#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
#زیارت_کربلا
چشممان اشک و قلبمان خون است
داغمان از شماره بیرون است
«بُـشر فی الوجه» جای خود اما
قلب عاشق همیشه محزون است
سوختن شرط اولِ عشق است
عاشقی با عذاب، مقرون است
آ...ی لیلای دلربای همه
عالمی در هوات مجنون است
کربلای تو قبلهی ما شد
عاشقان، قبلهشان دگرگون است!
نسل در نسل، سائلان توأیم
کوکب بختمان همایون است
سالها گریه کردهایم و هنوز
چشمهامان به روضه مدیون است
پس دو خط روضه هم بخوانم، چون
شعر بیروضه، سخت مغبون است
* *
زینب از تل رسید و دید حسین
زیر شمشیر و نیزه مدفون است
تن او چاک چاک روی زمین
سر او دست شمرِ ملعون است
جای یک بوسه نیست روی تنش
زخمهاش از ستاره افزون است
گفت: هذا حسین؛ یا جداه!
غرق در خاک و غرق در خون است
نظری کن به کربلا و ببین
حال اولاد مرتضی چون است...
شعرم احوال معنوی دارد
غزلم میل مثنوی دارد
ای که ناگفته نیز میدانی
حرف را از نگاه میخوانی
حرف من صاف و ساده است آقا
نامهام سرگشاده است آقا
حرف این است: دوستت دارم
از شما دست برنمیدارم
واجبم مستحب نخواهد شد
روز من بی تو شب نخواهد شد
شکر، با اشک روضه خو داریم
از همین اشک، آبرو داریم
در عزایت سیاه میپوشیم
جز تو با هیچکس نمیجوشیم
عشقت از سر نمیرود ما را
سَر ما را قبول کن یارا
دست ما را بگیر در دستت
پای ما را بساز پابستت
کور را با اشاره بینا کن
چشم ما را به سوی خود وا کن
ما همه سائلیم و سلطان تو
شب ما را چراغ تابان تو
ما بیابان تشنه، «آب» تویی
ذره ماییم و «آفتاب» تویی
سخن از آب و آفتاب آمد
باز شعرم به انقلاب آمد
دیده در خون نشست با این بیت
بغض شعرم شکست با این بیت
کوفیان «آفتاب» را کشتند
با لب تشنه «آب» را کشتند
دین به قربان مُلک ری کردند
سر خورشید را به نی کردند
پسر بوتراب، روی تراب
سر و صورت به خون نموده خضاب
بگذریم از گریز روضهی شعر
شده چشمم مریض روضهی شعر
ای شه کم سپاهِ عاشورا
کشتهی بیگناه عاشورا
حال ما را ببین که اینسان است
بی تو ما را نه سر، نه سامان است
روز و شب گریه؛ کار ما این است
گریه در روضهی تو شیرین است
✍ #علیرضا_مهران
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
باز هم سمت خانهی لیلی
راه افتادهاند مجنونها
شان قانون عشق، بیتردید
برتر است از تمام قانونها!
خستهای از زمانه از دنیا
شهر تنگ است؛ جای ماندن نیست
میگریزی «الی الحسین» که او
عادتش «خواندن» است و «راندن» نیست
میشوی گم میان جمعیت
تا سیاهیّ لشکرش باشی
یا _خدا را چه دیدهای_ شاید
از شهیدان محضرش باشی
میشود میهمان چشمت اشک
مینشیند به سینهات آهی
روضههای مجسم راهند
دختران سه ساله گهگاهی
در دلت شعله میکشد هر بار
یادی از لالهها، شقایقها،
زیر باران گریه میخوانی:
خوش به حال تمام عاشقها
إن حبَّ الحسین یَجمعُنا
پس اگر صد تنیم، یک جانیم
کربلا ساکنیم یا مشهد
«ما گدایان خیل سلطانیم»
همه از ساغر ولا مستیم
در طوافیم روی ساقی را
فتنه از هم جدا نخواهد کرد
دست ایرانی و عراقی را
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#علیرضا_مهران