✨یڪ جلوه ز نور اهلبیٺ #عباس اسٺ
✨ٺڪبیر سرور اهلبیٺ #عباس اسٺ...
🎩رمان #من_غلام_ادب_عباسم
💞 قسمت ۳۸
مهرماه شده بود..
سید خبر داده بود..که فردا..فاطمه کلاس دارد..
و عباس.. ساعت ٧ صبح..جلو در خانه سید.. در ماشین نشسته بود..
به محض نشستن فاطمه در ماشین.. عباس آینه را تنظیم کرد..که #نگاهش به نگاه فاطمه نیافتد..
ناراحت بود از تصمیمش..
اما حرفی بود.. که زده بوده.. و باید انجامش میداد..
خودش هم تعجب کرده بود..
شاید حکمتی داشت.. که ناخواسته گفته بود..
شاید هم بزرگترین خطا..
شاید هم بالاترین امتحان.. که حیا و جوانمردی اش را بسنجد..
پس #توکل بهترین راه بود..
در این مدت..
غیر احوالپرسی.. کلامی دیگر.. در طول مسیر گفته نمیشد..
عباس..
تمام سعی اش را میکرد.. که #نگاه نکند.. فقط گوش بسپارد.. #گوشش را تیز کند.. نه #چشمش را..
ساعت ٧صبح..
که فاطمه را میرسانید.. بعد به مغازه میرفت.. و در مسیر برگشت.. به دانشکده میرفت.. و فاطمه را.. به خانه میرساند.. و خود.. به خانه بازمیگشت..
این برنامه روزهایی بود.. که فاطمه کلاس داشت..
یک ماهی میگذشت..
کم کم #متانت.. #حجب و حیا.. #پاکدامنی.. و #غرور این بانو.. او را به فکر وا داشته بود..
حالا دیگر مثل قبل..
از حرفش پشیمان نبود.. هر از گاهی..
میخواست موضوعی را.. مطرح کند.. و با او کلامی صحبت کند..
اما رویش را نداشت..
چه بگوید..!! چگونه بگوید..!! به خود نهیب زد.. هشدار داد.. استغفار کرد..
باز هم سکوت کرد.. مثل تمامی این مدت..
❣️خودش هم فهمیده بود.. این بانو.. با بقیه.. برایش فرق داشت..
کم کم امتحانات نیم ترم..
شروع شده بود.. و فاطمه مشغول درس خواندن بود..
مدتی بود..
که فاطمه.. بیشتر از قبل.. معذب شده بود.. دوست نداشت.. دیگر عباس به دنبال او بیاید.. نمیخواست.. سوار ماشینش باشد..
گرچه خیلی عقب تر از دانشکده..
پیاده میشد.. اما رویش را نداشت.. که مدام چشم در چشم.. هم باشند.. و از عباس ندیده بود.. اما دوست نداشت.. دیگر عباس به دنبالش رود..
به خانه نزدیک میشدند..
باید میگفت.. تصمیمش را گرفت.. دلیلی نداشت.. این همه مدت.. مدام با ماشین عباس.. به دانشکده رود..
به خانه سید رسیدند..
عباس ماشین را.. نگهداشت.. فاطمه در ماشین را باز کرد.. که پیاده شود.. #بدون_نگاهی به عباس.. گفت
_ممنون عباس اقا.. لطف کردید.. ببخشید اما از روزهای آینده دیگه.. من خودم میرم.. خواهش میکنم دیگه نیاید.. ببخشید.. شرمنده تون..
در را بست و پیاده شد..
عباس..
ماشین را خاموش کرد.. و ناراحت پیاده شد..در ماشین را بست.. نمیخواست چنین شود..
_اتفاقی افتاده؟!
فاطمه..
خواست به سمت درب خانه رود.. اما ایستاد.. بیشتر رویش را گرفت.. آرامتر گفت
فاطمه _شما خیلی زحمت کشیدین بخدا این مدت.. ولی خواهش میکنم دیگه نیاید..
از سر کوچه.. سید ایوب می امد..
مکالمه عباس و دخترش را می دید.. نزد آنها رفت.. حرف فاطمه را شنید.. لبخندی زد.. عباس با لبخند محجوبی.. به سمت سید رفت..
_سلام سید..مخلصیم
سید پاسخ سلامش را به گرمی داد.. رو به دخترش کرد و گفت
_چی شده باباجان..!
گلبرگ حیا از سر و روی فاطمه.. میبارید.. نگاهی به پدرش کرد..
_سلام اقاجون.. من به عباس اقا گفتم.. که دیگه نیان دنبال من.. خودم میرم.. تو این مدت خیلی زحمت کشیدن.. دیگه بیشتر از این.. تو زحمت نیافتن
سید میدانست اتفاقی نیافتاده..
جز اینکه دخترش.. معذب باشد.. که با #نامحرمی.. مدام خلوت داشته باشد..
نگاهی به عباس انداخت..
💞ادامه دارد...
هدایت شده از دانشگاه حجاب 🇮🇷
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید این زن وحشی مکشفه چطور به یک روحانی حمله ور میشه آن هم در قم!!
بنده خدا نه توهینی کرد نه حتی حرفی زد. فقط از صحنه ای که دوربینهای مداربسته هم ضبط کردن فیلم گرفت تا احتمالا از مسئولین بی خیال اون درمانگاه پیگیری کنه.
مسئولین سه قوه و کلاهشونو بالاتر بذارن. اینم نتیجه بیخیالی هاشون. قانون شکنان روز به روز وقیحتر میشن حتی در شهر مقدس قم و شماها روز به روز بی خیالتروبیغیرت تر
حتی اگر کاری به کارشون نداشته باشیم هم اونها کار دارن.
🚨#راستی،فیلم دوربینهای مداربسته رو کی در اختیار أنترآشغال قرار داده؟❓؟❓؟❓
🚨#خوراک برای شبکهای دشمن😱 #فیلمهای دوربین مداربسته 😳ريیس وحراست،بدونه هیچ ترسی ازقانون ودستگاه قضا😏
خداقوت بعدی به تمام نمایندهایی که از#ترس_رأئ نیاوردن
قانون #حجاب وتصویب نکردن😔
وبازی بین مجلس وکمسیون راه انداختن😞
خدا قوت آقای اژه ای وتمام کسانی که دست مجریان قانون رابسته که هیچ 🚨قانون#قبلی حجاب راچراازبین بردین؟
#اینقدر،شورش درآمده که قانون قبلی حجاب تاقانون جدیداجرانمیشه🥺#چرا❓
اگه این خیانت ونفوذوقانون شکنی علنی وهمراهی بادشمن نیست برای عادی سازی جامعه،پس چیه؟سند2030
دشمن #حجاب رازده که شامل😔
#عفت#حیا#غیرت#پاکدامنی#بنیان خانواده#مادران صالح وسالم آینده#وقتی دخترخانومی فاسدشدمثل میوه ایی درسبدکلیه میوهای داخل سبدرافاسدمیکند،
وقتی دختری باحیاوعفت نباشد❌#مادری به وجودنمیاد.
وتربیت نسلهابه تورناخواسته دست 💚#مادر*❤️است.
🚨#قانون«خدا»نه تنهاحجاب بلکه تمامأاگراجرایی میشدگلستانی بود کشور
#یافاطمه زهرا🥺
#خجالت زده صاحب زمان😰
#شرمنده،شهداوخانوادهاشون😔