2_144138278101640287.mp3
8.81M
#وفات_حضرت_زینب_س🏴
🎤•| #حاج_رضا_نریمانی|•
یک سال و نیمه که داداش نه یاری و نه یاوری
سخته چقدر جون کندنم این لحظه های آخری
قامت خمیده از غمت مثل غم بی مادری
این درد و دل های منه حرف برادر خواهری
غروب بود و پیش چشمام سرت رو ، زتن میبریدن
غروب بود و پیش چشمام موهای سرت رو کشیدن
غروب بود و پیش چشمام دیدم پیراهن از تنت می دریدن
غروب بود و پر از غم بود غروبی به رنگ عزا
غروب بود و پر از غم بود تو رفتی و آزاد شده آب
غروب بود و پر از غم بود وای از لالایی گفتنای رباب
هذا فراق بینی و بینک .....
یکسال و نیمه که داداش شدم جوون مرگ غمت
میمیرم و زنده میشم با خاطرات ماتمت
من خم شدم تا خم نشه این بیرق و این پرچمت
خوردم زمین صدبار داداش تاکه نیفته علمت
زمین خوردم کجا بودی نمونده برام دیگه بال و پری
زمین خوردم کجا بودی نمونده برام معجر و روسری
زمین خوردم کجا بودی بیا دیدم این دم آخری
کجا رفتی ببینی تا یه دریا توی چشمای خستمه
کجا رفتی ببینی تا هنوز رد شلاق روی دستمه
کجا رفتی ببینی تا فقط کهنه پیراهنت دستمه
هذا فراق بینی و بینک....
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄