eitaa logo
عفاف امین
105 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
174 فایل
به یاد قهرمان عرصه عفافگرایی شهید امین،نوجوان ۱۷ ساله که رفتن به جبهه را به ماندن در کنار دخترخاله فتنه گرش ترجیح داد.در این کانال مطالب کتاب درسنامه عفاف را عرضه می کنیم .هم چنین پیام های کانال های دیگر در موضوع عفافگرایی را فورواد می کنیم. @Esaldorgar
مشاهده در ایتا
دانلود
⁨📌 کنترل چشمت را داری؟ ➖ با چشمی که قراره نعمت های خدا رو ببینه گناه نمی‌کنن... ➖ با چشمی که نگاه به قرآن می‌کنه گناه نمی‌کنن... ➖ با چشمی که به پدر و مادر نگاه می‌کنه گناه نمی‌کنن... ➖ با چشمی که زیارت عاشورا میخونه گناه نمی‌کنن... ⭕️ چشم تو لیاقتش بیش‌تر از این چیزاست که فکر می‌کنی... 📎 ؛ ویژه طرح چهل روزه‌ی برای تعجیل در فرج
🖼 🔆 قربان روی ماهتان، آقاجان! کِی برسد روزی که گناهانمان را قربانی کنیم، پیش پای قدم های شما؟! 🌸 را به تمام مسلمانان جهان به ویژه امام زمان تبریک عرض می‌کنیم. 📎 ✅ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
⁨حاضرم آتش جهنم رو به جان بخرم تا چند تا لایکم کنن! @Efaf_amin Kanoon-amin.ir
عفیف و همراهی با فرشتگان 💠 @efaf_amin 🌐 Kanoon-amin.ir
⁨تاثیر دوستان نابهنجار در افراد @Efaf_amin 🌐 Kanoon-amin.ir⁩ ⁨
⁨تاثیر دوستان نابهنجار در افراد (2) @Efaf_amin 🌐 Kanoon-amin.ir⁩ ⁨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹وقتي اسرائيلي ها نسبت به فيلم صحنه دار در هواپيما واكنش انقلابی نشان ميدهند. بعد تو مملکت اسلامی پدر خانواده ماهواره تهیه میکنه تا بچه هاش فیلمهای صحنه دار ببینن مبادا عقده ای بشن😳😳
⁨📸 به سنگ مزار خادم الشهدا، مدافع حرم جواد محمدی نگاه کنید و با دقت وصیتش را بخوانید خطابش به همه ی ما است ... @Efaf_amin 🌐 Kanoon-amin.ir
⁨نگاه نظام آموزشی ما به نادرست است. نمی شود توقع داشت که فرزندان ما تا سن ، فقط فیزیک وشیمی بخوانند و بعد موفقی تشکیل دهند. @Efaf_amin 🌐 Kanoon-amin.ir⁩ ⁨
سیلی برای چادر دوست شهید: بعد از نماز ظهر بود حدود ساعت ۲ بعدازظهر کوچه‌ها خیلی خلوت بود من و کمیل روبروی کوچه زیر سایه یک درخت مشغول صحبت کردن بودیم ناگهان دیدم که کمیل رنگش پرید و سرش را پایین انداخت چند لحظه‌ای بود که سرش پایین بود سرش را بالا آورد و گفت مهدی همین‌جا بمان من گفتم چی شده گفت: گفتم همین‌جا بمان، جلو نیا به پشت سر خودم نگاه کردم و دیدم که خانم و آقایی در حال نزدیک شدن به ما هستند مردی ورزش‌کار و درشت‌اندام بود؛ با خودم گفتم فکر کنم کمیل هوس کتک خوردن کرده همچنان که کمیل جلو می‌رفت من خودم را برای کتک خوردن آماده کردم گفتم کمیل تو ورزشکاری من چی بگویم من که کتک‌ را خوردم به سمت آن‌ها رفت و من هم ‌پشت‌ سر او حرکت کردم به آن‌ها رسید سلام کرده همین‌طوری که سرش پایین بود گفت ببخشید می‌شود خواهشی از شما بکنم؟ اجازه بدهید چند لحظه‌ای به همسر شما نگاه کنم و از آن لذت ببرم آن مرد به‌شدت عصبانی شد و گفت: حرف دهنت را بفهم. کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد. اجازه بدهید چند لحظه به همسر شما نگاه کنم از آن لذت ببرم، مرد به‌شدت عصبانی شده و سیلی محکمی به‌صورت کمیل زد، کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد و این دفعه سیلی محکم‌تری به‌صورت کمیل زد همسرش گفت «نه به سرپایینت نه به این حرفت خجالت بکش چرا چنین درخواستی می‌کنی؟» کمیل گفت: نمی‌دانستم اگر از شما اجازه بگیرم شما ناراحت می‌شوید و الا مثل دیگران که بدون اجازه از همسر شما لذت می‌بردند من هم لذّت می‌بردم جوان به‌شدت عصبانی شد سیلی محکمی با دست چپ به‌صورت کمیل زد آن لحظه کمیل دستش را جای سیلی گذاشت و نشست روی زمین شروع به گریه کردن کرد؛ فکر کنم یادش افتاد به مادر شایدم با خودش می‌گفت «مادر! من مرد جوانم، ورزشکارم، ولی شما...» من به جوان گفتم: حالا سیلی می‌زنی بزن، ولی چرا با دست چپ زدی یادش آوردی که در کوچه‌ها مادرش را زدند درحالی‌که مادر ۱۸ ساله بود و او فقط یک نوجوان بود؛ این جوان حیرت‌زده به کمیل نگاه می‌کرد نمی‌دانست چه کند همسرش گفت: این‌که می‌گویند حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) هست و من گفتم بله یادش آوردی؛ حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) را زدند وقتی این را شنید روی زانوهایش افتاد و از کمیل عذرخواهی کرد کمیل او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریه کردند کمیل به او گفت: تو رو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود از همسرت بخواه که همیشه با چادر باشد آن جوان گفت: قول می‌دهم که هیچ‌وقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود؛ چند سالی گذشت. کمیل شهید شد و الان تشیع جنازه کمیل هست همچنان که دم در خانه شهید ایستاده بودم دیدم که همان جوان می‌آید، ولی نشناختمش پیش من آمد و گفت: کمیل چه شده است؟ تصادف کرده؟ گفتم: شهید شده است. گفت: کجا؟ گفتم: سوریه گفت: مگر می‌گذارند کسی برود؟ گفتم: بله پاسدارها می‌روند گفت: مگر او پاسدار بود؟ گفتم: بله او حدود ۴ سال است که پاسدار است. گفت: سوریه بوده؟ گفتم: بله و ناگهان ناخواسته گفتم: سوریه حرم حضرت زینب (سلام‌الله علیها) دختر همان کسی که در کوچه‌ها سیلی خورده؛ گریه‌اش گرفت و با کنده‌های زانو افتاد روی زمین؛ خیره‌خیره به‌عکس شهید نگاه می‌کرد و گفت: کمیل من به قول خودم عمل کرده‌ام تو رو خدا کمکم کن مثل تو شهید شوم. شهید مدافع حرم « کمیل قربانی » http://yon.ir/TpqRF @Efaf_amin 🌐 Kanoon-amin.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁨کلیپ تصویری از وصیت مدافع حرم جواد محمدی ... یقه بد حجابها رو میگیرم ... @efaf_amin Kanoon-amin.ir⁩ ⁨