پژوهش اِدمُلّاوَند
#اسفندیار https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3439
📜رويين تني اسفنديار
رويين تني در اين #افسانه رمز چيست؟ وشكست آن چگونه به وسيله ي #رستم ميسر شد و چرا؟ مي دانيم كه دررويارويي دونيروي متخاصم رستم و اسفنديار، تيرهاي رستم بر بدن اسفنديار كارگر نمي افتد و اسفنديار با اتكا به نيروي رويين تني خود، در برابر رستم به نبرد مي ايستد و بنابراين هيچ فضيلت شخصي و شخصيتي دراين نبرد يا پيروزي ندارد؛ پس آنچه اورا بدين نبرد دلاور كرده، تنها پشتگرمي و استواري بدين نيرواست. ضعيف ترين موجودات هم با اين نيرو مي توانند برفردي چون رستم فايق آيند.
📌اسفنديار دلاور است اما فضيلت اخلاقي وانساني ندارد، چنان كه وقتي در برابر رستم قرار مي گيرد همه ي جوانمردي ها و فضيلت ها و بزرگي هاي وي و تبارش را انكارمي كند و به تمسخر مي گيرد.
📌خلاصه ي ماجرا از اين قرار است كه اسفنديار به دليل دلاوري ها و استقرار آيين #زرتشت ، حكومت را از پدرش #گشتاسپ مطالبه مي كند و وارد تنازع قدرت مي شود؛ گشتاسپ نيز خود به دليل قدرت جويي و پذيرش و استحكام آيين زرتشت، به بهانه هايي از تسليم حكومت به او تن مي زند. اگرچه در پيشينه ي شاهي در #شاهنامه چنين رسمي معمول نبوده كه پهلوانان درخواست و ادعاي پادشاهي كنند ؛ بلكه همواره خود را حامي و پشتيبان شاهي مي شمرده اند، حتا اگر از خاندان شاهي هم باشند؛ اسفندياراما نخستين- يا بهتر است بگويم از جهاتي دومين- پهلواني است كه چنين مي كند و شـاهزادگي و پهـلواني را بـراي خـود بســنده نمي شمارد و خواهان بالاترين قدرت دنيايي است.
پس از چندين بار كه گشتاسپ او را به شـيوه هـايي از سر وامي كند و به بهانه هاي گوناگون به ماموريت هايي مي فرستد ، باز به پيمان خود وفا نمي كند تا سرانجام براي آخرين بار، اسفنديار انديشه ي كودتا را در ذهن خود مي پرورد:
كنون چون بر آرد سپهر آفتاب سر شاه بيدار گردد ز خواب
بگويم پدر را سخن ها كه گفت ندارد ز من راستي ها نهفـت
و گر هيچ تاب اندر آرد به چهر به يزدان كه بر پاي دارد سپهر
كه بي كام او تاج بر سر نهم همه كشور ايرانيان را دهم
ترا بانوي شهر ايران كنم به زور و به دل جنگ شيران كنم
(219-218/6)
👈در اينجا مي توان پرسيد كه مگر كشور از آن ايرانيان نبود!؟
شايد مصراع »همه كشور ايرانيان را دهم» به معناي فتح همه ي سرزمين ها باشد كه دراين صورت با جاه طلبي و توسعه طلبي اسفنديار مطابقت دارد.
📌به هرحال پس ازاين كه اسفنديار براي آخرين بار خواسته ي خود را با گشتاسپ مطرح مي كند، گشتاسپ با #جاماسب رايزني مي كند و پيشگويي او را مي خواهد.
✍جاماسب مي گويد:
بدو گفت جاماسب كاي شهريار تواين روز را خوارمايه مدار
ورا هـوش در زاولستان بـود به دست تهم پوردستان بود
به جاماسب گفت آنگهي شهريار به من بربگردد بد روزگار؟
👈بدين ترتيب گشتاسب آگاه مي گردد كه مرگ اسفنديار در #زابلستان و به دست رستم خواهد بود؛ پس براي اين كه اسفنديار را براي هميشه از سر خود باز كند وي را براي آخرين بار به ماموريت مي فرستد؛ ماموريتي كه بازگشت ندارد. اين ماموريت عبارت است از دستگيري #رستم و #زواره و #فرامرز و جنگ با آنان و آوردن آنان با دست هاي بسته!!
سوي سيستان رفت بايد كنون به كارآوري زوروبند وفسون
برهنه كني تيغ و كوپال را به بند آوري رستم زال را
زواره فرامرز را همچنين نماني كه كس برنشيند به زين
(224/6)
👈اين ماموريت البته با جنگ و كشته شدن اسفندياربه پايان مي رسد. عوامل اين جنگ را برپايه ي داده هاي شاهنامه چنين مي توان برشمرد:
1- نابودي رستم و خواركردن خاندان زال ، كه هدف گشتاسب است ودر هر صورت ، چه با شكسـت اسفنديار و چه با پيروزي او، اين هدف به دست مي آيد ؛ زيرا اگر از جانب رستم مقاومت و جنگي صورت گيرد، عملا به يك جنگ تمام عيار داخلي و عليه مقدسات كشوري وديني تعبير خواهد شد! دسيسه ي بسيار كثيف و ناجوانمردانه اي است!
چوآنجا رسي دست رستم ببند بيارش به بازو فكنده كمند
زواره فرامرز و دستان سام نبايد كه سازند پيش تو دام
پياده دوانش بدين بارگاه بياور كشان تا ببيند سپاه
از آن پس نپيچد سرازما كسي اگركام اگرگنج يابد بسی
(226/6)
2- قدرت طلبي و فزون خواهي كه هم از جانب گشتاسپ بود و هم ازجانب پسرش اسفنديار؛چنان كه از ابيات پيشين بر مي آيد ، طلب تاج و تخت ، نمادي از قدرت طلبي و سلطه جويي است. گشتاسپ نيز بيشتر نگران قدرت خودش است:
از آن پس نپيچد سر از ما كسي اگر كام اگر گنج يابد بسي
و هنگامي كه عزم مي كند اسفنديار را به سيستان بفرستد، با وجودي كه از مرگ اسفنديار آگاهي مي يابد، بازهم مي پرسد:
به جاماسب گفت آنگهي شهريار به من بر بگردد بد روزگار؟
كه گر من سر تاج شاهنشهي سپارم بدو تاج و تخت مهي
📝مطالعه ادامه متن 👇👇
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3439
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─