کارگاه عفاف و حجاب
#لطیفه_حلال 😂 پسره میره خواستگاری بابای دختره میگه : #مهریه دخترم صد بشکه بنزینه😁 بابای پسره م
💠 #داستان_آموزنده
#طنز_آموزشی 😂😂😂
#خواستگاری
👈 خدای همه
پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود،
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم!
پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود....
پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
ان شاءالله خدا او را هدایت میکند!
دختر گفت: پدرجان ❗️
مگر خدایی که #هدایت میکند
با خدایی که #روزی میدهد فرق دارد؟!
😳😂
#ازدواج #پاکدامنی #عفت
#طنز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات 🤲🤲🤲
#شب_قدر
✅✅✅تو این شب های قدر...
✅برای هدایت نوجوان ها و جوان ها به سمت حجاب و احکام الهی دعا کنید
✅ برای ریشه کن شدن بدحجابی و بی حجابی از این شیعه خانه امام زمان عج دعا کنید
✅ برای عاقبت به خیر شدن همه نوجوانان و جوانان مهین اسلامی ایران دعا کنید...
✅✅✅ خدایا...
به دختران و مادران ما حیا و عفت فاطمی و زینبی عنایت کن
✅ به پسران و مردان ما غیرت علوی و عباسی عنایت کن
الهی آمین...🤲🤲🤲
التماس دعا...
#حجاب #عفاف #پاکدامنی
#غیرت #حیا #هدایت
#بی_حجابی #بدحجابی #فساد
#داستان_واقعی
🌹
✅نماز اول وقت و رضا شاه 👌
(پيشنهاد ميكنم بخونيد ، خيلى زيباست)
🔰بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم
پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت
چند دقیقه...
بعداز ورودما اذان مغرب گفتند
آقای پیرکراواتی،
باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و
سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند
من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟
و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...
درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم
ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت
که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
رسیدیم مشهد...
و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه
بچه را گرفت و گریه کنان داخل ضریح آقا رفت
پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند
و
هرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت
و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودگفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم پیرمرد چطور همه را دل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت
و پرسید:
حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :
قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسروقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟
كمی فکر کردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد...
خلاصه گفتم :
باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید
و
مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهم از آن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم آیت الله "حسنعلی نخودکی " نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردارسپه رضاخان جهت بازدید درراهه
و
ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم
بعداز بازدید شاه نمازم را بخوانم
چون به خودم قول داده بودم
وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده،
لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
قربان در خدمتگذاری حاضرم
شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و...
رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم :
قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با چوب تعلیمی محکم به یکی زد
و گفت:
مردیکه پدرسوخته ، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، و #نماز_اول_وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم،
آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم...
📚خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان
به اندازه ارادت به امام_رضا(ع) منتشر کنید.
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹
#نماز
#نجات
#هدایت
#داستان