eitaa logo
عدالت‌خواهی
491 دنبال‌کننده
87 عکس
7 ویدیو
6 فایل
به یاد برادر عزیزم حبیب‌الله سلیمانی: https://iporse.ir/6159236 @habibollah1 @edallatkhahi @keivansoleimani
مشاهده در ایتا
دانلود
توسل به و تقدیس ؛ پروژه پوپولیستی پیداوپنهان و حتی دانسته یا نادانسته مشترک بخشی از سه جریان فراری از گذشته خود است: اصلاح طلبی ناکام از در عمل و اصول گرایی ناکام از در نظر و بهاری ناکام از در نظر و عمل @iisociology
🔴 نامه به آیت الله مکارم شیرازی ⭕️ سکولاریسم و کاپیتالیسم در حوزه 1⃣ بخش اول بسم الله الرحمن الرحیم آیت الله مکارم شیرازی مرجع تقلید محترم سلام علیکم ✅ اخیرا جمعی از طلاب انقلابی برای صیانت از اسلامیت نظام و حمایت از جمهوریت آن با اعتراض علمی و علنی به وضعیت اقتصادی و عدالت اجتماعی، تجمعی انتقادی تشکیل دادند که موجب امیدواری ملت نسبت به خروج روحانیت از انفعال رایج و محافظه کاری مرسوم شد. ✅ در این تجمع، استاد حسن رحیم‌پور ازغدی به تحلیل ریشه های معرفتی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مسائل امروز کشور پرداخته و ضمن تأکید بر اصول اساسی انقلاب و نظام اسلامی و تبیین و تکریم جایگاه و مقام حوزه و روحانیت، انتقادات و پیشنهاداتی جهت حل معضلات روز به ویژه با نقش آفرینی تحول یافته قوای سه گانه و حوزه علمیه ارائه دادند. ♦️ جنابعالی در واکنش به این تجمع انقلابی و سخنرانی انتقادی و حواشی طبیعی اش بیانیه ای صادر کردید که موجب سرخوردگی جامعه مؤمن انقلابی و خرسندی جریان غیرانقلابی درون نظام شده است: 🔸 در ابتدای بیانیه فرموده اید «توهین به حوزه علمیه در کانون حوزه علمیه؛ حادثه‌ای که در مدرسه فیضیه کانون حوزه علمیه در چند روز پیش رخ داد به تمام معنا یک فاجعه بود.» 🔹 این ادبیات ملتهب و معترض در ذهن و دل مخاطب، انتظار ارائه دلایل متقن و شواهد دقیق ایجاد میکند که بیانیه شدیداللحن شما فاقد آن است. علت این امر چیست؟ 🔸 نوشته اید «گوینده‌ای را که هیچ اطلاعی از وضع حوزه‌های علمیۀ شیعه نداشت، دعوت کرده و بدترین اهانت‌ها را به حوزه علمیه و مراجع شیعه کرد» 🔹 ظاهرا مقصود شما از «گوینده ای»، جناب استاد حسن رحیم پور ازغدی، محقق انقلابی، متفکر عدالتخواه، رزمنده دفاع مقدس و آبروی حوزه علمیه است، حضور حدود چهل ساله استاد ازغدی در نقاط عطف معرفتی و میدانی انقلاب اسلامی، آسیب شناسی مسائل نظام، پیشگامی در طرح حوزوی مشکلات علمی و عملی کشور و موشکافی معضلات ذهنی و عینی حوزه و دانشگاه؛ ادعای شما مبنی بر بی اطلاعی ایشان از حوزه های علمیه را تضعیف می کند؛ علاوه بر این شما هیچ نمونه ای از اهانت های ایشان به حوزه و مراجع علمیه را ذکر نکرده اید و ما که بارها سخنرانی ایشان را بررسی کرده ایم اهانتی در متن مشاهده نکردیم؛ شما که انتقاد را اهانت نمی دانید؟ از متن که به فرامتن ماجرا گذر کنیم این سؤال در ذهن ایجاد می شود که چرا انتقادات محترمانه و درون گفتمانی یک محقق مؤمن را موهن و خطرناک تصور کرده و فورا علیه آن بیانیه قاطع صادر می کنید اما در مواجهه با توطئه های تئوریک در رسانه های غیراسلامی ضدعدالت دچار کوچکترین تکدر خاطری نمی شوید؟ برای نمونه آیا «کاپیتالیست رادیکال» نامیدن پیامبر مستضغفان با تحریف خطرناک تاریخ و اسلام در جهت منافع مافیای قدرت و ثروت توسط سربازان سرمایه داری در سیاست نامه، محترمانه یا بی اهمیت است اما «سکولاریست محافظه کار» نامیدن برخی مراجع مبتنی بر آمارهای دقیق و واقعیت های خارجی توسط مجتهد مجاهد در مدرسه فیضیه، توهین آمیز و فاجعه خیز است؟ 🔸 فرموده اید «پلاکاردی را در دست گرفتند که رئیس جمهور محترم را تهدید به مرگ می‌کرد و اعتراف ضمنی به مطالب دیگری داشت.» 🔹 عبور از فلسفه وجودی تجمع طلاب یعنی حمایت نظری و عملی روحانیت از ملت که ضرورت اصلی و مغفول دیروز، امروز و فردای حوزه است، و کم توجهی به چندین مسئله معرفتی و اجتماعی مهم سخنرانی، و توجه ویژه به پلاکارد یکی از حضار، عجیب و دور از شأن یک مرجع تقلید و مقوم شبهه تأثیرپذیری تقلیدی از تبلیغات منحرف کننده و القائات رسانه های زنجیره ای جریاناتی است که در پی به حاشیه راندن اصل مطلب، منحرف کردن اذهان عمومی و نخبگانی از مسائل اساسی کشور و سرپوش گذاشتن بر بی کفایتی ها و منفعت طلبی های عظیم خود و گروه های ذی نفع شریک خود هستند؛ هرچند معنای همین پلاکارد هم خلاف تحریف امنیتی منفعتی خاندان اشرافی هاشمی است، انقلابیون مرگ مبارز کهنسال انقلاب در استخر سلطنتی فرح پهلوی را سرانجامی نمادین، نامبارک و عبرت آموز تفسیر می کنند و پیام این پلاکارد، تذکر به احتمال تقدیر الهی و عاقبت مشابه برای رئیس جمهور در صورت تداوم این رویکرد موروثی غیرانقلابی و غیرمردمی است. آیا نگران لوازم همنوایی با این غوغای امنیتی سیاسی نیستید؟ فرای حرکت در جهت فضاسازی رسانه ای جریاناتی که به دنبال فرار از مسئولیت و پاسخگویی هستند، آیا شما نظام اسلامی و جریان انقلابی را به سادگی و در رسانه ها متهم به ترور «استوانه نظام» می کنید؟ حتی اگر آن شعار را تهدیدی واقعی تفسیر می کنید، چگونه آن را به کل تجمع تعمیم می دهید؟ چگونه شعار یک طلبه یک لا قبا را سندی برای اعتراف به یک مسئله امنیتی تشخیص می دهید و این را در بیانیه ای با مخاطب کشوری و حتی جهانی منتشر می کنید؟ 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
🔴 نامه به آیت الله مکارم شیرازی ⭕️ سکولاریسم و کاپیتالیسم در حوزه 2⃣ بخش دوم 🔸 فرموده اید «آیا صحیح است در کانون حوزه علمیه این‌گونه سخنان گفته شود؟ 🔻 حوزه علمیه‌ای که محل پرورش امام، بنیانگذار انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب بوده است، 🔻 حوزه علمیه‌ای که بیشترین شهیدان را نسبت به سایر مردم تقدیم انقلاب نموده، 🔻 حوزه علمیه‌ای که در سال ده‌ها هزار نفر برای تبلیغ به اقصی نقاط در داخل یا خارج کشور برای دفاع از اسلام و مذهب اهل‌بیت (علیهم السلام) می‌فرستد، 🔻 حوزه علمیه‌ای که در سال صدها کتاب برگزیده درباره علوم اسلامی و مسائل مورد نیاز مردم و مسائل اقتصادی و سیاسی می‌نویسد و منتشر می‌کند، 🔻 حوزه علمیه‌ای که مراجع آن هزاران مدرسه، مسجد، خانه عالم و مراکز خیریه در نقاط محروم کشور ساخته‌اند.» 🔹 اگر سخنرانی استاد ازغدی را کامل شنیده یا خوانده باشید باید تأکید ایشان بر خدمات و جایگاه منحصر به فرد حوزه را مشاهده کرده باشید؛ 🔺 ایشان حتی مشخصا به پیشتازی صنف روحانیت در عرصه شهادت اشاره کرده اند، 🔺 اما آیا گلایه های همین امامین انقلاب برخواسته از اقلیت انقلابی حوزه از قشر متحجر و سکولار حوزه علمیه انکارشدنی یا کم اهمیت است؟ تعبیرهای تکان دهنده امام خمینی خطاب به آخوندهای فاسد و روحانیون متحجر هم توهین به حوزه و علما است؟ 🔺 آیا صرف ارسال هزاران طلبه برای تبلیغ، نشانه موفقیت حوزه است؟ یا باید به ارزیابی کیفی ثمره و جهت گیری طلاب و حوزه پرداخت؟ آیا رشد ناامیدی و سرخوردگی ملی نسبت به طلاب و روحانیت نشانه قابل تأملی نیست؟ 🔺 لطفا بفرمایید مجموعه و شاگردان شما فهرستی تخصصی از «صدها کتاب برگزیده در سال» که حوزه های علمیه در پاسخ به مسائل مردم و موضوعات سیاسی و اقتصادی می نویسند را منتشر کنند! ما منکر مجاهدات عموما انفرادی یا مجموعه های انقلابی حاشیه ای و حتی پیشتازی بخشی از حوزه از جهت اصالت علمی، اعتبار معرفتی، وجاهت معنوی و پناهگاه مردمی نیستیم اما آیا شما منکر خلأهای عظیم حوزه علمیه به ویژه مجامع عریض و طویل در پاسخ تخصصی و کارآمد به مسائل روز نظام و کشور هستید؟ منکر رشد روزافزون اندیشه های موذیانه حجتیه ای در موزه های علمیه هستید؟ 🔹 اگر عدالت اجتماعی را پروژه کلان حکومت اسلامی برای تحقق جامعه و جهان توحیدی بدانیم، جویا و تشنه آشنایی با معرفت اجتهادی شما و دیگر مراجع و مجامع حوزوی در این زمینه هستیم. برای تحقیق پیرامون نظریات عدالت پس از انقلاب در ایران، هر چه بیشتر جستجو می شود کمتر پیدا می شود و برخی اساتید حوزه و دانشگاه به این نقص جدی واقف و معترفند؛ البته تکرار کلیات و روایات را که نباید جزو نظریات عملیاتی علمی بدانیم؟ چرا در شرایط اضطراری امروز که کشور دچار بحران کم سابقه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، حضور انضمامی حوزویان به اندازه کافی احساس می شود؟ 🔺 آیا ساخت مدرسه، مسجد و خیریه توسط مراجع با وجوهات مردمی را سقف مسئولیت حوزه و مراجع می دانید؟ جسارتا این مسئولیت که در عصر پهلوی هم ممکن و تا حدی محقق بود و اقداماتی از این دست حتی توسط ابرسرمایه داران آمریکایی هم هرچند اکثرا با نیاتی غیرانسانی انجام می شود. رسالت اصلی روحانیت متعهد متخصص، ریشه کنی سرمایه داری علمی و عملی نفوذیافته در حوزه و دانشگاه و دولت و نظام، و مبارزه آشتی ناپذیر با سرمایه داران زالوصفت است نه کفایت تخدیری به خیریه زدگی با پول خود مردم و همزمان، حمایت افراطی از نامسئولان موجه مردم فریب و سیاستمداران سودجوی سوداگر. تهیه و ارائه نظریات و مدل های عملیاتی برای تحقق اسلام در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با شاخص های کلان پیشرفت و عدالت وظیفه مهم تر و مورد غفلتی است که گوینده بر آن تأکید داشت و واقعیت هم آن را تأیید می کند. 🔸 نوشته اید «تضعیف حوزه علمیه و مرجعیت و تهدید رئیس‌جمهور بر اساس چه ضابطه‌ای بوده؟ آیا همه این ها آب به آسیاب دشمن ریختن نیست؟ چه کسانی دستور داشتند افتخارات شیعه را به این آسانی زیر سؤال ببرند و دشمن را که گفته تا مرجعیت و عاشورا در میان شیعیان وجود دارد، نفوذ در انقلاب اسلامی ممکن نیست، خوشحال کنند؟» 🔹 چه ساده ادبیات امنیتی خود را درباره دلسوزان انقلاب به کار می برید، گویی ازغدی ها مزدوران معاندان انقلاب هستند؛ فریادهای دردمندانه دردشناسانه برای احیای جایگاه واقعی مرجعیت در جهت تقویت حوزه است یا تضعیف؟ غیرت انقلابی و قدرت اجتهادی استاد حوزوی کدام دشمن را خوشحال میکند؟ دشمن از فراموشی عدالتخوانی و عدالتخواهی در حوزه مسرور و مشعوف است؛ به راستی سهم شما و مجموعه بزرگتان در غفلت تاریخی حوزه علمیه از مسئله اول نظام اسلامی یعنی عدالت اجتماعی چه میزان بوده و هست؟ شما طبق چه ضابطه ای از یک پلاکاردنوشته، تهدید رئیس جمهور را استنباط، و ضرورت قیام علیه آن را اجتهاد کرده اید؟ 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
🔴 نامه به آیت الله مکارم شیرازی ⭕️ سکولاریسم و کاپیتالیسم در حوزه 3⃣ بخش سوم ♦️ آیت الله مکارم شیرازی! در تکمیل بحث، فرصت را غنیمت دانسته و سؤالاتی درباره سوابق و سلایق شما مطرح میشود: 🔸 حکمت حمایت بی سابقه شما از وزیر هزارمیلیاردی در حد «دعوت تلفنی برای تقبل مسئولیت وزارت بهداشت» چیست؟ آیا نفس وزارت یک ابرسرمایه دار ذی نفع در بخش اسماخصوصی خلاف اصول صریح امام انقلاب و قانون اساسی نیست؟ علت حمایت مکرر شما از طرح استثماری تحول سلامت چیست؟ آیا به تبعات خصوصی سازی بهداشت و درمان که بازی با جان مردم و کالایی کردن زندگی انسان هاست توجه کرده اید؟ چرا به تشویق دولت کاسبان، یارانه ناچیز را برای بی نیازان پول مشکوک معرفی کردید اما مخالفتی با افزایش نجومی حقوق پزشکان متخصص نشان ندادید؟ آیا امروز که اعترافات به شکست این طرح شنیده میشود، به حقانیت انتقادات چندساله عدالتخواهان پی برده اید؟ آیا مسئولیت خسارت های خانمان سوز این طرح را به سهم خود بر عهده می گیرید؟ 🔸 حکمت حمایت های کم نظیر شما از برجام خسارت بار در حدی که «مخالفت علنی با برجام را خلاف شرع و قانون» می دانستید چیست؟ کدام مطلعین از خدا بی خبر به شما گفتند «هر روز که با شک و تردید سپری می‌شود مبالغ هنگفتی ضرر به کشور وارد می‌گردد» تا تعجیل در تصویب برجام را به مجلس الزام، و در یک پازل کلان تر، نوشیدن جام زهر را به رهبر انقلاب تحمیل کنید؟ آیا امروز که هزینه هنگفت مادی و معنوی برجام علیه اقتصاد و اقتدار کشور پذیرفته شده؛ به حقانیت انتقادات چندساله عدالتخواهان پی برده اید؟ آیا مسئولیت این اشتباه تاریخی را به سهم خود بر عهده می گیرید؟ 🔸 حکمت حمایت مستمر از حسن روحانی، رئیس جمهور امنیتی ترین و ناکارآمدترین دولت پس از انقلاب چیست؟ بر اساس کدام تبیین مستدل و تحلیل مستندی روحانی را «رییس‌جمهور موفق» میدانید؟ وقتی حتی اقتصاددانان حامی دولت، بحران اقتصادی ناشی از ناکارآمدی و منفعت طلبی دولتمردان و رفقا و شرکا را در حد یک کودتای واقعی می دانند، چرا شما خسارت های سرسام آور این دولت را تقریبا رها کرده و در پاسخ به کارتن نوشته یک طلبه بیانیه صادر می کنید؟ تهدید و تحقیر کم سابقه جان و مال و ناموس و آبروی ملت ایران توسط یک دولت اشرافی ناکارآمد، در حد تصور ناشی از یک تحریف رسانه ای مبنی بر تهدید رئیس جمهور توسط یک طلبه، نیست؟ آیا امروز که افراطی ترین و امیدوارترین حامیان روحانی هم منتقد و حتی معاند او شده اند، به حقانیت انتقادات چندساله عدالتخواهان پی برده اید؟ آیا مسئولیت خسارت های ساختاری و انسانی این دولت را به سهم خود بر عهده می گیرید؟ 🔸 حکمت برائت شما از انتقادات استاد ازغدی از دولت و حوزه چیست؟ عصاره پیام تجمع فیضیه این است: خطر کاپیتالیسم در حکومت به ویژه دولت و خطر سکولاریسم در حوزه به ویژه بیوت. آیا «منشور روحانیت» امام خمینی «بیانیه» و رساله ای سراسر علیه «سکولاریسم اسلامی» نیست؟ آیا انتقادات مداوم امام از متحجرین معتقد به جدایی دین از سیاست و تداوم این مسیر توسط رهبر انقلاب و اصرار بر تحول حوزه و تذکر خطر انقلابی زدایی از حوزه، نشانه وجود و اهمیت این آسیب نیست؟ اشتغال حداکثری به موضوعات فردی از عبادت تا طهارت و نجاست، و اجتهاد حداقلی در معضلات اجتماعی و مسائل مستحدثه، اگر «اسلام آمریکایی» نیست پس چیست؟ صرف مواضع خام انتخاباتی و حمایت لسانی از نظام که برای سکولارنبودن حوزه کافی نیست. آیا پذیرش گسترش «سکولاریسم کاپیتالیستی» در حوزه از جانب جنابعالی با چند سال تأخیر محتمل نیست؟ 🔸 آیا در کنار نگرانی برای خوشحالی دشمن خارجی که «هیچ غلطی نمی تواند بکند» نگران سرمستی دشمن داخلی که گویا دارد هر غلطی میخواهد میکند هستید؟ علت استقبال مستمر رسانه های سرمایه داری از سَیر خاصی از مواضع شما چیست؟ آیا «مطلعان» شما را از این نشانه های معنادار مطلع کرده اند؟ یا مشاوران، خود بسترساز این همسویی خواسته یا ناخواسته اند؟ آیا این مسئله و سابقه شما در حمایت از وزیر و دولت سرمایه سالار و اقداماتی نمادین چون رونمایی از قرآن مطلا و تأسیس حوزه علمیه مجلل و...، شبهه همسویی شما با اسلام سرمایه داری را تقویت نمی کند؟ آیا در مسئله اخیر، اسیر حاشیه سازی همین رسانه ها و دچار تخریب دشمن شاد کن یکی از محدود متفکران حوزوی منتقد سرمایه داری و سرمایه داران نشده اید؟ آیا حضور کاپیتالیسم که خطرناک ترین نمود سکولاریسم و صورت اقتصادی_اجتماعی آن است را در بیت و بیانات خود احساس نمی کنید؟ 🔸 ضرورت رعایت حرمت شخصیت ارزشمند شما بدیهی، و تشکر از تلاش های طولانی مدت و طاقت فرسایتان در برخی عرصه های علوم حوزوی، ضروری است؛ اما شبهات مهم رویکرد شما در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای ضرورت طرح این پرسش ها توسط ما و پاسخ بزرگوارانه توسط شما کافی نیست؟ ✍ کیوان سلیمانی 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریشه هجوم امنیتی متجددین لیبرال و متحجرین سکولار علیه انقلابیون عدالتخواه در این انتقاد استاد از آقای قابل مشاهده است: اسلام انقلابی یا لیبرالی؟ t.me/nehzatedalatkhahi/2055 @iisociology
عدالت‌خواهی
🔴 دشمن اصلی ایران؛ لیبرال_متحجرین یا کمونیست_منافقین؟ ⭕️ سلبریتی_نوکیسه، تفاله پیوند تحجر_تجدد فکری
🔴 منافقین اکبر! 🔻 خدايا! تو شاهدی چندين بار به عناوين مختلف، خطر را (همانان كه التقاط، به گونه سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر كرده و همانان كه رياكارانه برای رسيدن به مقصودشان، دستمال ابريشمی بسيار بزرگ - به بزرگی مجمع الاضداد - به دست گرفته اند، هم رجايی و باهنر را می كشند و هم به سوگشان می نشينند، هم با منافقين خلق، پيوند تشكيلاتی و سپس ... ! برقرار می كنند، هم آنان را دستگير می كنند و هم برای آزاديشان و اعطای مقام و مسئوليت بدانان تلاش می كنند و از افشای ماهيت كثيف آنان سخت بيمناك می شوند، هم در مبارزه عليه آنان و در حقيقت برای جلب رضايت مسئولين و نجات بنيادی آنان خود را در صف منافق كُشان می زنند و هم در حوزه های علميه به فقه و فقاهت روی می آورند تا مسير فقه را عوض كنند) به مسئولين گوشزد كرده ام ولی نمی دانم چرا ؟ ( گرچه نسبت به بعضی، تا اندازه ای می دانم چرا !) ترتيب اثر نداده اند . 🔺 به مسئولين بارها گفته ام كه خطر اينان به مراتب زيادتر از خطر منافقين خلق است، چرا كه علاوه بر همه شيوه های ی منافقين، در صف حزب اللهيان قرار گرفته و كم كم آنان را در صفوف آخرين و سپس به صف قاعدين و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده اند، به گونه ای كه عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصميم گيرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصب ها و حفظ و ابقاء ها دست به تخريب می زنند و اعمال قدرت می كنند. ✍ قسمتی از وصیت نامه تاریخی شهید لاجوردی 📌 سعید حجاریان پس از شهادت شهيد لاجوردی در مصاحبه‌ای می‌گويد: لاجوردی به خود من همواره می‌گفت شما از منافقين هم بدتر و خطرناك‌تريد، می‌گفت رجوی دورانديش نبود و خيلی زود دست خودش را رو كرد، اما شما سازمانی ها دورانديش هستيد و خودتان را برای آينده آماده كرده‌ايد و منتظر فرصت هستيد تا شرايط به نفع‌تان مهيا شود. لاجوردی مرا كه می ديد می‌گفت تو و بهزاد (نبوی) و خسرو (تهرانی) از رجوی خطرناك‌تريد ... بارها به من گفت كه شما (سازمان مجاهدين انقلاب) از منافقين بدتريد. 📌 دو یادداشت هم افق با این نگاه👇 🔻 این ایام شاهد نمونه های بسیاری از اجتماعی شدن امر سیاسی ، این ، هستیم؛ مثل کورس اتوموبیل های لوکس در بزرگراه ! اما آن ، احمد خمینی بزرگ، نظرات بسیار انقلابی نسبت به سرمایه داران زالوصفت که آنها را می نامید، داشت و خواستار برخورد جدی با آنها بود، مشابه برخورد با منافقین، همان . برخورد فوری و قاطع با مانور تجمل های کذایی که عامل عادی سازی تبعیض متعفن و تشدید تنفر مستضعفین هستند، ضروری است، البته این تنها تفاله های و بعضا توله های هستند؛ چه سیاستمداران مصلح اقتصادی و چه سرلشگران مسلح نظامی! طبیعی است باید برای مبارزه ساختاری و معرفتی و اجتماعی با آنها سهم بسیار بیشتری قائل بود./متن کامل👇 🔺 https://t.me/iisociology/838 🔻 سخن این است که تهدید اصلی انقلاب، نه دوگانه کمونیست_منافقین بلکه دوگانه لیبرال_متحجرین است که امروزه در مسیر یگانه شدن هم حرکت می کنند. لیبرال هایی که پس از رحلت امام به واسطه دور شدن از جوّ انقلابی دهه آغازین، پایان جذابیت های رقیب مارکسیستی با فروپاشی شوروی و البته با حمایت همه جانبه جهان لیبرال غرب و غفلت های داخلی توانست بخش بسیاری از را تسخیر کند و جز در زمینه های انتزاعی معرفت دینی و ظاهری مناسک مذهبی با مخالفت های چندان جدی ای در ابعاد سیاسی و مواجه نشود. جریان نولیبرال پس از فتنه 88 با عبور از آن مواضع حساسیت ساز الهیاتی الحادی و تقابل ظاهری منبعث از روشنفکری دینی و طرفداران به سمت اتحادی استراتژیک با قشر متحجر عموما حوزوی خزیده و تلاش کرده از ظرفیت مذهبی و اجتماعی و برخی مراجع و فضلا نیز در جهت نیات و عملیات خود نیز استفاده کند. تجربه کودتای 88 راهبرد استحاله را جای براندازی نشاند./ متن کامل👇 🔺 https://t.me/iisociology/854 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
💠 #اشرافیت_مذهبی یکی از تحریفات پیوندمبارک دین و سیاست در انقلاب اسلامی است؛ تحریفی همچون پیوندنامبارک #جامعه_شناسی_تشیع که فرزندش تجویز دین ستیزی شبه علمی و ترویج سکولاریسم دینی! است 💠 @iisociology
🔴 بسط نوسکولاریسم در سایه کاپیتالیسم! ⭕️ رابطه دوسویه نئولیبرال ها و نئوسکولار ها 📌 ( این یادداشت ۲۸ تیر ۹۷ نوشته شده است.) ◀️ که با ادعای ناتوانی اسلام در مدیریت جامعه به ویژه در عرصه سیاست و اقتصاد، سال ها دست دین را از سکانداری حکومت کوتاه کرده بود، در قرن انقلاب های اسلامی هم دست از سیاست خود برنداشته و در مقاطع مختلف در نقش جاده صاف کن پیشینی یا پسینی سیاسی و اقتصادی عمل کرده است! 🔽 هرچند که در تاریخ معاصر، از مشروطه تا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، مسیری طی کرده، اما در نگاهی کلی عقب نشینی محسوسی نیز داشته است: از «جدایی دین از سیاست و با شعار دیانت ما عین سیاست ما نیست» تا «جدایی نهاد دین از حکومت در با شعار عدم مدیریت روحانیت» تا «قاطی نشدن زیادی پس از تجربه با شعار سیاست ما عین دیانت ما هست ولی نه اینقدر»! 1⃣ پس از انحراف و تقدیم کشور به استبداد_استعمار رضاخانی توسط نسل اول لیبرال های منورالفکر؛ سکولاریسم با ادعای ناتوانی اسلام در کشورداری و انقلابِ موفق، تبلیغ و تحمیل شد و با تسلیم و یأس نائینی ها پذیرفته و نیم قرن بر حوزه و کشور مسلط شد [و تلاش های مدرس و کاشانی و.. هم به سرانجام کافی نرسید.] 2⃣ پس از ، ادعای دولت داری ملی مذهبی های لیبرال مسلک همزمان با استهزا و انکار اقتصاد اسلامی، امام خمینی که در ابتدا منتقد حضور روحانیت در رأس دولت و دیگر سمت های سیاسی بود را به واگذاری موقت امانت دولت برای تجربه ای همیشگی واداشت که خیلی زود به استعفای بازرگان و دولت موقت انجامید و «تا من زنده ام نمی گذارم کشور به دست لیبرال ها بیفتد» در تاریخ ثبت شد. 3⃣ پس از و رحلت امام به دلایلی لیبرال های اقتصادی مجددا به دولت بازگشتند و جز دوره ای کوتاه در تمام سال ها سکان اقتصاد کشور را در دست داشتند، هرموقع که ثمره سیاست های شان مشخص می شد؛ تقصیرات را بر گردن و اقتصاد اسلامی و.. می اندازند تا شبهه اسلام در مدیریت اقتصاد، دولت و کشور را تقویت کنند و به احیای سکولاریسم دامن بزنند و کلید قدرت و ثروت کشور را همچنان در دست داشته باشند. رابطه پدر و پسری سکولاریسم_کاپیتالیسم یک رابطه برد_برد است؛ سکولارهای اقتصادی و سکولارهای فرهنگی از هم، و هر دو از سکولاریسم سیاسی حمایت می کنند. 4⃣ پس از با آشکارشدن مجدد ناکامی نئولیبرالیسم وطنی در مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور مجددا داستان ناکارآمدی نظام اسلامی از زبان اپوزیسیون هایی که کشور را در اختیار دارند و رسانه ها و پادوهایشان با صدای بلند تکرار می شود. اخیرا حجه الاسلام که خود یکی از سیاهی لشگرهای رئیس جمهور شدن یک روحانی به اسم روحانی و تشکیل یک دولت ناکارآمد نئولیبرالی است، گفته «باید اعتراف کنیم و بپذیریم که شخصیت اصلی مناسب مدیریت و نیست.» و مجددا تاکید کرده «سیاست ما عین دیانت ماست اما نه این قدر!» مشخص است که شخص زائری مهم نیست و حتی های معاصر مهم تری هم هستند اما زائری به واسطه موضع گیری های فرصت طلبانه سرحدی از تسامح فرهنگی تا انتقاد اقتصادی و اپوزیسیون بازی سیاسی و درنتیجه جذابیت برای قشر حزب اللهی و لاییک مورد اشاره قرار گرفت. [چندی پیش محمود صادقی نماینده مجلس حامی دولت بازارآزادی گفته بود مشکل ما این است که میخواهیم اقتصاد را از فقه استخراج کنیم.] نمونه جمعی و آکادمیک این ماجرا جوان های مذهبی دانشگاهی هستند که زیر پرچم جمع شده و به زعم خود به نقد سیاست های دینی جمهوری اسلامی مشغولند. ✍ کیوان سلیمانی 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
1⃣ 🔴 قیل و قال| بخش اول ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی ◀️ بعد از سخنرانی انقلابی استاد ازغدی در مدرسه فیضیه قم پیرامون «عدالت اقتصادی»، «قیل و قال» های بسیاری در رسانه ها و از سوی جریانات و چهره های مختلف بلند شد که اکثرا بدون توجه منصفانه و عالمانه به اصل سخنرانی ایشان، به قصد موج سازی رسانه ای و یا متأثر از این موج ها انجام شد. آنها که مستقیم یا غیرمستقیم خود را مخاطب انتقادات یافتند در نوشتن بیانیه و تحلیل از هم سبقت گرفتند. قبلا درباره این واکنش ها و «علل معرفتی و البته منفعتی» آن ها توضیحاتی ارائه شد: 🔺 https://t.me/iisociology/902 🔺 https://t.me/iisociology/906 🔺 https://t.me/nehzatedalatkhahi/2055 🔺 https://t.me/nehzatedalatkhahi/2056 🔺 https://t.me/nehzatedalatkhahi/2057 🔺 https://t.me/iisociology/914 🔻 یکی از این واکنش ها، یادداشت پژوهشگر محترم و پرتلاش جناب آقای محسن حسام مظاهری است که به بررسی آن، و البته به بهانه آن و با استفاده از آن به عنوان یک نمونه و نشانه، به توضیح «مسائل و مباحث کلی»، پرداخته می شود. به حکم انصاف باید پیش از احصاء اشکالات یادداشت، به نکات مثبت متن هم اشاره شود؛ انباشت این حجم از اشتباهات تودرتو در یک متن، حقیقتا کار دشواری است که طبق روال همیشگی، جناب مظاهری به خوبی از پس آن برآمده اند، خداقوت برادر! ⭕️ https://t.me/mohsenhesammazaheri/841 🔺 این متن هرگز به معنی بی عیب دانستن استاد ازغدی نیست، چرا که طبیعتا به ایشان هم نقدهایی وارد است؛ و مطلقا به معنی مطلوب دانستن وضعیت حوزه و جمهوری اسلامی نیست بلکه انتقادات حتی بیشتر یا مهم تری از اشکالات شما بر آنها وارد است. با این وجود منتقد باید «واقع بین» و «آرمان خواه» باشد نه «خیال سرا» و «آرمان سوز» با برساخت بدبینانه شبه واقعیت و نفی امکان تحقق آرمان ها. تفصیل و مصادیق این تفکیک در خلال متن آمده است. 🔸 نوشته اید «گرچه میدان کنشگری رحیم‌پور ازغدی، در ظاهر حوزه‌های معرفتی و دانشی است، منتها او را نمی‌توان کنشگر این حوزه‌ها دانست. او یک فعال سیاسی است که فعالیت سیاسی خود را به‌جای عرصه‌ی متداول سیاست، در حوزه‌ معرفت و علم تعریف کرده.» 🔹 تعریف شما از علم و سیاست چیست؟ آیا علم و عالم غیرسیاسی ذاتا و عملا ممکن است؟ این امکان که منطقا وجود ندارد و هر کنشگر علمی و اجتماعی در هر جایگاهی که باشد خواه ناخواه هویت و نقش سیاسی دارد و برایند فکر و فعالیت او در میدان معادلات سیاسی مؤثر است، حتی سیاست گریزی نیز نوعی سیاست است چون طبق جبر ساختاری در ضمن شبکه ارتباطی وسیع تری قرار دارند، سیاست سکوت شان عملا به نفع مسیری و به زیان مسیر دیگری تمام می شود، حتما می دانید در نبرد حق و باطل، بی طرف طرفدار باطل است. اگر مقصودتان از سیاسی، سیاست زدگی است، رویکرد فراجناحی و نقد مبنایی و مصداقی همه جناح ها بر اساس گفتمان امام و رهبری، استاد را از این اتهام نچسب تبرئه می کند. 🔸 نوشته اید «شناسنامه‌ی علمی روشنی ندارد. عقبه‌ی دانشگاهی یا حوزوی‌اش، کارنامه‌ی علمی و مراتبی که طی کرده، دقیقاً‌ مشخص نیست.» 🔹 برای شخصیت علمی شدن چه شاخصه هایی را لازم و کافی می دانید؟ آیا صرف مشخص نبودن کارنامه علمی به معنای غیرعلمی بودن شخص است؟ فهرست بلند متفکران و محققانی که خارج از مسیر سلسله مراتبی محیط های مرسوم علمی، رشد مستقل یافته و بر اهالی «بازار علم» هم تأثیر مثبت یا منفی بسیار داشته اند، برای نقض این فرض غرض ورزانه کافی نیست؟ ترافیک دکترهای پیر و جوان در راهروهای تیمارستان گونه دانشگاه ها که هیچ نشانی از حیات، ابتکار، انتقاد و اجتهاد در آن ها مشاهده نمی شود و معمولا غرق در تکرار مکررات و تقریر تقلیدات هستند، برای پذیرش کلیشه ای و بی اساس بودن «استناد به شناسنامه و کارنامه علمی و عقبه دانشگاهی و حوزوی برای سنجش اعتبار علمی یک فکر و متفکر» کافی نیست؟ 🔹 البته استاد ازغدی مانند بسیاری از متفکرین حوزوی، دروس حوزه را به روش مرسوم و مطلوب گذشته خوانده و مطالعات دانشگاهی را به صورت مستقل انجام داده اند، اما این ها اهمیت مستقل و تعیین کننده ای ندارند و چیزی را اثبات یا نفی نمی کنند و مهم، اعتبار علمی بالفعل محقق و اندیشه اوست نه مسیر کسب آن. ضمنا سابقه پربار حضور مستمر استاد در میادین مختلف علمی از کتاب و مقاله، حوزه و دانشگاه، رسانه رسمی و غیررسمی تا نشست های علمی داخل و خارج از کشور و... با یک جستجوی ساده منصفانه قابل بررسی است. 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
1⃣ 🔴 قیل و قال| بخش اول ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
2⃣ 🔴 قیل و قال| بخش دوم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔸 نوشته اید «معلوم نیست حوزه یا حوزه‌های تخصصی‌اش کدام است. در فهرست طویل موضوعات سخنرانی‌های او تقریباً سرک‌کشیدن و اظهارنظر در همه‌ی شاخه‌های علوم انسانی و علوم دینی دیده می‌شود؛ از الاهیات و حدیث و فقه و کلام و تاریخ تا فلسفه و علوم اجتماعی و اقتصاد و مدیریت و علوم سیاسی و چندین شاخه‌ی دیگر. چنین رفتاری آن‌هم در زمانه‌ای که دانش‌ها روز به روز تخصصی‌تر و پیچیده‌تر و عمیق‌تر می‌شوند، از یک کنشگر علمی پذیرفته نیست.» 🔹  ظاهرا زمانه شما دچار حداقل چهل سال «تأخر تاریخی» است چون چند دهه است که مسیر علمی جهان به سمت فضای «بین رشته ای»، گذر از تخصص محوری، توجه به روابط طولی و عرضی علوم، درهم آمیختگی علوم، پیدایش رشته های چندوجهی و... حرکت می کند و رویکرد پوسیده «تخصص زده» حتی به تمسخر گرفته می شود، «فوق دکترای نقاشی سم اسب در چمن و فوق تخصص جراحی دندان عقل سگ تزئینی!» 🔹 تنها یکی از نشانه های این تحول، در وضعیت «فلسفه علم» قابل مشاهده است که مرتبط با نوع فعالیت علمی استاد ازغدی نیز هست. ورود «فیلسوف علم» و «روش شناس» به واکاوی مبانی و ارزیابی انتقادی فرامتنی علوم انسانی، از جنس ورود «تکنیسین» آن علم نیست بلکه به واسطه سازوکارهای یکسان یا مشابه جاری در ساحت مبانی و پیشفرض ها و روش های همه علوم، فیلسوف به ارزیابی «مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، علم شناختی، ارزش شناختی و... علوم مختلف»، «واکاوی فرایندهای میان مبنا و بنای علوم»، و «ارزیابی مدعیاتی چون فراغت از ارزش، توصیف بسندگی، بی طرفی علمی، متافیزیک زدایی و امثالهم درون علوم» و... می پردازد. در ایران ورود اساتیدی چون جوادی آملی، مصباح، پارسانیا، خسروپناه، واسطی، ازغدی، زرشناس و.. به علوم انسانی ضمن تفاوت هایی، همه از همین جنس است. 🔹 صرف متعدد بودن حیطه های ورود یک محقق اگر حمل بر اعتبار او نباشد لزوما به معنای بی اعتباری او نیست، باید تک تک و یا مجموعی از نظرات او را مستند و مستدل مورد ارزیابی قرار داد. در حوزه علوم اسلامی نیز علمای صاحب نظر معتقد و ملتزم بوده و هستند که جز از طریق غور در کلیه این شاخه های به هم پیوسته نمی توان به نظر و نگاهی عمیق و جدی  دست یافت در حدی که بسیاری از علمای نکته سنج و اصیل، درک تفصیلی همه علوم حوزوی و آشنایی حداقل موضوع شناسانه نسبت به علوم انسانی و اجتماعی را شروط ضروری اجتهاد واقعی می دانند. 🔹 البته بدیهی است پس از تعلیم و تحقیق در حوزه های مشترک الزامی؛ پیشبرد مسیر مطالعه و فعالیت علمی در چند کانال محدود مشخص الزامی یا حداقل مطلوب است. فقه و فلسفه سیاسی، فلسفه علوم اجتماعی، عدالت اجتماعی اسلامی، مسائل عینی درون حکومت اسلامی و نسبت آن با جهان مدرن و سرمایه داری سکولار از سرفصل ها و موضوعاتی است که ایشان بیش از دیگر مباحث به آن پرداخته اند. 🔹 اصل بحث اما این است: ازغدی نه در جایگاه یک کنشگر علمی نشسته و نه در پایگاه یک فعال سیاسی ایستاده، بلکه در مزر علم و عمل حرکت میکند: مسئله. «مسئله محوری» گمشده آکادمی های علم زده و حوزه های ذهن زده ماست، استاد به رسم حشره و باستان شناسان و حتی انسان و جامعه شناسان یا محدثان و ادیبان تمام عمر خود را صرف یک مسئله/نامسئله کم اهمیت، انتزاعی یا جزئی نکرده، بلکه به عنوان متفکر میدانی متصل به مبانی در پی بررسی مسائل اصلی معرفتی و اجتماعی «جهان متحول موجود در عصر حاضر» بوده و هست. 🔹 عدالت و آزادی، سکولاریسم و لیبرالیسم، دین و دنیا، فقه و سیاست، جامعه و حکومت، گفتگوی تمدن ها و کارتن خواب ها، هنر و هیئت، دولت و قانون اساسی، حوزه و دانشگاه، فقر و کنز، ولایت فقیه و انقلاب های جهانی و... بخشی از این مسائل است. ارزیابی موردی یا مجموعه ای محصولات این تلاش هاست که ارزش و اهمیت و صحت نتایج حاصله را نفی یا اثبات می کند نه «هجوم مافیای رسانه ای سرمایه‌داری» و «تخریب تلگرامی سکولاریست های سنتی و مدرن» 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
2⃣ 🔴 قیل و قال| بخش دوم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
3⃣ 🔴 قیل و قال| بخش سوم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔸 نوشته اید «روش ایشان در دو دهه اخیر، مونولوگ و ایراد خطابه‌های تک‌نفره در تریبون‌های حکومتی بوده است. این روشِ یک پژوهشگر یا شخصیت علمی نیست، بلکه روش اهل منبر است. یعنی روشی که کاربست آن تبلیغ و ترویج و تهییج مخاطبان است.» 🔹 از عبور یواشکی شما! از روش و کارنامه ایشان پیش از این دو دهه که مملو از مباحثه، مناظره، نشست، میزگرد و... است که عبور کنیم، سابقه استاد در همین دو دهه هم خلاف ادعای شماست. ازغدی از پرکارترین اساتید اهل مناظره مکتوب و شفاهی و نقد و گفتگوی مستقیم و غیرمستقیم بوده و هست، چه با اساتید مطرح و مدعی جریانات دانشگاهی و حوزوی، چه با کارشناسان و پرسشگران و محققان، و چه با دانشجویان و حتی دانش آموزان، چه با عموم مردم! 🔹 اما علت سبک «سخنرانی هنرمندانه» همراه با شور و هیجان ایشان، «هویت و هدف متفاوت» اوست، ازغدی با افتخار یک «تکنیسین دانشگاهی»، یک «کارشناس آماری»، «توصیف گر بی خطر» یا «تحلیلگر سکولار» نیست، او در نقش یک «متفکر فعال میان میدان علمی و عملی» به دنبال «گفتمان سازی معرفتی» و «جریان سازی اجتماعی» برای «تغییر از وضع موجود به مطلوب» است، صرف «عدالتپژوهی انتزاعی» در گوشه کتابخانه و موسسات آزمایشگاهی برایش کافی نیست و باید در قلب «عدالتخواهی انضمامی» باشد، چه از حیث آسیب شناختی تحلیلی تجارب جریانات عدالتخواه و سعی در هدایت بهینه آنها و چه حتی حضور فیزیکی در میانه معرکه خیابان. 🔹 ضمنا «منبر مذهبی» را در مقابل «تریبون علمی» دانستن نشانه رسوب اندیشه های «پوزیتیویستی» است که بر اندیشه و نوشته جات شما مسلط است. علم نافع، «مطابق با واقع» و «معطوف به تغییر مثبت» است وگرنه انباشت انبوهی از «مجهولات و توهمات» در قالب «مقالات کیلویی» برای طی پلکان آکادمیک در جامعه مثلاً علمی یا خودنمایی منورافکرانه در جامعه مثلاً مدنی، نه تنها هنر علمی نیست که نشانه جهل مضاعف و بی دردی مرفهانه است؛ یک بازی جدی نما و سرگرمی نخبگانی! 🔸 نوشته اید «به‌همین‌جهت با وجود پراکندگی و حجم بالای اظهارنظر در موضوعات مختلف، اما هیچ‌گاه بدنه‌ی جامعه‌ی علمی (حتی بدنه‌ی همراه و همدل جمهوری اسلامی) به رحیم‌پور توجه جدی نکرده است. طبیعی است. نباید انتظار داشت در مجامع علمی کسی که تن به نقدشدن و گفت‌وگو نمی‌دهد و برخوردار از رانت تریبون یکطرفه ثابت هفتگی در رسانه‌ی ملی است را در مجامع علمی و پژوهشی جدی بگیرند.» 🔹 ادعای بی توجهی اهل علم از چند جهت مخدوش است؛ اول اینکه صرف مورد توجه قرار گرفتن، دال بر عالمانه یا واقع بینانه و حتی مهم بودن یک اندیشه و اندیشمند نیست؛ «بی اعتنایی جامعه عمومی و علمی به علما و اندیشمندان غرب و شرق عالم در دوره های تاریخی مختلف از ملاصدرا ها تا مارکس ها» از یک طرف و «رونق دکان بی مایه ها و میانمایگان به دلایل متعدد از جمله استعماری و استحماری بودن عرصه علم به ویژه مدرن» از سوی دیگر، بی اعتباری مدعیات جدلی شما را برملا می کند. 🔹 دوم اینکه ادعای شما منطبق با واقع هم نیست، اتفاقا دو دهه پیش و در میانه دهه هفتاد استاد ازغدی انتشار فصلنامه ای را آغاز کردند که از جهاتی در تاریخ انقلاب بی نظیر است؛ «کتاب نقد» سال ها پایگاه علمی طیف متنوعی از متفکران جریان انقلابی بود؛ جوادی آملی، مصباح یزدی، حائری، سبحانی، رشاد، پارسانیا، خسروپناه، واسطی، کچویان، رهدار، شجاعی زند و ده ها متفکر دیگر ذیل یا همراه پروژه های معرفتی ناظر به مسائل علمی و عینی ای قلم میزدند که عمدتا تحت مدیریت و نظارت مدیرمسئول و سردبیر یعنی استاد ازغدی تعریف می شدند. 🔹 از این طریق فعالیت ها و مباحثات متعدد علمی همدلانه یا غیرهمدلانه ای پدید آمد که گنجینه ای ارزشمند و قابل بازخوانی است، کشاکش انتقادی مستمر با جریانات منورالفکر و روشنفکر که گاه به مناظرات مکتوب یا حضوری می انجامید بخش مهمی از این ماجراست که پیش و پس از این فصلنامه نیز جاری بوده و هست. 🔹 گفتگو های مستقیم و غیرمستقیم یک متفکر در قالب های مختلف با سروش، ملکیان، مجتهد شبستری، حجاریان، گنجی، زیباکلام، سریع القلم، کدیور و... بسیاری دیگر از طیف های مختلف فکری از منورالفکران تا روشنفکران، از متحجران تا متجددان، از حجتیه ای ها تا شیعیان انگلیسی، از غرب زدگان تا غرب ستیزان، از هایدگری ها تا پوپری ها و...، سابقه کم نظیری برای استاد ازغدی است. واکنش های مثبت و منفی متعدد به سخنرانی اخیر ایشان هم زنده ترین شاهد تصور اشتباه شمایی است که خود به نقض غرض خود برخواسته اید! 🔹 بخش سوم یادداشت فاقد ارزش تحلیل است، استفاده شما از همین روش تخریب گرانه که به استاد نسبت داده اید در همین یادداشت، گذر از این بخش را ضروری تر می کند! 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
3⃣ 🔴 قیل و قال| بخش سوم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
4⃣ 🔴 قیل و قال| بخش چهارم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔸 نوشته اید «کارویژه‌ و میدان عمل رحیم‌پور «ایدئولوژی» است. معمولاً هم هوادارانش از او به عنوان ایدئولوگ جمهوری [دوم] اسلامی (پس از درگذشت آیت‌الله خمینی) نام می‌برند که تعبیر پربیراهی نیست و خودش به‌تنهایی می‌تواند تصویر روشنی از سیر صعودی یا نزولی اندیشه جمهوری اسلامی داشته باشد: از ایدئولوگ‌های نسل نخست نظیر شریعتی و مطهری و بهشتی تا رحیم‌پور. به‌اقتضای خصلت ایدئولوژی، در ادبیات رحیم‌پور همه‌چیز دوقطبی است: سیاه/سفید، ‌بر ما/با ما. راه میانه‌‌ای نیست. او عادت دارد در مقام قاضی بنشیند و حکم صادر کند. احکامی قاطع و بدون امکان تجدیدنظر که در دادگاه صحرایی و در غیاب متهمان صادر می‌شود.» 🔹 اگر تعریف کارویژه استاد در محدوده «ایدئولوژی» به معنای تفکیک آن از عرصه «علم» است، لازم است مجددا «تأخر تاریخی» شما از «عرصه علم» که این بار شاید به یک قرن هم برسد را متذکر شد؛ تصور ابتدایی «جدایی دانش از ارزش و علم از ایدئولوژی» سال هاست که رد و طرد شده و حتی ایدئولوژیک بودن همین رویکرد و فراتر از آن، «دین گونگی علم مدرن» نیز به طرق و بیان های مختلف حتی توسط منتقدان غربی اثبات شده است. اگر نظریه دین حداکثری یک نگاه ایدئولوژیک است نظریات دین حداقلی و دین عرفی و سکولاریسم و... هم ایدئولوژیک و در واقع ایدئولوژی هستند. 🔹 اگر مقصودتان از ایدئولوژی هر «طرح معطوف و مرتبط به عملی» است که هیچ علمی نمی تواند غیرایدئولوژیک باشد اما اگر منظورتان پادویی توجیهی علم در خدمت یک سیاست یا جناح خاص بدون توجه به معیارهای علمی و ارزش های انسانی و الهی است، تهمت بس ناجوانمردانه ای است که طرح آن بدون ذکر شواهد و دلایل دور از اخلاق علمی است. 🔹 به مقایسه مخاطب پسند علمای صدر انقلاب با استاد حاضر مبادرت ورزیده اید؛ اگر منصفانه انجام شود، موجب افتخار و مؤید اعتبار استاد است و ایشان را می توان از شاگردان ممتاز این مکتب به شمار آورد حتی اگر فاصله پرنشدنی این میان باشد اما اگر در پی به رخ کشیدن فاصله نجومی این میان هستید باید نمونه های پرشماری در خلأ حاصل معرفی بفرمایید؛ چه تعداد اساتید شایسته تر از استاد در این فاصله حضور دارند؟! قطعا بنده هم اساتیدی را در این میان می شناسم اما به معنی نفی جایگاه مطلوب و گاه از جهاتی منحصر به فرد ایشان هم نیست. 🔹 نسبت دادن رویکرد دوقطبی سفید و سیاه به استاد، این شبهه را ایجاد میکند که شما با دقت کافی پیگیر مباحث ایشان نبوده اید و یا میزان مناسبی از آنها را بررسی نکرده اید؛ صرف مراجعه بدون پیشفرض به چند کتاب یا مجموعه سخنرانی برای ابطال ادعای بدون مدرک شما کافی است؛ ضمن اینکه با این سیاهنمایی یکپارچه شما علیه ازغدی، توصیف روش خود شما با این صفت، منصفانه تر نیست؟ روشی که در پروژه کلی شما یعنی نقد سیاست های دینی جمهوری اسلامی هم به خوبی مورد استفاده قرار می گیرد تا جایی که نقاط قوت را نقاط ضعف جلوه می دهید. 🔺 پایان نقد بخش «من قال» 📌 ادامه دارد 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
4⃣ 🔴 قیل و قال| بخش چهارم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
5⃣ 🔴 قیل و قال| بخش پنجم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔸 نوشته اید «مهمترین محور سخنرانی آقای رحیم‌پور ازغدی در تجمع فیضیه انتقاد از سکولارشدن حوزه است. جالب آن‌که در عین‌حال خود وی در همین سخنرانی، مباحثی مثل طهارت را از مباحث حکومتی در فقه جدا می‌کند و این را مصداق امر سکولار نمی‌داند!» 🔹 کدام جداسازی؟ نقد استاد به جداکردن این دو حوزه و اشتغال حداکثری به یک بخش و غفلت از بخش دیگر است. دعوت ایشان به صرف اجتهاد در مباحث اجتماعی هم نیست بلکه اتخاذ رویکردی متوازن است که سهم همه عرصه های خرد و کلان را در عین توجه به ارتباط آنها و البته با رعایت اصل اولویت سنجی بپردازد. 🔸 نوشته اید «به گمان من، طنز تلخی است که کسی از موضع دفاع از انقلاب اسلامی، متعرض سکولارشدن حوزه شود و نشان می‌دهد گوینده یا معنای سکولارشدن را نمی‌داند یا می‌داند و برای فرار از مسئولیت پاسخگویی، عَلَمِ مخالفت در دست گرفته.» 🔹 کار از گمان گذشته و مخاطب با خواندن نوشتجات شما یقین پیدا می کند شما در نظر نه معنای انقلاب را فهمیده اید نه سکولاریسم و در عمل هم محافظه کار هستید هم سکولار! 🔹 انقلاب یک امر دفعی و انفجار لحظه ای نیست بلکه امری تدریجی و فرایندی تکاملی است و تا آخرین گام باید انقلابی بود و می توان از موضع دفاع انتقادی از انقلاب و نظام، نواقص و فرایندهای انقلاب زدایی، عرفی سازی و سکولاریزاسیون را به نقد کشید؛ کرسی اساتید باشد یا دروس مراجع، دولت باشد یا مجلس، بیت باشد یا بیوت و... 🔹 البته تناقض تصورشده شما ناشی از تقلیدی تقلیل گرایانه است که در ادامه گفته اید و بررسی می شود اما هر دو شق دوگانه شما هم اشتباه است: 🔹 اول اینکه استاد به خوبی معنای سکولاریسم را می داند و از شانس بد شما! بیش از بیست سال پیش در همان شماره اول کتاب نقد، مفصلا مسئله سکولاریسم را نقد و بررسی کرده است و علاوه بر آن، بارها در مقاطع مختلف به این بحث پرداخته و آسیب شناسی مسئله سکولاریسم یکی از شناسه های اصلی «کارنامه علمی» اوست، 🔹 دوم اینکه استاد ازغدی پاسخگوی مسئولیت خود است نه مراجع مورد نقدش! استاد انقلابی در حد توان برای انقلابی شدن/ماندن نظام تا جامعه و جوانان تا مراجع کوشیده و اگر چند شخصیت را بخواهیم به عنوان انقلابی واقعی معرفی کنیم که به مسئولیت خود و فراتر از آن عمل کرده اند ایشان قطعا یکی از گزینه هاست. همین تلاش بیست سی ساله مقابل «هجمه های رنگارنگ در جهت ترویج و تعمیق سکولاریسم»، نشان دهنده سهم مهم و جایگاه موفق او در مقابله با این آسیب است و نه یک مقصر و متهم. 🔹 عجیب است که شما به افراد و افکاری که در جهت سکولارکردن حوزه و جامعه حرکت کرده اند و مورد نقد مستمر استاد و همفکران قرار گرفته اند توجه کافی نمی کنید اما خود استاد را متهم به مسئولیت گریزی در قبال این آسیب می کنید؛ جای شهید و جلاد را عوض نکنید! نظر شما درباره این عبارات چیست؟!: 🔺 «می توان اطمینان داشت که این جنبش [رفرمیسم] در نهایت هنگامی که انقلاب خود را فرسوده کند، مانند آن چه که در سایر انقلاب های جهان روی داده است، در رسیدن به هدف خود که سکولاریزاسیون تدریجی، لیبرالیزاسیون و باز کردن درها به روی جهان خارج است، پیروز خواهد شد.» (هالیدی، 1384: 31) 🔺 «امکان قبول عرفی شدن اسلام تا حدودی هم به پاسخ های فکری و موضع گیری های سیاسی نیروهای عرفی (روشنفکران) وابسته است. چندان بعید نیست که نیروهای عرفی گرا، با یک استراتژی سنجیده بتوانند «عرفی شدن ذهنی» اسلام به معنی عدم اعتبار دین در سطح تجربه بشری را ترغیب کنند. دوم اینکه، لازم است تلاش خود را معطوف به تحقق نوعی «عرفی شدن عینی» اسلام کنند که این خود متضمن جدایی ساختاری اسلام از حوزه حکومت است.» (مهرزاد بروجردی، «آیا میتوان اسلام را عرفی کرد؟» کیان، ش۴۹ ) 🔸 نوشته اید «بزرگ‌ترین و مؤثرترین گام برای عرفی‌سازی تشیع و فقه شیعی، از قضا تأسیس جمهوری اسلامی بوده است. هیچ تلاشی تا کنون، از جمله مجموعه‌ی تلاش‌های حکومت پهلوی، به اندازه تأسیس یک حکومت شیعی روند سکولارشدن جامعه‌ی ایرانی را تسریع و تشدید نکرده است. این همان «پیامدهای ناخواسته‌»ای است که در علوم اجتماعی از آن سخن گفته می‌شود. این‌که با هدفی مقدس، کاری کنی که پیامدش قدسیت‌زدایی باشد.» 🔹 این اصل بحث شماست که البته مدام آن را تکرار می کنید. این ایده شاید برای جوانان هم افق با شما «نکته بدیع» بنماید اما هر «کنشگر علمی»! باید بداند طرح نخ نمایی است که سال ها نسل های متوالی سکولارها از آخوندزاده و بازرگان تا سروش و حجاریان تحت تأثیر «تحجر» یا «تجدد» یا ترکیبی از هر دو، آن را به طرق مختلف و به اقتضای زمان تکرار کرده و در «متن وقایع و متون علمی» پاسخ مکرر گرفته اند. 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
5⃣ 🔴 قیل و قال| بخش پنجم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
6⃣ 🔴 قیل و قال| بخش ششم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔹 اکثریت نظرات حوزه عرفی شدن ایران و سکولاریسم اسلامی؛ تقریر و تطبیق نظریات مدرن غربی هستند و همین ریشه اشتباهات آنهاست؛ اسلام مسیحیت نیست! بسط این مسئله فرصت مفصل و مستقلی می طلبد. 🔹 البته نوسکولارهای متجدد که بعدازانقلاب به تبعیت از پیامبران مدرن و «ایدوئولوژی سکولاریسم مقدس» آنها می گویند جمهوری اسلامی عامل اصلی سکولارشدن است، برای تحمیل «اسلام سکولار» تا حمایت از «دولت های سرمایه‌سالار» علیه «ولایت فقیه و گفتمان انقلابی» پیش رفته اند؛ وارثان هراس استحماری همان کهنه سکولارهای متحجری هستند که پیش از انقلاب می گفتند انقلاب اسلامی در عصر غیبت دامن دین را آلوده، و ملت را دین گریز میکند و در دفاع از «اسلام ناب آمریکایی» تا حمایت از «شاه شیعه» علیه «امام نامسلمان و انقلاب غیراسلامی» پیش رفتند. 🔹 سکولارهای دورگه «آیات شیطانی مدرن» را با «احادیث الهی سنت» تفسیر میکردند؛ حجاریان گفته «منظور از سلطان مطلق قدرت دولتی است (نه سلطان جور) و با این حساب هر نوع دخول در دنیا (به معنایی که از علمانیّت [سکولاریسم] مستفاد میشود) که ملازمه تام با نهاد دولت دارد، می تواند سرمایه های قدسی نهاد دین را ذوب و ناکارکرد سازد»! 🔹 فارغ از اینکه اصل تفکیک امر قدسی و عرفی یک تصور اشتباه و تسامحی است اما در جهان واقع همه پدیده ها ترکیبی از وجوه قدسی و غیرقدسی هستند و عرفی انگاری مطلق نهادهای دولتی، ساده سازی مسئله است، هر شخص و نهاد و هر بخشی از یک نهاد به همان میزانی که دارای هویت و فعالیت مطابق با ارزش های واقعی باشد قدسی است و تکلیف دین و حکومت دینی، قدسی کردن تمام ساحات حیات فردی و جمعی بشر است، البته قدسی کردن، نه صرف قدسی انگاشتن. اصل ماجرای خلقت و نبوت و امامت و نهضت و ولایت هم همین است وگرنه اگر قرار بر ترس از سکولاریسم بود، که خدا از خلقت و پیامبر از نبوت و ائمه از امامت و خمینی از نهضت و خامنه ای از ولایت می ترسید! 🔹 میگویند حکومت دینی یک بن بست خودمتناقض است و به واسطه ناکارآمدی حتمی؛ سرخوردگی عمومی و عرفی شدن جامعه قطعی است اما نمی گویند اگر از حکمرانی صرف نظر کنید، میدان را به رقیب عرفی سپرده و فرصت دین ورزی جمعی و اجتماعی و حتی فردی را از خود سلب کرده اید؛ هیچ عقل سلیمی در استثماری بودن این سکولاریسم ساده شک می کند؟! 🔹 ریشه مسیحی/غربی این شبهه در فردی انگاری/سازی دین، و مبتنی بر این توهم است که در صورت صرف نظر از بخش اعظم و اصلی دین، می توان بخش کوچک و شخصی آن را حفظ کرد، غافل از آن که «دین داری فردی» هم در «بستر غیردینی» فاقد «امکان و کیفیت» مطلوب است، بگذریم از قربانی کردن اصل دین! 🔹 فسفه وجودی دین، دینی ساختن حیات فردی و جمعی است. دیانت فردی متأثر از سیاست اجتماعی است، دعوت به عقب نشینی از دین راهبردی حداکثری، دعوت به دین زدایی از فرد، جامعه و دین است؛ «دین غیردینی» 🔹 اگر جامعه نشناسان تشیع، نه مشتاق که نگران عرفی شدن جامعه هستند چرا وقف تکرار «تحلیل و تجویزهای سکولاریستی پوسیده پاسخ گرفته منورالفکران مقلدی چون حجاریان» شده اند؟ چرا به سهم جریانات مبلغ و مجری سکولاریسم توجه قابل توجهی ندارند؟ 🔹 تشکیل حکومت اسلامی «احتمالات ناخواسته» جدیدی برای غیردینی شدن فرد و جامعه ایجاد میکند اما فراتر از آن «امکانات و فرصت» های تاریخی و ساختاری بی نظیری برا دینی شدن/ساختن جامعه و فرد فراهم میکند. بایسته و شایسته است به جای توصیه به سکون و تسلیم به واسطه ترس از شکست، به چگونگی پیمودن بهینه این راه صحیح پرداخت. 🔹 باید به جای «غرغر طعنه آمیز تقلیدی شبه علمی» به «نقد مخلصانه اصلاحی تکمیلی» پرداخت. تقریبا تمام یادداشت های شما «مرثیه خوانی برای شکست های جمهوری اسلامی در پروژه های مختلف اسلامی کردن جمهوری» است که اکثرا براساس «استقرای ناقص» و «تعمیم شتابزده» با روش «مچ گیری سوگیرانه» انجام می شود. 🔹 اگر فرصتی فراهم شد در آینده می توان متن های بیشتری از شما و همفکران را با همین نگاه و شاخص ها، بررسی و به شواهد مشخص بیشتری اشاره کرد، اما مخاطب می تواند با رجوع به مکتوبات شما به وضوح این مسئله را احساس کند. ضمنا برای ارزیابی مسیرهای بسط سکولاریسم در جمهوری اسلامی از جمله به واسطه خود جمهوری اسلامی منابع فراوانی وجود دارد که مخاطب می تواند با مراجعه به آنها «عیار علمی» شما و اساتیدتان را بسنجد، از جمله آثار دکتر شجاعی زند و مقالات و سخنرانی های استاد ازغدی از جمله کتاب «عرف قدسی» ایشان. 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
6⃣ 🔴 قیل و قال| بخش ششم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
7⃣ قیل و قال| بخش هفتم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔹 سخن این است: نقد مصلحانه بله؛ نوحه سرایی مچ گیرانه خیر! توجه به تهدید عرفی شدن بله؛ تجویز یا تحمیل آن، یا تسلیم در برابر آن، یا تقلیل عوامل آن به تک عامل متناقضی چون «انقلاب اسلامی ایران علیه سرمایه‌داری سکولار جهان» خیر! 🔹 باید دوگانه صادق نافع «عدالتخواهی_سرمایه‌سالاری» و «انقلابی_غیرانقلابی» را جای دوگانه کاذب مضر «سنتی_مدرن» و «عرفی_قدسی» و ... نشاند. باید نسبت تمام افراد و افکار در تمام سطوح با «عدالتخواهی انقلابی» سنجیده شود؛ باید پرسید مسیر رفتاری افراد، پروژه فکری متفکران، سبک مدیریتی مدیران، فرایند ریل گذاری ساختارها و... چه نسبت مستقیم یا غیرمستقیمی با پیشرفت عادلانه جامعه دارد؟ 🔺 موتور محرک آن با «عدالت خواهی»؟ 🔺 مانع مزاحم آن با «عدالت خواری»؟ 🔺 معاند مقابل آن با «عدالت ستیزی»؟ 🔺 عامل انحراف آن با «عدالت سرایی»؟ 🔹 «جریان» های مختلف با تمام مؤلفه های «فلسفی»، «اجتماعی»، «سیاسی»، «اقتصادی» و... چه نسبت و نقشی در جنگ همه جانبه علمی و عملی «عدالت خواهی اسلامی و سرمایه‌داری سکولاریستی» دارند؟ با نگاه به تجربه رویکردهای فکری و عملکردهای اجرایی جریانات مختلف و فارغ از استثناها و با استفاده از برخی تسامح های تحلیلی، می توان دسته بندی زیر را استخراج کرد: 1. جریان «انقلابی عدالتخواه» عرفی شدن را غیراسلامی، ضدعدالت، استعماری، استحماری و درنتیجه مذموم دانسته و به مبارزه علمی و عملی علیه آن برخواسته است، از معتقدان به «حکمت متعالیه اسلامی» مانند متفکران نوصدرایی، تا ملتزمان به «سیاست متحول اسلامی» مانند جبهه مستقل انقلابی، تا مطالبه گران «عدالت اجتماعی اسلامی» مانند جنبش عدالتخواه دانشجویی. 2، الف) شاخه چپ نمای جریان «غیرانقلابی محافظه کار»، عرفی شدن را در جهت توسعه سیاسی و اقتصادی و جهانی شدن و در نتیجه مطلوب یا حتمی دانسته و با تمام قوای فکری، سیاسی، رسانه ای و ... در جهت ترویج و تثبیت آن هستند، مانند «سکولاریسم مدرن آشکار» اصلاح طلبان. اهالی «سکولاریم سنتی آشکار» مانند انجمن حجتیه نیز با سکوت و انفعال یا حمایت غیرمستقیم و روابط پیداوپنهان خود در خدمت همین مسیر حرکت می کنند. 2،ب) شاخه راست گرای جریان «غیرانقلابی محافظه کار» در نظر یا ظاهر مشابه جریان انقلابی، عرفی شدن را مذموم دانسته اما در عمل و باطن مانند بخش بیشتردولتی جریان چپ نمای غیرانقلابی در جهت آن حرکت کرده و یا نهایتا مانند بخش بیشترحوزوی در مقابل آن ساکت یا تسلیم شده اند، مانند «سکولاریسم عملی پنهان» اصولگرایان و برخی مراجع حامی شعاری کلیت نظام و حامی عملی غیرانقلابی های درون نظام. 3) جریان «ضدانقلاب عدالت ستیز» جنس نظری و عملی مشترک یا حداقل مشابهی با شاخه چپ نمای جریان «غیرانقلابی محافظه کار» دارد اما با رویکردی رادیکال، گرایش های اصلاحی را ناکافی و عقیم، و عرفی سازی حکومت و جامعه را جز از طریق سرنگونی نظام اسلامی و تصفیه کشور از دین انقلابی میسر نمی داند، مانند «سکولاریسم مدرن رادیکال» لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات و حتی سلطنت دموکرات!! 4) خرده جریان های «انقلابی نمایی فوق محافظه کار» که به ملغمه های متنوعی از اندیشه ها و اقدامات در نسبت با مسئله عرفی شدن گرفتار شده اند و در ظاهر به انتقاد و عدالتخواهی مشغولند اما در عمل دچار و داعی سکون و ثبات هستند یا در رؤیای اصلاحات دیکتاتوری سیر می کنند. مانند «سکولاریسم التقاطی پیداوپنهان» نسل سوم کنشگران علمی و سیاسی مذهبی ناامید از نظام انقلابی یا انقلابی شدن نظام، از جامعه شناسی تشیع تا عدالت سرایی بهاری! (مثال مرتبط به بحث ما، همسویی های کم و بیش دو جوان از این دو خرده جریان در مواجهه با «سیاست دینی» و «دین سیاسی» جمهوری اسلامی است؛ جامعه شناسی تشیع مظاهری و جمهوری سوم بادامچی! تعجب نکنید اگر این جوانان «نوسکولار» و «نومحافظه کار» استاد ازغدی را «مقصر سکولاریسم» و «انقلابی محافظه کار» معرفی می کنند!) 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
7⃣ قیل و قال| بخش هفتم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍
8⃣ 🔴 قیل و قال| بخش هشتم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔸 سروش میگوید: «اندیشمندانی که برای تقویت سکولاریسم در غرب گام برداشته اند، انسان های مؤمنی بودند که با توجه به دغدغه های دینی سعی کردند دین را از عرصه عمومی خارج کنند تا صفا، پاکی و خلوص آن زایل نشود..سکولاریسم ضددین نیست ضد دین حداکثری است.» 🔹 باز بازار این حیله استعماری به بهانه ضعف های جمهوری اسلامی خاصه با بزرگنمایی در حد پسرفت و ناکارآمدی، رونق گرفته است. زائری، مظاهری و حتی بهاری هایی که در یک پازل مشترک در انتخاب و تبعات «دولت سرمایه سالار سکولار ناکارآمد» نقش داشتند، به نقد نتیجه دموکراتیک کنش سیاسی خود برخواسته و نسبت به عرفی شدن، هشدار مشتاقانه می دهند! قطعا همه حجم وجوه عرفی کشور ناشی از این دولت، یک دولت و حتی صرف دولت نیست اما این تجربه، نمونه ای از یک بدعت پرتکرار تاریخی است: 🔺 https://t.me/iisociology/914 🔹 ثمره این سیاست دوزیستی، تسریع گذر بخشی از جامعه انقلابی از «عدالتخواهی و نقادی» به سمت «استیصال و سرخوردگی»، و درنتیجه «محافظه کاری حاد و مرثیه سرایی» است. 🔹 «تقدیس سکولاریسم» توسط دلواپسان مأیوس، ذیل پروژه «نئولیبرالیسم فرهنگی» است و منجر به کناره گیری از نقد امیدوارانه و تخصصی «نئولیبرالیسم اقتصادی» و وادادگی در مقابل «نئولیبرالیسم سیاسی». این تسلیم علاوه بر بازماندن گفتمان انقلابی از مدیریت اسلامی سیاست و اقتصاد کشور در حد توان و امکان، موجب تشدید مشکلات با «ترجیح دولت های ظاهرا نامقدس» و تسلط سلطنت گونه طولانی مدت «سرمایه‌سالاری سکولار» بر عرصه سیاست و اقتصاد کشور، و در نتیجه تقویت «دور باطل ضعف عملکردی و شبهه ناکارآمدی» میشود. 🔸 نوشته اید «مصداق سکولارشدن همین است که شورایی متشکل از سیاستمداران کهنه‌کار و روحانیون صاحب‌منصب و مدیران اجرایی تحت عنوان «مجمع تشخیص مصلحت نظام» تشکیل داده شود و اعضای آن اختیار داشته باشند حتا قانونی که توسط فقها (شورای نگهبان) خلاف شرع تشخیص داده شده را بنابه رعایت مصلحت عرفی تصویب کنند و به عنوان قانون شرع مورد استناد قرار گیرد.» 🔹 موافقم! ساختارهای مختلف جمهوری اسلامی، اصل ساختاربندی طبق قانون اساسی و در واقع کلیت نظام موجود، مملو از نواقص و اشتباهاتی است که باید مستمر و بی وقفه اصلاح و تکمیل شوند اما نباید و نمیتوان به این بهانه، منکر اصل مسئولیت، و البته موفقیت های تحقق یافته، شد. 🔸 نوشته اید «سال‌هاست جامعه و تشیع ایرانی و سازمان‌های مذهبی نظیر حوزه شتابان در مسیر سکولارشدن طی مسیر می‌کنند و خود خبر ندارند.» 🔹 اولا عرفی شدن عوامل متعددی دارد؛ «تأثیرپذیری از جهانی سازی سکولاریسم»، «ترویج و تجویز الگوهای توسعه مدرن توسط جریان غرب گرا»، «محافظه کاری و انحراف جریانات سنتی و حکومتی در شرایط ثبات و رفاه بعد از انقلاب اولیه» و... 🔹 دوما با این همه، عرفی شدن سرنوشت محتوم هر حکومت دینی از جمله جمهوری اسلامی نیست، کشاکش تلاش های گرایشات متفاوت درون کشور و البته در ارتباط اساسی با جهان، برقرار است. گاه سکولاریسم های رنگانگ، غالب و گاه گفتمان انقلابی. 🔹 سوما متفکران و طیف هایی بوده اند که به تبع اطلاع کامل رهبران انقلاب از این آسیب و اهتمام ویژه به رفع حتی الامکان آن، متوجه و منتقد این مسئله بوده اند؛ تلاش فردی و گروهی به بلندای عمر بنده و شما توسط استادی که او را به ندانستن معنای سکولاریسم متهم می کنید، در جهت شناخت و مقابله با انواع مسیرهای عرفی شدن و سکولارکردن جامعه و حوزه، یکی از همین موارد است. البته غفلت یا حمایت بخش هایی از نظام از سکولاریسم هم انکارنشدنی است. 🔹 ضمنا «مواجهه گزینشی، نامتوازن و سوگیرانه» طیف شما با عوامل سکولارشدن/ساختن ایران بسیار پرسش برانگیز است. خرده جریان شما را میتوان از عوامل «سکولاریزاسیون ساحات علمی و عملی جامعه ایران» دانست؛ اگر «سکولارهای سیاسی/سنتی» به «تجویز عرفی شدن عملی جامعه» می پردازند، «جامعه‌شناسان دین» مدعی «تحلیل علمی عرفی شدن جامعه» هستند اما طبق تجربه، هرگز در سطح «توصیف پوزیتیویستی» نمانده و از «جامعه شناسی سکولاریستی» عبور کرده و با «تجویز عملیاتی و حتی تبلیغ جناحی» به «جامعه سازی سکولاریستی» مشغولند و چون برای «نقش تشکیل حکومت اسلامی در سکولاریزاسیون جامعه» اولویت پارادوکسیکال قائلند، از «عوامل اصلی سکولاریزاسیون» غفلت همدلانه و حامیانه کرده، و «ایدئولوژی سکولاریسم» را تبلیغ، و «اسلام ایدئولوژیک» را تقبیح میکنند. 🔹 «سیاستگذاری دینی جمهوری اسلامی» فارغ از نتیجه، محکوم به شکست، و «صرف ارتباط دین و دولت» یک «پیوند نامبارک» معرفی شده و سپس به جستجوی علمی! مصادیق عینی اقدام میشود. 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
8⃣ 🔴 قیل و قال| بخش هشتم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» محسن حسام مظاهری ✍ کی
9⃣ 🔴 قیل و قال| بخش نهم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔸 نوشته اید «ایجاد تحول و اصلاح در حوزه (فارغ از مناقشات درباره‌ی مصداق تحول و اصلاح) یکی از آرمان‌های جریان تشیع سیاسی است که از دهه‌ها قبل دنبال شده و مشخصاً دو رهبر جمهوری اسلامی داعیه‌دار آن بوده‌اند...شاگردان جوان آیت‌الله خمینی نیز که می‌توانستند آرمان استاد خود را در بدنه‌ی حوزه پی بگیرند، پس از انقلاب، هرکدام متصدی مسئولیت‌ها و سمت‌های سیاسی و اجرایی و عرفی در نظام تازه‌تأسیس شدند و بدین‌گونه قم و مشهد و اصفهان خالی از نمایندگان جدی تشیع سیاسی ماند.» 🔹 تأثیر حضور نسبی روحانیت در مسئولیت های حکومتی در ضعف درونی حوزه های علمیه تقریبا درست است اما تقبل آن دسته از مسئولیت هایی که نیازمند «مهارت و معرفت اسلامی» در عصر نظام سازی دینی هستند مانند قوه قضائیه، اجتناب ناپذیر و گاه برای تحول و پیشرفت دیالکتیکی علمی و عملی ضروری است، البته اشتغال در مناصبی که چنین نیازهایی ندارند اشتباه است، ضمنا این ضعف متأثر از کمبود نیرو یا حداقل تصور این کمبود در هر دو سو هم هست؛ تجربه تلخ واگذاری دولت به لیبرال ها و تکنوکرات ها، و البته نفوذ طمع قدرت یا گسترش اشتیاق خدمت! در بخشی از بدنه روحانیت نیز بر تراکم ترافیک قم تهران افزوده است! 🔹 پیشنهاد ایجابی شما برای حل این مسئله چیست؟ جدایی روحانیت از سیاست، و حوزه از حکومت، و واگذاری دولت به نئولیبرال ها و تکنوکرات هایی که خود از عوامل تسریع «سکولاریسم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» هستند؟ یا «تربیت نیروهای متخصص متعهد» بر اساس «اقتضای تخصصی مسئولیت ها» برای «انجام مأموریت های نظام اسلامی» مبتنی بر «شبکه نیازهای جامعه»؟ 🔸 نوشته اید «پس از آیت‌الله خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای با ادبیات و رویکرد متفاوتی آرمان تحول در حوزه را پی گرفت. اگر رهبر نخست از جایگاه «مرجعیت» چنین آرمانی را دنبال می‌کرد، رهبر دوم اما از جایگاه «رییس حکومت» در پی تحول بود. اگر تحول‌خواهی آیت‌الله خمینی درون‌زا و نرم‌افزاری و متکی به نیروها و ظرفیت‌های درونی حوزه بود، تحول‌خواهی آیت‌الله خامنه‌ای اما برون‌زا بود و سخت‌افزاری و متکی به اهرم‌های قدرت سیاسی. بااین‌حال هر دو تلاش فرجام مشابهی یافتند و در میدان عمل ناکام ماندند.» 🔹 جز دهه پایانی، در چندین دهه تلاش آیت الله خمینی برای تحول حوزه و جامعه، حکومتی وجود نداشت تا امام رئیس آن باشد! و ایشان طبیعتا از جایگاه «روحانیت انقلابی»، «مرجعیت حوزه» و البته از جایگاه «رهبری نهضت» در پی هدف خود بودند، و در همان ده سال پایانی پس از به اوج رسیدن مسیر تحولی حوزه و جامعه و پیروزی انقلاب اسلامی، امکانات و فرصت هایی به واسطه «ریاست حکومت» و در واقع «ولایت فقیه» در «حکومت اسلامی» نیز بر آنها افزوده شد، آیت الله خامنه‌ای نیز در دوران «نهضت» از جایگاه «روحانیت انقلابی» در جهت تحول اجتهادی و اجتماعی حوزه و جامعه کوشیده، و بعد از انقلاب و جنگ و رحلت امام، این مأموریت را با استفاده از همه ظرفیت جایگاه های چندگانه پیگیری کردند؛ هرچند با توجه به تفاوت شرایط تاریخی، سهم مرجعیت در سیره رهبر اول، و سهم مدیریت در روش رهبر دوم، بیشتر بود. 🔹 مطلق انگاری دوگانه های سیاه و سفید «درون زا برون زا» و «نرم افزاری سخت افزاری» ناشی از کم توجهی به تفاوت دوره های تاریخی قبل و بعد از جنگ و انقلاب، و امکانات و اقتضائات خاص آنهاست. طبیعی است پس از انقلاب، بستر بسط تلاش های ساختاری برای تکمیل نظام برآمده از انقلاب اسلامی از جمله در عرصه معرفتی چه حوزه و چه دانشگاه فراهم، و البته با وقوع جنگ تا حدی محدود شد، و مجددا پس از جنگ و رحلت امام، به نحو بهتری فراهم شد. 🔹 پیشنهاد شما رهاکردن حوزه ها و تحریم اقتصادی آنهاست؟! حمایت همه جانبه از «نهادهای متکفل مبانی، معارف و علوم» خود، برای همه حکومت های متنوع جهانی بلااشکال است اما برای تنها حکومت شیعی جهان گناهی نابخشودنی است؟! 🔹 مسئولیت رهبران انقلاب و نظام «هدایت گفتمانی» و «مدیریت ساختاری» نهضت، و تأسیس و توسعه نهادهای لازم با توجه به شرایط مختلف است؛ صرف تفاوت راهکارها که عموما متأثر از زمینه و زمانه است، مبین هیچ امر مثبت و منفی ای نیست، بلکه آسیب شناسی انتقادی مصداقی اقدامات و مسیر حرکت است که می تواند به نتیجه گیری واقعی و قضاوت علمی بیانجامد، وگرنه صدور حکم یک طرفه «سیاه و سفید» شکست سیاست های دینی جمهوری اسلامی به سبک «دادگاه های صحرایی» کار خاص و سختی نیست! 📌 ادامه دارد... 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
عدالت‌خواهی
9⃣ 🔴 قیل و قال| بخش نهم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری
1⃣0⃣ 🔴 قیل و قال| بخش دهم ⭕️ به بهانه متن «درباره من قال و ما قال تجمع فیضیه» آقای محسن حسام مظاهری ✍ کیوان سلیمانی 🔸 نوشته اید «صدور پیامی که به «منشور روحانیت» شهرت یافت در واپسین ماه‌های حیات آیت‌الله خمینی، سند روشنی بر نارضایتی ایشان از حوزه و اذعان تلویحی به شکست در اصلاح آن نهاد (طبق آرمان‌های تشیع سیاسی) به شمار می‌رود... نه آیت‌الله خمینی به جهت اقتضائات حکومت‌داری و مشغله‌های سیاسی، مجال یافت طرح واره‌ی خود را دنبال کند و نه پروژه‌ی تحول آیت‌الله خامنه‌ای و جریان «حوزه‌ی انقلابی» با موفقیت قرین شد.» 🔹 از اشتیاق همیشگی شما به «شکست شناسی انقلاب و جمهوری اسلامی» که بگذریم؛ منشور روحانیت را هم باید با همان عینک دوبعدی «واقع بینی و آرمان گرایی» نگریست؛ «پیروزی انقلاب اسلامی» و «ماندگاری و پیشرفت جمهوری اسلامی» علیرغم هجوم همه جانبه بی وقفه انکارناپذیر جهانی و وطنی در تمام مراحل و همه عرصه ها، بزرگترین شواهد موفقیت نسبی و اساسی امامین انقلاب در تحول حوزه و همچنین حکومت و جامعه هستند؛ از عظمت و وسعت این پدیده هاست که آنها را نمی بینید؟! 🔹 البته حال حوزه ها اصلا خوب نیست! اما ابدا قابل مقایسه با قبل انقلاب و ابتدای انقلاب هم نیست؛ اگر از حوزه انتقاد می شود به «مرتبه و سطح انتقادات و مطالبات» هم باید التفات شود؛ اگر در ابتدای قرن اثبات «عینیت دیانت و سیاست» نیازمند مجاهدات بی سرانجام علما و «اعدام شیخ فضل الله» ها بود، و اگر در میانه قرن «سرنگونی سلطنت اسلامی»، تشنه «خون دل خوردن پربرکت پدر پیر انقلاب» بود، حالا در پایان قرن این مسائل، پیش پا افتاده شده و اکثریت حوزه از «لایه های اولیه و سطوح آشکار سکولاریسم» عبور کرده و سطح مطالبات به «نظریه پردازی تخصصی و مدل سازی عملیاتی» در تمام ابعاد تمدن از اقتصاد و سیاست، تا فرهنگ و مدیریت، و.. رسیده است و حتی گام های قابل توجهی در همین عرصه ها برداشته شده، هرچند هنوز و هرگز کافی نیست، و نیازمند مطالبه گری های انقلابی ازغدی ها هستیم. 🔹 چله تاریخی اخیر از پربارترین دوره های «تاریخ علوم و معارف اسلامی» است، البته نواقص بسیاری ازجمله در زمینه «عدالت اجتماعی و اقتصاد اسلامی» پابرجاست و تقلای ازغدی ها در حوزه و دانشگاه، و تمنای آنها از مراجع و اساتید، برای تفقه و تفکر بیشتر در همین عرصه هاست. 🔹 انتقادات به جمهوری اسلامی، بیشتر و عمیق تر از اشکالات شماست، اما «در کمین شکست سیاست های دینی آن نشستن» و «نتیجه گیری کلی بر اساس مصادیق حداقلی» جهت تأیید نتایج از پیش تعیین شده، هرچه هست آسیب شناسی یا جامعه شناسی نیست. 🔹 بررسی مسیر شما و همفکرانتان نشان می دهد که «اثبات قطعیت عرفی شدن جامعه و قدسی زدایی از مناسک دینی خاصه به واسطه جامعه سازی دینی ناکام جمهوری اسلامی» برای شما به «هدف و آرمانی قدسی» تبدیل شده که با تلاشی زایدالوصف در پی موفقیت آن هستید و این «مأموریت مقدس سکولاریستی» دانسته/نادانسته با رویکردهایی چون «بحران نمایی»، «سیاهنمایی» و «واژگونه نمایی»، و عملکردهایی خواسته/ناخواسته در جهت «تحقق عملی پیش بینی علمی خود» با «تقویت مستقیم و غیرمستقیم عوامل عرفی سازی و سکولاریزاسیون»، جایگزین «مسئولیت کشف و تغییر واقعیت» با «واقع بینی آرمان گرایانه» و «نقد مصلحانه» شده است. 🔹 «اربعین حسینی» با «هویت الهی و منزلت تاریخی» منحصر به فرد که صاحب نظران آن را «بازگشت خدا به تاریخ» می بینند، به «پروژه سیاسی حکومتی» تقلیل داده میشود؛ «حججی که حجت خدا روی زمین شد»، «اتفاق نظامی عادی یا حتی نابهنجار» معرفی می شود. 🔹 چنان مسائل را در جهت اثبات «شکست سیاست های دینی حکومت» تحلیل میکنید، که تأویل های وارونه ای حاصل میشود؛ ظهور و گسترش «اعتراضات مقدس مردمی» که نشانه «بی عدالتی های موجود» و افزایش هرچند کم «مدارای حکومت» و «شجاعت ملت» است، را ثمره «جنگ منفعتی مردم» تصور کرده و با «ادبیاتی امنیتی و ذهنیتی محافظه کارانه» از «حمایت برخی مسئولین از مردم» که «آتش بیار معرکه» می نامیدشان و از «کند شدن تیغ اقتدار دولت مرکزی و عدم برخورد قاطع سریع» گله میکنید! اگر دغدغه نقد سیاست های دینی جمهوری اسلامی دارید باید «نقش ساختارهای نظام ازجمله دولت نامقدس محبوبتان در گسترش بی عدالتی»، و نقش «جوشش های عدالتخواهانه در جهت قدسی و اسلامی شدن جامعه» را مورد تأمل قرار دهید. 🔹 عملا «نقد سیاست های دینی» را با «تقلیل و حتی تقبیح وقایع واقعاقدسی» یا حداقل «تعمیم وجوه عرفی به کلیت پدیده های ترکیبی»، اشتباه گرفته و با طرح جنجالی مخاطب سالار مباحث، مسائل حساس و سرحدی را انتخاب، و نه با «انتقاد منطقی» که با «اغتشاش مفهومی» به «تحمیل نتایج یقینی از پیش مشخص» مشغولید. پیشنهاد میشود در روش و منش «کنشگری علمی» خود بازاندیشی بفرمایید. 🔴 جامعه شناسی اسلامی 🔴 @iisociology
💠 همسانی جامعه‌شناسی اسلامی و عدالت‌پژوهی 💎 «علوم انسانی به‌طورکلی حول عدالت می‌‌چرخد.» استاد عبدالحمید واسطی 🔷 عدالت، مسئله محوری علوم انسانی، و عدالت اجتماعی، مسئله محوری علوم اجتماعی است؛ ، هویت منطقی ، و ، رسالت واقعی کنشگری اجتماعی به قصد است. 🔹 در فرصت مناسب به تبیین و تفصیل بحث پرداخته خواهد شد. ضمنا جامعه شناسی به معنا و با مبنای مدرن مد نظر نیست! 💠 جامعه‌شناسی‌اسلامی|عدالت‌پژوهی 💠 @edallat
💠 امنیت قدرت و آینده انقلاب. 🌐 درباره استیضاح رئیس جمهور 🔹 هر ساختار و مسئولی با در اختیار داشتن هر سطحی از قدرت، باید همواره این هراس و احساس عدم مصونیت مطلق را داشته باشد که اگر وظایفش را به خوبی انجام ندهد، طبق شرع و قانون از سوی حکومت و جامعه تحت فشار، بازخواست و عزل قرار خواهد گرفت. 🔹 احساس اطمینان از ابقای قدرت بدون الزام به پاسخگویی؛ ساختار و مسئول را لاجرم در معرض گرایش سیستمی و شخصی به سمت سستی در انجام بهینه مسئولیت، عدم تعهد به جهت دهی تصمیمات و اقدامات خود در راستای منافع عمومی و معیارهای مبنایی، سوءاستفاده از فرصت، کاهش احساس تکلیف در قبال مردم و مسئولان بالادست، فراموشی لزوم پاسخگویی و... قرار میدهد. 🔹 اطمینان از ماندگاری بر اریکه قدرت بدون احتمال عزل؛ باعث تبدیل عرصه مسئولیت و خدمت به فرصت های منحصر به فرد کسب قدرت، ثروت، شهرت، منزلت و... شده و محفل رقابت انتخاباتی که باید محمل مقایسه برنامه های راهبردی و راهکارهای عملیاتی متخصصین متعهد برخواسته از طبقه مستضعف باشد، تبدیل به میدان جنگ منافع مرفهین بی درد شده و رقبا به هر قیمت در پی کسب قدرت بوده و از سر دادن شعارهای غیرعلمی و غیرعملی ابایی نخواهند نداشت، چرا که پس از انتخاب، نه الزامی به تحقق وعده ها دارند و نه احتمال برکناری تهدیدشان میکند. 🔹 رقابت قدرت طلبانه اشخاص و احزاب بر سر مسندهای کلیدی مثل ریاست جمهوری که از طرفی ظرفیت های رانتی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ویژه دارند و از طرفی، برخلاف جمهوریت اسلامی و قانون اساسی، امنیت بلامنازع دارند؛ منجر به ورود و در واقع سرمایه گذاری پیدا و پنهان سرمایه سالاران در عرصه رقابت به عنوان حامی و اسپانسر رقبا، و بعدا انتظار جبران از طریق انحصار و رانت میشود. 🔹 برآیند این فرایندها (در صورت هم افزایی سایر عوامل همسو که بررسی مستقلی می طلبد)، منتهی به استحاله هویت کلیت سیستم و سطوح و سازوکارهای درونی آن، و تبدیل به سیستمی غیراسلامی، و سپس سرریز این تبدل ارتجاعی به جامعه شده و این هبوط هویتی در دور باطل دیالکتیکی بین حکومت و ملت رو به سقوط باطنی سیر کرده و در نهایت با انباشت تبعات این تبادل ویرانگر منفعت محور؛ انقلاب از مسیر و مقصد اصلی خود یعنی تکامل تحول الهی انسانی ابتدایی به سوی تولید نظام امت_امامت عدالت محور و توحیدگستر، و توسعه این الگو تا تحقق آرمان تمدن جهانی اسلامی، دور میشود. 🔹 در ادامه سلسله زمزمه های جسته گریخته چندین ساله برآمده از تمایل بخش قابل توجه مردم و برخی صاحب نظران درباره برکناری روحانی، و در حاشیه تلاش های ناچیز و ناکام برخی نمایندگان برای ارائه طرح استیضاح رئیس جمهور در مجلس، برخی به بهانه طولانی بودن مراحل قانونی و اندک بودن فرصت باقیمانده پس از استیضاح؛ ارزش و اهمیت آن را نفی می کنند. 🔹 غافل از این که علی رغم تبعات احتمالی و البته قابل رفع این اقدام، و فارغ از فرع استیضاح حسن روحانی، اما اصل استیضاح موفق یک رئیس جمهور ناموفق، می تواند به مثابه یک تابوشکنی تاریخی در جهت توقف استمرار یک سنت فسادزای نانوشته و ناکشکستنی عمل کند، چنان که ارزش آن را حتی تا روز آخر دوره ریاست جمهوری، زنده نگه داشته و حتی افزون خواهد کرد. 🔹 تحقق این مهم، که البته اکنون به یک آرمان بربادرفته (هرچند نه محال، در فرض محال وجود اراده و آزادگی!) تبدیل شده، می تواند ساخت کلان حکمرانی کشور و فضای کلی فعل و انفعالات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را تحت الشعاع قرار داده و از جمله امکان اصلاح اشتباهات انتخاباتی به برکت یک جمهوریت پویای انقلابی را در عمل اثبات و ارائه کرده و بر اصل بی اساس امنیت مطلق نامسئولین خط بطلان کشیده و تبعات تحمیلی مذکور آن را خنثی یا حداقل تقلیل داده و فرصت هایی فراموش نشدنی برای ادامه انقلاب و احیای امید ملی در فردای پسااستیضاح فراهم کند. ✍ کیوان سلیمانی 💠 جامعه شناسی اسلامی 💠 @edallat
4_5893500092882618839.pdf
624.8K
💎 عدل شبکه ای 💠 توصیف و تبیینی از عدالت با اقتباس از مبانی معرفتیِ اسلام (پیشنهادی برای «نظریه پایه در حیطه های مختلف عدالت») ✍ استاد عبدالحمید واسطی 💠 @edallat
یادبود برادر عزیزم حبیب‌الله سلیمانی: https://iporse.ir/6159236 کوچ | عرفان اجتماعی: @habibollah1
🔶 به بهانه مهسا امینی و به یاد برادرم حبیب‌الله سلیمانی؛ به نمایندگی از کارگران شریفی که دور از چشمان کور طرفین ماجرای اخیر، در چرخه ویرانگر سرمایه‌داری جنایتکار، هر روز پنج نفرشان شهید می‌شوند. 1⃣ بخش اول: بدیهی است هیچ انسان سالمی موافق خشونت غیرعقلانی و آشوب داخلی و مخالف برخورد با گروهک تروریستی یا اغتشاش سازمان‌یافته نیست، اما نه هر اعتراض و عصیانی چنین است و نه این وضعیت، بهانه کافی برای جولان طیف محافظه‌کار امنیت‌محور سیاست‌زده جامعه‌نافهم. یک مجری صداوسیما به نمایندگی از این طیف نوشته: "برای کسانی که فتنه 88 را از نزدیک دیدند، اتفاقات چند روز گذشته «شوخی» است. در آن سال چند رییس جمهور و مقام عالیرتبه سابق با پشتوانه اجتماعی قابل توجه میخواستند نظام عقب نشینی کند اما خودشان حذف شدند، متوهمان امروز که رهبرانشان چهار تا دلقک و رپر و فوتبالیست هستند، مفرح ذات هستند." وجود این حد از کم‌خردی و بی‌احساسی در این طیف، مستلزم تعلیق انسانیت توام با توهم عقلانیت ناشی از وضعیت سیاست‌زدگی و منفعت‌محوری است: ۱. هر انسانی که شرایط اسفناک این روزهای ایران را شبیه شوخی و مفرح ذات بداند، فارغ از ریشه‌های مختلف که در ادامه مطرح می‌شود، از حیث انسان‌شناختی یا دچار بیماری روانی است و یا گرفتار غلبه قوای حیوانی؛ چگونه می‌توان وضعیت متشنج کشور که شبانه‌روز تعدادی انسان هموطن معترض یا مامور، زخمی و کشته و خانواده‌هایشان مصیبت‌زده و عزادار می‌شوند و اکثریت مردم از این وضع ناراحت و عصبانی هستند، برای یک موجود ذی‌شعور با حداقلی از انسانیت یک شوخی و تفریح باشد؟ این همه درندگی از کجا آمده جز بدمستی مهره‌هایی دون‌مایه که به میمنت میدان‌داری میان‌مایه‌ها در جمهوری اسلامی به اختیارات و امکاناتی فراتر از لیاقت و شخصیت و ظرفیت خود رسیده و مدام افسار گسیخته و علیه ولی‌نعمتان خود چنگ و دندان کشیده و خبیثانه در مصیبت آنان می‌خندند؟ ۲. این توهم که گمان کنی معترضان و حتی آشوب‌گران تصور می‌کنند کار نظام تمام است؛ خود ناشی از خودفریبی و ساده‌لوحی‌ای حاصل از زندگی و اتمسفر و اندیشه‌ای ایزوله و فرقه‌ای و سال‌ها دوری از فهم جامعه و هم‌زیستی با متن مردم است؛ واضح است که اکثریت می‌دانند این تنش هرچند در ظاهر اما دیر یا زود خاتمه یافته اما به دلایل مختلف در آن شرکت یا از آن حمایت می‌کنند: برخی می‌دانند که این اقدامات نتیجه‌ای ندارد اما این فرصت‌ها را تنها امکان‌های تلاش در حد توان می‌دانند و دست به انتحار می‌زنند، چه از سر عصبانیت ناشی از انسانیت و چه از سر فرصت‌طلبی شخصی یا مناسبات سازمان‌یافته و‌..، برخی در پی نتایج دیگری مانند هزینه‌سازی حتی‌الامکان هستند و تا کنون نیز تا حد زیادی موفق شده‌اند و... . ضمنا کاهش اعتماد اجتماعی و افزایش بی‌حجابی پس از این واقعه، از نتایج و تبعات نمادین، معنادار و مهم مواجهه نامناسب با مسئله بی‌حجابی و همچنین اعتراضات اجتماعی ناظر به آن بوده است. ۳. این رویه و روحیه حاصل از اطمینان از غلبه یک حکومت مسلح بر اقلیتی معترض، منجر به تبعات بسیار خطرناکی شده و می‌شود: ظلم به مردم به بهانه‌ها و در قالب‌ها و سطوح مختلف مانند گشت ارشاد، خصوصی‌سازی، افزایش قیمت‌ها، تعدیل یارانه‌ها، اختلاس، فقر، فساد، تبعیض و... دیگر هیچ‌کدام ممنوعه و نامشروع و خطرناک نیستند، چون اگر نهایتا منجر به اعتراض عمومی هم شوند حکومت می‌تواند موفق به سرکوب معترضان و مدیریت بحران شود! گویی به کل فراموش شده که این مردم و همین معترضان و حتی عصیانگران، ولی‌نعمتان حکومت هستند و تمام ساختارها و امکانات حاکمیتی متعلق به همین مردم بوده و حکومت تنها موظف به خدمت‌رسانی و برقراری عدالت به نفع مستضعفین بوده و نه غلبه و سلطه بر آن‌ها به نفع طبقه مرفه مسلح جدید. ۴. مقایسه وضعیت امروز که تقابل از سطح سیاسی، اقتصادی یا حتی فرهنگی فراتر رفته و به تعارض دو یا چند نوع از سبک زندگی و منطق حکمرانی و جهان‌بینی در تمام سطوح از الهیات و فلسفه تا اقتصاد و فرهنگ و جامعه و هنر و... رسیده با فتنه سیاسی اشرافی سال ۱۳۸۸؛ ناشی از یک سیاست‌زدگی سخیف تاریخ‌گذشته قبیله‌گرایانه است که حاصلی جز تعمیق شکاف‌های مخرب اجتماعی ندارد. این قبایل جاهلی که در تلاشند خود را با پیشوند کهنه "نو" بازسازی کنند اما مدام به عقب رفته و نسل جوانشان به مراتب سیاست‌زده و منفعت‌پرست و امنیت‌محور و سطحی‌نگرتر می‌شوند، کی می‌خواهند یا می‌توانند بفهمند که جامعه، هست و هستی جامعه و مسائل آن فراتر از بازی‌های مضحک چند فرقه متحجر و منحط سیاسی یا تنازعات امنیتی گروهک‌هاست؟ 🔸 بخش دوم👇 📌 eitaa.com/edallat/365
🔶 به بهانه مهسا امینی و به یاد برادرم حبیب‌الله سلیمانی؛ به نمایندگی از کارگران شریفی که دور از چشمان کور طرفین ماجرای اخیر، در چرخه ویرانگر سرمایه‌داری جنایتکار، هر روز پنج نفرشان شهید می‌شوند. 2⃣ بخش دوم: ۵. برخی از خودعمارنماها و پیروان مستحمره با شعفی ناشی از حس کشف ساحت عمیقی از حقیقت، فریاد سر می‌دهند که مسئله این‌ها حجاب و گشت ارشاد نیست، مسئله این‌ها بنزین نیست، حتی اقتصاد نیست. بله نیست! همه می‌دانند که نیست! شما از قافله عقبید؛ مسئله سال‌هاست روش فشل و منطق منحطی از حکمرانی سرمایه‌سالارانه، عدالت‌ستیز، عقلانیت‌گریز و معنویت‌پرهیز است که به موتور تولید و بازتولید نابرابری و انبوهی از مسائل اجتماعی سیاسی اقتصادی فرهنگی تبدیل شده است. بله! امروز مسئله زن، زندگی، آزادی است، حتی اگر شما ضدانقلاب‌های واقعی این شعار انقلابی انسانی اسلامی را برخاسته از گروه تروریستی دانسته و آنقدر غرق در غفلت یا تجاهل باشید که یادتان رفته این‌ها تنها بخشی از آرمان‌های امام و انقلاب _که به لطف شما لطیفه شده‌اند_ بوده و چنان با آن‌ها بیگانه و در ستیز بودید که چون غده‌ای چرکین یک‌جا دور انداخته و حالا که دیگران آن را برداشته‌اند، عناد عملی با آرمان‌ها را اعلام علنی کرده‌اید. در این وضعیت است که هر واقعه‌ای به مثابه جرقه‌ای در انبار انباشته از باروت نارضایتی عمل کرده و انفجاری که امام هشدار داده، حاصل می‌شود؛ خواه بدرفتاری با دختری باشد در گشت ارشاد خواه مانور تجمل خانواده مدعی مدیریت جهادی در ترکیه و خواه هر چه. ۶. بله، مسئله صرفا خانم امینی نیست اما ایشان هم به صورت خاص مسئله مهمی است و هم به‌مثابه نمونه و نماینده‌ای از مردم در موقعیت مواجهه نمایندگان حکومت با آن‌ها، خاصه در وضعیتی به هر دلیل ناهم‌سو. مسئله شرافت و کرامت ذاتی انسان و ضرورت مواجهه محترمانه و متواضعانه مسئولین با آن‌ها در هر زمینه و زمانه و شرایطی است. مسئله جان و حیات مقدس انسانی است که باید خط قرمز هر مسئول و سیاست و حاکمیتی باشد. درباره شخص خانم امینی بسیار گفته‌اند و باید سریع و صریح مسئله، مشخص، و هر قصوری بوده، با همه عوامل برخورد شود. هر کس جان یک نفر را بگیرد گویی جان همه جهانیان را گرفته است. حکومتی که مدعی دفاع از مظلومین است خود باید در وهله اول بری از هرگونه ظلمی در هر سطحی بوده و برای این امر با حساسیت حداکثری، رویه‌ها و سازوکارهای لازم مدیریتی و نظارتی و قضائی و... را لحاظ و اجرا کند و در وهله دوم با هر گونه ظلمی از سوی مسئولان و ماموران خود با نهایت فوریت و اولویت و قاطعیت و شفافیت برخورد کند. اما این آرمان‌ها کجا و وضع موجود کجا؟ کرامت ذاتی کجا و ژن خوب کجا؟ تقدس جان‌ها کجا و آسیه پناهی کجا؟ تا کنون، کی و کجا با فسادها و ظلم‌های متعدد و متنوع منتشره از طبقه مرفه مستکبر جدید که اکثریت آن متشکل از حلقه درهم‌تنیده مسئولین و نزدیکان است، برخوردهای قاعده‌مند قاطعانه مستمر راه‌گشای محسوس علی‌وار شده است؟ امروز قالیباف رئیس مجلس است و زاکانی شهردار تهران و بذرپاش رئیس دیوان محاسبات و بانک‌های رباخوار برقرار و آقازاده‌ها مشغول واردات و صادرات و تولیدات انحصاری دانش‌بنیان از ماشین تا مواد و فیلترشکن، و اکثریت ثروت در دست اقلیت و اکثریت مستضعف رو به قهقرا و فقرا فقیرتر و اغنیا غنی‌تر و کاخ‌ها برافراشته و حاشیه‌نشینان به گل نشسته و.. . چاقو چرا و چگونه دسته خود را ببرد؟ در این وضعیت اسفناک است که مردم در اعتراض به مرگ مشکوک یک خانم در گشت ارشاد اقدام به شورش عصیان‌گرانه می‌کنند. و چرا نکنند؟ به چه امیدی؟ تا امروز کدام رسانه حاکمیتی مدعی صداقت، منادی عدالت بوده و رویه مبتنی بر شجاعت و شفافیت داشته که به آن اعتماد کنند؟ تا امروز کدام مسئله مبهم مشابه حل شده که منتظر بمانند؟ برای نمونه، برخورد زننده و ظالمانه با زنان از سوی هر که باشد محکوم است، چه مامور چه معترض. معترض دستگیر و محاکمه و احتمالا زندانی می‌شود اما مامور به‌ویژه لباس شخصی که بدون استدلال و انسانیت و ضرورت بر سر زنانی که تنها با زبان اعتراض می‌کنند، باتوم می‌زند هم دستگیر و محاکمه و زندانی می‌شود؟ ۷. برخی مرگ مهسا امینی را با مرگ شلیر رسولی مقایسه کرده و مدعی‌اند که چون برای اولی معترضند و برای دومی نه؛ پس این‌ها بهانه است و آن‌ها معاند! تشخیص تفاوت این دو، پیچیده نیست: در اولی متهم حکومت است و دومی شخص. پس در دومی شاکی، شخص است و مرجع، حکومتی که ابایی از احقاق حق ندارد اما در اولی شاکی، عموم هستند و مرجع، همان متهمی است که در اتهامات مشابه پیشین کارنامه قابل قبولی در رسیدگی به اتهامات و ستم‌های خود و عوامل خود نداشته است. اتفاقا فهم این تفاوت، نشانه هوشمندی مردم و عقب‌ماندگی این قماش است. 🔸 بخش سوم👇 🔸 eitaa.com/edallat/366
🔶 به بهانه مهسا امینی و به یاد برادرم حبیب‌الله سلیمانی؛ به نمایندگی از کارگران شریفی که دور از چشمان کور طرفین ماجرای اخیر، در چرخه ویرانگر سرمایه‌داری جنایتکار، هر روز پنج نفرشان شهید می‌شوند. 3⃣ بخش سوم و پایانی: ۸. امروز دیگر استناد و اکتفا به عوامل خارجی و جاسوسی و... به مرحله مشمئزکننده‌ای رسیده است؛ چه کسی هنوز آنقدر احمق است که نمی‌داند مگس بر زخم می‌نشیند و تا زخم هست مگس هم هست و باید زخم را درمان کرد نه مانند پهلوان‌پنبه‌های کوچه‌خلوت بر مگسان فرصت‌طلب تمرکز کرده و تنها برای آنان رجز خواند؟ ۹. درد، بسیار و حوصله، اندک و آنچه آشفته و پراکنده عرض شد تنها شکوه‌ای بود تحمل‌ناشدنی ناشی از سرریز انبوه مسائل و نگرانی‌ها و دغدغه‌ها که دیگر امید چندانی به شنیده شدن و اثرگذاری آنها نیست که بخواهد به ساحت نظم و نگارش برسد. نهایتا اما در این وضعیت بغرنج چه باید کرد؟ امید و چاره‌ای نیست؟ هست و بسیار هم هست اما منفعت هست و اراده نیست. اکنون دیگر زمان تمرکز صرف بر راه‌حل‌های موردی برای مسائل موردی نیست، بلکه هیچ راه‌حل کاربردی جز انقلاب‌های عمیق شبکه‌ای داخلی و چرخش‌های بنیادی و بازنگری مبنایی و بازسازی اساسی در رویه‌های کلان حکمرانی نیست. بحث بسیار است اما به اختصار؛ راهی جز بازگشت به توحید و عدالت نیست و مانع این بازگشت نه صرفا خلا نظریه و راه‌حل که تضاد منافع طبقه مرفه با طبقات مستضعف است. مانع آن نابرابری در جنگ فقر و غناست. برای تک تک مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... اندیشه و ایده‌هایی حداقل بهتر از آنچه امروز جاری و اجرایی می‌شود، موجود است اما اساسا محل منازعه اینجا نیست و حتی اگر ضعف و کمبودی در این عرصه هست، تا حد زیادی ناشی از موانع و علل عینی و زمینه اجتماعی خارجی است که افق و انگیزه و میدان و ضریبی برای شکوفایی و بالندگی چنین ضروریاتی را باقی نمی‌گذارد. ۱۰. بله، ما با موجی که منادیان آن مرفهان بی‌درد و سلبریتی‌های "اشتباهی" هستند همسو نبوده و آنان را از مسببان فرعی وضع موجود دانسته و می‌دانیم اما از یکسو مگر همین‌ها را همان سیاست، رسانه و صداوسیمای لمپن‌پرور برساخت نکرده که به هر نقد دلسوزانه‌ای نیز چشم و گوش بسته بود؟ فارغ از اینکه در این مورد هم چوب ایده مطلوب‌تان یعنی سرمایه‌داری را در ساحت فرهنگی می‌خورید، آیا قوه عاقله‌ای برای ملاحظه و فهم بستر اجتماعی استقبال از سخن سلبریتی‌ها و رسانه‌های معاند و ناباوری و بی‌اعتمادی عمومی به مدعیات رسانه‌های رسمی و حاکمیتی دارید؟ یا می‌خواهید مانند آن استاد نامتعادل، در میانه قائله به اکثریت مسلمان ملتزم به حجاب عرفی فحاشی ناموسی کنید؟ به هر طریق، اصل مسائل مذکور، برقرار و اعتراض به آنان واجب و حتی کلید اسلامی‌سازی جامعه است و علم‌داری بی‌مایه‌های هنرمندنما _که بسیار شبیه شمایند و تفاوت در بی‌ریش و ریش‌دار بودن اشرافیت است_ بهانه کافی در وضعیت همیشه حساس کنونی برای سرپوش گذاشتن بر اصل مسئله و سرکوب هر نوع اعتراضی نیست. ۱۱. در این میانه، و در این وضعیت بحران حکمرانی منجر به عقب‌ماندگی در عدالت و تشدید شرم‌آور فقر و فساد و تبعیض و نهایتا اختلال جدی در مناسبات جامعه و حاکمیت از یک سو، و خلا هرگونه بستر و سازوکار واقعی اعتراضات اصلاح‌گر سازنده مسالمت‌امیز مستمر از سوی دیگر؛ سرکوب بیش از پیش هر نوع مبارزه میدانی یا مبنایی برای بازگشت به جامعه و عدالت و معنویت و حتی هر نوع عصیان ناشی از استیصال و برخورد با همه با یک رویه؛ بدترین راه ممکن و البته تنها راه متصور و منتخب مسئولان امر است. ۱۲. می‌گویند عارفی مجاهد در میانه میدان مقابله با مبارزان مسلح علیه انقلاب؛ آنجا و آنگاه که هیچ راهی نمانده بود، به مهاجمان شلیک می‌کرد و برایشان می‌گریست! علت را پرسیدند، گفت که از سر دلسوزی برای این برادران ما و بندگان خدا که با گلوله من به جهنم می‌روند! اگر امروز و هر روزی و در هر اعتراض و حتی آشوبی، و در کلیه مناسبات حاکمیتی و عمومی و رسانه‌ای و شخصی و...، با چنین گرایش و بینش و کنش و منش متعالیه عمل و زندگی کنیم و در مدلی آرمانی اما امکان‌پذیر از آینده و طبق سیره و عقلانیت امامان و مصلحان از امام علی تا خواجه‌نصیر، به عرفان و محبت با پیوست قسط و عدالت بازگردیم، بخش زیادی از معضلات و مسائل موجود، نه تنها حل که حتی منحل می‌شوند. آن روز دیگر چنین روز کابوس‌واری که در جمهوری اسلامی ایران ۱۴۰۱ طیفی از مدعیان مذهب و منتسبان به نظام، برادرکشی داخلی را شوخی خوانده و آن را مفرح ذات نامیدند؛ باورپذیر هم نخواهد بود. به امید آن روز و البته مبارزه لحظه به لحظه و روز به روز برای رسیدن به آن روز. ✍ کیوان سلیمانی 🔸 @edallat