🔴 بی عدالتی در عدالتخواهی؟
🔻 اخیرا روایت تکان دهنده ای از اذیت فرزند یک شهید مدافع حرم توسط فرزند یک قاضی و تهدید همسر شهید توسط دادگستری به علت اعتراض به این جریان، توسط خبرنگار واحد مرکزی خبر منتشر، و به سرعت در فضای مجازی تکثیر شده و بنده هم به شدت از این خبر متأثر شده و به انتشار آن اقدام کردم و انتظار انتشار حداکثری تا تأثیرگذاری و رسیدگی به این مسئله دردناک را دارم اما در عین حال سؤالی مهم در ذهنم ایجاد شده است:
🔻 اگر همین مسئله برای فرزند یک کشاورز یا معلم یا کارگر یا .... پیش بیاید هم به همین صورت حساسیت اجتماعی ایجاد و حمایت رسانه ای انجام میشود؟ آیا نمونه این مسئله مکررا و پرشمار رخ نمیدهد؟ حساسیت رسانه ها به ویژه جریان متعهد و مخصوصا عدالتخواه نسبت به مسائل مختلف بر چه اساسی اولویت گذاری میشود؟
🔻 برای خانواده های معمولی و به ویژه محروم چه میزان امکانات و فرصت های اقتصادی و اجتماعی و رسانه ای برای اعتراض به ظلم هایی که متحمل میشوند وجود دارد؟ آنها چه میزان اعتماد به نفس و احساس مصونیت احتمالی جهت تقویت جرأت برای مراجعه اعتراضی به خانه قاضی یا دیگر مسئولین و یا رسانه ای کردن اعتراضات خود دارند؟! بستر عادلانه برای تکوین روحیات روانشناختی و قوای انسانی کافی جهت احقاق حق تا چه حدی فراهم است؟ آیا چنگ بی عدالتی تا اعماق جان و روح و روان محرومین نفوذ نکرده است؟
🔻 ذکر این موارد در جهت مقایسه یا ادعای توجه ناعادلانه به خانواده های شهدا و... نیست؛ اتفاقا هشدار به این مسئله است که وقتی با خانواده عزیز شهید مدافع حرم اینگونه رفتار ظالمانه میشود با مردم معمولی و محرومین چگونه رفتار میشود؟
🔻 قطعا برای بنده هم این خانواده شهید مدافع حرم جایگاه ویژه ای حتی نسبت به عموم مردم و مسئولین دارند اما از حیث ضرورت رعایت حقوق عادلانه یا حداقل منصفانه! برای همه افراد از اقشار مختلف جامعه؛ این تبعیض قابل توجه در عدالتخواهی چه توجیهی دارد؟
🔻 اتفاقا همین چند شب قبل بود که استاد ازغدی در برنامه بدون توقف بر حقوق یکسان تمام افراد جامعه تأکید کرده و گفتند هیچ تمایزی از لحاظ حقوق شهروندی بین انقلابی ها و دیگران نیست؛ آیا امکان اعتراض به ظلم و استفاده از حمایت رسانه ای از مصادیق حقوق شهروندی نیست؟
🔺 تأثیر رسانه ها و جایگاه های اجتماعی و مذهبی در توجه به مسائل و حمایت از اشخاص خاص چه میزان است؟ و چه میزان باید باشد؟
🔺 عدالتخواهان چقدر عدالت در عدالتخواهی را رعایت میکنند؟ و چگونه باید رعایت کنند؟
🔻 البته این رویداد سؤالات دیگری نیز در ذهن ایجاد یا زنده میکند که به آنها در مقاطع دیگری توجه شده است؛ از جمله اینکه عملکرد قاضیان و ساختار قضائی و به صورت کلی تر عملکرد مسئولین و ساختار حکومتی چه تأثیری در ایجاد و تقویت حس برتری یا حق ستمگری و اطمینان از مصونیت قانونی فرزندان و نزدیکان آنها دارد؟ آیا تبعیض ها و رانت ها محدود به قدرت و ثروت نیست و به تمام جوانب حیات اجتماعی و حتی خصوصی و روانی زندگی چنگ انداخته است؟
✍ کیوان سلیمانی
🔴 گفتمان عدالتخواهی
🔴 @justicediscourse
💠 انقلاب شبکه ای اسلامی
🔹 رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی که تحقق اسلام ناب است جز از طریق یک «شبکه انقلاب» میسر نخواهد شد. شبکهی انقلاب، مجموعهای از انقلابهاست که با هم در ارتباط هستند، برهم تأثیر متقابل میگذارند، مکمل هم هستند و برای تحقق یک هدف در تلاشند. در واقع میتوان گفت برنامهی اسلام برای برپایی حق و نابودی باطل، شبکهای به هم پیوسته از انقلابهاست و به بیانی دیگر، اسلام یک شبکه انقلاب یا یک انقلاب کلی شبکه ای است.
🔹 این نوشتار را میتوان پاسخی به این دیدگاه نیز دانست که مدعی است « اسلام تنها قادر به ایجاد انقلاب است و برای پس از انقلاب کارآمد نیست. » با توجه به آنچه گذشت مشخص شد که نه تنها اسلام برای همیشه برنامه دارد و می تواند کارآمد باشد بلکه حتی با استفاده از همین انتقاد، بهترین نحوهی کارآمدی را ارائه میدهد، یعنی با شبکهی انقلاب که مجموعهای از انقلابهای به هم پیوسته و مستمر است. پس از مشخص شدن امکان و مطلوبیت تداوم انقلاب الهی از طریق « شبکه انقلاب » در قالب حکومت اسلامی و با استفاده از تمدنسازی، ضرورت توجه به موضوعات دیگری هم چون چگونگی تحقق، برنامه ریزی و آسیب شناسی این امر مشخص میشود.
🔹 آنچه امروزه بیش از هر چیزی اهمیت دارد آسیب شناسی و اولویت سنجی مسیر و مسائل انقلاب است. توجه به ارتباط چندجانبه ی این آسیب ها و همچنین تشخیص اولویت و عامل محوری در هر مرحله میتواند به خروج از سردرگمی موجود کمک کند. فسادهای سیستماتیک اقتصادی و ضعف راهبردی و عملکردی برنامه های اقتصادی کشور و خودباختگی و استیصال سیاسی دولتی و بی تفاوتی و عدم مطالبه گری انقلابی مردمی از آسیب های مهم و کلان موجود می باشند. از جنبه ای دیگر عدم انسجام و کارآمدی بهینه ی دو نظام علمی و عملی کشور را میتوان دو سرچشمه ی کلان آسیب ها دانست.
🔹 از طرف دیگر پرهیز از سطحی نگری ها و کلیشه کاری ها و موازی کاری های متعدد موجود ضرورتی انکار ناپذیر است. به نظر می رسد آسیب ها و نقاط ضعف و موانع تحقق اهداف انقلاب، نه عواملی پراکنده و جدای از هم، که مجموعه ای متصل و به هم پیوسته از آسیب های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. کلیت آسیب ها و نواقص انقلاب را نیز میتوان به عنوان یک شبکه مسائل در نظر گرفت که هم شناخت آن نیاز به نگرش کل نگر ارتباطی دارد و هم ارائه راه حل. نگرش تمدنی و رویکرد تمدن ساز بر اساس اسلام انقلابی شبکه ای می تواند راه حلی پیشنهادی برای این شبکه مسائل باشد. به هر حال آسیب شناسی انقلاب و ارائه راه حل برای آن موضوع بسیار مهم که باید مستقلا به آن پرداخته شود.
🔹 متن کامل👇
🔹 Mehr News Agency
http://www.mehrnews.com/news/3928304/%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%85-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 دفاع غیراخلاقی و غیرعلمی از اخلاق و علم؟/ بخش اول
🔶 اخیراً دکتر رضا داوری نامه ای پیرامون علم دینی و علوم اجتماعی اسلامی منتشر کردند که واکنشهای بسیاری را در پی داشت.
🌐 https://t.me/rezadavariardakani
🔷 از آنجا که پیش تر حجم وسیع تر و دقیق تری از انتقادات و اشکالات نسبت به ایده علوم انسانی/اجتماعی اسلامی مطرح شده، و تعداد قابل توجهی از این اشکالات توسط انجمن علمی علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران طی جلساتی با حضور و سخنرانی استاد حمید پارسانیا مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود و اتفاقاً اشکالات مندرج در نامه دکتر داوری هم به صورت مفصل در آن مباحث بررسی شده بود؛ به همین دلیل و مناسبت، انجمن علمی در متنی کوتاه و کاملاً محترمانه از دکتر داوری و دیگر دانشجویان و اساتید دعوت کرد این مباحث را مورد تامل قرار دهند تا اگر اساتید و محققان آنها را صحیح و منطقی یافتند به تکرار و تکثیر اشکالات پاسخ داده شده دامن نزنند و اگر آنها را صحیح و منطقی نیافتند به بررسی و نقد علمی آنها پرداخته و از این طریق در فضایی آزاد و منطقی و هم اندیشانه گامی به پیش برداشته شود.
🌐 https://t.me/utsaiss/600
🔹 انتشار این دعوت نامه علمی دانشجویی نیز حاشیه و واکنشهایی ایجاد کرد. یکی از این واکنش ها، نامه آقای حسین شهرستانی خطاب به استاد پارسانیاست.
🌐 https://t.me/parvayenaghd/26
🔸 شهرستانی در ابتدای نامه خود دعوتنامه دانشجویی انجمن علمی را نامه ای «سبکسرانه نسبت به دانشمند بزرگ عصر ما» توصیف کرده که در آن «آن فرزانه را با طعنه به استماع مباحث آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی» دعوت کرده اند و از استاد پارسانیا خواستهاند به ما ادب علم و روش مواجهه مسلمانانه بیاموزند.
🔹 اینکه ایشان یک دعوتنامه طبیعی و محترمانه انجمنی علمی دانشجویی را به نامه ای «سبکسرانه» و «طعنه» آمیز و به دور از «ادب علم» و «مواجهه مسلمانانه» تعبیر کردند عجیب است و مشخص نیست مبتنی بر کدام آداب و مسلمانی ایست.
🔸 شهرستانی در ادامه تأسیس دو رشته دانش اجتماعی مسلمین و فلسفه علوم اجتماعی را که به واسطه ضرورتی معرفتی، فرهنگی و تاریخی و مبتنی بر طرح دقیق اساتید مطرح علوم اجتماعی کشور و همچنین با هماهنگی مسئولان و اساتید ذی ربط دانشکده و دانشگاه و با طی کامل مسیر قانونی و اداری تاسیس شده است را «حرکتی شتابزده، فرمایشی و سست بنیاد» خوانده است!
🔹 ادامه دارد...
💠 @iisociology
💠 دفاع غیراخلاقی و غیرعلمی از اخلاق و علم؟/ بخش دوم
🔹 گروه علوم اجتماعی اسلامی در دو رشته دانش اجتماعی مسلمین و فلسفه علوم اجتماعی فعالیت میکند. دو رشته ای که علاوه بر مبانی و ضرورت های اسلامی و بومی از عقبه بین المللی در دانشگاه های جهانی نیز برخوردارند؛ دانشگاه هایی که نه تنها به مباحث روز و نوین فلسفه علوم اجتماعی میپردازند بلکه حتی به مطالعه و بازکاوی اندیشه های مسلمانان هم اهتمام ورزیده اند اما در ایران همچنان اهالی خط فکری خاصی حل مسائل را به پس فردای تاریخ حوالت میدهند و به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران عملا یکی از عوامل به بن بست کشیده شدن جامعه علمی کشور شده اند؛ بن بستی که عامل دیگرش طرفداران متعصب علوم انسانی/اجتماعی متعارف هستند که هر گونه تلاش علمی برای طرح ایده های بومی و بدیل را بایکوت و تکفیر میکنند.
🔹 معرفی مختصر رشته دانش اجتماعی مسلمین:
🌐 https://t.me/utsaiss/22
اهداف: شناخت دوره ها و جریانهای فکری جهان اسلام و بسترهای معرفتی اندیشه های اجتماعی مسلمین در مقاطع مختلف، استخراج آثار فلاسفه و دانشمندان و مورخان مخصوصا دانشمندان مسلمان ایران، اصول و مبانی فرهنگی و متافیزیکی نظریه های جامعه شناختی، سهم متون و نصوص اسلامی در تکوین اندیشه های اجتماعی مسلمین، وضع اجتماعی_فرهنگی کشورهای اسلامی
🔹 معرفی مختصر رشته فلسفه علوم اجتماعی:
🌐 https://t.me/utsaiss/21
اهداف: شناخت هویت معرفتی نظریههای جامعهشناختی، آگاهی به مبادی متافیزیکی و فرهنگی نظریهها، نقد و بررسی روششناختی معرفت و نظریههای جامعهشناختی و...
🔹 مطالعه منصفانه معرفی نامه این دو رشته این پرسش را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که شهرستانی با چه مخالف است؟! با بازخوانی میراث معرفتی جهان اسلام؟ یا با مطالعه و بازسازی علوم روز جهان؟ یا هر دو؟ یا هیچ کدام اما فقط خود و خط فکری مطللوب خود را شایسته این مطالعه تطبیقی میداند؟ آن هم احتمالا در پسفردای تاریخ؟!
🔸 شهرستانی تأسیس «شتابزده، فرمایشی و سست بنیاد» گروه علوم اجتماعی اسلامی را منتج به این میداند که «گروهی از مهندسان نورسیده، از سر احساس و هیجانی سطحی و پر از سودای حصول نتیجه در اسرع وقت، به این رشته وارد شوند. در حالیکه نه فلسفه و علوم اسلامی می دانند و نه با دانش اجتماعی مدرن آشنایند. با اینهمه آنقدر اعتماد به نفس دارند که به استاد استادان فلسفه و علوم انسانی روزگار ما چنین می تازند!»
🔹 گذشته از بی توجهی قابل تامل شهرستانی به مسیر، اهداف و هویت گروه و ایده علوم اجتماعی اسلامی، توصیفهای غرض ورزانه و کینه توزانه ایشان با ژست اخلاق مدارانه نیز شگفت انگیز است. عجیب است که شهرستانی دعوتنامهای کاملاً محترمانه، کوتاه و مشفقانه را «تاختن به استاد استادان فلسفه روزگار ما» می پندارند. علت این عدم سعه صدر و برجستهسازی احساسی مسائل طبیعی فضای علمی توسط ایشان قابل فهم نیست. به ایشان که گویا خود را «مرد علم» و اخلاق میدانند توصیه میشود اگر نقدی علمی به انجمن علمی، گروه و ایده علوم اجتماعی اسلامی دارند مشخصا و مصداقا و البته با رعایت اخلاق علمی مطرح کنند نه آنکه بی استدلال و شاهد به نادانی و بی اخلاقی دیگران حکم کنند.
🔸 شهرستانی در ادامه خطاب به استاد نوشته است «نگرانی بنده آن است که آسیبهای این گروه به پای شما نوشته شود، بی آنکه در عمل سهمی در آن داشته باشید.»
🔹 اگر ایشان توجه میکردند که دعوتنامه دانشجویی ما از سوی انجمن علمی دانشجویی منتشر شده و نه گروه و اساتید، و مسئولیت آن نیز برعهده همین انجمن است عجولانه به این دوگانه سازی ها اقدام نمی کردند. هرچند که احتمالا او از هویت دانشجویی این انجمن آگاهی دارد و شاید این نامه نگاری شتابزده علیه کلیت و هویت انجمن علمی، گروه و ایده علوم اجتماعی اسلامی علت های دیگری نیز دارد.
🔹 دیگر ادعای عجیب شهرستانی هم سهم نداشتن استاد پارسانیا در گروهی است که ایشان یکی از اساتید فعال آن هستند. البته ایشان متفکر مؤلف در حوزه علوم اجتماعی اسلامی در کشور و جهان اسلام بوده و هستند و فعالیت های ایشان به گروه علوم اجتماعی اسلامی محدود نمیشود اما به هر حال حضور و تدریس مستمری در گروه، و همکاری های بسیاری با انجمن علمی داشته اند و اتفاقا همین نشست های آسیب شناسی انجمن علمی با همت و حضور استاد پارسانیا برگزار شده است.
🔸 شهرستانی در ادامه به دوگانه غیراخلاقی و غیرعلمی دیگری بین اساتید دامن زده و درباره جناب آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه مطالبی را مطرح کرده که از بحث ما خارج است. البته این عبارات نیز همان فرضیه را تقویت می کنند که مسئله آقای شهرستانی نه دعوتنامه ما بلکه اختلافات معرفتی و مشکلات غیرمعرفتی ایست که به بهانه این دعوتنامه، فرصت مطرح کردن آنها را پیدا کردهاست و البته از این جهت اهمیتی هم برای ما ندارد.
🔹 ادامه دارد...
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 دفاع غیراخلاقی و غیرعلمی از اخلاق و علم؟/ بخش سوم
🔸 شهرستانی در ادامه همچنان در ردای اخلاق مداری، توهین های عجیبی را به ما روا داشته و دعوتنامه ساده و محترمانه دانشجویی انجمنی علمی را کاری همچون «تخطیه و تکفیر شتابزده حکمای مسلمان» معرفی کرده و می نویسد «جمهور حکمای مسلمان با همین شتاب تخطیه یا تکفیر شده اند. طرفه آنکه پیش از مستشرقین هیچ یک از فلاسفه مسلمان، تعبیر فلسفه "اسلامی" را به کار نبرده بودند. کسانیکه بدون علم سنگ فارابی و صدرا را به سینه می زنند، این حقایق ابتدایی را هم نمیدانند.»
🔹 درباره نسبت دادن صفت اسلامی به فلسفه یا علم، فارغ از استفاده میرداماد از اصطلاح فلسفه اسلامی، اساتید بسیاری و از جمله استاد پارسانیا و حتی خود دکتر داوری تحلیلهای مفصلی ارائه دادهاند. آقای شهرستانی که از ارادت پانزده ساله به استاد سخن می گوید باید اطلاع داشته باشد که ایشان برای این نسبت از چندین حیث نمونه و استدلال می آورند و این تحلیل خود را در همان نشست ها نیز مطرح کرده اند و مسئله حل شده ایست. این نکته تاییدی است بر ضرورت و مطلوبیت دعوت نامه انجمن علمی؛ چرا که عدم توجه شایسته به مباحث آسیبشناسانه همچنان موجب تکرار و تکثیر اشکالات ابتدایی حل شده و تشتت فضا و انجماد محیط و مسیر فکری و علمی می شود.
🔹 ضمنا دکتر داوری نیز درباره نسبت اسلامی دادن به فلسفه صریحا و به درستی میگوید «فارابی فلسفه را مسلمان نکرده بلکه به جایگاه فلسفه در عالم اسلام اندیشیده است. همه اخلاف او نیز راه او را ادامه داده اند. فلسفه اسلامی نه فقط با چسباندن عقاید دینی به اقوال فیلسوفان یونانی ساخته شد بلکه با علم کلام اوایل که صورتی از تفسیر عقلی دینی بود ... هم موافقتی نداشت...پس دیگر از تقلیدی و ساختگی بودن فلسفه اسلامی نگوییم. چیزی که ساختگی و تقلیدی است، عمرش کوتاه است و در زمان و پایدار نمی ماند. اگر فلسفه اسلامی تاریخ دارد و طی هزار سال بسط یافته و مورد بحث و فحص بوده و با وجود مخالفت ها از میان نرفته است، ناگزیر باید بپذیریم که فلسفه ای اصیل بوده است در برابر تلقی شرق شناسان که فلسفه اسلامی را فهم ناقص فلسفه یونانی می دانستند.»
🔹 این مطلب نه تنها برای پاسخ به شبهه کهنه ای که شهرستانی تکرار کرده مفید است بلکه اتفاقا برای نقد نامه خود دکتر داوری هم قابل استفاده است چرا که به همین سیاق، هم میتوان از وصف اسلامی برای علوم اجتماعی بدیل استفاده کرد و هم شایسته است فرصت بیشتری برای تکوین و تکمیل این ایده داده شود. البته از افکار دکتر داوری و حتی نامه ایشان انکار منطقی و مطلق علم دینی و علوم اجتماعی اسلامی برداشت نمیشود بلکه آن را از راهی دیگر و یا در زمانی دیگر ممکن میدانند. ایشان حتی زمانی گفته اند«ما در جست وجوی مسأله نیستیم، تحقیق نمیكنیم، اگر این ها را تحقیق میکردیم، جامعه شناسی ما جامعه شناسی اسلامی میشد.»
🔸 شهرستانی نوشته «برای همه کسانیکه در این مسیر خلوت تاملی داشته اند، گفتار و آثار داوری رکن اتکاء بوده است....در سخن ایشان پژوهش می کنیم و بینش مستتر در آن را می آزماییم. این قطعا برای ما سود بیشتری از پرخاش و توهین دارد.»
🔹 قابل استفاده علمی بودن مباحث استاد گرانقدر معاصر پذیرفته شده است، البته مباحث مورد انتقادی هم در نظرات استاد و حتی در کلیت مسیر علمی ایشان قابل مشاهده است. ضرورت تکریم اخلاقی «استاد محترم و شناخته شده کشور» نیز مانند هر استاد و انسان دیگری کاملاً روشن است.
🔹 اما انجمن علمی علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران به واسطه انتشار گسترده نامه دکتر داوری در زمینه «علوم اجتماعی اسلامی» صرفا دعوتی دانشجویی و محترمانه انجام داده است از ایشان و مخاطبان و شاگردان ایشان و همه اساتید و دانشجویان برای تأمل تطبیقی در مباحث آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی؛ مباحثی که شامل بررسی اشکالات مندرج در نامه داوری نیز هست. بنابراین از همین فرصت استفاده کرده و مجددا از دکتر داوری و دیگر اساتید و دانشجویان و آقای شهرستانی دعوت میشود که در این مباحث و دیگر مباحث مشابه تأمل بفرمایند.
🌐 https://t.me/utsaiss/363
🔸 به هر حال این که شهرستانی بدون استدلال و شاهد، از کجای یک دعوتنامه کوتاه محترمانه انجمنی علمی «پرخاش، توهین، سبکسری، نامسلمانی، بی ادبی، بازیگوشی، شتابزدگی، نورسیده بودن، بی سوادی، تکفیر، تخطیه، ناشایستگی، احساسی بودن، هیجان سطحی و ....» را فهم و استخراج کرده اند، جای پرسش، تعجب و تأسف دارد و از مخاطبان دعوت میشود با مقایسه دعوتنامه انجمن علمی و دعوانامه آقای شهرستانی قضاوت کنند که کدامیک شایسته این القاب است؟
🔹 این یادداشت نیز صرفا توضیحی است برای روشن شدن مسئله برای مخاطبان از طرف بنده و نه انجمن علمی.
✍ کیوان سلیمانی
💠 جامعه شناسی اسلامی
💠 @iisociology
💠 دعوت دکتر داوری به علوماجتماعیاسلامی به جای علوماجتماعیاسلامی ؟!| بخش اول
🔸 شاید مهمترین بخش نامه اخیر دکتر داوری درباره علوم اجتماعی اسلامی، پیشنهاد انتهایی ایشان باشد که مینویسند «من حرف دیگری ندارم و چیز دیگری نمیتوانم بگویم، جز اینکه خوب است که اگر میتوانیم بهجای بحث درباره علوماجتماعیاسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم». دکتر داوری اسلامی نبودن جامعه را علت اصلی دور از دسترس بودن علوم اجتماعی اسلامی در زمان کنونی دانسته و در واقع «اندیشه در جهت ایجاد جامعه اسلامی» را زمینهساز یا مقدم بر بحث از علوماجتماعیاسلامی میدانند.
🔸 پیشنهاد پایانی دکتر داوری مبتنی بر مقدمهسازی در بخشهای قبلی نامه است، بهویژه آنجا که مینویسند: «علم و جامعه با هم قوام مییابند. جامعه کنونی ما جامعه توسعهنیافته است. این جامعه همه نیازهای جامعه مدرن را دارد، بیآنکه از تواناییهای آن برخوردار باشد. اگر میتوانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعهای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژیهای ساخته جهان توسعهیافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می شد».
🔹🔹 اما درباره مسئله اصلی نامه که در دو بخش فوق، مطرح شده است پرسشها و نکاتی بیان میشود:
🔹 دکتر داوری پیشنهاد دادهاند «به جای بحث درباره علوماجتماعیاسلامی، درباب «شرایط امکان تجدید عهد دینی» و «بنای جامعه اسلامی» بیندیشیم»؛ چه راهکار، مسیر و طرحی برای این پیشنهاد مطرح میکنند؟ توسعه علومانسانی مدرن توأم و به تبع آن تقویت سبک زندگی فردی و اجتماعی مدرن؟ این که نقضغرض است و از آقای داوری ارائه همچین پیشنهادی بعید است، هرچند گاه به مقتضای آن عمل کردهاند از جمله عرصه سیاست خارجی و نگرانی برای آمریکا یا عرصه اقتصاد و تأکید یکسویه بر توسعه.
🔹 پیشنهاد بهتر دکتر داوری شاید بازخوانی انتقادی علومانسانی مدرن باشد که در همین نامه هم به آن اشاره کردهاند. البته این مسیر از طرف اکثریت قرائتهای علوم انسانی اسلامی پذیرفته شده است و یکی از مواردی است که سالها اهالی علوم انسانی را به آن دعوت میکنند و خوب است دکتر داوری همچون گذشته به اهالی علوم انسانی متعارف نیز مجددا این پیشنهاد را ارائه کنند.
🔹 البته سوال این است که این بازخوانی و بازسازی انتقادی باید بر چه مبنا و اساس و روشی باشد؟ آیا باید مسیری در درون یا حاشیه مدرنیسم طی شود و نهایتا در بهترین حالت به تقلید و تقریر و تکثیر و شاید تکمیل بافته و یافتههای جریانهای پست مدرن اکتفا شود؟ یا میتوان مبتنی بر مبانی و روششناسی و فرهنگ و تاریخ ایرانیاسلامی هم به بازخوانی و بازسازی علومانسانی پرداخت و هم فراتر از آن به مسیرهای بدیل بومی نیز اندیشید؟
🔹 البته چنین پیشنهادات و مباحثی برای جناب داوریاردکانی ابتدایی، کهنه و شناختهشده هستند و ایشان پیش و بیش از ما به اینها التفات و گاه حتی اهتمام داشتهاند و از پیشگامان این عرصه هستند. این مباحث در این یادداشت هم برای ما محوریت ندارند، چرا که داوری، فیلسوف معاصر ما، مانع اصلی تحقق علوم اجتماعی اسلامی را نه اشکالات منطقی و معرفتی و علمی بلکه واقعیت عینی خارجی یعنی جامعه غیراسلامی میدانند و اتفاقا اصل بحث و پرسش ما نیز در همین مورد است:
🔹 باید از دکتر داوری پرسید اسلامیشدن جامعه از چه طریقی ممکن است؟ به نظر میرسد برخلاف آنچه از پیشنهاد «این به جای آن» پایانی ایشان برداشت میشود، میان «علوم اجتماعی اسلامی» و «اندیشه در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای جامعه اسلامی» نه تنها تقابل و منافاتی وجود ندارد بلکه اینهمانی و تلازم و تناسب منطقی میان آنها برقرار است؛ در واقع علوماجتماعیاسلامی به معنای عام و خاص هم چیزی نیست جز تلاش فکری برای سنجش شرایط امکان تجدید عهد دینی. جز کوشش نظری در جهت بنای جامعهاسلامی. جز تلاش برای طرح و تدوین و تکمیل راهبردها و راهکارهای اسلامی شدن جامعه در ساحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی.
🔹 جناب داوری گویا پیشنهاد میدهند به جای علوم انسانی/اجتماعی اسلامی به علومانسانی/اجتماعی اسلامی پرداخته شود! یا شاید به واسطه فضای هژمونیک اهالی علوم انسانی متعارف اکراه روانشناختی از وصف علم بدیل خود به اسم علوم اجتماعی اسلامی پیدا کردهاند و در این صورت عذر ایشان پذیرفته است هر چند ایشان در گذشته حتی از اصطلاح جامعهشناسی اسلامی هم استفاده کردهاند.
🔹 ادامه دارد...
💠 @iisociology
💠 دعوت دکتر داوری به علوماجتماعیاسلامی به جای علوماجتماعیاسلامی؟!| بخش دوم
🔹 البته دکتر داوری به رابطه مقوم و دوجانبه علم و جامعه هم آگاهی کامل دارند و حتی در همین نامه هم به آن اشاره میکنند. شاید مقصود ایشان از دعوت به «اندیشه» درباره شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای جامعهاسلامی «به جای» بحث درباره علوم اجتماعی اسلامی؛ از حیث اولویتگذاری است و مثلا پرداختن چارهجویانه و معطوف به عمل و اصلاح نسبت به مسائل روز اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را ضرورتی مقدم بر بحثهای انتزاعی میدانند. از این جهت با ایشان همدل و همراه هستیم و یکی از انتقادات ما به جریانات مختلف فکری کشور از جمله خط فکری خود دکتر داوری و البته جریانات متعارف علومانسانی دانشگاهی و حتی برخی جریانات علوم انسانی اسلامی نیز همین مسئله است.
🔹 البته همچنان پرسش پابرجاست که تحقق این اولولیت سنجی چگونه ممکن است؟ آیا این امر بدون توجه جدی به نرمافزارهای اجرایی شدن آن و البته عزم قوی در استفاده عملیاتی و مدیریتی از دستاوردهای علوم انسانی معطوف به تحقق جامعهاسلامی در تداوم مسیر انقلاباسلامی در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد ممکن است؟
🔹 به عنوان نمونه در زمینه عدالت اجتماعی و مشکلات اقتصادی که اولویت اول امروز جامعه هستند، آیا راهکار پیشنهادی ایشان تداوم و تقویت همان علومانسانی مدرن در قالب نئولیبرالیسم افراطی یا اصلاح شده است؟ یا توجه به مدلهای جایگزین اقتصاد اسلامی؟ آیا نئولیبرالیسم و کاپیتالیسم نمونه عینی و حتی طلایی علومانسانی مدرن نیستند؟ علومی که چون وحی منزل پنداشته میشوند و یا نهایتا در عین تواضع و علمانگاری بیرقیب، به بازخوانی انتقادی آنها دعوت میشود؟
🔹 به نظر میرسد دکتر داوری مشکل را صحیح تشخیص دادهاند اما مشکل را همزمان بهعنوان راهحل پیشنهاد میدهند و مخاطبان را از پرداختن به راهحل منع میکنند. علومانسانی مدرن خود از عوامل اصلی دینی نبودن جامعه کنونی و در واقع همان مدرن بودن -هرچند ناقص و کاریکاتوری- جامعه هستند. البته این عامل شبهمعرفتی، مکمل و مقوم و در واقع مولد و مولود عوامل ضدمعرفتی دیگری است، عواملی همچون طبقه مرفه جدید در بدنه سیاسی-اقتصادی کشور که اتفاقا تا حد زیادی برآمده از سیاستگذاریهای اقتصادی و فرهنگی مدرن هستند –نه از سر اتفاق- با جامعه علمی فعال در زمینه علومانسانی مدرن نیز ارتباطات پیدا و پنهانی دارند. ثمرات این پیوند نامبارک هم چیزی جز تثبیت و تقویت دوجانبه علومغیرانسانی مدرن و جامعهغیراسلامی مدرن نیست که در اقتصاد با کاپیتالیسم و در فرهنگ و جامعه با لیبرالیسم و در سیاست با لیبرالدموکراسی غیردینی و در دین با پلورالیسم و... ظاهر میشود.
🔹 آیا دکتر داوری جامعه علمی را از اندیشیدن به علوم اجتماعی اسلامی بازداشته و در عوض به تحقق چنین جامعهای دعوت میکنند؟ قطعا نه. دکتر داوری از شاخصترین منتقدین علوم انسانی مدرن هستند اما آیا از لوازم مسیر پیشنهادی ایشان در علم و جهتگیریهای او در عمل چیزی جز این است؟ آیا ناخواسته امید به تجدید عهد دینی، بدل به «تقلیدی از تجربه غیردینی جامعه مدرن» نخواهد شد؟
🔹 جایگاه علمی استاد گرانقدر و فیلسوف معاصر جناب آقای دکتر داوری کاملاً محترم و پذیرفته شده است و حتی شکی نیست پاسخ صدها برابر بیشتر و دقیقتر و عمیقتر از آنچه در این یادداشت پرسیده شد نزد ایشان است و این پرسشها صرفا به جهت روشنتر شدن محل بحث عرض شده است.
🔹 نهایتا به نظر میرسد اندیشه «در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی» و تلاش در جهت «نجات از وابستگی» و یافتن «راه رسیدن به جامعهای که در آن روح دینی باشد» ممکن نیست مگر از طریق گسترش و تقویت و دعوت به تفکر و تحقیق فردی و جمعی در جهت احیای ودایع و امانات اسلامی که ملازم است با بازخوانی علمدینی و بازسازی علممدرن و مجاهدت در جهت وارد شدن ثمره این مباحث به جامعه علمی و عمومی، و نیز عزم جدی جهت سریان آنها به عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ.
✍ کیوان سلیمانی
💠 @iisociology
🔴 فلسفه در دام ایدئولوژی! بخش اول
♦️ چگونه منتقد سیاستزدگی، قربانی سیاستزدگی لیبرالها شد؟
🔻 دکتر رضا داوری از متفکران صاحبنظر فلسفه و از منتقدان شناختهشده علوم انسانی مدرن و از طرفداران جدی تحول در علوم انسانی، اخیراً نامهای درزمینه علم دینی و علوم انسانی اسلامی منتشر کرد که واکنشها و برداشتهای متفاوت و متناقضی در پی داشت.
🔻 دکتر داوری علاوه بر انتقاد همیشگی از علوم انسانی مدرن، بارها از ضرورت تحول در علوم انسانی سخن گفته است و معتقد است «خواست دینی شدن علوم انسانی یک امر واقعی و جدی است» (نقل از کانال دکتر سید مهدی ناظمی) و از امکان و مطلوبیت علوم انسانی اسلامی سخن گفته است. البته ایشان برای نیل به این هدف، یک مقدمه ضروری را لازم میداند: «علوم انسانی اسلامی غیرممکن است، مگر آنکه جامعه اسلامی باشد. وقتی جامعه اسلامی باشد، علوم آنهم روح اسلامی پیدا میکنند. همه علوم ما تا مشروطیت روح اسلامی داشتند.»
🔻 اهمیت این بحث برای دکتر داوری تا حدی است که با مطالبه انتقادی از دو طیف میگوید «چرا استادان و پژوهشگران علوم اجتماعی و انسانی در این زمینه ساکت هستند؟! یا مخالفاند که باید دلایل مخالفت خود را بهتفصیل بیان کنند یا موافقاند که خب باید قدمی بردارند.» (همان)
🔻 دکتر داوری در کنار انتقادات جدی و همیشگی به علوم انسانی مدرن و طرفدارانش، و دعوت به تحول در علوم انسانی از آسیبشناسی جریانات تحولخواه نیز غافل نبوده و بهویژه بر ضرورت پرهیز از سیاستزدگی و شتابزدگی تاکید داشته است. ایشان در نامه اخیر با صراحت بیشتری ناامیدی خود از مسیر کنونی تولید علم دینی را، خاصه بهواسطه سیاست زدگی برخی جریانات آن، ابراز داشته و ضمن پذیرش وجود علوم دینی در معنایی خاص، مجدداً مسیر پیشنهادی خود جهت تحول در علوم و جامعه مدرن و زمینهسازی برای ایجاد علوم و جامعه اسلامی را گوشزد کرد: «دین و دینداران میتوانند نسبت به مسائل همه علوم و بخصوص علوم معروف به علوم انسانی و اجتماعی نظر انتقادی داشته باشند... اگر میتوانیم بهجای بحث درباره علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم.» (همان)
🔻 یا در جای دیگری گفته است: «ما در جستوجوی مسأله نیستیم، تحقیق نمیكنیم، اگر اینها را تحقیق میکردیم، جامعهشناسی ما جامعهشناسی اسلامی میشد. آنوقت بود که ما در حال مطالعه آسیبها و آفات جامعه اسلامی بودیم...ما باید به این فکر کنیم که مشكل وجود داشته و ما میخواهیم مانع را از سر راه برداریم و این کار هیچ اشکالی ندارد.» (گفتوگوی دکتر داوری با آیتالله میرباقری)
🔻 چند روز پس از انتشار نامه دکتر داوری، آقای حسن روحانی، رییسجمهور نیز در سخنرانی خود در جشنواره خوارزمی به مساله علوم انسانی پرداخت و با چنین جملاتی با لحن تمسخرآمیز امکان و مطلوبیت علم دینی را زیر سؤال برد: «علم به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود... عدهای در کشور سالها فیزیک و شیمی اسلامی درست کردند، مقصود چیست؟ پولهای زیادی خرج شده است و وقت زیادی صرف شده است... قطعاً علم اسلامی و غیراسلامی شبیه همدیگر است و تفاوتی میان آنها وجود ندارد، بلکه اهداف فرق دارد... ما نمیتوانیم بگوییم فلان خودرو اسلامی است و آن یکی نیست. اینکه شما یک قرآن در داشبورد خودرو بگذارید که خودروی اسلامی نمیشود...»
🔻 ناگفته پیداست که سخنان رییس جمهور درباره علوم انسانی اسلامی حتی در میان منتقدان تحول در علوم انسانی طرفدار جدی ندارد و این جملات آنقدر سطحی و عوامانه است که بیشتر به درد سخنرانیهای شورانگیز سیاسی میخورد؛ تا بحثی جدی و عمیق درباره شرایط و لوازم تحول در علومانسانی مدرن؛ وگرنه کدامیک از منادیان علوم انسانی اسلامی قائلاند که با گذاشتن قرآن در داشبورد ماشین میتوان تکنولوژی اتومبیل را اسلامی کرد؟! بگذریم از این که سخنان رییسجمهور در باب خنثی بودن علم و عدم وابستگی ارزشی آن، در مهد علوم انسانی مدرن غرب هم طرفداران چندانی ندارد.
🔻 اما در این میان همسانپنداری سخنرانی سطحی دکتر روحانی با نامه تخصصی و علمی دکتر داوری توسط برخی جریانات، تعجب و تأسف اهل اندیشه و انصاف طیفهای مختلف را برانگیخت. شاید شاذترین مواجهه را روزنامه سازندگی به سردبیری آقای محمد قوچانی داشته که در خیال خود توافق و اشتراکی میان نگاه «حکیم و حاکم» تشخیص داده است. مساله دیگری که بر شگفتی این مقایسه ناشایسته و سیاستزده میافزاید، تضاد فکری و علمی دیرینه دکتر داوری با جریان لیبرال و نئولیبرالی است که در قالب روزنامه سازندگی و پیش از آن در مجلات رنگارنگ جریان لیبرال مدافع علوم انسانی مدرن فعالیت میکنند. نشریاتی که همواره در مقام دفاع ایدئولوژیک از سیاستهای دولت روحانی عمل کردهاند.
💠 ادامه دارد👇
💠 @iisociology
🔴 فلسفه در دام ایدئولوژی! بخش دوم
♦️ چگونه منتقد سیاستزدگی، قربانی سیاستزدگی لیبرالها شد؟
🔻 چه کسی تقابل مشهور دکتر داوری با پدر لیبرالیسم ایران یعنی سروش و همفکرانش را انکار میکند؟ هرگونه مقایسه میان نامه علمی دکتر داوری و سخنرانی سیاسی دکتر روحانی جفا در حق علم و سیاست است اما ناچار و مختصراً به آن اشاره میکنیم. دکتر داوری از منتقدان متقدم و همیشگی علومانسانی مدرن بوده و بارها بر ارزش و ضرورت علوم انسانی بدیل تحول یافته تاکید کرده است اما در نگاه قرن هجدهمی دکتر روحانی علم علم است و همان علم مدرن است. دکتر داوری در عین ناامیدی از برخی تلاشها، همچنان امیدوار به تحول علوم انسانی بوده و پیشنهاد تلاش در جهت بنای جامعه اسلامی بهعنوان شرط مقدماتی تولید علوم اجتماعی اسلامی را مطرح میکند اما دکتر روحانی از اساس علمی غیر از علم مدرن را به رسمیت نمیشناسد و نهتنها گرایش انتقادی نسبت به آن ندارد بلکه نظرا و عملاً به بخشی از علم مدرن دلبستگی داشته که اتفاقاً مورد شدیدترین انتقادات دکتر داوری بوده و هست؛لیبرالیسم!
🔻 ایده اصلی دکتر داوری این است که تا جامعه اسلامی نشود، علوم اسلامی نمیشود. البته میتوان با ایشان گفتگو کرد که جامعه چگونه اسلامی میشود؟ آیا در کنار نقد علوم انسانی مدرن؛ احیای علوم انسانی اسلامی راهی در جهت اسلامی شدن جامعه نیست؟ اما این ایده اساساً با سخنان آقای روحانی متفاوت است.
🔻 در واقع دکتر داوری بهعنوان یک متفکر درون اردوگاه و گفتمان تحولخواه و منتقد علوم انسانی و معتقد به علوم انسانی اسلامی، انتقاداتی درون گفتمانی مطرح کرده و راهی دیگر برای طی مسیر پیشنهاد میدهد، درحالیکه روحانی بهعنوان یک معتقد و ملتزم علوم مدرن و منکر علوم انسانی اسلامی، در اردوگاه و گفتمانی متفاوت و متضاد قرار دارد و همسان پنداری این دو از جانب همفکران و حامیان او یک بازیگوشی شتابزده سیاستزده ژورنالیستی بیش نیست.
🔻 سخنرانی آقای روحانی و اقدامات رسانههای حامی او، نمونه بارز و واضح همان سیاستزدگیای است که دکتر داوری در همان نامه نیز همچون همیشه از آن انتقاد کردهاند: «وقتی مطلب سیاسی با مساله علمی خلط میشود، هر چه بکوشند به نتیجه نمیرسند.»
✍ کیوان سلیمانی
🔴 جامعه شناسی اسلامی
🔴 @iisociology