eitaa logo
افـ زِد ڪُمیـلღ
1.5هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
205 فایل
"بہ‌نام‌اللّہ" اِف‌زِد‌⇦حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهࢪا‌‌‌‌‹س› ڪمیل⇦شهید‌عباس‌دانشگࢪ‌‌‌‌‌‹مدافع‌حࢪم› -حࢪڪٺ‌جوهࢪه‌اصلۍ‌و‌گناه‌زنجیࢪ‌انسان‌اسٺ✋🏿 ‌‹شهید‌عباس‌دانشگࢪ› ڪپۍ؟!‌حلالت‌ࢪفیق💕 -محفل‌ها https://eitaa.com/mahfel1100 -مۍشنویم https://daigo.ir/secret/1243386803
مشاهده در ایتا
دانلود
افـ زِد ڪُمیـلღ
پروفایلمون عوض شد . گممون نکنیداااا🥲 حالا بگید خوبه ؟😁 همه نظرات مثبتتون رو اعلام کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab01Moharram1394[02].mp3
3.04M
▪︎🕯 بخون روضه‌خون باز که دلتنگِ اشکم...😔 سلام ای هلالِ محرم🖤 @ef_zed_komeyl
سلاام به عاشقان آقاجان مون امام حسین(علیه السلام)✋🏻 گفتم عاشق... عاشق یعنی کسی که معشوقش رو میشناسه دیگه در مورد کربلا و حوادثش چقدر میدونی؟؟ دلت میخواد از روز اولی که امام حسین با خونواده و یاران شون وارد کربلا شدن بدونی چه اتفاق هایی افتاد؟🖤 پس از امروز باهامون همراه باش😉🥀
🥀 سیراب کردن اسب ها و شتر ها
🥀 اقتدای حر به سیدالشهدا
🥀 اتمام حجت با کوفیان...
افـ زِد ڪُمیـلღ
پرسیدم از هلال، چرا قامتت خم است؟ آهى کشید و گفت که : ماه #محرم است
گفتم که چیست ماه ؟ به ناله گفت : ماهى که خلق جمله ی افلاک در غم است
افـ زِد ڪُمیـلღ
گفتم که چیست ماه #محرم؟ به ناله گفت : ماهى که خلق جمله ی افلاک در غم است
گفتم براى که؟ به فغان داد این جواب : ماه عزاى اشرف اولاد آدم است
افـ زِد ڪُمیـلღ
آید به سوى خلق ز یزدان همى پیام نیلى به بر کنید که ماه #محرم است
زهرا سیاه بر سر و ، حیدر زند به سر در این عزا رسول خدا قامتش خم است
افـ زِد ڪُمیـلღ
زهرا سیاه بر سر و ، حیدر زند به سر در این عزا رسول خدا قامتش خم است
در کربلا به چشم بصیرت نظر نما بنگر هنوز زینب و کلثوم در غم است
افـ زِد ڪُمیـلღ
در کربلا به چشم بصیرت نظر نما بنگر هنوز زینب و کلثوم در غم است
گوید سکینه : گشته یتیمى نصیب ما در روزگار درد ، یتیمى مگر کم است؟
شادروان فدایی مازندرانی
بالاخره شب اول محرم رسید...
باورت میشه؟ اینکه یکسال گذشت.. اینکه یک بار دیگه بهت لیاقت عزاداری برای سیدالشهدا(ع) رو دادن
محرم اومد.. اما صاحب عزا نیومد
دیدی وقتی یکی عزیزشو از دست میده همه هواشو دارن یه موقع کسی نمک رو زخمش نپاشه آخه داغ عزیز دیده..
قراره مرهم بشیم براش نه نمکی که تا عمق وجودش رو به درد بیاره💔 حواست باشه
امام حسین مارو کسایی تنها گذاشتن که روزی براش دعوتنامه فرستاده بودن مراقب باش تو مثل کوفیا نشی خب؟🚶🏿‍♂ تسلیت بگیم به صاحب عزا آقا صاحب الزمان(عجل الله) [ آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبتک اباعبدالله الحسین(علیه السلام)]🖤🥀
ارواح در عالم برزخ ✅صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است. 💠اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا می‌گرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم.نوبت به شما هم می رسد... ♨️جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو می‌کردم ای کاش در دنیا یک‌بار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود. اما ...افسوس و صد افسوس! ◼️پارچه‌ای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. 🔷در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو می‌چرخاند. به خاطر علاقه‌ای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد می‌زدم: آهسته‌تر! مدارا کن! اما او بدون کوچک‌ترین توجهی به درخواست‌های مکرر من، به کار خویش مشغول بود. 🔵آن روزها فکر می‌کردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است. ✨با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد.. 🍀چون نماز تمام شد،جنازه‌ام را روی دست‌هایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازه‌ام قرار گرفتم و به واسطه علاقه‌ام به جسد، همراه او حرکت کردم. 💥تشییع کنندگان را می‌شناختم. باطن بسیاری از آن‌ها برایم آشکار شده بود . چند تن از آن‌ها را به صورت میمون می‌دیدم در حالیکه قبلاً فکر می‌کردم آدم‌های خوبی هستند. 🌼 از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامه‌ام را نوازش می‌داد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر ساده‌اش محترم نمی‌شمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا .... 💠تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی می‌کردم. در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود. ❌ دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرف‌هایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک و سود کلان و..می‌کنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش می‌بودید، به آن روزی که ‌دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشت نخواهید داشت @ef_zed_komeyl