از مادر و پدر چقدر مهربان تری
دورت بگردم این همه در فکر نوکری
کج میروم ولی ، تو به رویم نمیزنی
من مطمئنم آبرویم را نمیبری
ای منحصر به فرد ترین پادشاه خلق
نوکر برای سود و زیانش نمیخری
پیش تو خوش گذشته به ما اینقدر که حال
قلاده وا کنی نروم جای دیگری
مردم برای آخر سالی ، پی سفر
من هم به فکر اینکه مرا کربلا بَری
من زیر خرج زندگی ام مانده ام حسین
ما بچه رعیتیم و تو اما توانگری
امشب حواله شد به دلم روضه ی وداع
وقتی ز خیمه رفته ای آن بار آخری
آهسته تر برو همه ی هستی حرم
پای برهنه آمده از خیمه خواهری
پیراهنی که مادرتان دوخته بپوش
عالم فدای این همه احساس مادری
دستور فاطمه است ببوسد گلوت را
افتاده این وظیفه سنگین به خواهری
او بوسه داده گودی زیر گلوت را
بوسه زدی به صورتش از زیر روسری
نگذشت ساعتی که به نیزه شکاف خورد
جای وصال بوسه ی خواهربرادری
تقصیر شمر بود گلوی تو پاره شد
تقصیر خولی است اگر سوخت معجری
با حوصله بریده سرت را به روی خاک
احوال ما شده پس از آن خاک بر سری
#شعر_مناجات_سیدالشهدا
#علیرضا_وفایی_خیال
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠