eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
425 فایل
کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ #کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا تو را چون حیدر کرار بردند در پیش چشم بچه های زار بردند تو آن همه شاگرد داری پس کجایند! آقا چه شد آن شب تو را بی یار بردند؟ این اولین باری نبود این طور رفتید آقا شما را این چنین بسیار بردند وقتی شما فرزند ابراهیم هستی قطعاً شما را از میان نار بردند آن شب میان کوچه ها با گریه گفتی که عمه جان را هم سرِ بازار بردند یاد رقیه کردی آن جا که شما را پای برهنه از میان خار بردند این ظاهرِ درهم خودش می گوید آقا حتماً شما را از سر اجبار بردند سخت است اما آخرش تابوتتان را آقا هزاران شیعه در انظار بردند .
. بگو حسین بگو که هرکسی لایق نوکری نیست بگوحسین بگو تااین نفس اون نفس آخری نیست بگو حسین بگو حسین بگو حسین بگو که زندگی بسته به یه نفسه بگو حسین بگو که دنیا برای ما یه قفسه بگو حسین بگو حسین اگه میخوای که امام حسن بخردت بگو حسین اگه میخوای که بازم حرم ببردت بگو حسین شبیه راز و نیازه نوکری عین نمازه همه درا بشه بسته خونه عشقه که بازه بگوحرم بخدا دوری ازت برام دیگه بسه بگو حرم بخدا عاشق تو برات دلواپسه بگو حرم بگو حرم بخدا افتادم از غم از خواب و خوراک بگو حرم شده شبا رفیقم فقط یه ذره خاک بگوحرم هروله کن وامیشه راه حرم یه کم حوصله کن هروله کن خودتو جاتوشلوغی قافله کن هروله کن می بینی گریه کناتو چیزی نمی گیره جاتو کاشکی دوباره ببینم غروب کرببلا تو * چه خبره یکی به ما بگه کربلا چه خبره چه خبره خوش بحال اونیکه الان دم دره چه خبرهس کرببلا هوش و حواسی برام نمونده بخدا کرببلا راضیه این سینه زن فقط به یه نگا یه حرمه که همه آرزوی منو مادرمه یه حرمه دلیل گریه این چشای ترمه شبیه خواب و خیاله که دورم از تو یه ساله مارو ببر تورومی دم آقا قسم به سه ساله
کربلایی محسن محمدی‌پناه10)shor-moharam1403-shab1-14030416.mp3
زمان: حجم: 12.42M
🔘 «کار همه رو راه انداختی کار منو هم راه بنداز» 🎤 کربلایی محسن محمدی‌پناه 🗓 شنبه ۱۶ تیرماه ۱۴۰۳ علیه_السلام کار همه رو راه انداختی کار منم راه بنداز به منم یه نگاه بنداز من ته چاه گیر افتادم یه طنابی تو چاه بنداز یا نور فی ظلمات کشتی نجات من نوکرتم همونکه می میره برات یا نور فی ظلمات ای آب حیات کاش کرببلا بودم و می مردم بجات بدون عشقت همه چی باطله اینکه منم خریدی کار دله جوری میگم گوش همه بشنوه کار فقط دست ابوفاضله ___ دل همه رو آروم کردی دل منو هم آروم کن با عابست هم سوم کن می بینی بلا تکلیفم تکلیفمو معلوم کن میشه منم بخری گوشه نظری روی سرمن بکش یه دست پدری مثل روزای قدیم آقای کریم یه کاری بکن برای این حال وخیم منو به دوری نده عادتم یه شب قدم بزار تو خلوتم مریض عشقتم امام حسین میشه یبار بیای عیادتم شاعر
. نه که روضه هات،خود سامرات، گریه داره غم تو نگات ، بارون چشات، گریه داره خشکی لبات ، لرزش صدات، گریه داره کاری کرده بابدنت زهر آقا که داره می لرزه دست و پات داره دونه دونه می ریزه بروی گونه بارون این اشکات بمیرم که کنار مهدی سینه خسته ت به خس خس افتاده داره می بینه پسرت که می لرزه ظرف آب بروی دستات توی غم و بی قراری خوبه یه پسر که داری دم آخری روی پاش داری سرتو می زاری مظلوم امام عسگری مسموم امام عسگری ...... نه که نوکرت،دل مادرت، روضه خونه بالای سرت،گل مضطرت، روضه خونه دم آخرت،چشای ترت، روضه خونه درگلستان سامرا یاد غنچه های خرابه می افتاد طعم زندان دلیل این شد که یاد زندان کوفه می افتاد بالب خشک و داغ عطشانش یادسو سوی اختران می کرد ظرف آب و صدای دندانش یاد اون چوب خیزران می کرد چشای ترش می سوزه داره جیگرش می سوزه تاکه نفسش می گیره دل پسرش می سوزه مظلوم امام عسگری مسموم امام عسگری ...... دم آخره که می خواد بره غم نداره نه تو فکر خلخال دختره  غم نداره نه توفکر معجر خواهره غم نداره بمیرم واسه اون امامی که نیزه ای  روی حنجرش می خورد دست سنگین زجرو خولی به صورت ناز دخترش می خورد توی اون مجلسی که باچوب خیزران می زدن رو دندونش ظاهرا چوب رولبش اما به قلب مجروح خواهرش می خورد الهی که خواهر اینجور برادرش و نبینه نبینه یکی باچکمه روی سینه می شینه ✍ 👇
کربلایی مجتبی رمضانی 1_13489000548.mp3
زمان: حجم: 12.43M
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی مجتبی رمضانی سال ۱۴۰۲ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ نه که روضه هات،خود سامرات، گریه داره غم تو نگات ، بارون چشات، گریه داره خشکی لبات ، لرزش صدات، گریه داره کاری کرده بابدنت زهر آقا که داره می لرزه دست و پات داره دونه دونه می ریزه بروی گونه بارون این اشکات بمیرم که کنار مهدی سینه خسته ت به خس خس افتاده داره می بینه پسرت که می لرزه ظرف آب بروی دستات توی غم و بی قراری خوبه یه پسر که داری دم آخری روی پاش داری سرتو می زاری مظلوم امام عسگری مسموم امام عسگری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ نه که نوکرت،دل مادرت، روضه خونه بالای سرت،گل مضطرت، روضه خونه دم آخرت،چشای ترت، روضه خونه درگلستان سامرا یاد غنچه های خرابه می افتاد طعم زندان دلیل این شد که یاد زندان کوفه می افتاد بالب خشک و داغ عطشانش یادسو سوی اختران می کرد ظرف آب و صدای دندانش یاد اون چوب خیزران می کرد چشای ترش می سوزه داره جیگرش می سوزه تاکه نفسش می گیره دل پسرش می سوزه مظلوم امام عسگری مسموم امام عسگری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دم آخره که می خواد بره غم نداره نه تو فکر خلخال دختره  غم نداره نه توفکر معجر خواهره غم نداره بمیرم واسه اون امامی که نیزه ای  روی حنجرش می خورد دست سنگین زجرو خولی به صورت ناز دخترش می خورد توی اون مجلسی که باچوب خیزران می زدن رو دندونش ظاهرا چوب رولبش اما به قلب مجروح خواهرش می خورد الهی که خواهر اینجور برادرش و نبینه نبینه یکی باچکمه روی سینه می شینه
. برای بار غمت سوگوار باید شد تمام عمر از این غصه زار باید شد برای خضرشدن در کنارصحن تو با غلام و نوکر تو همجوار باید شد نوشته اند برای زیارت زهرا بسوی مرقد تو رهسپار باید شد برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد برای اینکه امام رضا مرا بخرد ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد ندیدی آخر کاری برادر خود را از این مصیبت تو غصه دار باید شد نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت تو آمدی و همه آمدند دیدن تو بهار شد همه جا با تب رسیدن تو شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود کریمه،پشت امام رضا دویدن تو اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی به تازیانه نیامد برای چیدن تو تو را نبرد کسی بر دهانه بازار فقط فراق شده علت خمیدن تو عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و نیامدند برای اسیر دیدن تو ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد هزار مرتبه جای همه کتک زدنش هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد زمین که خورد سه ساله کنار او عمه به یاد صحنه گودال کربلا افتاد کنار دیده درخون نشسته اش صد بار سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت ✍ .
. همه میگن ام بنینم اما حالا که من دیگه پسر ندارم دست علمدارمنو بریدن فک نکنید که من خبر ندارم خبر آوردن آبروی پسرم رو بردند خبر آوردند که سه شعبه ها به مشکش خوردند خبر اوردند خبرش رو به حرم آوردند پسرم تشنه لب آب افتاد بفدای لب عطشان حسین پسرم غریب و تنها جون داد بفدای لب عطشان حسین ...... چرا رباب اینهمه غصه داره بگید منم‌ شبیه اون ببارم مشک علمدار منو دریدن فک نکنید که من خبر ندارم خبر آوردن پسر رباب و با تیر زدن خبر آوردن که به دست همه زنجیر زدند خبر آوردن که حرم رو یه دل سیر زدند پسرم آب شد از شرم رباب بفدای سر طفلان حسین پسرم آب نخورده لب آب به فدای لب عطشان حسین ...... کوچه به کوچه کاروان و بردند میخوام سر از رو خاکا برندارم جسم علمدارو به خون کشیدن فک نکنید که من خبر ندارم خبر آوردن روسری هارو به غارت بردند خبر اوردن دخترارو به اسارت بردند خبر اوردند گوشواره هارو غنیمت بردند پسرم رو سنگ بارون کردند بفدای صوت قرآن حسین سرم بچه م رو پر از خون کردند بفدای لب عطشان حسین 👇
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برام مقدر كن،توو اين شب احياء كه اربعين امسال،توو زائرا باشم برام مقدر كن،توو اين شب احياء دلم ميخواد پيش،امام رضا باشم براى من غم بنويس؛رزق محرم بنويس زندگى منو خدا؛به زير پرچم بنويس بنويس كه روسفيد شم بنويس منم شهيدشم (الهی العفو،بعلی بعلی بعلی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برام مقدر كن،كه هر شب جمعه توو روضه ى شاهِ،صد پاره تن باشم برام مقدر كن،سال ديگه اين شب توو صحن زيباى،امام حسن باشم به حق اين باورمون؛به حق چشم ترمون روزى ما كن كه بريم؛زيارت مادرمون بنويس كه جون ببازيم حرمش رو ما بسازيم (الهی العفو،بعلی بعلی بعلی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خدا مى دونه كه،افضل الاعماله شباى قدر من،سلام به اربابه اربابِ تنها كه،هنوز توو گوداله هنوز كمک ميخواد،تشنه و بى تابه خدا به حق اكبرش؛به تشنگى اصغرش اين شب قدر ما رو ببخش؛به حق آه خواهرش اون كه كشتى نجاته رمز عفو سيئاته (الهی العفو،بعلی بعلی بعلی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
. کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشک های حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب کربلا آرامگاه لاله های پرپر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه در عوض کرببلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع ✍ .......... و توسل هشتم شوال قربونِ گنبد و بارگاهِ تخریب شدۀ بقیع .. ای آقام آقام .. اصلا باب بود تخریب کردن به آتش کشیدن تو مدینه .. اینجا گنبد و گلدسته ها رو خراب کردن .. آی گریه کنا یه روزی هم تو همین مدینه هیزم جمع کردن آمدن درِ خانۀ زهرا سلام الله علیها .. نانجیب صدا زد وَ اَلَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیدِهِ لَیخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَی مَا فِیه ..(1_2) یا اهالی خانه از خانه خارج می شوند یا خانه را با هر چه در آنست به آتش می کشم .. نانجیب چنان با لگد به در زد .. راوی میگه در افتاد رو مادرِ سادات .. این چهل نفر از رو در رد شدن .. منبع: 1)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۰ 2)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ .
. نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!   خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهرمادر می دهد آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد،دارد دل هوایی می شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود می رسد روزی که بادستان پرمهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود   آخرش من مطمئنم این گره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود   هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ازهمان شب که علی تابوت رابرشانه برد زائر زهرا شدن جزنیمه شبهانشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتادپشت در و دیگر پانشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغانشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد (مهدی نظری) .
. کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشک های حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب کربلا آرامگاه لاله های پرپر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه در عوض کرببلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع ✍ .......... و توسل هشتم شوال قربونِ گنبد و بارگاهِ تخریب شدۀ بقیع .. ای آقام آقام .. اصلا باب بود تخریب کردن به آتش کشیدن تو مدینه .. اینجا گنبد و گلدسته ها رو خراب کردن .. آی گریه کنا یه روزی هم تو همین مدینه هیزم جمع کردن آمدن درِ خانۀ زهرا سلام الله علیها .. نانجیب صدا زد وَ اَلَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیدِهِ لَیخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَی مَا فِیه ..(1_2) یا اهالی خانه از خانه خارج می شوند یا خانه را با هر چه در آنست به آتش می کشم .. نانجیب چنان با لگد به در زد .. راوی میگه در افتاد رو مادرِ سادات .. این چهل نفر از رو در رد شدن .. منبع: 1)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۰ 2)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ .
. نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!   خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهرمادر می دهد آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد،دارد دل هوایی می شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود می رسد روزی که بادستان پرمهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود   آخرش من مطمئنم این گره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود   هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ازهمان شب که علی تابوت رابرشانه برد زائر زهرا شدن جزنیمه شبهانشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتادپشت در و دیگر پانشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغانشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد (مهدی نظری) .