eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
312 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
2. آب رو خرج آبرو.mp3
7.86M
آب رو خرج آبرو کردم با همین اشک و ناله خو کردم به کرمخانه ی تو رو کردم سرِ سجاده آرزو کردم در مسیر تو باشم از این پس سربه زیر تو باشم از این پس نه فقط اینکه جرأتم دادی مهربانانه فرصتم دادی بار دیگر لیاقتم دادی خالق من! خجالتم دادی شاد از آنم تمام امیدم ! رمضان را نمردم و دیدم منم آن بنده ای که حیرانم به سر سفره ی تو مهمانم تو به رویم نزن که میدانم دیگر از کرده ام پشیمانم نذرگردم خدا قبولم کن توبه کردم خدا قبولم کن اول و آخرینِ من الغوث مددی بهترین من ، الغوث همه شب همنشین من الغوث أرحم الراحمین من الغوث ای زِ هر به تو بهتر ، ادرکنی مهربان تر ز مادر ادرکنی خالقَ الُلوحِ وَالقَلَم یارب بارِئَ الذَّرِّ وَالنَّسَم یارب کاشِفَ الضُّر ِوَالاَلَم یارب عالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَم یارب یا کَثیرَالوَفایِ من العفو یا سَریعَ الرِّضایِ من العفو أنا محتاج أناالحقیر إِرحَم أنا سائل اناالفقیر إِرحَم أنا جائع أنا الأسیر إِرحَم أنا مسکین و مستجیر إِرحَم أَبکی أَبکی لِقِلِّةِ صَبری أبکی أبکی لِظُلمَةِ قَبری مست عطر خدایی ام از نو نیمه شب شد هوایی ام از نو نی به لب نینوایی ام از نو آه _ کرببلایی ام از نو به سرِ روی نی قسم امشب هوس روضه کرده ام امشب صلی الله علیک یا ابا عبدالله شاعر : کانال نوحه یا زینب سلام الله علیها @eetazeinab
تویی کعبه و ما همه در مطاف به گرد تو هستیم گرم طواف به سوی تو باید سرازیر شد که باید فقط پای تو پیر شد طواف تو بر مرد و زن واجب است به  وصف تو پرداختن واجب است تو هستی یدالله در آستین عزیز دل سیدالسجادین بنازد به تو هم حسن هم حسین شود مسندت زانوی زینبین ندارد همانند تو مادرت دلیری شبیه عمو اکبرت کنار تو کی عمه جان خسته بود ؟ رقیه به تو سخت دل بسته بود گره ها به دستان تو وا شده به الطاف تو کور بینا شده حلاوت به بار عنب داده ای به خشکیده نخلی رطب داده ای اباجعفر الحاضر الذاکری ابوالصادق الخاشع الصابری به هر محفلی صحبت "تذکره" ست فقط نام تو زینت "تذکره" ست به دیوان خود گرچه بسیار گفت کم از قدر و شان تو "عطار" گفت تجلی فاروق اعظم تویی شکافنده ی علم عالم تویی به دست تو دین خدا پا گرفت فقاهت به لطف تو معنا گرفت چه علم " حدیث " و چه علم " کلام " فقط از تو داریم و بس ؛ والسلام بنازم به آیین حق محورت که شد کرسی درس تو سنگرت جهان را هدایتگری کرده ای تو اسلام را رهبری کرده ای جهاد تو  تبیین دین بوده است نجات همه مسلمین بوده است به غیر از تو که پاسخ نغز داد ؟ به هر پرسش " جابربن زیاد" فقط ذکر حق از لسانت شنید اسیر دمت "جابر بن یزید " " زراره " زر از گرد راهت گرفت " اَبان " وام ها از نگاهت گرفت به فضل " فُضَیل" و " بُرَید " ات قسم مگر من به کنه شما می رسم ؟؟ " ابوحمزه " ات هم دعایم کند مرا عاقبت باخدایم کند رسیدم مرا هم " کمیت" ام کنی فقط شاعر اهل بیتم کنی من از قوم "راوندیه" نیستم من از فرقه ی "زیدیه" نیستم توجه نکردم  به نامی دگر به جز تو ندارم امامی دگر تو پنجم امام مبین منی همه اعتقاد و یقین منی قلم ذوالفقار قیام تو بود چه آوازه ای در کلام تو بود بنازم کمالات ارزنده ات "هشام بن عبدالملک " بنده ات سلاح ات روایات کوبنده ای کلام تو شد تیغ برنده ای بزرگان دین وامدار تواند همه نقطه ای بر مدار تو اند احادیث تو بهترین رهنماست بدهکار تو "سیدمرتضی "ست رضای خدا جز رضای تو نیست پیام تو سرمشق "سیدرضی" ست کسی تشنه ی پای بوسی شود به پابوسی ات "شیخ طوسی" شود به هر مجلسی "مجلسی" مست توست بحار کرم در کف دست توست دل رهرو ات را جلا داده ای به "شیخ بهایی" بها داده ای به یاری تو فتح شد باب ها تویی مرشد راه "نواب" ها تراز اصول "کلینی" تویی مراد و امام "خمینی" تویی به تو رو زدم روسپیدم کنی به محراب مسجد شهیدم کنی چه گویم از آقایی ات ای جناب؟ گدا را "گدا" هم نکردی خطاب اراده کنی زشت زیبا شود گدای تو هرکس شد آقا شود گدایت رسیده عطا می کنی ؟ مرا راهی کربلا می کنی ؟ همان که بخواهی همان می شوم شب رفتنت روضه خوان می شوم شنیدم ‌که در خیمه مضطر شدی تو گهواره جنبان اصغر شدی غم و غصه در کودکی دیده ای به نیزه سر کوچکی دیده ای لباس اسارت به تن داشتی رد کعب نی بر بدن داشتی دو دفعه معطل شدی شهر شام تو هم سنگ ها خوردی از پشت بام شنیدی همه حرف بد می زدند به طفل سه ساله لگد می زدند به اجبار شمر و سنان رفته ای تو به بزم نامحرمان رفته ای فقط ظلم از این و آن دیده ای رجز خواندن خیزران دیده ای تو دیدی در آن ساعت واپسین سر از طشت افتاد روی زمین شاعر:
دنیا ندارد قیمتی وقتی که آقا نیست در عصر غیبت زندگی کردن که زیبا نیست باید بسوزیم و بسازیم از فراق یار هرکس نمی‌سوزد در این هجران که از ما نیست باید به قصد فتح، سمت قله راه افتاد پس جا بماند هرکسی اهل تقلا نیست مهدی به دنبال من آماده می‌گردد بیچاره من وقتی دلم اصلاً مهیا نیست تب می‌کنیم آقای‌مان تب می‌کند با ما دارد هوای شیعه را...، پس شیعه تنها نیست دل‌هایمان حکم حرم دارد؛ در این دل هم جز مهدی زهرا برای هیچ کس جا نیست جوینده یابنده‌ست، می‌گردیم دنبالش لبخندی از یوسف مگر سهم زلیخا نیست؟ دنبال راه وصل اگر می‌گردی ای عاشق راهش به‌جز دل کندن از لذات دنیا نیست باید برای قبر خود امروز کاری کرد آه از دل غافل که قدری فکر فردا نیست! باید همیشه زینت‌اش باشم ولی صدحیف آلوده‌ای مانند من در شأن مولا نیست جایی که بین روضه زهرا می‌رود از هوش باور بفرمایید که جای تماشا نیست زهرای مرضیه سرش را در بغل دارد آقای لب‌تشنه ته گودال تنها نیست از محضر او قاتلش هم دست پُر برگشت هرجا حسین فاطمه باشد فراوانی‌ست ✍
این جهان غیر از سرای آزمایش نیست، نیست شعر من تیغی بُرنده‌ست و گزارش نیست، نیست غیر تیر و تیغ و نیزه بر سر احقاق حق زیر و رو کردم ولی راهِ گشایش نیست، نیست دست رد بر سینه‌ی هرچه امان نامه زنم تشنه‌ی جام بلا دنبال سازش نیست، نیست کربلا باید کفن پوشید و از دنیا برید عرصه‌ی کرب و بلا جای نمایش نیست، نیست به قتال فاطمیون بی جهت صف بسته‌اند شیعیان را واهمه از تیر و ترکش نیست، نیست می‌شود روزی شهادت‌نامه‌ام امضا شود؟ در مفاتیح دلم جز این نیایش نیست، نیست ساقی کرببلا یعنی ابوالفضل و جز او مستحق این همه مدح و ستایش نیست، نیست تا کلیمی‌ها به بزم روضه امشب دعوت‌اند خوب و بد را هم نیازی به گزینش نیست، نیست دست بر دامان آقای کریم خود زدم دست خالی خدمت باب الحوائج آمدم عاشقان با گریه‌ی نم نم صدایش می‌کنند زائرانش در حرم، هر دم صدایش می‌کنند مرد و زن، پیر و جوان امشب دخیل محضرش با توجه عالم و آدم صدایش می‌کنند او طبیبِ دردِ بی درمانِ خلقِ عالم است دردمندان، حضرت مرهم صدایش می‌کنند کاشف الکرب الحسین است و گرفتاران شهر در هجوم درد و رنج و غم صدایش می‌کنند دسته دسته سینه‌زن‌هایش به روضه آمدند نه فقط ما، ارمنی‌ها هم صدایش می‌کنند ساقی ابن ساقی است و در سقایت شهره است سلسبیل و کوثر و زمزم صدایش می‌کنند چون لباس رزم پوشد حیدر کرببلاست اهل خیمه صاحب پرچم صدایش می‌کنند ساکنان آسمان‌ها یک صدا همراه با حیدر و پیغمبر اکرم صدایش می‌کنند هم نفس با فاطمه، هم ناله با ام البنین هاجر و آسیه و مریم صدایش می‌کنند در نبود او خواتین حرم آشفته‌اند کودکانِ غرقِ در ماتم صدایش می‌کنند در میان خیمه زینب، بر روی مرکب حسین رو به سوی علقمه با هم صدایش می‌کنند با "اخا ادرک اخا" کرببلا آتش گرفت خیمه گویا پیش چشم بچه‌ها آتش گرفت چه غریبانه برادر را برادر جمع کرد پاره پاره، پاره پاره، پاره پیکر جمع کرد در نگاه سرد نخلستان به تنهایی حسین با دلی غمدیده و با دیده‌ی تر جمع کرد بازوی آزرده‌اش، پهلوی نیزه خورده‌اش هر دو را از منظر چشمان مادر جمع کرد پیش چشم بچه‌های چشم بر راه عمو خیمه‌ی عباس را همراه خواهر جمع کرد حرمله از برکت چشمش هزاران نقره و... کیسه‌های مملوی از درّ و گوهر جمع کرد دست ناپاکی که سقا را به خاک و خون کشید در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد بی عمو کلی گره خورده‌ست در کار رباب مشکْ پاره پاره شد، ای وای بیچاره رباب
از رو نی منو نگا کن بابایی واسه دخترت دعا کن بابایی دوباره بهم بگو "رقیه جان" دوباره منو صدا کن بابایی مثه اون روزایِ خوبِ مدینه بیا دستامو حنا کن بابایی از همون بالای نیزه هم شده یه نگاه به این پاها کن بابایی میدونی نمیتونم که راه برم پس واسم فکر عصا کن بابایی گلِ‌سَر دیگه به کارم نمیاد گره‌ی موهامو وا کن بابایی واسه اینکه زجر دیگه سر نرسه مثه من خدا خدا کن بابایی دردمو به هیچکی جز تو نمی‌گم دردمو خودت دوا کن بابایی من می‌خوام فقط که باخودت باشم زود منو حاجت روا کن بابایی سرِ تو جاش توی آغوش منه هجرت از تشت طلا کن بابایی تو کفن نداشتی من می‌خوام چکار؟ یه حصیری دست و پا کن بابایی ✍ ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
از درد زمانه‌ی فلج می‌خوانم از ساحت آخرین حجج می‌خوانم در خلوت لیلةالرغائب قطعاً عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج می‌خوانم
Shab 02 Ramazan 1403 Taheri [Mohjat_Net] (2).mp3
2.06M
🎤 غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا رمضان آمده و حال بکا نیست مرا روزگاری به هوای همه کس بال زدم پر پرواز به درگاه شما نیست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لذتی در سحر نافله ها نیست مرا دست من خالی و هر بار تظاهر کردم کوله باری بجز از کبر و ریا نیست مرا چه کنم تا که جوابم نکنی یا الله بارالها به گمانم که بنا نیست مرا به حسین تو قسم قافیه را باخته ام اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا روزی امشب ما دست کریم است کریم در کرمخانه ی او چون و چرا نیست مرا قسمتم کن سحری گوشه ی بین الحرمین هوسی جز سفر کرب و بلا نیست مرا شاعر: 1403 .
.👆 من به راهت قدم گذاشته ام السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ من به راهت قدم گذاشته ام روی دوشم قلم گذاشته ام در کنار قلم بیاو ببین چوبه ی دار هم گذاشته ام  پای خود جای پای امثال دعبل و محتشم گذاشته ام سر خود را به روی دیوار خانه ای محترم گذاشته ام ششمین سجده حاکی از این است سر به پای توام گذاشته ام در خیالم سر مزار تو من چهارده تا علم گذاشته ام هرچه دارم برای احداث یک رواق حرم گذاشته ام هرچقدر اشک هم بریزم باز در عزای تو کم گذاشته ام روی فرش عزای تو امشب به امیدی قدم گذاشته ام بی ارادت نمی شود که نگفت از عطایت نمی شود که نگفت دلمان را خودت دوباره بساز از زمستان کمی بهاره بساز برگ ریزان فصل پاییزم از وجود من استعاره بساز تکه های دل مرا بردار سر هم کرده چهارپاره بساز نوحه ی پنجم صفر با من تو برایش دو گوشواره بساز یا شب هفتم از من بی تاب حلقه بر گوش شیرخواره بساز درد دارم که امدم امشب چاره ی درد راه چاره بساز با کسی که پیاده در راه است ای به دوش ملک سواره بساز ساز ما کوک میشود با اشک چشم ما را پر از ستاره بساز پابه پای تو گریه باید کرد در عزای تو گریه باید کرد بی حیا بود دشمنت اما... بی عبا کوچه بردنت اما... پیش چشمت به آسمان می رفت آتش از بام گلشنت اما..‌. زیر دست جماعتی بی رحم پیرهن بود جوشنت اما ... پنجه ای مثل ریسمان افتاد نیمه شب دور گردنت اما.. عده ای بی ادب میانه ی راه بد و بیراه گفتنت اما... در شلوغی رفت و آمدها گرچه ازرده شد تنت اما ... زخم دل را کسی نمک نزده همسرت را کسی کتک نزده مادرت را ولی در خانه عده ای میزدند مردانه پیش چشم پرستویی مجروح آتش افتاده بود بر لانه از سر تازیانه پیدا بود رد شلاق بر روی شانه طاقت ضربه ی غلاف نداشت پر و بال ظریف پروانه روز روشن زدند فاطمه را فاطمیه نبوده افسانه قنفذ اینجا دل تو را خون کرد کوفه هم نیز ابن مرجانه... سر بر روی نیزه هم میگفت جای زینب نبود ویرانه داد از این درد و رنج و غم...ای داد... دخلت زینب علی بن زیاد * * بنابر نقل آیت الله وحید خراسانی( در کتاب مصباح الهدی ص238) ،میرزای شیرازی در مجلسه روضه اش تا شنید که نوحه خوان(آیت الله حائری) گفت: (دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلی اِبْنِ زیاد) داد زد: بس است،کافی است...و سپس از صبح تا ظهر بر سینه زد .
. 🔸ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ🔸 🔸 برای بزرگ مردی که باورش داشتم و دارم... خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته ست تا پایین پا در مسیر ورزقان اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود : مدیون امام هشتم ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شان و شوکت را گرفت وعده ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه افسار قدرت را گرفت می شود جان داد در راه امام عصر خود می توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت (ع) .
با یاد و نام لحظه لحظه عُمر خود را خرج حضرت می‌کنم جز حرم جایی روم، احساس غربت می‌کنم حاجت خود را اگر یک شب بگیرم می‌روم "لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم" گریه‌ی در روضه‌اش یعنی همان خیرالعمل اشک می‌ریزم برای او، عبادت می‌کنم راه او یعنی همان "إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيل" بچه‌هایم را بدین گونه هدایت می‌کنم حوله‌ی احرام من شال عزای روضه‌هاست حاجی کرببلایم، قصد قربت می‌کنم دور شش‌گوشه‌اش ذکر تلبیه سر می‌دهم من خدا را زیر آن قبه زیارت می‌کنم در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم حب مولایم برای من ملاک دوستی‌ست من فقط با دوستدارانش رفاقت می‌کنم زینت امروز روضه، خونِ "زین الدین"‌هاست از شهیدان هم میان روضه دعوت می‌کنم با محرم، با صفر، اسلام جاوید است و بس یادی از نطق امامِ پیرِ امت می‌کنم امتداد روشن "هیهات من الذله" را در میان روضه‌ها هرشب روایت می‌کنم باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب با حسینِ عصر خود تجدید بیعت می‌کنم هم خودم، هم بچه‌هایم، هم پدر، هم مادرم هرچه دارم را فقط خرج ولایت می‌کنم من به امید اجابت روز و شب با سوزِ دل در قنوت خود تمنای شهادت می‌کنم آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت می‌کنم با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین" هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت می‌کنم زینب و کرب و بلا، مرثیه‌ای مکشوفه است به خود آقا قسم دارم رعایت می‌کنم روضه‌هایش می‌برد دل را به سوی کربلا "بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا " ✍ .
خون از لبان چاک‌چاکش پاک می‌کردم با دست خود شش‌ماهه‌ام را خاک می‌کردم شرمنده‌ی شش‌ماهه‌ام هستم خبر دارید؟ چشمان بازش را خودم بستم خبر دارید؟ هرگز نکرده هیچ کس کاری که من کردم با تکه‌ای قنداقه طفلم را کفن کردم بالای سر مشغول تلقین دادنش بودم خیره به رگ‌های ظریف گردنش بودم در گوشش استرجاع را با لحن غم خواندم آن‌جا به تنهایی نمازش را خودم خواندم من هم وجودم رنگ و بوی محتضر دارد بابایِ بچه‌مرده از حالم خبر دارد چشم انتظار لحن باباگفتنش بودم از روز میلادش به فکر جوشنش بودم حالا تمام هستی‌ام در گور خوابیده داغش به روی خیمه، خاکِ مرده پاشیده یادم نرفته آن ترک‌هایی که بر لب داشت یادم نرفته روزهای آخری تب داشت لرز سرش، ضعف تنش، آتش به جانم زد با هر تلظی کردنش آتش به جانم زد از مادرش هم نیز کاری بر نمی‌آمد از فرط بی حالی صدایش در نمی‌آمد از وصله‌ی جان دل‌بریدن گریه هم دارد از این و آن منت کشیدن گریه هم دارد بیش از بقیه حرمله خیلی عذابم کرد تیر سه شعبه عاقبت خانه‌خرابم کرد از کشتن ما حرمله هرگز نشد خسته آمد برای کشتن طفل زبان بسته ای کاش مثل اکبرم من را صدا می‌زد طفل عزیزم روی دستم دست و پا می‌زد دیگر رباب از فکر او بیرون نمی‌آمد راحت سه شعبه از گلو بیرون نمی‌آمد در راه دین، شش‌ماهه مثل مادرم دادم در راه خیمه بود یاد محسن افتادم با حسرت دیدار او عمری برادر سوخت محسن، همان که پشت در همراه مادر سوخت
. کربلایی گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است آینه ی حُسن برادر به نظر میرسد می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شش ماهه پیمبر به نظر میرسد وقت جلوسش به سر دست امام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرات چرا با عمو عباس برابر به نظر میرسد بعد علمدار علمدار حرم میشود بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد با قدمش با جنمش با نفسش با دمش محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد مشک ،عمو ، آب ،عطش ،خیمه و اشک رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حرمله گر تیر سه پر را نزند هم ؛ علی با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد شاعر: ✍ 👇
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست جای من هم در میان هیئت جامانده هاست دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم " از حرم جا مانده ای " هم صحبت جامانده هاست یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین گوشه ی صحن و سرایت ؛ حسرت جامانده هاست کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد مثل شمعی سوختیم این عادت جامانده هاست من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس نوبتی هم باشد اقا نوبت جامانده هاست دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد این هم آقای غریب از غربت جامانده هاست تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست " صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری " خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند شاعر: