#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
شمیم عاطفه در کوچه ها
رها شده است
دوباره هر شب من
رنگ کربلا شده است
وزیده در همه جا
عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه
قسم به ساحت عشق
دوباره شوق حرم
تا خدا دلم را بُرد
به عرش روشن کرب و بلا
دلم را بُرد
دوباره ماه مُحرم ،
رسیده ماه عزا
غروب غربتِ جان کاه
« سیدالشهدا »
برات گریه دوباره
به چشممان دادند
به ما حسینیهی گریه را
نشان دادند
مُحرم آمده
آقا صدایمان کردی
(گریه کنای من بیان ، سینه زنای من بیان ، عزدارای من بیان ، عزدارای حسینم بیان ، حسینم غریبه غریبه غریبه ، این شبا ، صداش با گوش دل شنیده میشه ، غریب مادر حسین ، غریب مادر حسین ، غریب مادر حسین ...)
مُحرم آمده
آقا صدایمان کردی
برای عرض ارادت
جدایمان کردی
از شب اول گفت بیا ، گفتی چشم ، خیلی ها شب عاشورا میان ، شب تاسوعا میان ، اما تو هنوز خیمه بر پانشده بود ، سراغ میگرفتی ، کی میرسه ؟ )
لیاقتی بده
تا روضه خوان تو باشیم
عنایتی که فقط
در امان تو باشیم
( آماده ای برای روضه ؟ آماده ای برای گریه ؟ )
صدای مرثیهی
آب آب می آید
صدای گریهی
طفل رباب می آید
( این صدا همه رو بیقرار کرده )
هنوز علقمه
لب تشنهی لب سقاست
هنوز چشمِ حرم
در مصیبتش دریاست
( خط آخر شعر من ... شب اولی ها خوش به حالتون ، شب اول با شبای دیگه فرق میکنه ، آدم بعد یک سال به محبوبش رسیده ، به اربابش رسیده )
خمیده خواهری
انگار می رود از حال
گمان کنم که رسیده
حوالیِ گودال
#شاعر_یوسف_رحیمی
حسییین ... از امشب دیگه باید نفست روخرج کنی ، ... اگر بدن بی سر مسلم رو از بالای دارالماره به زمین پرتاب کردند ، خواهرش نبود ، دخترش نبود ، اما بمیرم برا اون آقای غریبی که ... راوی میگه دیدم خانم از توو خیمه بیرون دوید ، عین عبارت است ، جگرم سوخت ، وقتی به این عبارت برخوردم ، سیدها ... عمه جانه تون تا دید حسینش روی زمین افتاد ، پا برهنه بیرون دوید ، « وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتِ فاطمه » ... هی زمین میخورد ، هی بلند می شد ، هی صدا میزد وا حسینا ... حالا هر کجا نشستی با عمه سادات هم ناله شو ، بگو یاحسین ...
از حرم تا قتلگه
زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
دید نمیتونه حسینش بلند بشه ، مقتل اینطوری آورده ، اومد بالاسر حسین ، زیر کِتفاشو گرفت بلندش کرد ، تکیه داد به خودش ، داداش بلند شو ، زینبت اومده ، حسین ...
سوی خیمه برگرد
خوار حزینم
تا به زیر خنجر
ننگری چنینم ...
برگرد زینب ، تو طاقت نداری ببینی ، سرِ حسین رو می برند ، حسیییین ...
#روضه_استقبال_از_محرم
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
۱۸ مردادماه ۱۴۰۰
h
3.ذکر پایان.mp3
4.74M
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#ذکر_پایان_سینه_زنی
از اَزل در طَلَبَت
چشم ترم گفت #حسين
هركجا بال زدم ،
بال و پرم گفت #حسين
مادرم داد به من
شیرِ محبت اما
من حسيني شدم از
بس پدرم گفت #حسين
تا گُل ِ نام تو واشد به لبم
باز پدر
گفت شُكرِ تو خدايا
پسرم گفت #حسين
هرچه دارم همه از
لطف پدر بود كه او
عوض ِ قِصه به بالين ِ سرم
گفت #حسين
شعر غزل از :
#رضا_حمامي_آراني
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا
تشنه ی عشق حسینم
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا ...
#دو_دمه
بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یا حسین
به فدای لب عطشان حسین
( وای حسین ... ) تکرار
صَلَّى اللَّهُ عَلَى الْبَاكِينَ
عَلَى الْحُسَيْن ...
ای علَمدار سپاه منو
ای میرِ حرم
دیده بگشا و نظر
که چه آمد به سرم
دیده بر هم مَنِه ای
سروِ به خون غلطیده
تا نگویند حسین
داغ برادر دیده ...
در کنار علقمه
سروی ز پا افتاده است
یا گُلی از گلشنِ
آل عبا افتاده است
یا حجة بن الحسن
عجل علی ظهورک
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
2. مبر ز خانه.mp3
6.59M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
5. نوحه.mp3
9.83M
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
شده وقت جدایی
رسیده شامِ آخر
تو رفتی و سیاه است
همه ایام حیدر
#ملودی_دوم
خداحافظ ای یاسِ پنهانم
خداحافظ ای فاطمه جانم
#بند_دوم
در آغازِ جوانی
شدی قامت کمانی ...
زده بر پیکرِ تو
فلک ، رنگِ خزانی
#ملودی_دوم
بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_سوم
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دست سنگین
#ملودی_دوم
کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_چهارم
امان از داغ مادر
امان از آهِ مُضطر
امان از کوچه ها و
طناب و دستِ حیدر
#ملودی_دوم
امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست
( مرو مادر ، مرو مادر ..) تکرار
#بند_پنجم#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
میان خاکِ غربت
تنت را می گذارم
رسیده بر لبم جان
دگر طاقت ندارم
#ملودی_دوم
عجب ماتمی در دلم جا شد
تو رفتی و پشت علی تا شد
همه هستیم رفتی از دستم
پریشان و شرمنده ات هستم
علی یا علی ، علی یا علی ..
( کُشتند زهرا را
همسرِ مولا را ... ) تکرار
در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402# #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
6. روضه بین نوحه.mp3
2.85M
#روضه_حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
( آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد ، آنچنان زد که گوشواره شکست ، ... اینو تاریخ نوشته ، گوشواره شکست ، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست ، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ ... آخ آخ نوشته اند چشم زهرا کبود شد ، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش می بست ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ... » ای کاش درداشو به کسی میگفت ، ای کاش میگفت ، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت ، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد ، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو ، سرشو روی دیوار گذاشت ، هی صدا میزد فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... )
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
5. نوحه.mp3
9.83M
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
شده وقت جدایی
رسیده شامِ آخر
تو رفتی و سیاه است
همه ایام حیدر
#ملودی_دوم
خداحافظ ای یاسِ پنهانم
خداحافظ ای فاطمه جانم
#بند_دوم
در آغازِ جوانی
شدی قامت کمانی ...
زده بر پیکرِ تو
فلک ، رنگِ خزانی
#ملودی_دوم
بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_سوم
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دست سنگین
#ملودی_دوم
کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_چهارم
امان از داغ مادر
امان از آهِ مُضطر
امان از کوچه ها و
طناب و دستِ حیدر
#ملودی_دوم
امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست
( مرو مادر ، مرو مادر ..) تکرار
#بند_پنجم
میان خاکِ غربت
تنت را می گذارم
رسیده بر لبم جان
دگر طاقت ندارم
#ملودی_دوم
عجب ماتمی در دلم جا شد
تو رفتی و پشت علی تا شد
همه هستیم رفتی از دستم
پریشان و شرمنده ات هستم
علی یا علی ، علی یا علی ..
( کُشتند زهرا را
همسرِ مولا را ... ) تکرار
در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. سلام.mp3
2.19M
#شروع_مجلس_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
فَاطِمَةُ الزَّهْراء
سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا زَوْجَهَ وَلِيِّ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا فَاطِمَةُ الزَّهْراء
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
4. متن روضه.pdf
344.7K
#پی_دی_اف
#متن_روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
2. مبر ز خانه.mp3
6.59M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. سلام.mp3
2.19M
#شروع_مجلس_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
فَاطِمَةُ الزَّهْراء
سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا زَوْجَهَ وَلِيِّ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا فَاطِمَةُ الزَّهْراء
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
6. روضه بین نوحه.mp3
2.85M
#روضه_حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
( آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد ، آنچنان زد که گوشواره شکست ، ... اینو تاریخ نوشته ، گوشواره شکست ، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست ، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ ... آخ آخ نوشته اند چشم زهرا کبود شد ، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش می بست ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ... » ای کاش درداشو به کسی میگفت ، ای کاش میگفت ، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت ، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد ، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو ، سرشو روی دیوار گذاشت ، هی صدا میزد فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... )
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402 #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
6. روضه بین نوحه.mp3
2.85M
#روضه_حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
( آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد ، آنچنان زد که گوشواره شکست ، ... اینو تاریخ نوشته ، گوشواره شکست ، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست ، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ ... آخ آخ نوشته اند چشم زهرا کبود شد ، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش می بست ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ... » ای کاش درداشو به کسی میگفت ، ای کاش میگفت ، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت ، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد ، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو ، سرشو روی دیوار گذاشت ، هی صدا میزد فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... )
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها