کارگاه عفاف و حجاب
💠 #داستان_آموزنده🌹 👈 پیام #بی_حجابی و #بد_حجابی❗️ ✅بازار رفته بودم. هوش و حواسم به این بود که چه
💠 #داستان_تکان_دهنده 🛎🛎🛎
👈باطن گناه #بی_حجابی 🚫
💥شخصی از معتمدین اصفهان نقل میکرد :
در ایام جوانی، زمانی که تازه #ازدواج کرده بودم،
خواب دیدم که در حیاط منزلمان در کنار حوض آب نشسته ام.
👈ناگهان از میان چاه آب، #مار 🐍 بزرگی سر بیرون آورد و پاهایم را نیش زد.
این مطلب گذشت و باز چند شب دیگر #خواب دیدم که یک مار دو سر، هر دو پای مرا تا زانو بلعیده است و من در عالم خواب به شدت زجر می کشیدم.
و باز فردای آن روز خوابی قریب به این مضمون دیدم که جزئیات آن در ذهنم نماند.
این خواب های عجیب و معنی دار، من را به فکر انداخت که حتما مفهوم آن را پیدا کنم و به دنبال سرّ آن بگردم.
⚡️نزدیکی های #ماه_مبارک_رمضان بود که در چهار باغ بالا، #جناب_صمصام ( سیدمحمد صمصام عارف معروف اصفهان) را دیدم که روی سکویی نشسته بودند و خوشه ای انگور را دانه دانه می کردند و یکی به اسبشان می دادند و یکی خودشان می خوردند.
رفتم نزدیک ایشان و سلام کردم.
ایشان هم جوابی گفتند و انگورها را دانه می کردند.
من هم فرصت را غنیمت شمردم و داستان خواب هایم را برای ایشان نقل کردم.
جناب صمصام هم وقتی انگور خوردنشان تمام شد بدون این که حتی سرشان را بالا بیاورند...
🤔فرمودند:
چرا میذاری زنت با #پای_لخت و بدون جوراب توی کوچه و خیابون قدم بزنه⁉️
اون مارها، #نگاه_جوون های نامحرم محله است که پاهای تو را نیش می زنند.
بنده که از این #تعبیر عجیب جناب صمصام یکه خورده بودم 😳😳😳
و
اشاره دقیق ایشان مرا حیرت زده کرده بود،
عرض کردم :
آقا پس چرا مارها پاهای مرا نیش میزدند و میجویدند؟
چرا پاهای زنم را در خواب ندیدم؟
ایشان باز فرمودند:
چرا #اجازه می دهی با پاهای لخت توی کوچه قدم بزند.
اگر تو به او تکلیف کنی که حجاب بگیرد او حتما قبول می کند.
پس #مسئول این #گناه خود تو هستی! مارها هم پای تو را نیش می زنند.
این سخن جناب صمصام آن قدر عجیب و با نفوذ بود که من همان لحظه سراسیمه به خانه رفتم و با همسرم ماوقع را در میان گذاشتم.
ایشان هم سفارش جناب صمصام را اطاعت کردند و از آن لحظه پوشش خود را اصلاح کردند.
📚غبار روبی از چهره صمصام، صفحه 129
#حجاب #ارزش #عفت #پاکدامنی
#بی_حجابی #گناه #عذاب #داستان