《 کانال @Ebrahimhadi
🌱♥️ باد هم کم نکند ســوز دل صحرا را قطره‌ای عشق به آتش بکشد دریا را این ترک خورده دلم وحشت این را دارد که بمیرد و نبیند پســر زهــرا را...😔 تعجیل در فرجش صلوات🌺 《 کانال @Ebrahimhadi
🍁❤🍂رسول خدا (ص): ‌ 🌸زياد كن؛ زيرا همچنان كه باد، برگ درختان را فرو مى ريزاند ، سجده را مى ريزاند. 🍁 ‌ 📚الأمالي للصدوق: 589/814 ‌ 《 کانال @Ebrahimhadi
صبح آمده برخیز که خورشید تویی درعالم نا امیدی ، امیــــــد تویی❤️ در جشــن طلوع صـبح در باغ وجـود آن‌گل که به‌روی صبح خندید،تویی❤️ سلام بر پرستوی گمنام کانال کمیل🕊 سلام بر ابراهیم هادی 💞 《 کانال @Ebrahimhadi
‍ 💠 ابراهیم زنده است..💠 🟡اگر بخواهم بهترين مشخصه مهدي را بگويم بايد به حق طلبي او و دفاع از مظلوم اشاره كنم. 🟢مهدي همواره مي‌گفت: «شهدا زنده اند» و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت. ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده مي كرديم. براي همين هميشه به رفتار و كردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و شهدا مي ديد. 🔴هر زمان از كنار عكس شهيدي رد مي شديم، سلام مي داد. يك بار از كنار عكس شهيد عبور كرديم. مهدي سلام كرد. باتعجب به مهدي گفتم: «مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام مي كني؟ در جوابم گفت: «ابراهيم زنده است و داره ما رو مي بينه.... » 🌱 راوی: دوست شهید مدافع حرم شهید مهدی عزیزی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
‍ 🌹خاطرات طنز شهدا🌹 😂امتحانات😂 🌸بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل مي پرداختيم. يكي از روزهاي تابستان براي گرفتن امتحان ما را زير سايه درختي جمع كردند . 🌺بعد از توزيع ورقه هاي امتحاني مشغول نوشتن شديم. خمپاره اندازهاي دشمن همزمان شروع كرده بودند. يك خمپاره در چند متريمان به زمين خورد، همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سئوالات بودند. 💐 يك تركش افتاد روي ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند. ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت: [برگه من زخمي شده بايد تا فردا به او مرخصي بدهي !] همه خنديدند و شيطنت دشمن را به چيزي نگرفتند .😂🙃😜 《 کانال @Ebrahimhadi
‍ 🟡شهید سید مجتبی نواب‌صفوی وسط سخنرانی اش گفت : برام یه شمع بیارین. شمع رو که آوردند روشن کرد و گفت: در اتاق رو کمی باز کنین. درِ اتاق که باز شد؛ شعله ی شمع با وزش باد کمی خم شد. 🟢شهید نواب گفت : مؤمن مثل این شعله شمع است و معصیت و گناه حتی اگه به اندازه وزش نسیمی باشه ؛ مؤمن رو به طرف چپ و راست منحرف کرده و از صراط الهی دور می کنه ... 🌹 《 کانال @Ebrahimhadi
4_5814437656293017049.mp3
1.94M
موضوع: زرنگ‌ترین انسان‌ها سخنران: استاد عالی 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
در جریان مرور اعمال خود، چنان دچار حسرت شدم که گفتنی نیست. آنچنان فشار روحی را تحمل کردم که اگر در دنیا با چنین مشکلی مواجه می شدم، قطعا جان میدادم. آنجا فهمیدم چرا یکی از اسماء قیامت یوم الحسره است. اما یکی از حسرت های من وجود اسراف بسیار در زندگی ام بود. من فهمیدم که اسراف فقط ضایع کردن نعمت های الهی مانند خوردنی ها و آشامیدنی ها نیست. بدترین نوع اسراف، تلف کردن وقت و عمر بود! روزهایی از جوانی‌ام را دیدم که صبح تا شب به بطالت پای تلویزیون می گذراندم. چقدر از لحظات با ارزش عمر من اینگونه تلف شد و... بعد از این تجربه تلاش می کنم از وقتم حداکثر استفاده را بنمایم و از لحاظ معرفتی خودم را رشد بدهم. تماشای تلویزیون و شبکه های اجتماعی را به حداقل رساندم. 📙نسیمی از ملکوت 《 کانال @Ebrahimhadi
📚 زندگینامه 🌷 به نام خدا 💠قسمت دوم: این را به آقاجون هم گفته بودم وقتی داشت از مشکلات زندگی با جانباز میگفت آقاجون سکوت کرد سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید، توی چشم هایم نگاه کرد و گفت:بچه ها بزرگ میشوند ولی ما بزرگتر ها باور نمیکنیم بعد رو ب مامان کرد و گفت: شهلا آنقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد از این به بعد کسی به شهلا کاری نداشته باشد ایوب گفت: من عصب دستم قطع شده و برای اینکه به دستم تسلط داشته باشم گاهی دست بند آهنی میبندم عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چند بار عملش کرده اند و از جاهای دیگر بدنم به آن گوشت پیوند زده اند ظاهرش هیچ کدام انها را که میگفت نشان نمیداد نفس عمیقی کشیدم و گفتم : برادر بلندی اگر قسمت باشد که شما نابینا بشوید چشم های من میشوند چشم های شما.. کمی مکث کرد و ادامه داد: موج انفجار من را گرفته است گاهی به شدت عصبی میشوم، وقت هایی که عصبانی هستم باید سکوت کنید تا آرام شوم +اگر منظورتان عصبانیت است که خب من هم عصبی ام _عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم اینها را میگفت که بترساندم حتما او هم شایعات را شنیده بود که بعضی از دختر ها برای گرفتن پناهندگی با جانباز ازدواج میکنند و بعد توی فرودگاه خارج از کشور ولشان میکنند و میرودند. گفتم: اما شما این جزئیات را درباره جانبازیتان به خانواده من نگویید من باید از وضعیت شما باخبر میشدم که شدم. گفت: خب حاج خانم نگفتید مهریه تان چیست؟؟ چند لحظه فکر کردم و گفتم: سریع گفت: مشکلی نیست. از صدایش معلوم بود ذوق کرده است. گفتم: ولی یک شرط و شروطی دارد! آرام پرسید: چه شرطی؟؟ + نمیگویم یک جلد قرآن! میگویم "ب" بسم الله قرآن تا آخر زندگیمان حکم بین من و شما باشد. اگر اذیتم کنید ،به همان "ب " بسم الله شکایت میکنم. اما اگر توی زندگی با من خوب باشید، شفاعتتان را به همان "ب" بسم الله میکنم. ساکت بود از کنار چادرم نگاهش کردم. سرش پایین بود و فکر میکرد. صورتش سرخ شده بود. ترسانده بودمش. گفتم: انگار قبول نکردید. _ نه قبول میکنم ، فقط یک مساله می ماند! چند لحظه مکث کرد. شهلا؟ موهای تنم سیخ شد. از صفورا شنیده بودم که زود گرم میگیرد و صمیمی میشود. ولی فکر نمیکردم تا این حد باشد. نه به بار بود و نه به دار ، آنوقت من را به اسم کوچکم صدا میزد. ♦️ادامه دارد... 《 کانال @Ebrahimhadi
علامه حسن زده آملی چه زیبا آدرس امام زمان را داده اند از علامه پرسیدند: آدرس امام زمان(عج) کجاست؟! کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟! ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است ... که می‌فرماید: " فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ " هرجا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند ... 《 کانال @Ebrahimhadi
☘شـیـخ جـعفـر مجتـهـدی (ره): تا آنجا که در توان دارید در گـره گشایـی از مـشکـلات غمـدیدگان سعےکنید تاخداوند هم درمـوقع اضطرار از شما دستگیـری نماید. 💠یک روز ابراهیم را دیدم که با عـصای زیر بغل در کـوچه راه می‌رفت چند دفعـه‌ای به آسمان نگاه کرد و سـرش را پایین انداخت، رفتم جلو و پرسیدم:چیزی شده آقا ابرام اول جـواب نمـی‌داد ولـی با اصـرار من گـفت: "هـر روز تا ایـن مـوقـع حـداقل یکی از بنـده‌های خـدا به ما مراجعه می‌کرد و هر طـور شده بود مشـکلش رو حـل مـی‌کردیم. اما امـروز از صبـح تا حالا کسـی به مـن مراجـعه نکـرده. مـی‌ترسم نکـنه کاری کـرده باشم کـه خدا توفیق خـدمت رو از من گرفته باشه". 📚سلام بر ابراهیم۱ صفحه ۱۶۶ 《 کانال @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ ابراهیم هادی هنوز هم غوغا می کند... داستان جوان مهندسی که با شنیدن خاطره ای از شهید و خواندن کتاب سلام بر ابراهیم، قید اقامت و زندگی در آلمان را زد و مسیر زندگی اش را تغییر داد... 《 کانال @Ebrahimhadi
🌹 🟡 ظرف غذایش ڪه دست‌ نخورده می‌ماند، وحشت می‌ڪردیم . مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یڪ ‌گوشه‌ی خطِ لشڪر غذا نخورده. 🟡این‌طوری اعتراض می‌ڪرد به ڪارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌ڪردیم و غذا نمی‌دادیم بهشان، لب به غذایش نمی‌زد . گاهی چهل‌‌وهشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین ڪند همه غذا خورده‌اند . 🌷 🌷 《 کانال @Ebrahimhadi