eitaa logo
افـ زِد ڪُمیـلღ
1.5هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.1هزار ویدیو
205 فایل
"بہ‌نام‌اللّہ" اِف‌زِد‌⇦حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهࢪا‌‌‌‌‹س› ڪمیل⇦شهید‌عباس‌دانشگࢪ‌‌‌‌‌‹مدافع‌حࢪم› -حࢪڪٺ‌جوهࢪه‌اصلۍ‌و‌گناه‌زنجیࢪ‌انسان‌اسٺ✋🏿 ‌‹شهید‌عباس‌دانشگࢪ› ڪپۍ؟!‌حلالت‌ࢪفیق💕 -محفل‌ها https://eitaa.com/mahfel1100 -مۍشنویم https://daigo.ir/secret/1243386803
مشاهده در ایتا
دانلود
از امشب هزار شب، هر شب هزار روضه علی اصغر، هزار روضه جسم اربا اربای علی اکبر، هزار روضه‌ علقمه و دست بریده و چشم‌های به خون نشسته، هزار روضه‌ استخوان‌های درهم شکسته، هزار بار روضه‌ مادران بی‌فرزند هزار بار روضه‌ «مکن ای صبح طلوع» را بخوانید... ناحیه مقدسه را بیاورید و به صوت حزین بخوانید، بخوانید که روضه روضه‌ی قتل‌گاه است روضه گودال... بعد از جنایت حرمله‌ها در حال همه‌ ما امشب حال دختر علی است، آن هنگام که به حوالی گودی قتل‌گاه رسید..‌ غم‌زده و مصیبت‌دیده دست‌هایش را روی سرش گذاشت و با سوز جگر فریاد زد: آه شمر جلوتر بود... دیر رسیدم من... دیر رسیدم من...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنان غزه، این روزها پا به پای مردان مقاومت دارند میجنگد... تو میگویی کجا؟ با کدام اسلحه و از طریق سنگرهای زمینی یا موشک های هوایی؟ من میگویم، از طریق حفر تونل های عشق و ایمان و صبوری در دل آدم های اطرافشان. زن اگر تسلیم نشود، زن اگر ناشکری و کم صبری نکند، زن اگر در پیچ و تاب ناملایمات های روزگار مدام نشکند و فرونریزد، زن اگر مونس و لطیف و صاحب یک روح قوی باشد، مردان آن خاک همیشه سرشان بلند است وبچه های آن سرزمین همیشه استوارند... نه پر از کمبود و ترس و وادادگی و اضطراب و حتی برای یک امتحان و درس ساده... این مادر فلسطینی را ببینید؛ کارگاه آموزشی عزت‌نفس، شجاعت، امیدواری، توکل، حق‌طلبی و آرامش وسط طوفان را ببینید! چند نفر از ما این‌گونه وسط طوفان حوادث و سختی ها وسط رنج ها استواریم؟ و تمثیل روح سرشار از آرامش مؤمنانه، جلوی چشم فرزندان و دوستان و عزیزانمان هستیم؟ دنبال کدام دوره‌ی پرهزینه‌ی آموزش آرامش و صبر هستید؟ آرامش همینجاست... همین لحن لطیف مادرانه ای که ماهرانه بغض ها و دلتنگی ها را کنار میزند و بی لرزش صدا، موج کلمات آرامش بخش را بر دل فرزندش میریزد... زن... زن فلسطینی این روزها دارد با سلاح صبر میجنگد؛ صبوری در صف کفن پیچ شدن فرزند... صبوری کنار شانه های لرزان مردش... صبوری در زیر آوار خانه‌ای که خشت خشتش را با هزار امید چیده بود... ما هرگز هرگز... هرگز... تسلیم نمی‌شویم! ما بر یهود پیروزیم و ان‌شاءالله برمی‌گردیم!...