شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم،
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟
#خیام
https://eitaa.com/eeshg1
🌹🌹🌹
✍روزی حضرت موسی (ع) در كوه طور ، به هنگام مناجات عرض كرد :
✨ای پروردگار جهانیان !
جواب آمد : لبیك!
✨سپس عرض كرد : ای پروردگار اطاعت كنندگان!
جواب آمد :لبیك!
✨سپس عرض كرد :ای پروردگار گناه كاران !
موسی علیه السلام شنید :لبیك، لبیك ، لبیك!
🌟حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم ، یكبار جواب دادی ؛ اما تا گفتم : ای خدای گناهكاران ،
سه مرتبه جواب دادی ؟خداوند فرمود :
🔆ای موسی ! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهی ندارند و اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسی پناهنده شوند؟
📚:قصص التوابین/ص 198
https://eitaa.com/eeshg1
🍃
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
⭕️ لزوم عادت دادن فرزندان بزرگتر از هفت سال، به سختی و کارهای سخت ⭕️
وقتی زندگی دکتر حسابی رو نگاه می کنید، میبینید بیشتر از اینکه درس خوانده باشد،کار سخت انجام داده.
گاهی اوقات مجبور بودند غذای خودشون رو از باقی مانده غذای دیگران که دم در می گذارند، بردارند.
در اثر شدت فقر، مادرش مجبور میشود بچه هایش را یک مدرسه مسیحی بگذارد ، بعد نگران میشود که مبادا بچه هایش دین و معنویت خودشان را از دست بدهند، مجبور میشود این مادر خودش شبها بهشان قرآن و متون دینی را آموزش بدهد تا اینها دینشان را از دست ندهند، درحالیکه دارند تعلیمات مسیحی می بینند.
بعنوان یک مهندس در کشورهای غریب جهادگرانه کار میکند و بعد در کنار کارش، فیزیک میخواند.
این طور نیست که شما بچه ای را فقط بگذاری درس بخواند، به جایی برسد..
"استادپناهیان"
https://eitaa.com/eeshg1
پیام #سیدحسن_نصرالله در مورد حمله به #پایگاه_T4
✍️بنده این متن را نوشته ام تا پیامی که به اسرائیلیان می دهم دقیق باشد و برایشان از رو بخوانم:
‼️ «باید بداند مرتکب یک #اشتباه_تاریخی شدند. این یک اشتباه عادی نبود. دست به یک #حماقت_بزرگ زدند. و با این تجاوز خود را وارد #جنگ_مستقیم_با_جمهوری_اسلامی_ایران کردند. ای صهیونیست ها! ایران یک کشور کوچک، ضعیف و بزدل نیست و شما این را می دانید.»
👌می خواهم بگویم: «این حادثه یک #نقطه_عطف در شرایط منطقه است.👇
#شرایط_منطقه_پیش_از_این_حادثه_به_گونه_ای_بود_و_پس_از_آن_به_گونه_ای_دیگر_است. از این حادثه نمی توان مثل بسیاری از حوادث این منطقه به سادگی گذشت. این یک #نقطه_عطف_تاریخی است. وقتی اسرائیلی ها چنین حماقتی را مرتکب شدند، ارزیابی دیگری داشتند و بنده به آنها می گویم ارزیابی تان اشتباه است.»
🇮🇷کانال رسمی
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
♨️ عدهای برای برقراری عدالت زخم خوردند و درد کشیدند.
🔹و جمعی کنار سفره آنان فقط
خوردند و خوردند و خوردند.
کانال لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
بانو💟
باهمان پاکی چادر که روی سر داری
میتوانی غم مهدی ز تنش برداری
🌷🍂🌷
دوره ی جنگ و جدال است و زمان ناپاک است
چادرت روی سرت هست تو سنگر داری
#لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
💜✨💜✨
هر شب، یک #داستان:
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا میگذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفتهام و همه چیز زندگیام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمیدانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"»
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.»
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینیاش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینیاش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را میخواهی یا آرامش برگ را؟»
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!»
استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریانهای مخالف و ناملایمات جاری زندگیات مینالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیدهای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب میکردید یا آرامش برگ را؟»
استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را میپسندم...»
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
#طنز_جبهه😉
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ،
داد میزد : آهــــای ...😃
سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسک ، کلاه ، کمربند ، جانماز ، سایه بون ، کفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ...
هــــمـــه رو بردن !!!😂😄🙈
شادی روحشون که دار و ندارشون همون یک چفیه بود صلوات 🌹
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
هدایت شده از Mohammad
يك توصيه پزشكی بسیار مهم
به هیچ وجه شاتوت را خصوصا وقتی که تازه از درخت چيده شده مصرف نکنید!
و حتما صبر کنید تا منم بیام :))
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
❣ #سلام_امام_زمانم
دل به داغ بی کسی دچارشد نیامدی
چشم ماه و آفتاب تار شد نیامدی
سنگهای سرزمین من در انتظار تو
زیر سم اسبها غبار شد نیامدی
🌺 تعجیل درظهور #صلوات🌺
https://eitaa.com/eeshg1
⭕️باد آمد و بوی نوبهاران با او
ابر آمد و نرم نرم باران با او
خاموشی باغ را شکستند که صبح
گل سر زد و گلبانگ هزاران با او
سلام؛ صبح بهاریتون بخیر!!!
https://eitaa.com/eeshg1
#داستان: کوتاه
خانمم همیشه میگفت دوستت دارم؛ من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم. از همان حرفهایی که مردها از زنها میشنوند و قدرش را نمیدانند.
همیشه شیطنت داشت. آنقدر قربان صدقهام میرفت که گاهی با خودم میگفتم: مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقه مند است؟!
یک شب کلافه بود، یا دلش میخواست حرف بزند، میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمیشد مفصل صحبت کنم، من برای فرار از حرف گفتم: میبینی که وقت ندارم، من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بدموقع مانند کَنه به من میچسبی!
گفت کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی. این را که گفت از کوره در رفتم، گفتم اصلا خدا کنه تا صبح نباشی. بیاختیار این حرف را زدم...!
این را که گفتم خشکش زد، برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست...
بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم، موهای بلندش رها بود و چهرهاش با شبهای قبل فرق داشت، در آغوشش گرفتم؛ افتخار کردم که زیباترین زن دنیا را دارم. لبخند بیروحی زد. نفس عمیقی کشید و خوابیدیم. آن شب خوابم عمیق بود، اصلا بیدار نشدم...
از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشتهام! هزاران سوال ذهنم را میخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکردهام.
گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را بکشد! مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد؟!!!
همسرم دیگر بیدار نشد، دچار ایست قلبی شده بود. شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق میآمدم از دیدنش اما در ظاهر نه...
بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم، کشوی کنار تخت را باز کردم، یک نامه آنجا بود، پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود؛ تمام دنیا را روی سرم آوار کرد، خانوادهاش خواسته بودند که پزشک قانونی، چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم...
آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد. حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد.
حالا فهميدم، گاهی به یک حرف چنان دلی میشکند که قلبی از تپش میایستد. بايد بیشتر مواظب حرفها بود؛ گاهی زود دیر میشود...!
https://eitaa.com/eeshg1
به ما یاد ندادن خودمون باشیم فقط ازمون خواستن بهترین باشیم
بهترین ماشین
بهترین خونه
بهترين صورت
بهترين هيكل واندام
بهترين ازدواج
بهترين رابطه
بهترين نمره
بهترين درآمد
و بهترين... و بهترين...
یه روز که زیر بار این همه "ترین" له شدیم
شاید اون موقع بقیه بفهمن "خودت" بودن بهتر از "ترین" بودنه
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
🔶 #شهادت 2 مرزبان در درگیری مرز میرجاوه
🔹درگیری شب گذشته مرزبانان با اشرار مسلح در ميرجاوه سيستان و بلوچستان، به #شهادت دو مرزبان منجر شد.
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
الــهــی جادهی زندگیتون
ایــن شــکــلی بــاشـه
و بـه شادی و خوشبختی
خــتــم بــشــه
https://eitaa.com/eeshg1
🔆 نماز روز آخر ماه رجب و فضایل آن
به نقل از کتاب اقبالالاعمال سیدبنطاووس
🔻 ده رکعت نماز (پنج نماز دو رکعتی) در هر رکعت:
✅ یک مرتبه سوره حمد
✅ سه مرتبه سوره توحید
✅ سه مرتبه سوره کافرون
✅ پس از سلام دستها را رو به آسمان بگیرد و بگوید:
لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ [الطَّيِّبِينَ] وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.
✅ سپس دستها را به صورت بکشد و حاجتش را از خدا بخواهد که دعایش مستجاب است و خدا بین او و جهنم هفت خندق فاصله قرار میدهد که اندازه هر خندق به فاصله آسمان تا زمین است.
🔻هرکه این نماز را بخواند برایش نوشته میشود:
✅ بهازای هر رکعت، هزار هزار رکعت
✅ دوری و برائت از آتش
✅ جواز عبور از صراط
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1
🌺پيراهن حضرت يوسف علیه السلام بر تن حضرت مهدی عج🌺
✅مرحوم شيخ صدوق، راوندى وبعضى ديگر از بزرگان به نقل از مفضّل بن عمرو حكايت كند:
✳️روزى در خدمت حضرت صادق آل محمّد صلوات اللَّه عليهم اجمعين نشسته بودم،
🌹 آن حضرت فرمود: آيا مى دانى پيراهن حضرت يوسف (عليه السلام) چه بود وكجاست؟
🔅عرض كردم: خير، نمى دانم؛ شما بفرمائيد تا فرا بگيرم.
🌺امام (عليه السلام) فرمود: چون حضرت ابراهيم (عليه السلام) را خواستند داخل آتش بيندازند، جبرئيل امين (عليه السلام) پيراهنى از لباس هاى بهشتى برايش آورد وبر او پوشانيد وآتش در مقابلش سرد و بى أثر شد.
💠ودر آخرين روز حياتش آن را تحويل حضرت اسحاق (عليه السلام) داد واو نيز پيراهن را بر حضرت يعقوب (عليه السلام) پوشانيد كه اندازه قامت او بود.
🌷وهنگامى كه حضرت يوسف (عليه السلام) به دنيا آمد، پدرش آن پيراهن را بر يوسف پوشانيد، تا آن جائى كه همان پيراهن را توسّط برادرانش براى پدر خود - كه نابينا گشته بود - فرستاد واو بينا گرديد واين همان پيراهن بهشتى بود.
✨عرض كردم: اكنون آن پيراهن كجاست وچه خواهد شد؟
🌼فرمود: الآن نزد اهلش مى باشد ودر نهايت، تقديم قائم آل محمّد صلوات اللَّه عليه خواهد شد.
💥وهنگامى كه آن حضرت ظهور نمايد، آن پيراهن را بر تن مبارك خود مى نمايد وتمام مؤمنين در شرق وغرب دنيا، هر كجا كه باشند بوى خوش آن را استشمام خواهند كرد.
🌺و او - يعنى؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف - در تمام امور وارث تمامى پيغمبران الهى مى باشد.
📒منابع
إكمال الدّين: ص 327، ح 7، الخرايج والجرايح: ج 2، ص 691، ح 6، با تفاوتى مختصر
https://eitaa.com/eeshg1
بهترین قدمها، قدمی است که برای #صله_رحم و دیدار اقوام برداشته می شود. #احسن_الحال
https://eitaa.com/eeshg1
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
يا ميسر قد حضر اجلك غير مرة و لا مرتين، كل ذلك يؤخر الله اجلك، لصلتك قرابتك، و ان كنت تريد ان يزاد في عمرك فبر شيخيك يعني ابويك.
اي ميسر (يکي از اصحاب حضرت) بارها اجل و مرگ تو فرا رسيده و هر بار خداوند آن را به خاطر صله رحم با خويشاوندانت به تاخير انداخته است و اگر مي خواهي خداوند بر عمر تو را زياد كند، به پدر و مادرت نيكي كن.
الکافي، ج 2، ص 158
اخلاق و توصيه ها-والدين
لشگر حضرت عشق
https://eitaa.com/eeshg1