#روضه_در_روضه
تا به حال روضه در روضه شدهاید؟ حتماً حالا لبهایتان را به هم فشار میدهید که روضه در روضه دیگر چیست. بیایید این معادله را با مثال روشن کنیم.
فرض کنید روضهخوان آن بالا دارد با آب و تاب مقتل میخواند و از زبانِ ابنطاووس جریان رفتن عباس سمت فرات را شرح میدهد. تماماً فریاد شدهای و دوست داری سرت را بکوبی به جایی. عظمت عباس و عظمت سوگ او، وصلت کرده به سیم آخر. دلت میخواهد بدون توجه به اطرافیان، بنشینی روی خاک و بر سر و سینه بکوبی. کودک یکسال و نیمهات نشسته و دارد نگاهت میکند. وسطِ زاری، یک لحظه متوجهاش میشوی. وحشتزده زل زدهست به تو. لبهایش آویزان است. آب در چشمهایش برق میزند. زود از حالت گریه درمیآیی و بهش لبخند میزنی. نوازشش میکنی. دوباره و سهباره لبخند میزنی تا مطمئنش کنی چیزی نشده و اوضاع روبهراه است. بغض در گلو، آتش در دل، خار در چشم، کربلا در ذهن، مجبوری لبخند بزنی که کودکت نترسد. یاد زینب میافتی. زینب هزاران زخم خورده، هزارها مصیبت و اهانت دیده، همهی کَس و کارش را یکباره از دست داده، خیمهها آتش گرفته، کودکان در بیابانها سرگردان شدهاند، اما او نمیتواند گریه کند. نباید به روی خودش بیاورد که دارد از درون میسوزد. اگر گریه کند بچهها میترسند، فکر میکنند دنیا به آخر رسیده، باید با همان داغ عظیم، بهخاطر بچهها به روی خودش نیاورد و حتی لبخند بزند... آه زینب...
یک روضه روی منبر خوانده میشود، یک روضه در دل تو. حالا درست همانی شدی که گفته بودم. روضه در روضه...
نگارنده: #معصومه_انواری_اصل
#محرم
#عاشورای_حسینی
#مصیبت_عظیم
#امان_از_دل_زینب_علیها_سلام
⬇️⬇️⬇️
🆔@amozeshhaymaharati