.
|⇦•هیزم دور تا دورِ خونه...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی #نریمان_پناهی
●━━━━━━───────
هیزم دور تا دورِ خونه
آتیش داشت زبانه میزد
ای وای مادر رو تو کوچه
قنفذ بی رحمانه میزد
به سرش داد نزنید
سر ناموس علی
اينقدر فریاد نزنید
بسه تو رو خدا
دست مادرم دیگه
از کار افتاد نزنید
میلرزه دخترش
هیچوقت یه مادرُ
جلو اولاد نزنید
پناه برخدا
عده ای با بغض حیدر اومدن
پناه برخدا
برای کُشتن مادر اومدن
پناه برخدا
چقدر این معرکه قاتل داره
پناه برخدا
مدینه چقدر اراذل داره
کوثر داره میسوزه
پیکر داره میسوزه
پیش چشم بچه هاش
مادر داره میسوزه
مادر مادر وای مادر...
مادر مادر جان مادر...
*اینا مادر رو زدن، کربلا راحت بتونن زن و بچه های حسین، عمه سادات رو بزنن، اینا خونه رو سوزوندن جرأت پیدا کردن کربلا خیمه هارو بسوزونن، اینا جرأت کردن دست علی رو ببندن،کربلا دست های عمه سادات ...*
مادر مادر وای مادر...
مادر مادر جان مادر...
پناه برخدا
دسته ی هیزم به دستا اومدن
پناه برخدا
فکر کنم گروه مستا اومدن
پناه برخدا
لگدِ حرومی بالا میره
پناه برخدا
بی حیا به سمت زهرا میره
داره دیوار میسوزه
داره مسمار میسوزه
بوی چادر پیچیده
مادر ما میسوزه
مادر مادر وای مادر ...
مادر مادر جان مادر ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زهرا
#کربلایی_نریمان_پناهی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
14000926-panahi-shoor7.mp3
1.75M
|⇦•هیزم دور تا دورِ خونه...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی نریمان پناهی
mahmood-karimi-bebin-mitavani(128).mp3
6.23M
#نوحه_حضرت_زهرا(س)
#حاج_محمود_کریمی
#آواز_ابوعطا
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جانی بمان
زمین گیر من آسمانی بمان
اگر می شود می توانی بمان
اگر راه دارد بمانی بمان
چه شد با علی همسفر ماندنت
چه شد ماجرای سپر ماندنت
چه شد پای حرف پدر ماندنت
پس از قصه پشت در ماندنت
ندارد علی هم زبانی،بمان
پس از تو چه آبی چه نانی،بمان
ببین می توانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
آخ برای علی بی تو بد می شود
بدون تو غم بی عدد می شود
نرو که غرورت لگد می شود
و این سنگ، سنگ لحد می شود
چه کم دارد این زندگانی بمان
چرا اشک را آبرو میکنی
چرا چادرت را رفو میکنی
چرا استخان در گلو میکنی
چرا مرگ را آرزو میکنی
چه کم دارد این زندگانی بمان
اگر می شود می توانی بمان
.
|⇦•اگر ميتواني بماني بمان...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی ابوذر بیوکافی
●━━━━━━───────
شب شد، بي بيِ دوعالم زهرا سلام الله عليها آرام صدا زد: علي جانم! اميرالمؤمنينِ من، مولاي من! ميشه يه لحظه بياي پيشِ من؟ مولا اومد كنارِ بسترِ بي بي نشست، جانم فاطمه!؟ گفت: علي جان! ببين بچه ها خوابيدن يا نه؟ نگاه كرد مولا، حسن خوابِ، حسين خوابِ، زينبين خوابيدن، علي جان! ميخوام يه حرفي بهت بزنم، چند وقته ميخوام بهت بگم، اما شبش امشبِ، علي جان! فاطمه رو حلال كن... تا اينو گفت، مولا زد زيرِ گريه، فاطمه جان! من تو رو حلال كنم؟ نه! در وسطِ كوچه تو را ميزدن... تو بايد علي رو حلال كني، بخدا دستم بسته بود نتونستم برات كاري كنم...
مولا زد زيرِ گريه، اشك هاي علي از محاسنش مي چكيد رو صورتِ زهرا، يهو ديد يه دستي آرام اومد بالا، بذار اشكات رو پاك كنم، آي مظلوم علي! تو گريه نكن، من اين حرفارو نزدم تو گريه كني، من طاقت گريه هات رو ندارم، ميخوام چند كلام وصيت كنم، عمل ميكني يا نه؟ بندِ دلِ مولا پاره شد؟ فرمود: وصيت هات رو بگو، اما ان شاءالله خوب ميشي...
فرمود: علي جان! شبونه غسلم بده، از زيرِ لباس غسلم بده، شبونه دفنم كن، علي جان! نكنه اونايي كه حق تو رو گرفتن بيان برا تشييع جنازه ي من، اونايي كه من رو كتك زدن، من حوريه بودم به من سيلي زدن، فُرم صورتم عوض شده...
بذار من يه گريز بزنم: اينجا مادر فُرم چهره اش عوض شد، يه آقايي هم تو كربلا، يه كاري با سر و صورتِ حسين كردن، وقتي دخترش سرِ باباش رو ديد نشناخت...
دوباره از كربلا بريم مدينه، به سختي سر فاطمه رو مولا به زانو گرفت، فاطمه جان!...*
اگر ميتواني بماني بمان
عزيزم تو خيلي جواني بمان
*مولا گريه كرد، بي بي گريه گريه كرد، اينجا اشكاي دو نفر جاري شد، اشك چشماي مولا بر گونه هاي بي بي چكيد، يه جايِ ديگه هم اين اتفاق افتاد، فردا شد: حسنين اومدن تو خونه، تا وارد شدن ديدن اين خونه ديگه روح نداره، يه نگاهي به در و ديوار انداختن، اول سراغِ مادرشون رو گرفتن، اسماء! مادرِ ما كجاست؟ فرمود: مادرتون داره استراحت ميكنه، معصوم هستن، امامن، ميفهمن، گفتن: امكان نداره مادرِ ما تا اين موقع استراحت كنه، دويدن توي اتاقِ مادر، ديدن مادرشون رو به قبله است، يه پارچه اي روي صورتِ مادرِ، امام حسن خودش رو انداخت رو سينه ي مادر، سيدالشهدا صورت به كف پاي مادر گذاشت، يهو ديد پاي مادر سرد شده، گفت: داداش! يتيم شديم، خدا اجرت بده، "آجرك الله" شروع كردن گريه كردن، همه دار و ندارِ ما رفت...
اسماء اومد، من نميدونم چطور اين آقازاده ها رو از بدنِ مادر جدا كرد، خيلي سخته، بچه هارو فرستاد دنبال بابا...
اسماء! اينجا اين دوتا آقازاده ها رو مؤدب از بدنِ مطهر بلند كردي، دست كشيدي به سرِ امام حسن، حسن جانم! حسين جانم! بريد دنبال باباتون... اينجوري ديگه بايد بلند كني مصيبت زده رو، فهميدي چي دارم ميگم؟ قاعده اش اينه، مخصوصاً اگه بچه باشه، بايد آروم جدا كني از عزيزش، اما كربلا دخترِ حسين، كنارِ بدنِ باباش بود، يهو ديد يه مشت عرب اومدن دوره اش كردن، با تازيانه.. .حسين...
دوباره برگرديم مدينه، بچه ها رفتن جلوي مسجد، جوري بچه ها گريه مي كردن كه فهميدن كار تموم شده، بچه ها گفتن: بابا! خودت رو برسون، آي اونايي كه مدينه رفتيد از مسجد تا خونه راهي نبوده، اما ميگن: علي هي ميخورد زمين، زير بغل هاش رو گرفتن، خودش رو رسوند كنارِ بدن، اين پارچه رو كنار زد ديد فاطمه جواب نميده، آروم بُرد صورتش رو كنارِ صورت فاطمه، اين اشك ها اينجا هم ميچكيد، آروم گفت:" كَلِّمِـينِـي" فاطمه! با من حرف بزن، من علي هستم، اينجا علي شروع كرد وداع كردن...*
خوشي ز عُمر نديده خدانگهدارت
صنوبري كه خميده خدانگهدارت
قرارِ بعديِ ما كربلا وقتِ غروب
كنارِ رأس بريده خدانگهدارت
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زهرا
#حاج_ابوذر_بیوکافی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
14000926-biokafi-roze3.mp3
2.87M
|⇦•اگر ميتواني بماني بمان...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی ابوذر بیوکافی
.
|⇦•علی پناه همه خَلق و تو...
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حنیف طاهری
●━━━━━━───────
علی پناه همه خَلق و تو پناه علی
میان کوچه تویی یک تنه سپاهِ علی
علی کنار تو قد راست می کند یعنی
وجود حضرت تان بوده تکیه گاهِ علی
حکایت تو و حیدر، حکایت عشق است
علی برای تو خورشید شد، تو ماهِ علی
همین یکی دو سه روزه نبوده قصۀ عشق
به سمت فاطمه بود از ازل نگاهِ علی
اگر چه راه هدایت، صراط صدقِ علی ست
همیشه سمت تو بوده مسیر و راهِ علی
میان شعله و آتش به فکر حیدر بود
نگفت: آهِ دلِ من، که گفت: آهِ علی
چراغ خانه ی حیدر! بیا و رحمی کن
به ناله های علی، به شبِ سیاهِ علی
علی کنار تو جان می دهد، نه در کوفه
نجف که نیست، مدینه است بارگاهِ علی
#شاعر #حسین_ایزدی✍
نماز عصر و دلِ گرم مسجد و منبر
چه لحظه های خوشی بود نزد پیغمبر
در این میانه کسی درب آسمان را زد
صدا زدند از آن سو که سائلی آمد
رسید سائل پیری که فقر توشش بود
و کیسه ای که پر از عشق روی دوشش بود
لباس پاره ای از بَزم خاک بر تن داشت
و منتی که ز لطف خدا به گردن داشت
رسید و حضرت خورشید احترامش کرد
و قبل از این که سلامش کند سلامش کرد
اَلا رسول خدا من گرسنۀ نورم
من از تنعّم خورشیدِ آسمان دورم
برهنه پوش صفاتم لباس می خواهم
فقیر خانهٔ ذاتم اساس می خواهم
نبی که منتظر امر آسمانش بود
کنار آینه لبخند زد سپس فرمود:
خودم که هیچ ندارم به دست تو بدهم
پیاله ای به دو دستِ اَلست تو بدهم
ولی تو را به همان خانه می فرستم که
خدا سپرده کلیدش فقط به دستم که
کلید دار و نگهدار خانه من باشم
و شرط اصلی این رفت و آمدن باشم
برو به سمت همان خانه که پر از راز است
برو به سمت دری که به مسجدم باز است
چه خانه ای که از آن سرنوشت می ریزد
و لحظه لحظه از آن جا بهشت می ریزد
برو به خانۀ زهرا که عرش من آن جاست
که گنج های خدا دستِ دخترم زهراست
نگاه سائلِ خورشید سمت ماه افتاد
برای درک شب قدر خود به راه افتاد
همین که بر در خانه رسید زانو زد
برای اذن گرفتن به مرتضی رو زد
سلام اهل خدا؛ خانوادۀ توحید
سلام اهل و عیال گرامی خورشید
سلام ریشۀ هستی؛ سلام علت من
سلام علت اصلی امر خِلقت من
سلام سایۀ لطف همیشه بر سر من
سلام مادرِ شیعه؛ سلام مادر من
برهنه پوش صفاتم لباس می خواهم
فقیر خانۀ ذاتم اساس می خواهم
کرامت از در و دیوار خانه اش می ریخت
برای شیعه دل مادرانه اش می ریخت
دوباره کوثر رحمت به جوش می آید
صدای بخشش خانم به گوش می آید
دوباره آیۀ انفاق می زند لبخند
به دست سائل خود داده است گردن بند
نگاه سائل خورشید مات و حیران شد
هوای شوق وزید و مدینه باران شد
در آسمان خجالت به پای ماه افتاد
به سمت مسجد خورشید باز راه افتاد
سلام حضرت خورشید؛ روز عید شده
شب سیاه من امروز رو سپید شده
دل زمینی من در تلاطم افتاده
ببین که عرش چه در دست فرش خود داده
دوباره ابر به چشمان آفتاب نشست
هوای گریه وزید و دل مدینه شکست
دوباره زیر لبش سِرّی از مگوها گفت
دوباره پیش همه هی فدا ابوها گفت
هوای شرجی مسجد و نم نم باران
و گریه های پر از بیقراری سلمان
زمین ترنمی از جنس مادرانه گرفت
که بغض غیرت عمارها زبانه گرفت
که ناگهان به نبی گفت غیرتِ عمار
اگر اجازه دهی می خرم به صد دینار
خرید زیور عرش اِله را اما
روانه کرد دوباره به خانۀ زهرا
به غیر از این که گوهر را به نام خانم کرد
غلام بیتِ خودش را غلام خانم کرد
چگونه غیرت عمار طاقتش شد کم
که دید زیور خانم به دست نامحرم
ولی چگونه شد آن روز حال و روز علی
که دید روی زمین گوشواره ای نیلی
دو گوشواره عرش خدا به خاک افتاد
و مرتضی وسطِ کوچه داشت جان می داد
خودش نوشت: چنان ضربه ای زدم با دست
که یاس یک طرف افتاد و گوشواره شکست
دو گوشواره که دیگر کسی ندید آن را
گذشت؛ کرببلا یک نفر کشید آن را
#شاعر : رحمان نوازنی
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زهرا
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#شور_روضه_ای #فاطمیه
#یادمه_مردم_اهل_مدینه
🍁🍁🍁
✅بنداول
یادمه مردم اهل مدینه به ما میخندیدن
وقتی که درب خونه گُر میگرفت توخونه خوابیدن
🍁
تاحرومی لگد به در زد
چه دله زارمو شرر زد
به گل یاس من تبر زد
🍁
مگه یادم میره ریختن تو خونه قوم اعدا
مگه یادم میره نقش زمین شدی تو زهرا
مگه یادم میره ازضربه ی اون نوک مسمار
مگه یادم میره افتادی بین در ودیوار
مگه یادم میره چهل تا نامرده بی غیرت
پیش چشم حسن دادن من و چقدر خجالت
برات بمیرم (2)یافاطمه جان (2)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅بنددوم
یادمه فاطمه جان بعد از نبی شکست دیگه حرمت
یادمه هیزم آوردن پشت در این قوم بی غیرت
🍁
چقد این قوم نامرد و پستن
دستای حیدرت روبستن
بمیرم پهلوتو شکستن
🍁
مگه یادم میره از آتیش اون قوم نمرود
مگه یادم میره افتاده بودی میون دود
مگه یادم میره از اضطراب وپریشونیت
مگه یادم میره ازچادرو لباس خونیت
مگه یادم میره چشمای کم سو وضعیفت
مگه یادم میره سیلی و صورته نحیفت
برات بمیرم (2)یافاطمه جان (2)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅بندسوم
یادمه اون لحظه که فاطمه جان رو زمین افتادی
یه جوری خوردی زمین پیش چشام گفتم که جون دادی
🍁
ازهمون روز حالم خرابه
حتی. یادش برام عذابه
بچه هات قلب شون کبابه
🍁
مگه یادم میره گلچین های بی عشق واحساس
مگه یادم میره پامیگذاشتن رو گل یاس
مگه یادم میره چقددلت زارت حزین شد
مگه یادم میره محسن من سقط جنین شد
برات بمیرم برات بمیرم یافاطمه جان
مگه یادم میره که پیش تودستامو بستن
مگه یادم میره توکوچه بازو تو شکستن
مگه یادم میره که حسنم میسوخت توی تب
مگه یادم میره از ناله ی حسین وزینب(س)
برات بمیرم (2)یافاطمه جان (2)
#فاطمیه #حضرت_زهرا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#شاعرسبک_سازڪربلایے_مجیدمرادزاده
.👇
.
#زمینه #شور #زمزمه فاطمیه
#سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
#خداحافظ_پرستوی_علی
🍁🍁🍁
خداحافظ پرستوی علی زهرا (س)
خداحافظ سپیدموی علی زهرا (س)
🍁
خدا حافظ چراغ خونه ی حیدر
خدا حافظ شمع کاشونه ی حیدر
🍁
خداحافظ تو ای بود ونبود من
خداحافظ تو ای یاس کبود من
🍁
خداحافظ چراغ خونه ی حیدر
خداحافظ شمع کاشونه ی حیدر
🍁
خدا حافظ عزیز مهربونه من
خدا حافظ جوونه قد کمونه من
🍁
خدا حافظ ای همراز. علی زهرا (س)
خدا حافظ ای اعجاز علی زهرا (س)
خداحافظ خدا حافظ خداحافظ
➖➖➖➖➖➖➖➖
حلالم کن تمام هستیه حیدر
حلالم کن به پای من شدی پرپر
🍁
حلالم کن که رخسارت شده نیلی
حلالم کن که خوردی ضربه ی سیلی
🍁
حلالم کن گل نیلوفریِ من
حلالم کن مریضه بستریِ من
🍁
حلالم کن که سوختن برگ و ریشه ت رو
حلالم کن شکستن بار شیشه ت رو
🍁
حلالم کن زمین خوردی پیش چشمام
حلالم کن حلالم کن توای زهرام
حلالم کن حلالم کن حلالم کن حلالم کن
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
قرار ما. میون دشت کربلا
قرارما باشه تو ظهر عاشورا
قرارما کنار زینب و اون تل
قرار ما میون گودی مقتل
قرار ما کنار جسم سرجدا
قرار. ما باشه بالای نیزه ها
حسین جانم حسین جان
#فاطمیه #حضرت_زهرا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کاری_مشترک_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضانصابی
#شاعرسبکسازڪربلایی_مجیدمرادزاده
.👇
Mahomud-Karimi-Shab3-Fatemieh1-97-madarm-fateme-ast.mp3
6.66M
📋 مادرم فاطمه است
⬛️ #شور | #حاج_محمود_کریمی
⬛️ #شام_شهادت_حضرت_زهرا
⬛️ #فاطمیه #حضرت_زهرا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادرم فاطمه است
مادرِ پدر و مادرم فاطمه است
سایه ی همیشه رو سرم فاطمه است
یه مادری دارم
بهشت زیر پاشه، سرنوشت تو نگاهشه
یه مادری دارم
نجات تو دعاشه، زندگیم تو صداشه
خدایی مهربونی، مادر مادر مادر
ای عشق آسمونی، مادر مادر مادر
مادرم فاطمه است
مادرِ پدر و مادرم فاطمه است
سایه ی همیشه رو سرم فاطمه است
یه مادری دارم
که خشمش عذابه، که دعاش مستجابه
یه مادری دارم
که عشقش حسابه، هر ثواب و عقابه
دلیلِ گریه هامی، مادر مادر مادر
امام هر امامی، مادر مادر مادر
باورم فاطمه است
باور و مادرِ رهبرم فاطمه است
اونی که غمش و میخرم فاطمه است
یه مادری دارم
بهشت زیر پاشه، سرنوشت تو نگاهشه
یه مادری دارم
نجات تو دعاشه، زندگیم تو صداشه
مادرم فاطمه است
مادرِ پدر و مادرم فاطمه است
سایه ی همیشه رو سرم فاطمه است
یه مادری دارم
عزادارِ اونم، با امامِ زمونم
یه مادری دارم
پیِ یک بهونم، تا براش این و بخونم که
یه نوکری داری
غلامِ نگاته، نوکر بچه هاته
یه نوکری داری
غلامِ حسینه، عاشق کربلاته
ای تشنه کام بی سر، ارباب ارباب ارباب
حسین غریب مادر، ارباب ارباب ارباب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_سوم_فاطمیه
14000923-taheri-roze-1.mp3
4.3M
|⇦•علی پناه همه خَلق و تو...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حنیف طاهری
●━━━━━━───────
✍🏻#آیت_الله_بهجت(رحمت الله علیه):
اگر در راه #امام_زمان (عج) باشیم، چنانچه به ما بد و ناسزا هم بگویند و یا مسخره نمایند، نباید ناراحت شویم، بلکه همچنان باید در #راه_حق و حقیقت ثابتقدم و استوار بوده و در ناملایمات صبر و #استقامت داشته باشیم.
📚 در محضر بهجت، ج۱