✨﷽✨
✅ مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی دربارهٔ کدورت و اندوه و مواردی نظیر آن می فرمودند :
1⃣👈 همین که گردی بر دلتان پیدا می شود
🌷یک سبحان الله بگویید ، آن گرد کنار می رود.
2⃣👈 هرجا هم فیضی و نعمتی به شما رسید
🌷الحمدلله بگویید ، چون شکرش را به جا آورده ای ، گرد نمی گیرد.
3⃣👈 هر وقت خطایی انجام دادید
🌷استغفرالله چاره است.
📚👈با این ۳ ذکر با خدا صحبت کنید.
❤️صحبت کردن با خدا ، ذات غم و حُزن را می برد.
💕💚💕💚
💕پولدارى،
منش است و ربطى به
ميزان دارايى ندارد!
گدايى؛
صفت است ربطى به
بى پولى ندارد!
دانايى؛
فهم و شعور است
و ربطى به مدرک تحصيلى ندارد ...
💕🖤💕🖤
انسانهای ناپخته
همیشه میخواهند
که در مشاجرات پیروز شوند...
حتی اگر به قیمت
از دست دادن "رابطه" باشد...
اما انسانهای عاقل
درک میکنند که گاهی
بهتر است در مشاجره ای ببازند،
تا در رابطه ای که
برایشان با ارزش تر است
"پیروز" شوند...🌸
💕💝💕💝
جلسه پنحم سخنرانی استاد انصاریان.mp3
29.51M
🔍 #صوت_سخنرانی
🎤 سخنرانی
👈 استاد حسین انصاریان
🌙 دهه اول صفر 1444
◾️جلسه پنجم
📆 10 شهریور 1401
🏢 مهدیه اعظم سمنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اگر برای فرج امام زمانعجلالله کار نکنیم باید آن دنیا پاسخگو باشیم...
#امام_زمان
#کلیپ_مهدوی 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث
💚پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
🌺 أطِبْ كَسبَكَ تُستَجَبْ دَعوَتُكَ،
فإنَّ الرّجلَ يَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلى فِيهِ (حَراما)
فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعينَ يوما 🌺
🌺درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛
زيرا هرگاه آدمى لقمه اى حرام به
دهان خود ببرد تا چهل روز
دعايى از او پذيرفته نمى شود🌺
📕ميزان الحكمه جلد4 صفحه30
🌸🍃
@eeshg1
همراه با پیاده روی اربعین علماء ۵🚩
مرحوم حاج آقا سید احمد خمینی در مسیر پیاده روی به کربلا
@eeshg1
داستان کوتاه
"درویشی" تهی دست از کنار "باغ کریم خان زند" عبور میکرد.
چشمش به "شاه" افتاد و با دست اشاره ای به او کرد.
کریم خان "دستور" داد درویش را به داخل باغ آوردند.
کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «"نام من" کریم است و "نام تو" هم کریم و "خدا" هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال "کشیدن قلیان" بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، "مرا بس است."»
چند روز بعد درویش قلیان را به "بازار" برد و قلیان بفروخت.
خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و "تحفه" برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست.
پس "جیب درویش" پر از "سکه" کرد و قلیان نزد کریم خان برد.
چند روزی گذشت. درویش "جهت تشکر" نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
* «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.» *
💕💖💕💖
کجایند ؛
آنانکه بالی رها داشتند
گذرنامهی کـربلا داشتند ...
#مسافر_کربلا
#شهید_رضا_پناهی
سلام
عاقتبمون شهدایی🌷
@eeshg1