eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.4هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
651 ویدیو
61 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ای شهید سرجدا، رفیق آشنا...💠 🌸به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید ✅کربلایی حسین طاهری 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠رهبر معظم انقلاب: شهید حججی عزیز، حجت خداوند در مقابل چشم همگان شد 💠استاد پناهیان: شهید محسن حججے، ابراهیم هادے دیگر است. 🌸شهید محسن حججی: سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه. اگه خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداری میکنه… 🌸شهید ابراهیم هادی: همیشه کاری بکن که اگر خدا تورو دید خوشش بیاد، نه مردم! ✅۱۷ مرداد ماه، سالروز شهادت شهید محسن حججی گرامی باد🌹 🌺یادشان با صلوات🌺 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠 رضای خدا 💠 🌸محسن حججی اهل کار فرهنگی در مسجد بود. تا می توانست برای رضای خدا فعالیت می کرد. بسیاری از شهدای ما اینگونه بودند. اهل کار برای رضای خدا. ✅ادامه دهنده راهشان باشیم... 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آرزوت چیه؟! 🌸 نمیگم.. 💠 یکمش رو بگو.. 🌸 #ش داره #ه داره #ا داره #د داره #ت داره ✅آرزوی شهید محسن حججی در حرم امام رضا(ع) 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠قوانین ده‌گانه شهید سیدمجتبی علمدار💠 🌸قانون دهم: در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم. ✅(تاریخ اجرا15 خرداد 70) 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
🌸جابر می گوید: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم، حضرت فرمود: ای جابر! همانا مؤمنین به ماندن در دنیا اطمینان نکردند و از رسیدن به آخرت ایمن نگشتند. ‌🌸ای جابر! آخرت، سرای ماندن است و دنیا سرای رفتن و نیست شدن؛ اما اهل دنیا اهل غفلت اند و گویا مؤمنانند که فقیه و اهل تفکر و عبرتند: 🌸آنچه با گوش های خود شنوند، ایشان را از یاد خدای جل اسمه کر نکند و هر زینتی که چشمشان بیند از یاد خدا کورشان ندارد، پس به ثواب آخرت رسیدند، چنانکه به این دانش رسیدند. ‌ 📚 کافی، ج۲، ص۱۳۳ ‌ 🌸 #امام_باقر علیه السلام: 🍃 خداوند، دنیا را به دوست و دشمنش می دهد؛ اما آخرت را جز به کسی که دوستش می دارد، نمی دهد. ‌ 📚 فضائل الشیعه، ص۷۱🌿 ‌ ‌ 💔شهادت امام محمد باقر تسلیت باد💔 ‌ ‌🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠روزشمار غدیر💠 امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌸بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند. إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَيشا مَن حَسُنَ عَيشُ النّاسِ في عَيشِهِ 📗غررالحكم حدیث 3636 ✅گاهی پیرزن تنهایِ همسایه رو همراه خودتون ببرید خریداش رو انجام بدید و وسایلش رو به منزلش ببرید. اگر راز بهترین زندگی را داشتن رو میخواهی بسم الله... 🌹۱۱ روز تا بزرگترین عید خدا #عیدغدیر 🌹 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠خوب که به چشمانش نگاه کنی، میبینی خیلی حرف دارد: 🌸حرفهایی از جنس خدا 🌸از جنس مردانگی 🌸از جنس شهادت خوبتر که نگاه کنی؛ شرمنده میشوی از اینکه همیشه نگاهش به تو بوده و تو ازآن غافل بوده ای... #رفیق_شهیدم #ابراهیم_هادی 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
🔸ـــــــ قسمت چهلو چهارم ـــــــ🔸 ‌ ✨ نارنجک #کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @Ebrahimhadi مطالعه کنیم🔻🔻🔻
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🗣 راوی: علی مقدم قبل از عمليات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگي بهتر، بين فرماندهان سپاه و ارتش جلسه اي در محل گروه اندرزگو برگزار شد. من و ابراهيم و ســه نفر از فرماندهان ارتش وســه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشــتند. تعدادي از بچه ها هم در داخل حياط مشغول آموزش نظامي بودند.اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند که ناگهان از پنجره اتاق يك نارنجك به داخل پرت شد! دقيقاً وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پريد. همينطور كه كنار اتاق نشسته بودم سرم را در بين دستانم قرار دادم و به سمت ديوار چمباتمه زدم! براي لحظاتي نَفَس در ســينها م حبس شــد! بقيه هم ماننــد من، هر يك به گوشه اي خزيدند.لحظات به سختي ميگذشت، اما صداي انفجار نيامد! خيلي آرام چشمانم را باز كردم. از لا به لاي دستانم به وسط اتاق نگاه كردم.صحنه اي كه ميديدم باور کردنی نبود! آرام دستانم را از روي سرم برداشتم.ســرم را بالا آوردم و با چشماني كه از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام...! بقيه هم يك يك از گوشه وكنار اتاق سرهايشان را بلند كردند.همه با رنگ پريده وسط اتاق را نگاه ميكردند. صحنه بســيار عجيبي بود. در حالي كه همه ما به گوشــه وكنار اتاق خزيده بوديم، ابراهيم روي نارنجك خوابيده بود! در همين حين مسئول آموزش وارد اتاق شد. با كلي معذرت خواهي گفت: خيلي شرمنده ام، اين نارنجك آموزشي بود، اشتباهي افتاد داخل اتاق! ابراهيم از روي نارنجك بلند شــد، در حالي كه تا آن موقع كه ســال اول جنگ بود، چنين اتفاقي براي هيچ يك از بچه ها نيفتاده بود. گوئی اين نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد.بعد از آن، ماجراي نارنجك، زبان به زبان بين بچه ها ميچرخيد. ♻️ ... 🆔 @Ebrahimhadi 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸بعضیا فقط بخاطر دلتنگی صدام میکنن؛ بعضیا بخاطر رسیدن به خواسته هاشون... 🌸کسی که همیشه منو صـدا میزنه؛ بدون این که ازم انتظاری داشته باشه تویی... #دلم_به_بودنت_گرمه_خدا ❤️ 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠 💠 از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 💠از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی...🌹 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠روزشمار غدیر💠 علی علیه السلام : 🌸يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لَا تَأْمَنْ عَلَي نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ 🌸ای بنده خدا، در گفتن عیب كسی شتاب مكن، شاید خدایش بخشیده باشد، و بر گناهان كوچك خود ایمن مباش، شاید برای آنها كیفر داده شوی 📚 ، 140 🌹۱۰ روز تا بزرگترین عید خدا 🌹 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
🌹 #شهادت آغاز خوشبختی است؛ خوشبختی ای که پایان ندارد... شهید که بشوی،خوشبخت ابدی میشوی «خدایا ما را با شهادت خوشبخت کن» 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠 پیامکی از بهشت 💠 🌸سلام دوست من..!🌸 اگر میخوای توی همه کارهات موفق باشی و بهترین نتیجه رو از زحماتت بگیری، یادت باشه هرکاری میکنی فقط برای "رضای خدا" انجام بده. از طرف دوست‌شهیدت: ابراهیم‌هادی🌹 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠یک آمادگی متفاوت برای دعای عرفه💠 🌸چقدر لذت بخش است از زبان اباعبدلله الحسین(ع) با خدا مناجات کنیم. من همیشه در دعای عرفه گفته ام: خدایا! من نیامده ام دعا بخوانم. آمده ام دعا خواندن امام حسین(ع) را تماشا کنم و با اشک ریختنش، اشک بریزم. با ناله های او همنوا بشوم. لابد هرعنایتی به حسینت بکنی، به ما هم خواهی داشت. 🌸ان شاءالله یک روز در همین دعای عرفه، آنقدر خدا گناهانمان را ببخشد و بدی هایمان را جبران کند که برای لحظه ای هم که شده صدای حسین فاطمه(ع) را بشنویم، وقتی که دارد با خدا مناجات می‌کند... ✅ #استاد_پناهیان 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠جدیدترین صحبت های فرزند شهید محسن حججی 🌸بابا محسنم همه دشمنا رو کشته بود؛ دشمنا اومدن بابامو شهید کردن... 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠 کلام شهید 💠 🌸خدا نڪند ڪه حرف زدن و نگاه ڪردن به نامحرم برایتان عادی شود! 🌸پناه می‌برم به خدا از روزی ڪه گناه، فرهنگ و عادت مردمم شود! ✅ #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌹 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
#سلام_مولای_من🌸 عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟ چقدر ناله زنم  آه ، کجایی آقا..😔 منتظرهات همه منتظر ماه حسین پس قرار من‌وتو کی‌و کجا ای‌جانا💔 💠تعجیل در فرج آقا 3 صلوات 💠 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠 ، روز آشتی با خدا❤️ 🌸پیامبر صلی الله علیه وآله : خداوند در هیچ روزی به اندازه روز ، بندگان را از آتش دوزخ نميرهاند. و در حدیثی دیگر میفرماید: 🌸گناه كارترین فرد در كسی است كه از آنجا باز گردد در حالی كه گمان مي‌برد آمرزیده نخواهد شد. ❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸 🌸امام علي علیه السلام : مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبٌ لاتُغفَرُ إلّا بِعَرَفَاتٍ. برخی از گناهان جز در بخشوده نمي‌شوند. امام صادق علیه السلام : 🌸هر چه ميخواهی برای خود دعا بخوان و [در دعا كردن] بكوش كه آن روز [روز ] روز دعا و درخواست است. ✅ما رو از دعای خیرتون بی‌نصیب نذارید. التماس دعا🙏🌹 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
دعای عرفه.pdf
646.3K
👆فایلPDFدعای عرفه+همراه با ترجمه 💠جهت سهولت در قرائت دعا برای کسانی که در مراسم دسترسی به مفاتیح ندارند. 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
🔸ـــــــ قسمت چهلو پنجم ـــــــ🔸 ‌ ✨ مطلع الفجر #کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🆔 @Ebrahimhadi مطالعه کنیم🔻🔻🔻
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🗣 راوی: حسین الله کرم مدتي از عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا گذشــت. براي درهم شكستن عظمت ارتش عراق، سلسله عمليات هائي در جنوب، غرب و شمال جبهه هاي نبرد طراحي گرديد. در هشــتم آذرماه اولين عمليات بزرگ يعني طريق القدس(آزادي بســتان) انجام شد و اولين شكست سنگين به نيروهاي حزب بعث وارد شد. طبق توافق فرماندهان، دومين عمليات در منطقه گيلان غرب تا سرپل ذهاب كه نزديكترين جبهه به شهر بغداد بود انجام ميشد. لذا از مدتها قبل،كار شناسائي منطقه و آمادگي نيروها آغاز شده بود. مسئوليت عمليات اين محور به عهده فرماندهي سپاه گيلان غرب بود. همه بچه هاي اندرزگو در تكاپوي كار بودند. مســئوليت شناسايي منطقه دشمن به عهده ابراهيم بود. اين كار در مدت كوتاهي به صورت كامل انجام پذيرفت. ابراهيم براي جمع آوري اطلاعات، به همراه يكي از كردها به پشت نيروهاي دشمن رفت. آنها طي يك هفته تا نفت شهر رفتند. ابراهيم در اين مدت نقشه هاي خوبي از منطقه عملياتي آماده كرد. بعد هم به همراه چهار عراقي كه به اسارت گرفته بودند به مقر بازگشتند! ابراهيم پس از بازجوئي از اسرا و تكميل اطلاعات لازم، نقشه هاي عمليات را كامل كرد و در جلسه فرماندهان آنها را ارائه نمود.ســرهنگ علي ياري و سرگرد سلامي از تيپ ذوالفقار ارتش نيز با نيروهاي سپاه هماهنگ شدند. بسياري از نيروهاي محلي از سرپل ذهاب تا گيلان غرب در قالب گردان هاي مشــخص تقسيم بندي شــدند. اكثر بچه هاي اندرزگو به عنوان مسئولين اين نيروها انتخاب شدند. چندين گردان از نيروهاي ســپاه و داوطلب به عنوان نيروهاي خط شــكن، وظيفه شروع عمليات را بر عهده داشتند. فرماندهان در جلســه نهايي، ابراهيم را به عنوان مســئول جبهه مياني، برادر صفر خــوش روان را به عنوان فرمانده جناح چپ و برادر داريوش ريزه وندي را فرمانده جناح راســت عمليات انتخاب كردند. هدف عمليات پاكســازي ارتفاعات مشرف به شهرگيلان، تصرف ارتفاعات مرزي و تنگه هاي حاجيان و گورك و پاسگاه هاي مرزي اعلام شده بود. وســعت منطقه عملياتي نزديك به هفتاد كيلومتر بود. از قرارگاه خبر رسيد كه بلافاصله پس از اين عمليات، سومين حمله در منطقه مريوان انجام خواهد شد. همه چيز در حال هماهنگي بود. چند روز قبل از شــروع كار از فرماندهي سپاه اعلام شد: عراق پاتك وسيعي را براي باز پسگيري بستان آماده كرده، شما بايد خيلي سريع عمليات را آغاز كنيد تا توجه عراق از جبهه بستان خارج شود. براي همين، روز بعد يعني بيســتم آذر 1360 براي شــروع عمليات انتخاب شد. شــور وحال عجيبي داشتيم. فردا اولين عمليات گسترده در غرب كشور و بر روي ارتفاعات شــروع ميشــد. هيچ چيز قابل پیش بينــي نبود. آخرين خداحافظي بچه ها در آن شب ديدني بود. بالاخره روز موعود فرا رســيد. با هجوم وسيع بچه ها از محورهاي مختلف، بســياري از مناطق مهم و اســتراتژيك نظير تنگه حاجيــان وگورك، منطقه
برآفتاب، ارتفاعات سرتتان، چرميان، ديزه كش، فريدون هوشيار و قسمت هائي از ارتفاعات شياكوه و همه روستاهاي دشت گيلان آزاد شد.در جبهه مياني با تصرف چندين تپه و رودخانه، نيروها به سمت تپه هاي انارحركت كردند. دشمن ديوانه وار آتش ميريخت. بعضي از گردان ها با عبور از تپه ها، به ارتفاعات شياكوه رسيدند. حتي بالاي ارتفاعات رفته بودند. دشــمن ميدانست كه از دســت دادن شياكوه يعني از دست دادن شهر خانقين عراق، براي همين نيروي زيادي را به سمت ارتفاعات و به منطقه درگيري وارد كرد.نيمه هاي شــب بيسيم اعلام كرد: حســن بالاش و جمال تاجيك به همراه نيروهايشــان از جبهه مياني به شياكوه رســيدهاند و تقاضاي كمك كرده اند. لحظاتي بعد ابراهيم تماس گرفت و گفت: همه ارتفاعات انار آزاد شده، فقط يكي از تپه ها كه موقعيت مهمي دارد شــديداً مقاومت ميكند، ما هم نيروي زيادي نداريم. به ابراهيم گفتم: تا قبل از صبح با نيروي كمكي به شما ملحق ميشوم. شما با فرماندهان ارتش هماهنگ كنيد و هر طور شده آن تپه را هم آزاد كنيد. همــراه يك گردان نيروی کمکی به ســمت جبهه ميانــي حركت كرديم. در راه از فرماندهي ســپاه گفتند: دشــمن از پاتك به بستان منصرف شده، اما بســياري از نيروهاي خودش را به جبهه شما منتقل كرده. شما مقاومت كنيد كه انشاءالله سپاه مريوان به فرماندهي حاج احمد متوسليان عمليات بعدي را به زودي آغاز ميكند. در ضمن از هماهنگي خوب بچه هاي ارتش و سپاه تشكر كردند و گفتند: طبق اخبار بدســت آمده تلفات عراق در محور عملياتي شما بسيار سنگين بوده. فرماندهي ارتش عراق دستور داده كه نيروهاي احتياط به این منطقه فرستاده شوند.هوا در حال روشــن شدن بود. در راه نماز صبح را خوانديم. هنوز به منطقه انار نرسيده بوديم كه خبر شهادت غلامعلي پيچك در جبهه گيلان غرب همه ما را متأسف كرد. به محض رسيدن به ارتفاعات انار، يكي از بچه ها با لهجه مشهدي به سمت من آمد و گفت: حاج حسين، خبر داري ابراهيم رو زدن!!بدنم يكدفعه لرزيد. آب دهانم را فرو دادم وگفتم: چي شده؟! جواب داد: يه گلوله خورده تو گردن ابراهيم. رنگم پريد. ســرم داغ شــد. ناخودآگاه به سمت ســنگرهاي مقابل دويدم. در راه تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشــتم در ذهنم مرور ميشد، وارد سنگر امدادگرشدم و بالای سرش آمدم.گلوله اي به عضلات گردن ابراهيم خورده بود. خون زيادي از او می رفت. جواد را پيدا كردم و پرسيدم: ابرام چي شده؟! با كمي مكث گفت: نميدونم چي بگم. گفتم: يعني چي؟!جواب داد: با فرماندهان ارتش صحبت كرديم كه چطور به تپه حمله كنيم. عراقيها شــديداً مقاومــت ميكردند. نيروي زيادي روي تپــه و اطراف آن داشتند. هر طرحي داديم به نتيجه نرسيد. نزديك اذان صبح بود و بايد كاري ميكرديم، اما نميدانســتيم چه كاري بهتره. يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد! به سمت تپه عراقي ها حركت كرد و بعد روي تخته سنگي به سمت قبله ايستاد! بــا صداي بلند شــروع به گفتن اذان صبح كرد! ما هــر چه داد ميزديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقي ها تو رو ميزنن، فايده نداشت. تقريباً تا آخر اذان را گفت. با تعجب ديديم كه صداي تيراندازي عراقي ها قطع شده! ولي همان موقع يك گلوله شليك شد و به ابراهيم اصابت كرد. ما هم آورديمش عقب! ♻️ ... 🆔 @Ebrahimhadi 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
❤️عشق یعنے: 🌸چشم های پر از محبت شهید حتی از پشت قاب شیشه ای... 🌸عاشقانه،خیره‌خیره دنبال بهانه است که لب باز کند به دوست داشتن تو🍃 به چشم هایش بنگر... ابراهیم تو را دوست دارد❤️🌸 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••