eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
312 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
هر گاه از نگاهِ تو، دل‌های ما بُرید نطقِ زبان، ز گفتنِ یا ربنا بُرید از فیضِ رحمتت، نبَرَد بهره روسیاه عصیانِ روز، از تو چه شب‌ها مرا بُرید ذکرِ علَیَ الدَّوام، به هرکس نمی‌دهند ناشکرِ بد زبان، چه بسا از دعا بُرید با اِدعا، دعا که به‌جایی نمی‌رسد باید که دست، از طلبِ اِدعا بُرید بلعم، اگرچه مدعیِ اسمِ اعظم است مغرور شد، که آخرِ کار از خدا برید * * * حبِ علی‌ست، مقصد و مقصود کبریا لعنت برآنکه از علیِ مرتضا بُرید ما را علی، دوباره فراخوانَد از نجف بیچاره است، هر که ز ایوان طلا بُرید روزی‌که سفره‌دارِ ازل، سُفره پهن کرد نانِ مرا، به‌نامِ شهِ کربلا بُرید این‌گونه شد که هر شب جمعه، به قتلگاه... انگار حنجرم، چو شهِ نینوا بُرید * * * می‌گفت مادرش به نوا، ای حسینِ من جان داشتی هنوز، سرت را چرا بُرید؟! تو داشتی هنوز کمی حرف می‌زدی سر را به پیشِ مادرِ تو، از قفا بُرید رحمی نکرد شمر، به رگ‌های پاره‌اَت می‌دید دخترت، ولی آن بی حیا بُرید فریادِ یاحسین، ز اهلِ حرم رسید وقتی که تشنه‌لب گلویت بی‌هوا بُرید... ✍ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
. یا بیا که کعبه، نماز تو را بهانه کند بیا که منتظر توست مسجد الاقصی ✍ .
. ای برترین بهانه ی ذکرِ مدام من کِی مورد پسندِ تو گردم، امام من از بسکه مانده ام ز مسیر تو بی خبر شرمنده ام، ببخش قصورِ مدام من دانم که دوستانِ شهیدم دعا کنند... آدم شوم، چه سود از این فکرِ خام من دارم امید، اذنِ شهادت بگیرم و... همراه با قیامِ تو باشد، قیام من بیدار کن به یک نظرت، روح غافلم تا طعمِ مرگ را نچشاندی به کام من با خویش، بادِ حادثه ها می‌برد مرا بی نفحه ی دعای تو، هر صبح و شام من تا حال هم، به لطفِ تو آورده اَم دوام وَرنَه نبود در رهِ خدمت، دوام من خود را شبانه روز ملامت کنم، که حیف... آخر نشد شَبیهِ مرامت، مرامِ من عیب از من است، ای گلِ بی خارِ فاطمه محضِ رضای او بده حسنِ ختام من در کارنامه اَم نَنویسی، قبول شد... شرمنده میشوم، چو بیارند نام من عمری مرا کنارِ خودت جای داده ای بد میشود که با تو نَمانَم، امام من من همنشین خیمه ی هر روزِ روضه ام جای دگر بنا نشود، این خیام من یاد هِلالِ یک شبه ی زینبم، که گفت: باشد! برادرم! نشدی هم کلام من دارد دلِ صغیره ی تو آب میشود پاسخ به او بده، نَه جوابِ سلام من ✍ .
. پاره‌ی قلب نبی مظلومه زهرا کشته‌ی راه علی مظلومه زهرا در شعله یارِ خانه نشین شد الله اکبر فاطمه نقش زمین شد عصمت کبرای حق با قلب خسته پشت درِ بیت وحی در خون نشسته از ضربه‌ی پا سقط جنین شد الله اکبر فاطمه نقش زمین شد در پیش چشمِ ترِ زینب کبرا رفته ز هوش ای خد همسر مولا بسته دو دستِ حبل المتین شد الله اکبر فاطمه نقش زمین شد با چادر غرق خون زهرای اطهر در کوچه‌ها می‌دود دنبال حیدر غلاف قنفذ حربه‌ی کین شد الله اکبر فاطمه نقش زمین شد یابن الحسن مادرت در انتظار است یا منتقم انتقم او بی قرار است قم یا اَبالغوت عالم غمین شد الله اکبر فاطمه نقش زمین شد ✍ .👇
. در پشت در یارت اگر غرق خون شد۳ تنها نه یار تو چنین واژگون شد۳ ببین غنچه‌ی باغت رفته از دستم گرفت از من دشمن ثلثی از هستم محسنم شده شهید فدای سرت۳ قامتم اگر خمید فدای سرت۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ از زبان مولا (علیه السلام): ای رنگ رخسارت ز سیلی مکدر۳ رویت مکن پنهان ز چشمان حیدر۳ مگیر دستت بر دیوار توان من مسوزانم بانوی جوان من من تک و تنها شدم فدای سرت۳ طعمه‌ی اعدا شدم فدای سرت۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ ✍ .
. ایکه به دلها غمت ابراز شد مکتب تو مکتب اعجاز شد تا حرمَت، مرکز پرواز شد باب شهادت به همه باز شد هدیه‌ی احسانِ تو بر زائران معبرِ گلزارِ تو، تا آسمان تا حرمَت شد به جهان جلوه‌گاه کوی ولایت شده این تکیه‌گاه نور رسید از تو بر این خیمه‌گاه گلشِ گلزارِ تو شد قتلگاه معبرِ گلزارِ تو، چون غزه شد شهرِ تو، چون فکه شد و جبهه شد بس، ز غم فاطمه افروختی شمع شدی، آب شدی، سوختی آنچه که از معرکه اندوختی بر همه‌ی مَردمَت آموختی فاطمیون را تو بنا کرده‌ای حیدریون را تو بپا کرده‌ای بس‌که صفا از کرمَت می‌رسد نور، ز نطق و قلَمَت می‌رسد عشق، ز گرمای دَمَت می‌رسد بوی ظهور از حرمَت می‌رسد کیست نداند که هدایت تویی یکّه علمدارِ ولایت تویی من به گمانم که شده تربتت مایه‌ی افزون شدنِ عزتت غم مخورم هرگز از این غربتت زانکه حسینی شده این ملتت هر چه که دشمن به تو تازیده است نایبِ مهدی به تو نازیده است آنکه به مولای جهان نایب است چشمِ امیدش بسوی صاحب است گرچه به ظاهر ز نظر غایب است عینِ علی بن ابی‌طالب است اذنِ ظهور پسر فاطمه بسته به چشمانِ ترِ فاطمه گفت به سید رضیِ قهرمان غیرِ شهادت نبود راهمان طالبِ لبخندِ امام زمان جز به شهادت نرود بی‌گمان دوره‌ی غم، از سرِ ما بگذرد قدس هم از کرب و بلا بگذرد ما سپرِ زاده‌ی زهرا شدیم در رهِ حق، واله و شیدا شدیم هر چه که ما کشته، ز اعدا شدیم تازه مقَربترِ مولا شدیم هر که در این بزم مقرب‌تر است جزوِ صحابیِ همین لشکر است قصه‌ی ما قصه‌ی قالوا بلاست غصه‌ی ما غصه‌ی کرب و بلاست گریه‌ی ما گریه‌ی آن مبتلاست ناله‌ی ما ناله‌ی جام بلاست پیشِ روی ماست ندای حسین ملتِ لبیک، فدای حسين هرچه نوایش به عیان می‌رسید بر گلویش تیر و سنان می‌رسید نیزه‌ی کوفی به دهان می‌رسید ناله و فریادِ زنان می‌رسید سنگِ جفایی به جبین خورد آه چادر خاکی به زمین خورد آه .
. اَلسُّلامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ اگرچه حجة اللهم، ولی ساکن در این چاهم سیه چالی که در آن، نَشنود غیر از خدا آهم خدا می‌خواست، این‌جا بِشنود سوز مناجاتم همان قعرِ سجونی را، که من‌هم از خدا خواهم بجای احترام این‌جا، شکنجه هست تکریمم بجای منبر و محراب، زندان گشته درگاهم نحیف و لاغر اما، دست‌های پر قنوتم شد بلاگردانِ یارانم، نجاتِ قومِ گمراهم بجای سفره ی افطار، این‌جا پیکری پهن است بجای آب، مُشتی محکم آید هر سحرگاهم علی را یاد کردم، شد گلویم بسته در زنجیر به جرمِ یاعلی، شد تازیانه قوتِ هرگاهم شبیهِ مجتبی، یک حربه در پایم فرو رفته و همچون مادرم زهرا، شده نیلی رخِ ماهم نه از نیزه، که از نیشِ زبانِ ناسزاگویی سه‌شعبه خورده بر قلبم، که از گودال آگاهم خدا می‌خواست، چون جدّ غریبم بشکند پایم شبیه کربلا، یک ضربه آمد در گلوگاهم چشیدم همچو زینب، بیکران درد اسیری را میانِ سلسله، با عمه‌ی مظلومه همراهم ز پا و گردنِ مجروح من خون می‌چکد، یعنی چنان سجاد، ذره ذره در زنجیر می‌کاهم غمِ شام و غمِ کوفه، به پیشِ دیده ام، اما ندیدم اهل‌ِبیتم، بینِ نامحرم سرِ راهم نه آتش‌ در حرم دیدم، که شعله بر دلم افتاد جگر از روضه‌ی سختِ کنیزی، سوخت ناگاهم خدا را شکر ناموسم نبود این‌جا کنار من سپردم انتقامِ آل زهرا را، به خونخواهم ✍ .
. بیا گل زهرا امام عزیزم که چون شهدا خون بپات بریزم که چون شهدا خون بپات بریزم کی به مسیر انتظار روز قرار می‌رسد(۲) بعدِ هزارها خزان با تو بهار می‌رسد(۲) در تب و تاب عاشقی روی نگار می‌رسد(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس تموم دو عالم تویی کس و کارم منم به تو محتاج تو دار و ندارم منم به تو محتاج تو دار و ندارم متی ترانا و نراک سیدَنا روحی فداک(۲) کاش اشاره‌ای کنی به این غلامِ سینه‌چاک(۲) کاش که گمنامَت شوم مثل شهید بی پلاک(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس ببر، گلِ طاها بجانِ پیمبر بجانِ حسینت غمِ دلِ حیدر بجانِ حسینت غمِ دلِ حیدر کرب و بلا بخوانَدَت تا که بیایی از نجف(۲) دار و ندار مایی و زاده‌ی شاه لوکشف(۲) در تب و تاب هجر تو رفت جوانی‌اَم ز کف(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس به قدس و یمن تا عراق و خراسان ببین پیِ رهبر صفوف محبان ببین پیِ رهبر صفوف محبان در تو نظاره می‌کنیم صبر و قرار و غزه را(۲) با تو شماره می‌کنیم آمدنت به کعبه را(۲) دعای چاره می‌کنیم منتقِمِ مدینه را(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس ✍ .👇
. با مهر تو به ماهِ خدایی رسیده ایم شکرِ خدا به صبح و مسایی رسیده ایم ما از تَصَدُّقِ سرِ یوسف شدیم عزیز گر نیمه شب به حال و هوایی رسیده ایم با دستِ کیمیاگرِ دلبر طلا شدیم با اذن بوتراب به جایی رسیده ایم از سفرۀ زکاتِ علی جان گرفته ایم بر تختِ سلطنت – زِ گدایی رسیده ایم فقری که فخر ماست گداییِ کویِ توست از دستِ تو به حُکم ولایی رسیده ایم ما را به دستِ حکم تو تنفیذ کرده اند حالا چرا به چون و چرایی رسیده ایم با آنکه زیر پرچم تو رُشد کرده ایم از چه به اِدّعای خدایی رسیده ایم باید که حقِّ پرچم او را اَدا کنیم حالا اگر به نان و نوایی رسیده ایم خطّی که بویِ دُوّم خرداد می دهد با رَهروَش به خطِّ جدایی رسیده ایم فرهنگِ فاطمی است ، عفاف و حجاب ما با اَمر و نهیِ او به عطایی رسیده ایم رفتند دیگران به رَهِ سامری ولی ما همچنان به راهِ ولایی رسیده ایم با ساقیانِ زهر – هم آغوش کِی شویم؟ حتّی اگر به جام بلایی رسیده ایم! آری کلیدِ بابِ تولّی – تبرّی است از حبّ و بغض – هر دو به جایی رسیده ایم از همّتِ دعا و مُناجات و روضه هاست وقتِ سحر به کرب و بلایی رسیده ایم ✍ .
. بیا گل زهرا امام عزیزم که چون شهدا خون بپات بریزم که چون شهدا خون بپات بریزم کی به مسیر انتظار روز قرار می‌رسد(۲) بعدِ هزارها خزان با تو بهار می‌رسد(۲) در تب و تاب عاشقی روی نگار می‌رسد(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس تموم دو عالم تویی کس و کارم منم به تو محتاج تو دار و ندارم منم به تو محتاج تو دار و ندارم متی ترانا و نراک سیدَنا روحی فداک(۲) کاش اشاره‌ای کنی به این غلامِ سینه‌چاک(۲) کاش که گمنامَت شوم مثل شهید بی پلاک(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس ببر، گلِ طاها بجانِ پیمبر بجانِ حسینت غمِ دلِ حیدر بجانِ حسینت غمِ دلِ حیدر کرب و بلا بخوانَدَت تا که بیایی از نجف(۲) دار و ندار مایی و زاده‌ی شاه لوکشف(۲) در تب و تاب هجر تو رفت جوانی‌اَم ز کف(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس به قدس و یمن تا عراق و خراسان ببین پیِ رهبر صفوف محبان ببین پیِ رهبر صفوف محبان در تو نظاره می‌کنیم صبر و قرار و غزه را(۲) با تو شماره می‌کنیم آمدنت به کعبه را(۲) دعای چاره می‌کنیم منتقِمِ مدینه را(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس ✍ .👇
. ارکان دین درهم شکسته از غم در سوگ مولایش نشسته عالم کشته شد مرتضی وصیِ مصطفی گریان زمین و آسمان است صاحب عزا صاحب زمان است مظلوم علی جان مظلوم علی جان یافاطمه شد موسم وصالت مولای ما شد کشته‌ی عدالت کوفه شد کربلا تسلیت مجتبا گِریَد حسین با قلب خسته بر فرق و پهلوی شکسته مظلومه زهرا مظلومه زهرا آه از دلِ زینب در این مصیبت باید که از کوفه کند عزیمت می‌رود که شاید دوباره بیاید آخر ندارد راه چاره اسیری و معجرِ پاره مظلومه زینب مظلومه زینب کی گفته‌ در عالم خبر جز این است خبر فقط امیر مؤمنین است صاحب عالم است تالی خاتم است وصی ختم المرسلین است امام اهل عالمین است لبیک حیدر لبیک حیدر ما شیعیان مکتب حیدریم یارِ امام، فدائیِ رهبریم لشکر هیئتیم پیرو همتیم کی گفته در راهی که داریم دیگر سلیمانی نداریم یاثارالله یاثارالله عالم به غم شد مبتلا یاحسین غزه شده کرب و بلا یاحسین کودکانِ گریان با لبان عطشان چون غنچه‌ی نشکفته پرپر شدند فدای علی اصغر یافرج الله آجرک الله دعا کنید ای همه‌ی مسلمین برای فتح و نصرت فلسطین قسم بر مصطفی به حق مرتضی دعایتان شود اجابت نماز جمعه با ولایت لبیک آقا لبیک آقا ✍ .
. ما کشوری از خیلِ دلیران داریم سردار و سپهدار و امیران داریم پرسند اگر، چه بهرِ مهدی دارید؟ جمهوری اسلامی ایران داریم تا بر سرِ ما سایه‌ی والای ولی است این مملکت، آستانِ انوار جلی است جمهوری اسلامی ما زهرایی است چون کشور ما به نامِ نامیِ علی است والله که خوشنامی ما می‌ماند غم می‌رود، آرامی ما می‌ماند صد لشکرِ دشمنِ خدا، آمد و رفت جمهوری اسلامی ما می‌ماند تا مرزِ میانِ حق و باطل برپاست عشقِ علی و آل محمد در ماست با لطفِ خدا، تا خبرِ صبحِ ظهور جمهوری اسلامی ما پا برجاست ایرانِ علی، مملکتِ آل عباست این مُلک سراسر همه‌اَش، مُلکِ رضاست جمهوری اسلامی ما مفتخر است نزدیک‌ترین دیار تا کرب و بلاست تا نام حسین، هست تاج سر ما باشد به ره کرب و بلا کشور ما دیدار حسین اگر نشد قسمت ما پورِ خلفِ حسین، شد رهبر ما ایرانِ عزیز، آستانِ شهداست آمیخته‌ای، ز داستان شهداست جمهوری اسلامی ایران، آری زیرا که، دیارِ جاودانِ شهداست این خِطّه که سرزمینِ اجدادی ماست هر قریه و شهر، جزوِ آبادی ماست جمهوری اسلامی ایران حرم است امنیت این حریم، دلشادی ماست ✍ .
. . . . خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابو حمزه خداحافظ ای رفیق دلم، می روی ز برم، با چنین غمزه خداحافظ افتتاح سحر، ای مجیر سحر، گریۀ شب ها خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل ها هدیۀ زهرا همه هستم رفته از دستم امید دل را به تو بستم ای خدا العفو(2) . اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور مبر ای ماه آبروی مرا، جان آل عبا، پیش پیغمبر مکن شکوه از معاصی من، روح عاصی من در بر حیدر مکن شرم و روسیاهی من آشکارا بر دیدۀ کوثر نما ای مه آبرو داری که داری با من سرِ یاری ای خدا العفو(2) ➖➖➖➖➖➖ سحر خیزان کو مه رمضان سایۀ سرمان همنشین ما چه شد ای هم سفرۀ سحرم سوز آه و دل آتشین ما ندانستم قدر قدر تو را ای عطای خدا ای مه خوبان مبر با خود سوز و آه و دعا، شور و حال مرا در شب هجران به تاب و تب عادتم دادی به اشک شب عادتم دادی ای خدا العفو(2) ➖➖➖➖➖➖ کنون که تو می روی ز برم ای تو تاج سرم ای حبیب من نما عهدی بر دل و جگرم، چشم و روی تَرَم، ای طبیب من شب عید و دست خالی من، خسته بالی من شوق هر عهدی مرا فرما با امام هدی همچنان شهدا یاور مهدی منو هجر صاحب این ماه تو و یاری در تمام راه ای خدا العفو(2) . مرا کردی همنشین خدا، ای مَه شهدا، ای مَه رحمت نشان دادی در میان دعا، جلوۀ سعدا با همه عزت مرا بردی گه به کرب وبلا، گه مدینه و یا کوچۀ نیلی گهی خواندی روضۀ پهلو از غم بازو یا غم سیلی بیا و کار خدایی کن مرا دیگر کربلایی کن نینوایی کن (2) . ✍ .
. من و دعای پیمبر چه ماه خوبی بود کنار سفره ی حیدر چه ماه خوبی بود که دیده بر سر یک سفره نوکر و ارباب و همنشینیِ مادر چه ماه خوبی بود من و غریب مدینه ، چه خلوتی، به به به میزبانیِ کوثر چه ماه خوبی بود به افتتاح و ابوحمزه و کمیل و مجیر شدیم جوشنِ یکسر چه ماه خوبی بود بخاطر شب قدرش گناه ما بخشید و یک تولد دیگر چه ماه خوبی بود چقدر گریه به غمهای کربلا کردیم برای چادر و معجر چه ماه خوبی بود شدیم یاور مظلومه ای به گودالی که بوسه داشت به حنجر چه ماه خوبی بود گریستیم به لبهای خشک سقا تا... گلوی اکبر و اصغر چه ماه خوبی بود شبی خرابه نشینِ سه ساله ای بودیم سر پدر، شب دختر، چه ماه خوبی بود سری زدیم گهی در تنور و گاهی دیر سری زدیم به یک سر، چه ماه خوبی بود ز کوچه های مدینه عبور میکردیم کمک شدیم به مضطر چه ماه خوبی بود برای پاره جگرها چه خوب گرییدیم امان ز گریه ی خواهر چه ماه خوبی بود گهی میان مناجاتهای نخلستان شدیم همدم حیدر چه ماه خوبی بود چه خوب شد که گرفتیم عبرت از کوفه شدیم حامی رهبر چه ماه خوبی بود برای ماه محرم ببند بارم را رسیده ماه به آخر چه ماه خوبی بود و کاش چون پسر مهزیار ميگفتند: بیا به خیمه ی دلبر چه ماه خوبی بود وداع ماه مبارک چه سخت و جانفرساست شبیه روضه سختِ وداعِ کرب و بلاست ✍ .
. بر لبِ شب زنده داران است، ذکرِ یارضا لحظه‌ی پروازِ دلها شد مهیا تا رضا می‌دهد قبله نمای قلبِ ما امشب نشان قبله ی ما مشهد است و کعبه ی دلها رضا پرچمِ سبزِ حرم، جلوه نمایی می‌کند پَر گُشا، سوی حریمِ سید و مولا رضا شد ضریح و گنبد و گلدسته ما را رهنما تا درون را بنگریم و روی مولانا رضا باده‌ی صهبای سقاخانه اَش را می‌دهد می‌کند مهمان نوازی، با قدِ رعنا رضا پنجره فولاد، راهِ قُربِ اَو اَدنای ماست دیده واکن، بنگری در منظر و مرئا رضا وه چه ابرویی، چه چشمانی، چه زهرا زاده‌ای حیدر است این جلوه‌ی محبوب، یا آقا رضا آری آری، جلوه‌ی هر چارده معصوم اوست آن ولی نعمت، که باشد آبروی ما رضا هرچه داریم از رضا داریم، در این مملکت پرچم ایرانِ اسلامی است بالا با رضا از ازل راضی شده آقا، که ما ایرانیان نوکرِ معصومه اَش باشیم، سَلَّمنا رضا هست این‌جا کشورِ موسی بن جعفر، بی گمان کیست سلطان فدک از قدس تا این‌جا رضا قدرتِ یارِ خراسانیِ ما هم از رضاست نصرتِ امرِ ولی، کرده عطا بر ما رضا کربلا هم هر که می‌خواهد، رضایت دست اوست برگه‌ی ویزای ما را می‌کند امضا رضا کربلا گفتم، بگوشِ دل رسد یَابنَ شَبیب... گریه بر شاهِ غریبان کن دمادم با رضا آنکه در گودال می‌زد دست و پا در خون، ولی زیر سنگ و نیزه و شمشیر شد، حق را رضا مادرم می‌دید و می‌فرمود با حال خراب عاقبت لب تشنه جان دادی کنار شطّ آب ✍ .
🕊﷽🕊 🍁‍ 💠 🍁 شیعه باید نیمه ی شوال را از بر کند عبرتِ جنگِ اُحد را ذرّه ای نوبر کند با مُروری جِدّی از تاریخِ دوران، خویش را در کنار مصطفی روحی فِدا، باور کند از غنائم، لحظه ی بُحبوحه باید دست شُست ورنه کِی دفعِ خطر از جانِ پیغمبر کند الگوی رزمنده ی اسلام، اخلاصِ علی است حمزه در جنگ اقتدا بر شیوه ی حیدر کند دید مولا میزند تیغ از یمین و از یسار تا ز ختم الانبیا، دفعِ بلا یکسر کند "لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار" برترین مدحی است، کز مولای ما، داور کند شد علی شیر خدا و حمزه شد شیر رسول تا تهاجم بر سپاهِ مشرک و کافر کند شیر میخواهد، زنَد شیرازه ی دشمن بهم حمزه یکجا میتواند، دفعِ صد لشکر کند شیعه باید از جناب حمزه گیرد درسها سینه ی خود را سپر، در یاریِ رهبر کند بولهب ها را نشانَد جای خود، در هر زمان غیرتِ دینیِ خود را فاش در منظر کند دختِ نامشروعِ بوسفیان، جگرخوار از چه شد؟ زانکه لشکر را تهی از حیدرِ دیگر کند حیف که امرِ نبی را، پشتِ گوش انداختند فرصتی شد تا جگرخواره، لب از خون تر کند حکمِ پیغمبر زمین ماند و غنیمت اصل شد خصم باید هم که دستِ خویش را برتر کند وای بر قومی که از تکلیف خود غافل شود در همین هنگامه، دشمن بر دلش خنجر کند هیچکس باور نمیکرد از سوی یک آکله خنجری وحشی تواند حمزه را پرپر کند حمزه چون از پا درآمد، مصطفی از پا نشست کاش فکری از برای حالتِ خواهر کند جسمِ سالارِ سپه را ساخت پنهان در عبا کاش فکری هم برای زینبِ مضطر کند مُثله شد، اما سرش بر نیزه ی اعدا نرفت کِی تواند خواهر از محمل سخن با سر کند کاش حمزه بود و کس، جرات نمیکرد از نفاق نیّتِ سیلی زدن، بر سوره ی کوثر کند این سخن، حتی شنیدن هم برایش سخت بود بارها میدید احمد را سخن از در کند... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
. قربانیان ما که در حدِّ وفورند هر یک زمینه‌ساز ایام ظهورند خدمتگذارانی که فانی فِی الحسینند آخر همه مهمان شاه عالمینند حقِ بزرگان در حقیقت هم، همین است مأوایشان نزد امیرالمؤمنین است باید به‌ راه این شهیدان خو بگیریم تا قول وصل از ضامن آهو بگیریم آن سیدی که داشت شور حیدری رفت یار وفادار امام و رهبری رفت می‌گفت من خادم به درگاه رضایم خدمتگذار آستان مرتضایم از بس‌که مخلص بود مَحرم با حرم شد وز خدمت شاه خراسان محترم شد مردی که درد و داغِ مظلومان به دل داشت همواره سوز و آهِ محرومان به دل داشت مرد شجاعی که به میدان امتحان داد تا قلب دشمن رفت و قرآن را نشان داد او مرزها را کرد با دل، رهنوردی شد حاصل این استقامت، پایمردی راه سلیمانی به دست او عیان شد فاتح به خرمشهرهای این زمان شد باید که مدح آن شهید خدمت آورد کار جهادی را به متن دولت آورد حقِ ذَوِالقربا عجب جانانه بگذاشت پا جای پای رهبر فرزانه بگذاشت با جان و دل بر خدمت مردم نظر کرد سرتاسر ایرانِ اسلامی گذر کرد شیرِ دلیرِ کشورِ شیران رئیسی پشت و پناه ملت ایران رئیسی اردیبهشت ۱۴۰۳/ماه ذیقعده ✍ .
سالروز نشسته ام بنویسم برای خرمشهر که صرف شد همه عمرم بپای خرمشهر برادرم نه، ز دستم برادران رفتند و هیچ گه نَسرودم، رَثای خرمشهر اگر چه مرثیه ها،ماجرای ما دارد ولی نگفته ام از کربلای خرمشهر نشسته ام بنویسم، ز جنگِ خونین شهر که کُنجِ گَنج نمانَد صدای خرمشهر چه گُلشنی که در آن، شش هزار آلاله شدند در ره قرآن، فدای خرمشهر روایت است که صدها شهیده، جان دادند برای حفظ حریم سَرای خرمشهر عراق بود و ایالاتِ متحد، با او عِیال شهر نشستند، پای خرمشهر رژیمِ بعث و چهل کشورِ حمایتگر بر آن شدند بمانند، جای خرمشهر ولی تمامیِ ایران بسیج شد، یکبار وپس گرفت زدشمن منای خرمشهر دعای روح خدا بود و همّتِ مردم که فتح کرد وطن را خدای خرمشهر هزارها یَلِ میدان، چُنان جهان آرا شدند فاتحِ این، نینوای خرمشهر سقوط شهر دلیل سقوط ایمان نیست چه مؤمنی که نخواهد بقای خرمشهر من از شهادت فهمیده هاست، می فهمم سقوطِ شهر نشد، انتهای خرمشهر رسان به قدس و فلسطین،به شام و سوریّه پیامِ مَرد ترین کشته های خرمشهر أذانِ مسجد جامع، هنوز گلواژه ست رسد ز مأذنه اَش رَبّنای خرمشهر بگو که مأذنه ها را هنوز میسازیم به هر کجا که شود، ماجرای خرمشهر بگو دفاعِ مقدس... مقاومت...اینجاست مدافع حرم است، جای جای خرمشهر فدای زینبیه، عسگریّه، قاضریه هر آنکه هست هماره، فدای خرمشهر میان چاه، نگَردیم در پِیِ یوسف که هست خیمهٔ او مبتلای خرمشهر
. ای رهبرا؛ راهی که داریم از تو داریم روح خدا؛ ما هر چه داریم از تو داریم والله، روح‌الله یعنی مُحیییِ دین پیر جماران است، الحق منجیِ دین بعد از هزار و چهارصد سال از رسالت احیا شد از فریاد تو، قرآن و عترت روح ولایت شد دمیده در دلیران اصلِ امام و امت، افشا شد در ایران از برکتِ آیاتِ مَثنی وَ فُرادا یک مملکت شد، هم‌صدا با تو منادا آری، تو با تکیه به درگاه الهی یک ملتی را ساختی تا عرش راهی روزیکه شد فریادِ تو "ما می‌توانیم" اثبات شد حرفَت به دنیا، می‌توانیم ای کهکشانِ دین، بنازم بر قیامت با سرعتِ نوری خطر کردی، ز نامت بی‌نامِ تو، این انقلاب، اصلاً نمی‌شد این راه و این مکتب مجاب، اصلاً نمی‌شد هان! ای علمدار همیشه زنده‌ی ما با تو بپا شد، ملت رزمنده‌ی ما از زیرِ یوغِ چکمه‌ی فرعونِ دوران آزاد شد این ملت، از چنگال گرگان ایرانِ ما، ایرانِ اسلامی شد آن‌روز شیعه در عالم صاحب نامی شد آن‌روز تنها نخواندی شیعه‌ی اثنی عشر را همراه کردی با خود اَبناءِ بشر را از بس اَدا شد، حقِ مطلب، حقِ مکتب پیوست در عالم ترا، هر قوم و مذهب تنها نه با تو، اهل ایران هم‌صدا شد بیدار از تو یک جهان، با آن ندا شد بیداریِ اسلامی از آن‌جا شد آغاز که حمله‌اَت، بر کاخِ آمریکا شد آغاز سال چِل و دو، جلوه‌ای از نینوا شد پاسخ به سال شصت و یک شد، کربلا شد خورشیدِ حق تابید، تاسوعای دیگر در خاک و خون غلتید، عاشورای دیگر سینه‌زنان خواندند در خون، نامه‌ی سرخ پیراهنِ مشکی شد آنجا، جامه‌ی سرخ اینگونه امت، کشته‌ی راهِ امام است تبعیدِ تو، تازه سرآغاز قیام است آزادگانِ عالم از تو، زنده گشتند صد لشگر از دلدادگان، رزمنده گشتند وقتی شدی از حوزه‌ی علمیه رهدار اسلام را دادی نجات از زیرِ آوار این چارده قرنِ گذشته، امتحان بود دینِ خدا، زندانیِ مستکبران بود از گوشه‌ی زندان، چو سردادی تو فریاد دینِ نبی را کردی از زندان تو آزاد کِی داشتی ابزار جنگی، جز پیامی؟ لبیک بشنیدی ز ملت، هر سلامی اینجا پیامِ عشق، بی‌پاسخ نمانده آری سلامِ عشق، بی‌پاسخ نمانده اینجا هزار و چهارصد سال عقده بشکفت یک خطبه‌ خواندی، صدهزاران غنچه بشکفت اینجا به پایت بوستانی، غنچه واکرد ملت برایت روز رجعت، کوچه واکرد روزیکه برگشتی، به گلزار بهشتت شد بهمنِ پنجاوهفت، اردیبهشتت روزیکه در خاکت، تنَت، ای بت شکن رفت چندین کفن از تو، به یادِ بی‌کفن رفت اینجا سه‌روز از جسم تو تکریم کردند چه دسته‌گلهایی به تو تقدیم کردند اینجا تنت شد با قیامی خاص، تشییع شد پیکرت با احترامی خاص، تشییع خون جای اشک از دیده افشاندند، مردم چندین نمازِ میلیونی خواندند، مردم اینجا برایت خِیل امت، جان و تن داد ایران به پایت صدهزاران، بی‌کفن داد هر مادری اینجا به پایت، گل پسر ریخت در جنگِ تحمیلی به عشقت، جان و سر ریخت اینجا کسی، در حفرِ گودالت نینداخت تیغ و سنان، بر قامتِ دالت نینداخت اینجا تنت، زیر سم مرکب نرفته بعد از تو در بازارها، زینب نرفته اینجا کسی خلخال از پایی نبرده سجاده از پایت، به رسوایی نبرده از خانواده معجری، غارت نکردند انگشت با انگشتری، غارت نکردند امروز هم، بر پای رهبر، گل بریزیم از طفل تا سردارِ لشکر، گل بریزیم امروز ایران، در رهِ والای خدمت کرده رئیس جمهور تقدیمِ ولایت امروز یکدل، یکصدا، با شور و وحدت هستیم با این استقامت، تا شهادت امروز راه قدس، نزدیک است نزدیک فریاد ما از قدس، تبریک است تبریک امروز پای هر ابَر قدرت، شکستیم در انتظار یوسف زهرا نشستیم ✍ .
✔️نزول آیه زکات، آیه تطهیر و سوره هل اتا شکرِ خدا که حافظِ دینِ خدا، خداست مامورِ حفظِ عترتِ و دین، ختمُ الانبیاست بالاترین دلیل به آیات، هَل اَتاست وقتی کسی، علیهِ خدا اِدعا کند اینجا نبی، به یاریِ عترت، دعا کند با اهلبیتِ خویش، پیمبر خطاب کرد همره، دو سبط و فاطمه و بوتراب کرد شرمنده از تجمّعشان آفتاب کرد گفت ای خدا، اَهالیِ من، زینتِ منند این جمع، اهلبیتِ من و عترتِ منند یارب بحقِ فاطمه رحمت بما ببار این جمع را ز رجس و پلیدی جدا بِدار ما را مطهر از همه آفات،،، برشمار در دَم رساند آیه ی تطهیر، جبرئیل میگفت با ملائکه تکبیر، جبرئیل با صدهزار شکر و دوصد ذکرِ کردگار راهی شدند با همه ی، هیبت و وقار بهرِ مباهله بسوی نقطه ی قرار تا صف زدند آل نبی گِرد هم، چو کوه حیران شدند جمعِ نصارا از این شکوه دیدند چونکه آل نبی را، خدا صفات نَجرانیان ز گفته پشیمان شدند و مات گفتند جملگی که نباشد رهِ نجات اِلّا به سر نهادنِ حکم محمدی این است دینِ حق و همین، راه سرمدی وقتی رسول، حجتِ حق را بیاورد... اولاد را به همرهِ زهرا بیاورد... همراهِ آل فاطمه، مولا بیاورد... دیگر توانِ هیچکسی قد نمیدهد حق را خدا به غیر محمد نمیدهد نورِ جلیست، آیه ی نابِ مباهله شرحِ ولیست، آیه ی نابِ مباهله مدحِ علیست، آیه ی نابِ مباهله در ظاهرش، اگر چه بنام پیمبر است شانِ نزولِ آن بخدا، وصفِ حیدر است آری، علیست وجهِ خدا، مایه ی خدا نور خدا، تمامیِ سرمایه ی خدا توحید را نشانِ خدا، آیه ی خدا شاهی که بر گدا برکات آورَد، علیست آنکه رکوع را به زکات آورَد، علیست وقتی خدا به حیدر عطا،،، ذوالفقار کرد اِبقای دین، به حیدرِ دُل دُل سوار کرد در راهِ دین، علی همه هستی نثار کرد تنها اُحد نشاند، نَود زخم بر تنش بدر و حنین ها سببِ بغضِ دشمنش حیدر شناس کیست، بجز یارِ مرتضی زهرا پیِ تلافیِ ایثارِ مرتضی آمد به کوچه و شد علمدارِ مرتضی آنجا که هیچکس به علی اعتنا نکرد زهرا، علیِ خانه نشین را رها نکرد در کوچه ها ز فاطمه، حرمت شکسته شد پهلوی او به راهِ ولایت شکسته شد در بیتِ وحی، غنچه ی عصمت شکسته شد پس پاسدارِ میر و علم، کیست؟ فاطمه اصلِ مدافعینِ حرم، کیست؟ فاطمه حقِ علی، به یاریِ زهرا اَدا شود باید به راهِ فاطمه، جانها فدا شود تا راضی از تمامیِ عالم، خدا شود زهرا شناس کیست؟ حسین است و زینب است کرب و بلا شناسیِ ما، اصلِ مطلب است کرب و بلا، که مکتبِ زهرا شناسی است گودالِ قتلگاه، تولّا شناسی است رفتارِ شام و کوفه، تبرّا شناسی است در قتلگه، امام که مهمان نمیشود! بر نیزه رأسِ قاریِ قرآن نمیشود! مظلوم را، به نیزه ی صیاد میزنند؟ زنجیر را، به گردنِ سجاد میزنند؟ آخر، سرِ سه ساله مگر داد میزنند؟ ویرانه را، رقیه که آباد میکند... نامِ علی، به ماذنه ها داد میکند شاعر: .
. قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری می‌برند زینب کبراست که با این حقیری می‌برند؟! او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است با چه اوضاعی بزرگان را اسیری می‌برند؟! شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند باز از گودال، با وضعِ خطیری می‌برند ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه نور را با نار، بی یار و مجیری می‌برند خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی دستهای بسته را با بد سفیری می‌برند شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا بد دهانی می‌کنند و بد مسیری می‌برند جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری می‌برند روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء با لباس پاره چون طفلِ صغیری می‌برند از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا عده ای مظلومه را، جمع کثیری می‌برند حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است بی سر و پاها، سری را با دلیری می‌برند! با کلام الله بازی می‌کنند و سرخوشند رَاس ها را مست ها با دلپذیری می‌برند ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب با ستم دارند جمع بچه شیری می‌برند گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی آل عصمت را به دستور امیری می‌برند دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند کوفیان، این جمع را با سر بزیری می‌برند عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند آل زهرا را ببین از چه مسیری می‌برند ✍ .
. یا ثارَالله وَبنَ ثارِه ای پیکرِ پاره پاره ای کشته‌ی بی‌سرِمن، ای بی‌کفن حسین‌من، حسین‌من، حسین‌من ای یادگار مادرم آیا تویی برادرم تاجِ سرم، ای امامِ پاره بدن حسین‌من، حسین‌من، حسین‌من جای سالم نمانده بر این گلوی خورده خنجر بر این حنجر، مانده جای پای دشمن حسین‌من، حسین‌من، حسین‌من تیر ۱۴۰۳/محرم ۱۴۴۶ .👇
. ص هنوز ای پدرجان تنت بر زمین است میان سقیفه سخن اینچنین است که از قومِ ما رهبرِ مسلمین است نه از خانه ی وحی رهبر گزینیم که خود، جانشینِ پیمبر گزینیم ببین چیست، بعد از تو مزد رسالت ز خودکامگان منحرف شد خلافت رها شد ولایت، رها شد امامت ز خط نفاق اینچنین شیطنت شد بجای عدالت، عیان سلطنت شد پس از تو ز عصمت نمانده نشانی ز قرآن و عترت نمانده نشانی ز احکامِ دینت نمانده نشانی به دلهای امت نمانده ترحم به لبهای زهرا نمانده تبسم نه در غم، خدا را توکل نمایند نه فرمانِ ما را تحمل نمایند به تخریب و آتش توسل نمایند ببین چادر خاکی اَم را پدرجان نگاهی، دلِ شاکی اَم را پدرجان فراق تو از سینه آتش فشانده غمی سخت بر جانِ زهرا نشانده علی را به خانه نشینی کشانده چه داغِ عظیمی به زهرا رسیده چه ارثِ غریبی به مولا رسیده نه تنها به کوچه بمن راه بستند که حرمت ز ناموس حیدر شکستند همه عهد و پیمان پس از تو گسستند در خانه‌ی تو به آتش کشیدید به رخسار زهرای تو خش کشیدند فدک را ز دستانِ زهرا ربودند رهِ دشمنی را به سیلی گشودند هجومِ بدی بر حریمت نمودند ز روی تنِ خسته ام رد شدند و تماشاچیان نیز مرتد شدند و نه مانده سلامت دگر روی زهرا نه دنده، نه سینه، نه پهلوی زهرا نه در عافیت مانده بازوی زهرا چگویم که بارم زمین ماند بابا که ثلثی ز نسلم چنین ماند بابا ترا خواندم آندم به قلب غمینی علی را بخواندم به صوت حزینی زدم ناله از درد، فضه خذینی بیا محسنم را ز مسمار کشتند ترا گوئی آنان، دگر بار کشتند زدم دست و پا من اگر زیر این در حسینم زنَد دست و پا زیر خنجر ز سمِ ستوران شود لِه مکرر سرِ او به نیزه، سوی شام عازم اسیری رود زینبم بی محارم ‌.
تنها نه اینکه زهر جفا قاتل من است آری هزار درد و بلا قاتل من است غربت تمام عمر، مرا در سکوت برد بی یار بودنم بخدا قاتل من است از یک سپاه، یک نفری هم بجا نماند این بی کسی، به روزِ بلا قاتل من است دشمن همه خواصِ سپاهِ مرا خرید جهلِ خواص در همه جا قاتل من است از بی بصیرتی، به دلم نیش میزدند کج فهمیِ سرانِ سِپا قاتل من است تنها نه خنجری که به رانم فرو نشست زخم زبان، عیان و خفا قاتل من است حتی خودی ترین قُرَبا طعنه اَم زدند الفاظِ زشتی از صلحا قاتل من است با اینهمه، گذشتم از این قومِ بی خِرد در اصل داغِ مادرِ ما قاتل من است عمریست مانده صحنه ی سیلی به چشمِ من آنچه ز کوچه مانده مرا قاتل من است با کس نگفتم از دو طرف ضربه خورده است دیوارِ سخت و دستِ جفا قاتل من است آن گوشوارِ پاره غرورِ مرا شکست دستی که خورد ضربه ی پا قاتل من است چون با هجوم، پهلوی مادر شکسته شد فضه بیای خیرُ نسا قاتل من است فریادهای بانوی پهلو شکسته، در... مسجد میانِ قوم دغا قاتل من است کِی انقلابِ مادرمان بی نتیجه ماند صدیقه چون نشست ز پا قاتل من است مادر بپای غربتِ مولا شهیده شد پرواز مادرِ شهدا قاتل من است ✍ ‌.
درونِ سینه اَم، از داغ مادر بسکه غوغا بود دل آشوبم از غصه، پیِ دیدارِ زهرا بود زبانم روزهای آخرم میگفت یازهرا دلم پیوسته یاد روزهای سخت مولا بود نمی شد باورم، که مادرم در کوچه سیلی خورد حقیقت داشت واللهِ که زیر دست اعدا بود ز کوچه تا به مسجد را، خمیده مادرم طی کرد خدا را شکر، آقایم حسن آنروز آنجا بود به روی پوشیه پوشاند مادر، چادرِ خاکی چرا که جای دستِ دشمنش از دور پیدا بود چه شبها خواستم، رویم شبیهِ مادرم گردد چه شبها خونِ دل جاری ز دیده، زین تمنا بود مرا امروز زهر کین کبودم کرد، چون مادر به سرعت چهره اَم تغییر کرد، از بس خطر زا بود عبا بر سر کشیدم، تا نبیند هیچکس رویم که از رنگ پریده، چهره ام را مرگ پیدا بود قدمهایم به سختی، نیمه جان میرفت تا حجره اجل تا خانه چندین بار با این درد همپا بود زمین افتادنم هم شد، شبیهِ مادرم زهرا به زانویم دگر قوت نبود، این قامتم تا بود درونِ حجره افتادم زمین، گودال را دیدم که زیرِ نیزه ها جدم، در آن گودال تنها بود عطش آتش بجانم زد، درونم تا جگر می‌سوخت چنان جدّ غریبم تشنه جان دادم، چه زیبا بود ✍ ‌