#مناجات_انتظار
#گریز_به_کلیسا
بابای شیعه در دل صحرا چه می کنی
عمری بدون منزل و مأوا چه میکنی
هستی کجای مجلس ما، شاه بی کسم
در بین جمع؛ هستی و تنها چه می کنی
گفتی که با مریضی ما می شوی مریض
اصلاً بگو برای مداوا چه میکنی
داری برای درد همه، درد می کشی
با این همه مصائب دنیا چه میکنی
حالا که عمه راهی شام بلا شده
در لحظه ی جسارت اعداء چه می کنی
یک سر بزن به صومعه از جدّ خود بپرس
نور خدا میان کلیسا چه می کنی
یک شب تنور رفتی و یک شب سر درخت
دست کشیش صومعه حالا چه می کنی
با گریه، راهب از سر جدّت سوال کرد
در بین خارها، گل زهرا چه می کنی
ای سروری که زینت دوش پیمبری
بر روی نیزه، ماه دل آرا چه می کنی
سخت است دیدن سر همسر، به روی نی
پیش رباب و نجمه و لیلا چه می کنی
با مُشک،کهنه زخم تو را شسته ام ولی
با زخم های تازه ی فردا چه می کنی
در کوچه ی یهودی و باران سنگ شام
در وقت کینه بر سر نی ها چه می کنی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_زمان
#مناجات
#ورود_به_شام
#مناجات_انتظار
دلم گرفته پدرجان بیا دگر مهدی(آقا)
ببین شکستن ِ دل ها شده هنر مهدی
پُر است مدّعی و معرفت شده نایاب
شده دعای همین قوم بی اثر مهدی
به ظاهر از تو بخوانند و باطناً یک عمر
زدند بر دل هر نوکرت شرر مهدی
تو را چگونه بخواهد دلی که جای تو
شده ست طالب یک مشت سیم و زر مهدی
چقدر طعنه شنیدیم از همین مردم
شدیم در وسط کینه بی سپر مهدی
بیا و عزّت ما باش بین این مردم
شب فراق رخت را نما سحر مهدی
بیا دگر که شوی با جمال زهراییت
در آسمان دل شیعیان قمر مهدی
غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است
گذشت جمعه و از تو نشد خبر مهدی
نیامدی که شوی مرهم دل زینب
که شد ز داغ، روی داغ خون جگر مهدی
بیا و باش تو در کوچه های شهر شام
امان عمّه ز خاکستر ِ گذر مهدی
بیا سری به خرابه بزن که یک دختر
کنار رأس پدر گشته محتضر مهدی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#مناجات_ورود_به_شهر_شام3
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
التماست می کنم بابای مظلومم بیا
شیعه غرق غم شده ،ای منجی عالم بیا
کار ما خورده گره با دردهای بی کسی
کی به داد نوکران بی کس خود می رسی
عیدها یک یک گذشت و خنده بر ما شد حرام
حق بده عیدی ندارد شیعه، بی تو ای امام
کی به پایان می رسد دوری تو صاحب زمان
جان زهرا مادرت از دیده ها پنهان نمان
یا معزّالمؤمنین ای آخرین صاحب لوا
ای مه زهرا ز پشت ابرها بیرون بیا
منتقم، بنگر میان غربت ِ شام بلا
بین بازار است عمّه بین مشتی بی حیا
منتقم ،بنگر میان محنت ِ بزم شراب
خون لبهای حسین و اشک چشمان رباب
روبه روی دیدگان زینب ِ قامت کمان
می خورد لعل ِنخورده آب، چوب خیزران
ای برای شیعیان تنها امیر و مقتدا
الامان و الامان یابن الحسن آقا بیا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#مناجات_ورود_به_شهر_شام2
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دلم گرفته پدرجان بیا دگر مهدی(آقا)
ببین شکستن ِ دل ها شده هنر مهدی
پُر است مدّعی و معرفت شده نایاب
شده دعای همین قوم بی اثر مهدی
به ظاهر از تو بخوانند و باطناً یک عمر
زدند بر دل هر نوکرت شرر مهدی
تو را چگونه بخواهد دلی که جای تو
شده ست طالب یک مشت سیم و زر مهدی
چقدر طعنه شنیدیم از همین مردم
شدیم در وسط کینه بی سپر مهدی
بیا و عزّت ما باش بین این مردم
شب فراق رخت را نما سحر مهدی
بیا دگر که شوی با جمال زهراییت
در آسمان دل شیعیان قمر مهدی
غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است
گذشت جمعه و از تو نشد خبر مهدی
نیامدی که شوی مرهم دل زینب
که شد ز داغ، روی داغ خون جگر مهدی
بیا و باش تو در کوچه های شهر شام
امان عمّه ز خاکستر ِ گذر مهدی
بیا سری به خرابه بزن که یک دختر
کنار رأس پدر گشته محتضر مهدی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#مناجات_ورود_به_شهر_شام1
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
کی می رسد زمان غمت انتها شود
شیعه ز درد غیبت رویت رها شود
بنگر میان قلب مُحِبّین ِ آل تو
هر جمعه از فراق تو برپا عزا شود
بر درد دوری تو طبیبی نخواستیم
این درد ِلاعلاج به دیدن دوا شود
کی می شودکه کوری آل سعود ِپست
بر تو نماز جمعه ی ما اقتدا شود
آباد کی کنی تو بقیع و به امر تو
صحنی برای مادرت اول بنا شود
از خاک در بیاوری آن دو پلید را
پرونده ی جنایت آن کوچه وا شود
آتش زنی جنازه ی آن دونفر که این
تسکین آه و ناله ی (مهدی بیا) شود
آقا بیا بگو به چه جرمی کنار آب
رأس امام تشنه ای از تن جدا شود
کهنه لباس او برود غارت و تنش
در زیر نعل تازه ی دشمن رها شود
ناموس او رود به اسیری و رأس او
تا شام همدم سر سرنیزه ها شود
آقا ببین که جدّ تو مهمان شام شد
دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود
وای از دمی که عمه ی قامت کمان تو
با اشک و ناله وارد شام بلا شود
با رقص و تار و هلهله آیند در رهش
بر مرگ خود ز شدت غُصّه رضا شود
وای از گذر ز کوی یهودیّ شهر شام
رأس همه شکسته ی سنگ جفا شود
(بزم شراب وچوب یزید و لب حسین)
قدّش به زیر بار غم و درد تا شود
اذنی بده که نوکر تو روز اربعین
پای پیاده راهی کرب وبلا شود
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#امام_زمان
#مناجات
#ورود_به_شام
#مناجات_انتظار
دلم گرفته پدرجان بیا دگر مهدی(آقا)
ببین شکستن ِ دل ها شده هنر مهدی
پُر است مدّعی و معرفت شده نایاب
شده دعای همین قوم بی اثر مهدی
به ظاهر از تو بخوانند و باطناً یک عمر
زدند بر دل هر نوکرت شرر مهدی
تو را چگونه بخواهد دلی که جای تو
شده ست طالب یک مشت سیم و زر مهدی
چقدر طعنه شنیدیم از همین مردم
شدیم در وسط کینه بی سپر مهدی
بیا و عزّت ما باش بین این مردم
شب فراق رخت را نما سحر مهدی
بیا دگر که شوی با جمال زهراییت
در آسمان دل شیعیان قمر مهدی
غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است
گذشت جمعه و از تو نشد خبر مهدی
نیامدی که شوی مرهم دل زینب
که شد ز داغ، روی داغ خون جگر مهدی
بیا و باش تو در کوچه های شهر شام
امان عمّه ز خاکستر ِ گذر مهدی
بیا سری به خرابه بزن که یک دختر
کنار رأس پدر گشته محتضر مهدی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_زمان
#مناجات
#ورود_به_شام
#مناجات_انتظار
دلم گرفته پدرجان بیا دگر مهدی(آقا)
ببین شکستن ِ دل ها شده هنر مهدی
پُر است مدّعی و معرفت شده نایاب
شده دعای همین قوم بی اثر مهدی
به ظاهر از تو بخوانند و باطناً یک عمر
زدند بر دل هر نوکرت شرر مهدی
تو را چگونه بخواهد دلی که جای تو
شده ست طالب یک مشت سیم و زر مهدی
چقدر طعنه شنیدیم از همین مردم
شدیم در وسط کینه بی سپر مهدی
بیا و عزّت ما باش بین این مردم
شب فراق رخت را نما سحر مهدی
بیا دگر که شوی با جمال زهراییت
در آسمان دل شیعیان قمر مهدی
غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است
گذشت جمعه و از تو نشد خبر مهدی
نیامدی که شوی مرهم دل زینب
که شد ز داغ، روی داغ خون جگر مهدی
بیا و باش تو در کوچه های شهر شام
امان عمّه ز خاکستر ِ گذر مهدی
بیا سری به خرابه بزن که یک دختر
کنار رأس پدر گشته محتضر مهدی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#مناجات_مهدوی_فاطمی3
#فاطمیه
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
باز هم روضه گرفتی در کجا یابن الحسن
در مدینه یا نجف یا کربلا یابن الحسن
باز شاید در خیال انتقام مادری
بر ظهورت می کنی دائم دعا یابن الحسن
در سکوت خیمه ات تنها صدای آه توست
نیست در دور وبرت یک آشنا یابن الحسن
رسم هر بزم عزا این است که در پیش در
خیر ِمقدم گو شود صاحب عزا یابن الحسن
پس کجای روضه ی ما بی قرار مادری
تا پیام تسلیت گویم تو را یابن الحسن
دق نکردم من اگر در این عزا شرمنده ام
کی شود این روضه ها حقّش ادا یابن الحسن
با چه جرمی روبروی چشمگریان حسن
شد به روی مادرت سیلی روا یابن الحسن؟
مادرت را بین کوچه از سرکینه زدند
روبروی همسرش چل بی حیا یابن الحسن
کوچه آغاز جسارت در زمین نینواست
شد دوشنبه مطلع کرب و بلا یابن الحسن
شد تأسّی بر جفای کوچه و درکربلا
شد به جدّ بی کَسَت صدها جفا یابن الحسن
زد یکی او را به نیزه دیگری با خنجرش
پیرمردی آمد و زد با عصا یابن الحسن
روبروی عمه ی مظلومه ات رأس حسين
شد جدا و رفت روی نیزه ها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
#ویژه_مادحین
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مناجات_مهدوی_فاطمی3
#فاطمیه
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
باز هم روضه گرفتی در کجا یابن الحسن
در مدینه یا نجف یا کربلا یابن الحسن
باز شاید در خیال انتقام مادری
بر ظهورت می کنی دائم دعا یابن الحسن
در سکوت خیمه ات تنها صدای آه توست
نیست در دور وبرت یک آشنا یابن الحسن
رسم هر بزم عزا این است که در پیش در
خیر ِمقدم گو شود صاحب عزا یابن الحسن
پس کجای روضه ی ما بی قرار مادری
تا پیام تسلیت گویم تو را یابن الحسن
دق نکردم من اگر در این عزا شرمنده ام
کی شود این روضه ها حقّش ادا یابن الحسن
با چه جرمی روبروی چشمگریان حسن
شد به روی مادرت سیلی روا یابن الحسن؟
مادرت را بین کوچه از سرکینه زدند
روبروی همسرش چل بی حیا یابن الحسن
کوچه آغاز جسارت در زمین نینواست
شد دوشنبه مطلع کرب و بلا یابن الحسن
شد تأسّی بر جفای کوچه و درکربلا
شد به جدّ بی کَسَت صدها جفا یابن الحسن
زد یکی او را به نیزه دیگری با خنجرش
پیرمردی آمد و زد با عصا یابن الحسن
روبروی عمه ی مظلومه ات رأس حسين
شد جدا و رفت روی نیزه ها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ورود حضرت مسلم علیه السلام به کوفه
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
مولای ما که اشک نگاهت مداوم است
بر قلب تو همیشه غم ِشیعه حاکم است
بنگر که ما اسیر هزاران بلا شدیم
بهر نجات شیعه ظهور تو لازم است
پایان بده به غیبت خود صاحب الزّمان
دیگر بیا که غیبت تو، درد دایم است
داری به تن، لباس عزا ای غریب عصر
در سینه ی تو داغ شرربار مسلم است
داری برای غربت او گریه می کنی
او بی پناه در وسط قوم ظالم است
نامه نوشته کوفی ملعون ولی کنون
تنها به فکر رأس حسین و غنائم است
نامه نوشته کوفی و با اهل خود حسین
سمت دیار مردم بد عهد،عازم است
حالا به روی بام به وقت شهادتش
از نامه ی نوشته به ارباب ، نادم است
گردد به روی بام، سر از پیکرش جدا
زیرا برای عشق ِبه ارباب، مجرم است
صدشکر،دخترش سر او را ندیده است
ناموس او احاطه میان ِ محارم است
انگشترش نرفته به غارت به وقت مرگ
رأسش بریده شد ولی انگشت سالم است
✍عبدالمحسن
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
با موضوع #روز_عرفه
و حرکت کاروان به سمت کربلا
#مناجات_انتظار #یوم_الترویه
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دیده روشن شده از نور دعای عرفه
دل من پر زده در اوج هوای عرفه
باز هم یوسف زهرا نشده قسمت من
دیدنت کرب وبلا بین دعای عرفه
حال، من آمده ام تا که بجویم ز تو روی
گوئیا در طلب توست گدای عرفه
آمدم عرش نه با پای خودم، از سرِ لطف
سوی خود خوانده مرا باز خدای عرفه
نوکر روسیه ام بار گناه آوردم
تا کنی پاک مرا بین صفای عرفه
تو ببخشای مرا گرچه نمکدان شکنم
من نمک خورده ام از خوان عطای عرفه
قبل رفتن به منا،مشعر و کوی عرفات
تو مُسَلّم بروی کرب وبلای عرفه
باز جدّت بشود ذاکر و تو مستمعش
بشنوی از لب او سوز صدای عرفه
داری از غربت او در دل خود شور ونوا
کاروانش شده راهی به سوی کرب وبلا
در میان کاروانش هست زینب خواهرش
هم رقیه آن سه ساله نازدانه دخترش
با خودش برداشته گل های باغش را تمام
اکبر و عباس و قاسم هست بین لشکرش
می شود سی روز دیگر،باغ گل هایش خزان
می شود در راه ِ او گل ها تماماً پرپرش
وای از آن دم که رسد بر سینه اش داغ جوان
روبه روی او شود صدپاره جسم اکبرش
می زند بوسه به دستان جدای حامی اش
می کشد تیر از درون دیده ی آب آورش
بر روی دستان او سیراب گردد ناگهان
با سه شعبه، حنجر خشک علی اصغرش
وای از آن دم که زند زینب کنار خیمه گاه
بوسه ای بر حنجر او در وداع آخرش
می رود زینب به روی تل ولی بیند که
شمر
رفته با چکمه ز کینه روی جسم اطهرش
می زند بر سینه و سر، می شود بر روی تل
محتضر از دیدن خنجر به روی حنجرش
بی کفن گردد رها در بینمقتل جسم او
می رود تا شام و کوفه روی سرنیزه سرش
روبه روی دخترش ده مرکب ده بی حیا
می رسد با نعل تازه بر ضریح پیکرش
می شود دعوا سر عمامه و پیراهنش
زیر تیر و نیزه وسنگ وعصا مدفون تنش
#امام_زمان
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#مناجات_انتظار
#گریز_به_کلیسا
بابای شیعه در دل صحرا چه می کنی
عمری بدون منزل و مأوا چه میکنی
هستی کجای مجلس ما، شاه بی کسم
در بین جمع؛ هستی و تنها چه می کنی
گفتی که با مریضی ما می شوی مریض
اصلاً بگو برای مداوا چه میکنی
داری برای درد همه، درد می کشی
با این همه مصائب دنیا چه میکنی
حالا که عمه راهی شام بلا شده
در لحظه ی جسارت اعداء چه می کنی
یک سر بزن به صومعه از جدّ خود بپرس
نور خدا میان کلیسا چه می کنی
یک شب تنور رفتی و یک شب سر درخت
دست کشیش صومعه حالا چه می کنی
با گریه، راهب از سر جدّت سوال کرد
در بین خارها، گل زهرا چه می کنی
ای سروری که زینت دوش پیمبری
بر روی نیزه، ماه دل آرا چه می کنی
سخت است دیدن سر همسر، به روی نی
پیش رباب و نجمه و لیلا چه می کنی
با مُشک،کهنه زخم تو را شسته ام ولی
با زخم های تازه ی فردا چه می کنی
در کوچه ی یهودی و باران سنگ شام
در وقت کینه بر سر نی ها چه می کنی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها