eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
. بگو ای یوسف زهرا« الا یا اهل عالم,,,» را بیا و خوب کن مولا پس از یک عمر حالم را بلا بسیار شد ما را نبودت اعظم آنها بیا پایان بده مولا تو دریای ملالم را منم آن مرغ محزونی که رفت از خاطرش پرواز مگر دست تو بگشاید دوباره پر و بالم را تمام نغمه های من شکایت از جدایی شد بیا و با ظهور خود عوض کن قیل و قالم را منم آن شیعه ی عاصی ولی عاشق، امانی ده ببینم تا که رخسار شه حیدر خصالم را هزاران پرسش بی پاسخ آخر عسکری دارد که دارد پاسخی روشن به جز تو هر سوالم را ✍ ۲۰ آبان ۱۴۰۲ * عسکری تخلص شاعر .
جوادالائمه السلام ای جود و بخشش را نماد السلام ای قائد نیکو نهاد السلام ای اعلم اشباب دهر قطره علم ماسوا ، علم تو بحر السلام ای نور چشمان رضا حسن اخلاقت شبیه مصطفی السلام ای وارث عدل علی نور حق در وجه زیبایت جلی ای گرفتار عدوی خانگی با وجود آن همه فرزانگی ای شهی که در جوانی شد شهید تا بپاید از پیَش پست و پلید السلام ای باب حاجات بشر عسکری را عسکری را یک نظر
مدح امام جواد علیه‌السلام جوان ترینِ امامان، ولی شکوفا بود برای قلَّت سنش عجیب دعوا بود در این قضیه رضا پاسخش سلیمان و به مهد، بعثت عیسی و عهد یحیی بود جواب چهره شناسان به اهل شک؛ در خلق، فقط همین یکی ابنِ علیِ موسی بود چو بود یکسره در حصر و بند، رابطه اش به خلق با وکلا و به نامه بر پا بود ز یک طرف نظر آماده کردن مردم برای غیبت صغرا و بعد کبرا بود گروه منحرفِ واقفی و اهل حدیث و نیز زیدیه، غُلات از او چه رسوا بود مناظرات کلامی که داشت با علما بیان کند به شریعت که مرد احیا بود بگفت دیده علیل است، جسم پنداران که دید قلب فراتر ز چشم بینا بود گروه زیدیه و واقفی خطاکارند نگاه عاملةٌ ناصبه، به انها بود جواد، غالی بر شأن خود نمی خواهد ز لعن اهل غلو، این مهم هویدا بود نمود دعویُ تدبیرِ دهر را تکذیب و گفت حکم، ز تفویض یار با ما بود فقط صراط صواب این بوَد نه راه دگر که هر که پیش و پس افتد به دین شود نابود رضا سپرده، نگردد کسی به جود تو سد جواد چونکه جوادست تا که یارا بود عجیب نافله هایش جواد طولانی است جواد سر ز همه عابدان دنیا بود شریف در نظر او شریف در علم است چقدر بَرده از اینش مقامِ والا بود ولی شرافت او سر ز حد افهام است از این قضیه شررها به قلب اعدا بود از او سعایت بی حد کند ابی داوود که در مقابل او چون صغیر نوپا بود شده است دختر مأمون جواد را تزويج از اين قضيه ولى قصد ديو پیدا بود به خانه دم به دمش مخبر و مراقب داشت سمانه، مادر بر غنچه های مولا بود رهید حضرت جود از جفای ام الفضل دمی که از اثر سم به فکر بابا بود بساط هلهله جور است باز اطرافِ کسی که لحظه آخر شبیه زهرا بود بجوی عسکری از این جواد برگ برات از آنکه عادت او بر عطا و اهدا بود
یاجوادالائمه ادرکنی ما نان گرفته ایم با ختم یا جواد ایمان گرفته ایم با ختم یا جواد خواندش عدو جوان گفتیم ما به او ماجان گرفته ایم با ختم یا جواد دریوزه بوده ایم در پای خوان او سامان گرفته ایم با ختم یا جواد در جنگهایمان با خصم بد نهاد میدان گرفته ایم با ختم یا جواد امشب که می رود ارباب کلبه ی احزان گرفته ایم با ختم یا جواد هر چند تشنه رفت چون جد پاک خویش باران گرفته ایم با ختم یا جواد از سوز آفتاب بر پشت بام غدر غلیان گرفته ایم با ختم یا جواد اصلا عجیب نیست ای عسکری اگر رضوان گرفته ایم با ختم یا جواد
🌸دختری هر که در خانه دختری دارد خوب می فهمد این کلام مرا آتش افتد به قلب و جان پدر چونکه دختر فتد به دام بلا هر مسلمان که دختری دارد فکر و ذکرش بود صیانت از او وای اگر معجرش شود غارت وای اگر کس شود برش بدگو هر که در خانه دختری دارد کی بگوید به او کم از گلها وای اگر خس به او زند سیلی بیش از او وای بر دل بابا همه دانند خوب دخترها جملگی عاشق پدر هستند می رود گر ز دستشان بابا گویی از زندگان به در هستند ناز دختر که می خرد بابا بعد او درد خود کجا ببرد گر بیازاردش کسی شکوه با که سازد که را صدا بزند بزداید که اشک از رخ او چه کسی گویدش پدر به فدات که حمایت کند از او هر دم از بلا و گزند هر بد ذات وای اگر دختری یتیم شود وای اگر آن یتیم اسیر شود در همان کودکیش پیر شود حق بود از جهان که سیر شود وای اگر دختری کتک بخورد یا به او یک نفر تشر بزند رفته باشد اگر هم از دنیا با سر آید پدر که سر بزند مانده ام زین میان که را گریم من نمایم کدام را آرام دختری را رها کنم از غم یا پدر را رهانم از آلام
شنیدم از گلی دور از گلستان که شست او در جوانی دست از جان گلی دردانه از گلزار احمد میان خیل گلها او سرآمد شبی در گوشه ی ویرانه ی شام پدر بنهاد پا در خوابش آرام نمی دانم که با بابا چه ها گفت ز کام تشنه یا شام بلا گفت ز خار و پا؟ ز درد سیلی زجر؟ ز افتادن ز اسب و آتش و زجر لگدها، ناسزاها، مو کشیدن تشر،تهدید، سر بر نیزه دیدن به او کرد از غم هجران گلایه کتک دیده است جای مهر دایه تنش پر شد چو زهرا از نشانه ز دستان شرر خیز زمانه هر آنچه رفت بین دخت و بابا نبود اما فلک بر آن شکیبا به سر آمد دگر کشف و شهودش دگر جز شام محزونی نبودش چنان ابر بهاران کرد شیون چرا گشتی نهان از دیده ی من بگویید او چه شد بابای من کو چرا محروم گردیدم من از او بگو ای عمه بابایم حسین کو که بر من می شود این لحظه دلجو چنان آشفته کرد او خواب شیطان که آوردند او را راس جانان بیاوردند در ویرانه سر را به آتش سوختند آن زخم تر را چو چشمش بر پدر افتاد دختر ز بابایش ندید او غیر یک سر به ناله گفت این سر عمه از کیست؟ گناه او در این دنیا مگر چیست! به او گفتند تا این سر ز باباست گناهش نهی شیطان از بدیهاست در آن دم برد بر دامان رقیه سر و هی کرد گریه گریه گریه پدر جان کاش می گشتم فدایت نشینم تا چنین من در عزایت پدر جان کاش بودم کور زین پیش نمی دیدم جدا سر از تنت بیش نبودم کاش من هرگز به دنیا نبینم تا خضاب خون بابا بیا یک بوسه از لبهام بستان بیا من را ببر با خود پدر جان که آمد صبر من امشب به پایان نخواهم جز تو یا رفتن، ز یزدان رقیه پیش بابا رفت آن شب خداوندا امان از قلب زینب
. چو شد ز دست پدر آن سه ساله زهرا را جهان محل گذر آن سه ساله زهرا را صلاح نیست بداند سه ساله هر خبری رسانده پس که خبر آن سه ساله زهرا را سه ساله بوده و دختر عزیز خانه کنون شده خرابه مقر آن سه ساله زهرا را بود چو غنچه ی نازک پر از ظرافت پس که کرده پر ز اثر آن سه ساله زهرا را پر از جراحت و داِغست طفلک معصوم چه جای رنج سفر آن سه ساله زهرا را چقدر زجر دو دستش بزرگ و سنگین است کجاست راه مفر آن سه ساله زهرا را ندیده ای تو ز سیلی اثر به گردن و گوش بیا فقط بنگر آن سه ساله زهرا را چقدر راه دراز است و شحنه ها بسیار که زد نفر به نفر آن سه ساله زهرا را تشر به طفل زدن کار ناجوانمرد است بگو نزد که تشر آن سه ساله زهرا را فتاد چون که ز مرکب کبیر هم سخت است چه آمدش به کمر آن سه ساله زهرا را چه طعنه ها که زدندش برای قامت کج به هر مسیر و گذر آن سه ساله زهرا را اگر روی به حسابش صدیقه ی صغراست که بود صد سه نفر آن سه ساله زهرا را چه صحنه ها که ندید آن سه ساله ی مظلوم بشر چه آمده شر آن سه ساله زهرا را یتیم آنچه که خواهد نوازش است و ندیم کشد که دست به سر آن سه ساله زهرا را بهانه ی پدرش را گرفت و از شیطان رسید سر به نظر آن سه ساله زهرا را از این خرابه خراب است پس دگر مکنید خراب روحیه تر آن سه ساله زهرا را گرفت راس پدر را به سینه محکم گفت چرا شدی به حذر آن سه ساله زهرا را چه گفت با پدرش او که رفت همراهش که باز ناز بخر آن سه ساله زهرا را ز گوش کرد شکایت ز درد پا و کمر از آنچه شد به جگر آن سه ساله زهرا را ز درد ضرب لگد از نشانه های طناب زهر چه گشت سپر آن سه ساله زهرا را شکفته سوسن نیلی و یاسهای کبود بر آن شکسته شجر آن سه ساله زهرا را نمود ابا زن غساله هم ز شستن و گفت چه آمده است به سر آن سه ساله زهرا را حدیث غسل و ورم زخمهای گوناگون چه کرده فاطمه تر! آن سه ساله زهرا را بگو تو عسکری از او که بر رهایی خویش نظر کنی ز سقر آن سه ساله زهرا را
آه و فغان آه و فغان آه از جدایی ای وای امان ای وای امان آه از جدایی من با تو اینجا آمدم ای نازنینم تنها شدی دامن کشان آه از جدایی ای همسفر بردی ز یاد عهدی که بستیم در این سفر با من بمان آه از جدایی رفتی ندارد خواهرت جز غصه یاری من زهر تنهایی چشان آه از جدایی دور از تو تنها مانده ام با فوجی از غم معنای وترم شد عیان آه از جدایی من مانده ام با کودکانی داغدیده از دیو و دد هر سو دوان آه از جدایی رویی که نیلی گشته و پایی که مجروح گشته سه ساله قد کمان آه از جدایی طفلی پدر می خواهد و طفلی عمو را شرمنده ام از رویشان آه از جدایی نامهربانی می کند خار مغیلان دشمن زند زخم زبان آه از جدایی بد جور تنها مانده ام در این بیابان با این همه رنج گران آه از جدایی وقت نشستن روی مرکب بغض کردم بر شانه ی آن پهلوان آه از جدایی گهواره ی خالی که می آید به جنبش خیزد رباب از جا از آن آه از جدایی کو اکبرت کو اصغرت عباس قاسم رفتند از این آشیان آه از جدایی برد از خیامت هر کسی چیزی سرت را خولی برای مژدگان آه از جدایی زد بی مروت ساربان آتش به جانم خاتم چو دزدیدت چنان آه از جدایی دور از تو آتش زد دلم را چشم نا پاک بر هم چو دادندم نشان آه از جدایی بی تو برای درد قلبم نیست مرهم وای از زمین وای از زمان آه از جدایی زخمی به دل دارم که بهبودی ندارد تا لحظه ی ترک جهان آه از جدایی رأست به ما سر می زند هر چند گاهی اما تنت از ما نهان آه از جدایی از کوفه دلگیرم برایم با همین سر بار دگر قرآن بخوان آه از جدایی ای عسکری بعد ازبرادر زینب از غم دیری نپاید بی گمان آه از جدایی
2.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدو بدو که به سوراخ موش در آیی به عمر نحس خودت اندکی بیافزایی لعین اگر پس از این میل بر رجز کردی ببین دوباره تو این صحنه ی تماشایی ببین که باز نخوانی برای هر که رجز که در حریم اسد نیست موش را جایی بدو بدو که به سوراخ خود نهان گردی به چنگ شیر نیفتی که سخت رسوایی بدو بدو نکند تا ز خلق جا مانی همه رهند و تو از ترس پشت در زایی ز عسکری بشنو بعد از این مراقب باش بمان تو در ته سوراخ اگر که دانایی ۱۰ مهر ۱۴۰۳ .
مائیم همه شیعه ی آن حیدر کرار باشد همه دم بر لبمان حیدر کرار آریم فراز همه عالم علمش را ورد همه ی اهل جهان حیدر کرار خوانیم رجز بر همه اعدای شریعت با عون از آن قبله ی جان حیدر کرار گویا که مقدر شده نابودی شیطان بر شیعه ی سلطان یلان حیدر کرار ما طالب حقیم اگر عسکری امروز داده است به ما راه نشان حیدر کرار ۱۱ مهر ۱۴۰۳ .
این است ایران دشمن بیچاره فهمیدی هر چه شنیدی از رشادت از ازل دیدی این عرصه ی سیمرغ جولانگاه کرکس نیست دیدی چگونه بر خودت از ترس لرزیدی گفتی تو از حجم دهانت گنده تر یابو دیدی چطور از غرش این شیر ترسیدی هر چه شنیدی از جهنم پیش چشمانت آریم ما آری اگر ما را تو تهدیدی ما شیعه ی مولا امیر المومنین هستیم ما را نباشد در مصاف دیو تردیدی از عسکری پندی شنو رو سوی غار خویش خفاش را هرگز نباشد تاب خورشیدی