eitaa logo
کانال مهدی ابراهیمی
6.3هزار دنبال‌کننده
385 عکس
93 ویدیو
10 فایل
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست 📌 تأملات حجة الاسلام و المسلمین مهدی ابراهیمی instagram.com/ebrahimi_mahdi110 t.me/ebrahimi_mahdi110 http://virasty.com/ebrahimi_mahdi110 📞 ارتباط با ما : @Admin1786
مشاهده در ایتا
دانلود
آداب بندگی ج۲۴.mp3
6.57M
😔 أهون الناظرین الهی ، تو اهون الناظرین نیستی من غافل ترین منظورم 😔 @rishehaye_andisheha 📿 🤲📿 📿🤲📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 هم علی، هم فاطمه پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست‌شناسایی نامت زینب من‌در‌ادراک‌شکوه‌تو سرم میسوزد جبرئیلم همه بال و پرم می سوزد من‌دراعماق خیالم چه‌بگویم از تو من‌در‌این‌مرحله لالم‌چه‌بگویم از تو چه‌بگویم؟به‌خداازتو‌سرودن سخت است هم‌علی‌بودن‌و‌هم‌فاطمه‌بودن‌ سخت است چه بگویم؟‌که خداوند‌ روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست 📝 سید حمیدرضا برقعی @rishehaye_andisheha 🌺 🌸🌺 🌺🌸🌺
آداب بندگی ج۲۵.mp3
5.8M
🌹نماز شکسته همه نماز ها را باید شکسته خواند الهی ، گر تو دلم را بشکنی از من چ بشکن بشکنی @rishehaye_andisheha 📿 🤲📿 📿🤲📿
🌹السلام‌علیک‌یا أخت‌ولی الله نیازنیست‌به‌باده،نیاز نیست به خم شراب شور اگر خواستی بیا تا قم 🔗نائب الزیارة همه رفقای کانال در محضر حضرتشان هستم @rishehaye_andisheha 🕌 🌹🕌 🕌🌹🕌
🌹 قطار روضه ها گاهی الفاظ در یک بستر روضه خیز، دست به دست هم میدن تا بساط روضه را به پا کنن، حالا تو‌‌ فکر کن روز ولادت حضرت عقیله، از مشهد راهی قمی، اون وقت رفقات تو قطار میخوان براشون روضه بخونی. فقط کافیه سرت رو تو محله واژه های بخش قبلی یه لحظه بالا بیاری ، میبینی زمین و زمان داره فریاد میزنه روضه روضه خواهرانه اس ، روضه آمدن و نرسیدن یا دویدن و دیر رسیدن. اون وقته که زائرانه به دست شعر بساط روضه کربلا رو در محضر حضرت معصومه پهن میکنی : تو‌ رفتی و نرسیدی ، رسید حضرت زینب تو آمدی و ندیدی، چه دید حضرت زینب؟ تو آمدی ، ندویدی ؛ دوید حضرت زینب دل از رضا نبریدی ، برید حضرت زینب @rishehaye_andisheha 🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹
♨️ قسمت ششم : فاز سنگین «فازش چیه ؟» ای که درباره دل گفته بودم، میتونست یه اعتراض باشه که رفته تو جلد سؤال امّا‌ یه سؤال شد که رفت تو جلد خودم و حسابیِ حسابی خاطره هام رو شخم‌ زد، یادم اومد از یه خداحافظی مجازی، که فرصت‌نکردیم جوابش رو بدیم. بیچاره رفیقم، خیییییلی دوسش داشت، روزش تقسیم میشد به دوبخش ، یه بخشیش رو با خودش بود و یه بخشیش رو با خیالش، حتی حاشیه کتاب هاشم از پس لرزه های محبتش قسر در نمیرفتن، همه رو آروم آروم رها کرد تا یکی از این همه رو داشته باشه، اما چشمش روز بد دید ، روزی که بعد کلی لاو ترکوندن یه طرفه، طرف مقابل به جای گفتن، عمل کرده بود : بلاک و تمام . کلی به این در و اون در زد که یه جوری برش گردونه ولی هیچ دری براش باز نشد، فاز عکسای پروفایلش روز به روز سنگین و سنگین تر میشد، تا این که یه روز تو بیوش نوشت : «دیگه تاب بیتابی ندارم، خدافظ»؛ آخه از کجا باید میفهمیدیم وسط یه عالم جمله بی حس دنیای مجازی، این جمله پشتش کلی درد داره ، ما نفهمیدیم و دیر شد اما چرا دلش با یه سلام به سراغ خداحافظش نرفته بود، چرا بهش نگفته بود، اونی که از اینجا میره خود بیتابته و بیتابی مال جسمت نیست که با مرگ پیش ما بذاری و خودت خوشحال در بری، شنگول، اونی که باید باهاش کات کنی بدنت نیست؛ بیتابیه پس واستا و جون بکّن تا اونو از خودت بکّنی. بعد زیر و رو شدن خاطره هایی که یکیشو براتون گفتم، «فازش چیه؟» رو برق سه فاز گرفت، مرد قصّمون حرفش دوتا شد و اون سؤال تعجبی تبدیل شد به یه تشکر داش مشتی : دمت گرم حضرت دل ، تو این تنهائیا تنهامون نذار 📝 نویسنده : مهدی ابراهیمی @rishehaye_andisheha ✍ 💔✍ ✍💔✍
♨️ قسمت هفتم : دکتر بازی دفعه اولم نبود که کشتیام غرق میشد ، بار اولم نبود که جونم به خاطر این همه غذاهای چرتی که به خوردش میدادم، حالت تهوع داشت و با زبون خوش فریاد میزد: بابا این چیزایی که میخوای منو باهاش بسازی، داره فاتحمو‌ میخونه، امّا دفعه اولم بود که این صدا تو نطفه خفه نمیشد، دفعه اولم بود که اعتراض درونم علیه خودم این قدر داشت گسترده میشد آخه خسته شده بودم از همه نسخه هایی که دردی از دردای نویسندشونم درمون نمیکردن ، نسخه هایی که به جای گرفتن دسته گل به آب افتاده، سعی میکردن سوت زدن و طبیعی کردن رو یادم بدن؛ ضد حساسیت که مشکل رو برطرف نمیکنه، فقط هشدارامون رو غیر فعال میکنه و گوشی وجودمون رو میذاره تو حالت سقوط. هر بار که دل و دارودسته اش میومدن تو کافه خنده های الکی و میزدن زیر میز و همه چیز رو به هم میریختن، تا میومدم کرکره ها رو بکشم پایین و با حضرت دل خلوت کنم ، یه عده از رفقای دل سوز ، میریختن سرم و از چیه داداش تو لکی و نبینیمت این جوری ، قدم به قدم میرفتن سمت نسخه هایی که لبخند چپه شده رو برگردونن سرجاشو و دل رو از کافه ظاهر بندازن درون درون درون، یه جایی که حالا حالاها صداش به گوشم نرسه و بساط قهقهه هام رو به هم نزنه، این نسخه های ناموفق، خرجِ گرفتن یه نسخه پر هزینه از دست جناب تجربه شد : دردت نهفته به ز طبیبان مدّعی باشد که از خزانه غیبت دوا کنند 📝 نویسنده : مهدی ابراهیمی @rishehaye_andisheha ✍ 💔✍ ✍💔✍
آداب بندگی ج۲۶.mp3
8.36M
🌹هیس ، قرار دارم عروس دولت قرآن ، حجاب آنگه براندازد که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا والصلوة کذلک @ebrahimi_mahdi110 📿 🤲📿 📿🤲📿
نفی خواطر.pdf
429.1K
🌹کنتُ بوّاباً لقلبی جزوه بالا : یا همان قدسِ شریفِ اهالی جهاد اکبر است.‌ ان شاءالله که با پاکسازی آسمانش و حضور هواپیماهای جنگی عشق ، تمام مراکز خودخواهی جانمان با خاک‌ یکسان شوند @ebrahimi_mahdi110 📿 🤲📿 📿🤲📿
آداب بندگی ج۲۷.mp3
5.76M
🌹بی سحر بی خبر ز زهد نیست به میخانه گر نمی آیند هلاک بستر گرمند و مرده خوابند @ebrahimi_mahdi110 📿 🤲📿 📿🤲📿
♨️قسمت هشتم : انسان ساز تجربی نسخه جناب تجربه، پرونده چه مرگمه رو برد و گذاشت تو آدمصندوقِ قلبم، منم خوشحال که دست هر چی مدعیه از نسخه دادن برا مریضمون کوتاه شده که ییهو سر و کلّه مدعی اصلی پیدا شد، فکرشم نمیکردم که یه خودْ پزشک پندارِ قهّار با دسترسی آزاد به پرونده های درونم ، تو خودِ خودم مطب داشته باشه، یه بازیگری که بسته به حالِت با نسخه های قلابیش سر کارت میذاره، یه روز با نسخه خنده بر هر درد بی درمان دواست، راهی داروخانه خندوانت میکنه و روز بعد با نسخه بی خیالِش، تو سر و صداهای فضای مجاز، حواست رو از دردِ حقیقت پرت میکنه، یه بار دنبال اینه که دردارو با مشت بکوبه به کیسه بوکس یا با فریاد خالی کنه تو هوای آزاد ، یه دفعه هم خیلی روشنفکرطور میره سراغ کتاب درمانی و چهارتا کتاب میذاره تو سبد مطالعت، تهشم وقتی آخر شب بعد همه شلوغ کاریا میبینی خلوت و آروم نیستی، یه معنویت موضعی بهت تزریق میکنه تا در کمال آرامش بخوابی، این به در و دیوار خوردنهای مکرّر باعث شد بفهمم این پزشک داخلی هم یه انسان ساز تجربیه و کاری جز اسکی رفتن از رو دست دکترهای خارجی و شنا کردن تو رودخونه باورهای عمومی جامعه نداره، این از این جا موندگی و از اونجا روندگی رسوندم به الانی که کنار تخت خودم خسته و درمونده نشستم 📝 نویسنده : مهدی ابراهیمی @ebrahimi_mahdi110 ✍ 💔✍ ✍💔✍
🌹 سوخته گرمای عشق،اثر سوختگی را به بدنش هم کشانده بود در شهر سوخته ها، تن هم سفره نشین محبت میشود و جان آتشفشان ها همراهان بی جانشان را هم در سرمای حس فراق تنها نمیگذارد. امروز، مثل همه روزهای قبل سوخته ترین آدم روی زمین ، جان همه هستی است، اگر به قلبش نزدیک شویم هر چقدر هم بدن باشیم ، برایمان سهمی از سوختگی خواهد بود 🌹مزار مرحوم آیت الله انصاری همدانی رضوان الله تعالی علیه @ebrahimi_mahdi110 🕌 🌹🕌 🕌🌹🕌
🌹 او سایه بود در گوشه ای از نورستان تخته فولاد کوه توحیدی پر جنب و جوش آرام ایستاده بود صدای عشق بابارکنا از قرن هشتم خاموش نشده و مزارش امروز هم درس توحید میداد ، روی سنگ مزار بابا رکن الدین، سایه ای نقش بسته بود ، بابا سایه بود و هیچ استقلالی از خود نداشت سایه آیه بود، نشانه ای از صاحبش ، سایه وابسته بود و دقیقا همان که سایه ساز میخواست @ebrahimi_mahdi110 🇮🇷 🌹🇮🇷 🇮🇷🌹🇮🇷
آداب بندگی ج۲۸.mp3
5.3M
🌹هشدار ملکوتی درروایت است که شب ها آسمانی ها به دعوت خفته ها می آیند تا برای پرواز بیدارشان کنند، چون سه بار نشنیده گرفته شوند، میروند و آن گاه این شیطان است که آلودگی هایش را روانه این گوش بیهوش میکند خدایا، فرشته ها بی امر تو‌ کاری نمیکنند آن ها را تو فرستاده ای تا بار دیگر پای دلم را به میخانه ات باز کنی ببخش اگر گوش جانم آنقدر سنگین شده که پیام آسمان را دریافت نمیکنم ببخش اگر شیطان با چراغ سبز غفلتم معبر جانم را آلوده کرده است @ebrahimi_mahdi110 📿 🤲📿 📿🤲📿
🌹خبری از اثری تو کانال مجله دانش آموزیمون ، یه بخش با عنوان فیلترشکن داشتیم ، قرار بود اون سوی مرزها رو بدون فیلتر سیاه یا سفید ببینیم تا با مشاهده گسترده تر راههای طی شده ، نرفتنی ها رو تکرار نکنیم و برای رفتن رفتنی ها از الگوهای موفق الهام بگیریم. خوندن کتابِ «دور دنیا با هشتاد تومان» پای ما رو به خونه پروفسور دولتی باز کرد. رفتیم تا از دیده هاشون بشنویم و یافته های حاصل از گفتگومون رو با رفقامون به اشتراک بگذاریم. امروز خبر پرواز پروفسور عزیزمون از قفس دنیا رو شنیدم، عزیزی که دیروز برای ما اثر بود و امروز خبر شده بود، خواستم با انتشار خبری از اون اثر که در آرشیو مجازیمون داشتیم ، در حقیقت روح مهربونشون رو مهمون فاتحه ها و صلوات های دوستان کانال کنم @ebrahimi_mahdi110 ◼️ 🌹◼️ ◼️🌹◼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹همان که گفتی کردم امیدواریم امروز که این خاک‌را زیر آن خاک گذاشتند و به دیدار حضرت دوستت رسیدی، بتوانی بنده وار بگویی : آنچه گفتی کردم @ebrahimi_mahdi110 ◼️ 🌹◼️ ◼️🌹◼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عروسی مرگ اون تلخ وشی که به ذائقه بعضیا خوش نمیاد چه قدر برای بعضیای دیگه شیرین و خواستنیه چرا شیرین نباشه وفتی اونو یه عروسی میدونن که اونا رو به محبوبشون میرسونه @ebrahimi_mahdi110 ◼️ 🌹◼️ ◼️🌹◼️
فعلا دست به نقد بگم : محضر حضرت بهار به یاد همه رفقای بهاری کانال هستم ، ولی از زیارت این روح و ریحان حرفای زیادی هست که ان شاءالله به زودی به سمع و نظرتون خواهم رسوند 😉 @ebrahimi_mahdi110 ❤️ 😍❤️ ❤️😍❤️
بفرمایید چای رویش رو نداشتم ولی بویش و نورش که بود ، به طلبشون رهسپار مسجدی شدیم که در و دیوارش داد میزد سوخته ای سالها در گوششون آوای توحید رو زمزمه کرده. جاتون خالی با اینکه دیر رسیدیم مهمون چای دلسوز روضه مون کردند، آخه صفاخونه که این حرف ها رو نداره اگه گذرتون به همدان خورد مسجد پیغمبر رو از دست ندین، مسجدی که روزگاری باند پرواز حضرت سوخته ، مرحوم انصاری همدانی جان ❤️ بوده. @ebrahimi_mahdi110 ❤️ ☕❤️ ❤️☕❤️
شهر کجاست؟ گاهی بعضی اتفاق ها باعث میشه ، برگردی تو بعضی تصوراتت تجدید نظر کنی ، این شد که گفتم با به برخی از این تغییر تصورات بپردازم ، شاید تصورات تغییر یافته دنیای جدید و خوش مزه تری رو‌ برامون بسازن امروز دیدن یه جمله یه بار دیگه یادم آورد‌ که تصورم از «شهر» خیلی با تصور رایج از این مفهوم فرق میکنه ، به نظر شما : شهر کجاست ؟ یه مکان چه ویژگی هایی باید داشته باشه که بشه اسمشو بعد تعبیر «شهر» به کار ببریم ؟ @ebrahimi_mahdi110 ❓ 🤔❓ ❓🤔❓
🧠 از اشارات تا ملاقات در آخرین ساعت‌های حضور در همدان به خدمتش رسیدم ، عزیزی که روزها سر سفره اندیشه‌هایش از اشارات و تنبیهاتش بهره‌مند شده‌ بودم ، این هم درسی تصویری از کنار مزار حکیم ، برداشتتون چیه؟ @ebrahimi_mahdi110 🏛 🧠🏛 🏛🧠🏛
🌹از سلوک تا تمدن الحمدلله هدایای هم به دست رفقایی که توی مسابقه برگزیده شدن رسید🤲 اما بذارین از همین تریبون به دختر خانومای کانال پیشنهاد کنم، کتاب «زن، از سلوک عرفانی تا تمدن اسلامی» رو از دست ندن، محتوای این کتاب رزق روضه مادره، روضه ای که سال پیش سفره این کتاب رو با بیان استاد وکیلی برامون پهن کرد. این خوشمزهٔ کاغذی توی تصحیح نگاهی که احتمالاً در اثر سالیان سال شنیدن حرفای مردم ، رسانه‌ها و متخصصین بی‌تخصص کلی از نگاه خدا فاصله گرفته، حسابی میتونه کمکمون کنه در ضمن به‌مناسبت ایام فاطمیه، میتونین این کتاب رو با تخفیف ۳۵ درصد از لینک زیر تهیه کنید: https://towhidshop.org @ebrahimi_mahdi110 🏁 😍🏁 🏁😍🏁
♨️ شهر آنجاست که ... شهر را نباید با جمعیت و مساحت، بناها و نهادها، یا هر چیز دیگری از این جنس مفاهیم تعریف کرد آن محیطی که «از آسمان گذشته‌ای» «به زمین برگشته» داشت شهراست ولو به نظر اهل زمین دهکوره‌ای باشد و آنجا که گرفتاران زمین با عقل های اسیرشان اجتماعی ساختند، زندان است ولو میله هایی مدرن و دانش بنیان داشته باشد شهر اگر محل زیست انسان است باید به قد‌ و قواره مسافر خدا بخورد، نه این که ایستگاهی بشود که بر سر درش نوشته اند : پرنده مردنی است با این نگاه ، برای تمدن سازی باید مدینه فاضله را گرد راه بلدهای آسمان ساخت و مصالح آن آرمانشهر، انسان سازهایی هستند که باید ملول از دیو و ددها با چراغ به دنبالشان بگردیم @ebrahimi_mahdi110 ♨️ 🤔♨️ ♨️🤔♨️
📸 عکس برداشت نظر یه سری از رفقای کانال درباره عکس آرامگاه جناب شیخ الرئیس رو ببینید👇 : 1⃣ ما زبالاییم و بالا می رویم 2⃣ کلّ امر یرجع الی اصله 3⃣ اتحاد رمز پیروزی 4⃣ رسیدن ابناءبشر، هر که از مسیر خودش به توحید 5⃣ إِلَى اللَّهِ مَرجِعُكُم جَميعًا فَيُنَبِّئُكُم بِما كُنتُم تَعمَلونَ ﴿۱۰۵﴾مائده 6⃣ ۱۲ریسمان که مبدأ شون یکیه،عروة وثقی، امامت ریسمان آسمان 7⃣ مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم 8⃣ یاد خاطره شون از کودکیشون افتادم که مادرشون سبد روی سرشون میذاشتن،فرموده بودن(مضمون) یادم میاد زمانی که آسمون سوراخ سوراخ بود... @ebrahimi_mahdi110 🏛 🧠🏛 🏛🧠🏛
تجلی توحید.pdf
3.66M
🌹تجلی توحید سال ها روایتتان کردند و الفاظ را برای به تصویر کشیدنتان به استخدام درآوردند، اما چه فایده وقتی ما را یکباره به وسط کلاس درستان بردند و با سلیقه اشتباهشان ما را بیش از هزار درس مهمترتان مخاطب پیام حجابتان قرار دادند. کاش میدیدند که این حجاب ریشه در توحید دارد و میوه ای از میوه های آن جان ریشه دار است. کاش میدیدند تا جانمان در عشق و توحید ریشه نداشته باشد، رفتارها میوه هایی مصنوعی اند که به درخت جانمان وصل شده اند و از ما نجوشیده اند. بانو‌، ما تشنه دیدن تجلی توحید در آیینه پاک جانتان هستیم، میشود ما را محرم چشیدن مهم ترین درس زندگی تان کنید مسکین‌وار،فقیرگونه و پر از درد یتیمیِ غیبتِ حضرتِ پسر به در خانه نیم سوخته تان آمده ایم، تا از دستان شما ای بانوی سورهٔ انسان، برای جان گرسنه‌مان قرص نانی از جنس عشق و توحید بستانیم 📍با خواندن کتاب «تجلی توحید» مهمان روایتی عمیق و عاشقانه از بزرگترین بانوی عالم هستی شوید @ebrahimi_mahdi110 🏴 🥀🏴 🏴🥀🏴