"پیدا و پنهان یارانه پنهان"
قیمت بنزین سوپر وارداتی، اعلام شد و زنگ یک آزادسازی دیگر زده شد!
قیمت بنزین، به نرخ دلاری!
ابتدا بنزین با دو نرخ ۳۰۰۰ و ۵۰۰۰۰ عرضه میشود!
نتیجه اجتماعی، پذیرش جامعه طبقاتی و جولان دادن مرفهان ۵۰۰۰۰تومانی در مقابل عموم مردم ۳۰۰۰تومانی!
نتیجه اقتصادی، مسابقه قیمت بین بنزین آزاد و بنزین دولتی!
و هُل دادن نرخ دولتی به سمت نرخ آزاد با تکرار دروغ پرتکرار یارانه پنهان!
اما چرا یارانه پنهان، دروغ است؟ چون یارانه پنهان، بر مفهوم تخیّلیِ "دهکده جهانی" در توهّمی بنام "دنیای تکقطبی آمریکایی" مبتنی است!
یارانه پنهان، وقتی درست است که نظام تکقطبی بر جهان حاکم شود و همه دنیا از یک نظام سیاسی و اقتصادی واحد تبعیت کنند!
یارانه پنهان، وقتی واقعا قابل محاسبه است که تمام دنیا یک بازار پیوسته با چرخش کاملا آزاد کالا و کار باشد و پول واحد بر مبادلات جهان حاکم شود!یارانه پنهان، زمانی واقعا محقق میشود که قیمتگذاری و شکلگیری قیمت بهصورت یکپارچه وجود داشته باشد!
یارانه پنهان، جایی درست است که اقتصادهای متعدد مجزا از هم و متفاوت از هم وجود نداشته باشد و همه جا را بشود با همهجا مقایسه کرد!
یارانه پنهان، وقتی صادق است که قیمتگذاری همه عوامل تولید از مواد اولیه و تجهیزات تا مدیریت و کار، در سراسر جهان بهصورت یکپارچه شکل بگیرد!
اگر زمانی همهی این اگرها در سراسر جهان شکل بگیرد، میتوانیم از یارانه پنهان و جفت آن "مالیات پنهان" سخن بگوییم و محاسبه کنیم و براساس آن سیاستگذاری و تدبیر کنیم!
شیفتگان اقتصاد سرمایهداری و دلبستگان غرب وحشی، آرزوها و تخیّلات خود را درباره رهبری آمریکا بر جهان را در قالب ادبیات ظاهرا علمی و واقعی و قطعی همچون "یارانه پنهان" بیان میکنند اما کاش حداقل صادق بودند و از "مالیات پنهان" نیز سخن میگفتند!
تا وقتیکه با اقتصادهای متعدد و قطبهای متعدد اقتصادی و قیمتگذاریهای متنوع منطقهای و کشوری مواجه هستیم، صحبت از یارانه پنهان و مالیات پنهان، سخنی شاعرانه و سرگرمکننده است!
اما اگر در همین فضای تخیلی هم بنا دارند از مفهوم فرضی یارانه پنهان استفاده کنند، بهتر است کمی درباره مالیات پنهان هم دقت کنند!
وقتی از یارانه پنهان انرژی سخن گفته میشود؛ یعنی به مصرف کننده و تولیدکننده ایرانی، انرژی ارزان پرداخت میشود!
سوآل میکنیم: ارزان نسبت به کجا و نسبت به چه؟
جواب میدهند: نسبت به سایر کالاها و سایر کشورها!
سوآل: سایر کالاها و سایر کشورها به ما چه؟ وقتی قیمت مواد اولیه و کار و مدیریت و تجهیزات در سایر کشورها با ما و بین خودشان متفاوت است، چطور میتوان مقایسه کرد؟ کدام را به چه دلیل باید معیار محاسبه قرار داد؟
قیمت جهانی وقتی میتواند محور تصمیمات باشد که اولا چیزی بنام قیمت واحد جهانی وجود داشته باشد! ثانیا ما سهمی در شکلگیری و منافع آن داشته باشیم! ثالثا ما سایر عوامل تولیدمان را براساس همان قیمت محاسبه کنیم!
این ثالثا یعنی ما و آنها نداشته باشیم و یعنی رفت و آمد ارز به داخل و خارج کاملا آزاد باشد و یعنی ما کاملا در نظام اقتصادی غرب هضم شویم و آنها با ما کاملا معامله برابر و عادلانه و بدون اجحاف کنند!
میبینید که این فروض کاملا تخیلی است و تعجبآمیزتر اینکه عدهای در قامت اقتصاددان و رسانههایی که مدعی دنیای اقتصاد هستند، مدام براساس این تخیلات، در ذهن مردم و مسئولان وسوسه آزادسازی انواع بازارها را میدمند!
دانش اقتصاد، یک دانش میدانی است نه خیالی و فرضی و مرد میدان میخواهد نه عناصر خیالباف!
وقتی چنان دنیای تکقطبی وجود ندارد، منطقی این است که قیمتگذاری یا شکلگیری قیمت براساس هزینه تمامشده + سود متعارف انجام شود!
در این شیوه، قیمت مواد اولیه نیز شبیه قیمت کار، ریالی محاسبه میشود و هزینه تولید به شدت کاهش مییابد!
لازمه این شیوه، حذف قوانین مربوط به دلاریفروشی به داخل و خاموش کردن موتورهای تورمی دلاری در قوانین است!
وضعیت کنونی، تولید و معیشت عمومی را
دچار اختلال و آسیب جدی کرده و ما را به تورمهای بالا و پایدار مبتلا کرده و اختیار مهار تورم را از دست سیاستگذار ما خارج کرده است اما منافعش را صرفا معدودی شرکتهای معدنی و خامفروش یا نیمه خامفروش و سفتهبازان در بازار ارز میبرند!
اقتصاد ایران، باید از مرداب دلار خود را نجات دهد و این یک عزم و شجاعت برای اصلاح قوانینی را میطلبد که در دهههای اخیر بر اقتصاد ما حاکم شده است!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۸ دی ۱۴۰۳
درباره استدلالهای دلارزداها
سرمقالهنویس حقوقدان دنیای اقتصاد که سمتهای گوناگون در بانک مرکزی داشته، سعی کرده به استدلال دلارزداها درباره قیمت بنزین پاسخ دهد اما دانسته یا ندانسته گردن خم خود را در مقابل پرچم سرمایهداری نشان داده است!
استدلالهای ایشان و توضیحات مرا در ادامه بخوانید!
دکتر قنبری، مدعی است اصلیترین دلیل دلارزداها، مقایسه قیمت بنزین با قیمت نیروی کار است؛ یعنی وقتی نیروی کار دریافت ریالی دارد، چرا باید بابت بنزین، پرداخت دلاری داشته باشد!
وی سپس در رد این استدلال گفته است:
۱. پرداخت کم به نیروی کار، ناشی از کوچک بودن کیک اقتصاد ایران نسبت به آمریکا و اروپا است!
۲. بنزین قابلیت جابجایی و صادرات دارد اما نیروی کار نه!
۳. عدم درک درست دلارزداها از مفهوم قیمت بهعنوان تنظیمگر عرضه و تقاضا!
۴. به هم ریختن قیمت نسبی بین بنزین و سایر کالاها به نفع سایر کالاها در وضعیت تورمی!
۵. اولویت صرف درآمد دلاری فروش بنزین در نیازهای اساسیتر کشور بهجای فروش ریالی و ارزان آن به مردم!
۶ آیا دلارزداها با اموال شخصی خود چنین برخوردی میکنند؟
در جواب باید گفت:
اولا تصور نکنید کیک بزرگ اقتصاد آمریکا و اروپا بین همه مردم متوازن تقسیم شده است!
در زمستان گذشته، ۴۰۷۰۰۰ انسان در اروپا از سرما جان دادند!
مشکل کیک داشتند؟ نه!
مشکل تقسیم کیک و بیعدالتی داشتند که در ذات نظام سرمایهداری است و همه چیز را از دایره تنگ اقتصاد بازار و قیمت میبیند و میگوید: اگر قیمت اولیهترین نیازهای را هم نمیتوانی پرداخت کنی، باید از صف خارج شوی و بمیری!
ثانیا مشکل اقتصاد سرمایهداری، همین نگاه کالایی و کمتر از کالا به انسان و کارگر و کارمند است! کاش بفهمند که انسان، با کالا مقایسه نمیشود!
ثالثا تعیین قیمت در بازار انحصاری مثل بنزین در اختیار انحصارگر یا دولت است! و اینجا دولت خود انحصارگر است و حق تعیین قیمت دارد! ندارد؟
در ادامه توضیحاتی را برای دوستانی مینویسم که دوست دارند مطلب را عمیقتر دنبال کنند.
اینکه چرا بنزین در ایران ارزان است؟ چون مواد اولیه بنزین، در ایران ارزان است!
نیروی کار تولیدکننده بنزین هم ارزان است!
هزینه جابجایی و حمل و نقل بنزین هم کم است!
هزینه واردات بنزین هم که نداریم یا حجم کمی واردات نسبت به تولید داخل داریم!
ماده اولیه بنزین، نفت است!
نفت، از معادن است!
معادن، از انفال است!
انفال، ملک دولت است و مالک خصوصی ندارد!
دولت هم مثل هر مالکی حق دارد در تعیین قیمت محصول خود دخالت کند!
بهویژه اینکه دولت عرضه کننده انحصاری ماده اولیه بنزین (نفت) است!
وقتی در کشوری یک یا چند مورد از عوامل تولید کالایی، فراوان و ارزان باشد، آن کالا در آن کشور ارزانتر از کشورهای دیگر تولید خواهد شد!
به این واقعیت، در دانش اقتصاد "مزیت مطلق" آن کشور گویند!
وقتی در کشوری، یک یا چند مورد از عوامل تولید کالایی نسبت عوامل تولید کالای دیگری در همان کشور، ارزانتر باشد، آن کالا در آن کشور ارزانتر تولید خواهد شد!
به این واقعیت، در دانش اقتصاد "مزیت نسبی" گفته میشود!
مزیت مطلق و مزیت نسبی، در واقع رانت و یارانهای است که خدا و طبیعت و فرهنگ آن کشور به آن مردم هدیه کرده است و ربطی به دولتها ندارد!
به همین سبب، قیمتها در کشورهای گوناگون متفاوت میشود!
این تفاوت قیمت، میتواند در روابط تجاری خارجی نیز قدرت چانهزنی آن کشور دارای مزیت را بالا ببرد!
اما اینکه در داخل قیمت کالای دارای مزیت با قیمت صادراتی و وارداتی آن یکسان شود، این زمانی منطقی است که آزادی کامل صادرات و واردات برقرار باشد و تفاوت قیمتهای بین کشورها کاملا برطرف شود!
در غیر اینصورت، مزیتهای مطلق و نسبی کشورها، منفعتی به حال مردم آن کشورها نخواهد داشت؛ زیرا مردم مجبور میشوند مثل بقیه مردم دنیا، برای خرید آن کالابروند ته صف بایستند!
البته در اقتصاد سرمایهداری که اصل با سرمایه و سرمایهدار است، اهمیتی ندارد که مردم کشور اول صف یا آخر صف یا خارج از صف باشند!
اقتصاد سرمایهمدار میگوید شاخص در همه چیز و همه جا قیمت است و هرکه ندارد بهتر است برود ته صف و خارج از صف حتی اگر خروج از صف بهمعنی تحمل سرمای زمستان و گرمای تابستان و مرگ باشد گواینکه در زمستان گذشته در اروپا با آن حجم بالای تولید کل داخلی و سرانه تولید، ۴۰۷۰۰۰ نفر در اثر سرما جان دادند!
آنجا سرمایه و سود سرمایهدار بر جان انسانها ترجیح دارد!
اما آزادی کامل ورود و خروج عوامل تولید از کشور که محقق نمیشود؛ زیرا اگر فرضا تحریمی نباشد و نفت یا بنزین کاملا آزاد صادر شود و ارز یا کالای معادل آن هم کاملا آزاد وارد شود، اما جابجایی عامل تولید انسانی (نیروی کار) بسیار دشوارتر است؛ زیرا لازمه آن مهاجرت و پذیرش تنگناهای غربت و اختلافات فرهنگی و غیره است!
ادامه متن را بخوانید...
https://eitaa.com/egtesade_ma
۱۱ دی ۱۴۰۳
و در اقتصاد اسلامی، وضعیت انسان بر وضعیت مواد اولیه مقدم است!
مردم میپذیرند و منطقی است که قیمت بنزین شبیه سایر کالاها تابع هزینه تمامشدهاش تعیین شود و در نتیجه سالانه متناسب با افزایش قیمت عوامل تولید، گران شود بدون اینکه شوک قیمتی وارد شود!
شوک قیمتی، باعث میشود که قیمت نسبی بنزین نسبت به سایر کالاها تغییر محسوس کند!
این تغییر به جهت پیوستگی و تاثیر متقابل بین بازارها باعث میشود قیمت سایر کالاها نیز خود را متناسب با تغییر قیمت بنزین تغییر کند و این یعنی موج گرانی!
شوکدرمانی، تعبیر متناقض است و باید گفت: شوکبیماری!
بیماری شوک دادن به اقتصاد، سوغات صندوق بینالمللی پول است که تاکنون اقتصادهای زیادی را نابود کرده و دولتهای زیادی را نابود یا دچار دردسرهای بزرگ اجتماعی کرده است!
ما طرفدار تثبیت قیمت بنزین نیستیم!
ما میگوییم: در وضعیت واقعی که آزادی کامل صادرات و واردات وجود ندارد و در وضعیتی که طرف مقابل ما اقتصاد سرمایهداری است که برایش سرمایه و سرمایهدار اصالت دارد اما تامین نیازهای اساسی عموم مردم و رعایت توازن و عدالت در سطح مصرف برایش اصلا موضوعیت ندارد، ما و دولت ما نباید به آزادی کامل صادرات و واردات و به شوکدرمانی توصیه آنها تن بدهد!
بلکه باید تامین نیازهای اساسی عموم مردم را دغدغه خود بداند!
و این دغدغه بدون مهار دلار، ناشدنی است!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۱۱ دی ۱۴۰۳
یارانه پنهان که پنهان از عُقول است!
در مکتبِ "وِل کُن! گران کُن!" از اصول است!
یارانه پنهان که میگویند غول است!
وقتی که دقت میکنی، نیست یا کوچول است!
یارانه پنهان که برهان کرده انکار!
هرکس کند انکار، گویند او فضول است!
یارانه پنهان که در ایران ندیدیم!
شاید که پیدا در پِکَن یا در سِئُول است!
یارانه پیدا و پنهان، حقّمان است!
از چه نصیب خامفروش و این و آن است!
یارانه پنهان، دروغی آشکار است!
دست آی اِم اِف، در دروغگویی بهکار است!
یارانه پنهان، به نام کارشناسان!
سرکیسه کرده دولت و این آس و پاسان!
یارانه پنهان، به کام مایهداران!
قاچاقچی و معدنی و سرمایهداران!
یا ربّ! به حق آه مردم و شهیدان!
حق و حقوق ما بگیر از نانجیبان!
#یارانه_پنهان
https://eitaa.com/egtesade_ma
۱۳ دی
۱۳ دی
از آقای حسنزاده رئیس اتاق بازرگانی، دو مطلب به شرع و عرف مستند شده است:
۱. ارز حاصل از صادرات، متعلق به صادرکننده است!
۲. ارز حاصل از صادرات، شرعا و عرفا باید براساس توافق بین صادرکننده و واردکننده فروخته شود و دولت دخالت نکند!
مطلب اول، بماند اما مطلب دوم، قطعا غلط است!
اما عرف که معیار حق و باطل نیست! اما برای شرع، قواعد و ملاکهایی اهمیت دارد که دولت اسلامی را به دخالت در تعیین نرخ ارز مُلزَم میکند!
درباره قیمتگذاری از طرف دولت، چند معیار و ملاک برای دولت اسلامی درخور توجه است:
۱.قیمتگذاری روی کالایی که عرضه یا تقاضای انحصاری و محدود دارد با کالایی که عرضهکننده یا متقاضی فراوان دارد (مثل ارز که طرفین عرضه و تقاضای آن محدود است)!
۲.قیمتگذاری روی کالایی که تولیدکننده یا مالک یا متولی آن، دولت است و کالایی که چنین نیست (مثل پول و ارز که محصول اراده حاکمیت است یا انفال که مالکیت آن با دولت است)!
۳.قیمتگذاری روی کالای خصوصی یا کالای عمومی!
۴. قیمتگذاری روی کالای عادی مثل هندوانه یا کالای راهبردی مثل گندم که تامینکننده نیاز اساسی و ضروری مردم است.
۵. قیمتگذاری روی کالای عادی یا کالای حاکمیتی (مثل تسلیحات یا آموزش یا ارز)
کالای حاکمیتی، کالایی است که مصلحت نیست حاکمیت اختیار آن را به مردم واگذار کند؛ یعنی مسائل ناموسی حاکمیت)
۶. قیمتگذاری روی کالا در وقت فراوانی یا وقت کمبود طبیعی (مثلا خشکسالی) یا وقت کمبود مصنوعی (مثل تبانی و احتکار)!
۷. قیمتگذاری سلیقهای صرفا مبتنی بر اقتدار حاکمیتی یا اعلام قانونی قیمتی که توسط نمایندگان بازار و کارشناسان امین و تشخیص مصلحت دولت اسلامی کشف شده است.
۸. قیمتگذاری در موقعیتی که حاکمیت توان اعمال آن را دارد با موقعیتی که قیمتگذاری از نظر قانونی لغو است و صرفا یک توصیه اخلاقی محسوب میشود!
۹. قیمتگذاری در جایی که عدم قیمتگذاری، آثار سوء کلان اجتماعی و اقتصادی دارد و جایی که چنین نیست (مثل اثر سوء شدیدا ضد توازنی بیثباتی و افزایش نرخ ارز).
۱۰. قیمتگذاری درباره چیزی که شرعا یا عرفا کالا نیست و بازار ندارد بلکه صرفا واسطه در مبادله است (مثل پول) و چیزی عرفا کالا است و بازار دارد!
۱۱. قیمتگذاری درباره چیزی که اگر حاکمیت در آن نقشآفرینی و حضور فعال نداشته باشد، منشا نفوذ دشمن و ایجاد اختلال در نظام اجتماعی و سیاسی میشود (مثل ارز یا رسانه و فضای مجازی) با کالایی که چنین نیست!
۱۲. قیمتگذاری درباره چیزی که به روابط خارجی و سیاست خارجی مربوط است که حوزه تخصصی حاکمیت است و برای عموم مردم مخاطراتی دارد (مثل ارز) با کالایی که چنین نیست!
خلاصه اینکه در اقتصاد اسلامی، بازار و مبادله و توافق و تراضی بین معاملهگران احترام دارد اما در دامنه و محدوده معیّن!
بازار و توافق، محترم است اما بازار تنها سازوکار تعیین قیمت نیست!
بازار و توافق محترم است اما در چارچوبی خاص!
محدودیتهای منطقی، مانع شکلگیری بازار در عرصههای معینی میشود و سرفصل "مَکاسب مُحَرَّمه" در فقه اسلامی، حاوی اصول و ضوابطی است که مبادله و توافق و بازار را منضبط و عادلانه میکند!
بهتر است تلاشگران عرصه اقتصادی، مباحث فنّی فقه اقتصادی را به اهلش واگذار کنند تا فضا برای طرح مباحث فنّی از طرف اقتصاددانان و دولتمردان مشوّش نشود و عموم مردم نیز درباره حدود اختیارات مردم و دولت، دچار سردرگمی و دوقطبیهای کاذب نشوند!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۱۴ دی
مقایسه! آری یا خیر؟
در روانشناسی و مشاوره به ما پدر و مادرها گفته میشود که استعداد کودکتان را با دیگران مقایسه نکنید!
اولا چون هر انسانی دارای محموعهای از استعدادها است و بنا نیست چهار انگشت دست مقل هم باشد!
ثانیا این مقایسه روی انگیزه و خودشناسی کودک اثر منفی دارد و چه بسا از خود ناامید یا به خود مغرور میشود!
البته فرد و جامعه تفاوتهایی دارند اما از این جهت مشترک هستند که اولا هر جامعه دارای مجموعهای از امکانات طبیعی و استعدادهای انسانی منحصر به فرد است!
ثانیا مقایسه جامعه خودمان با سایر جوامع درباره یک مزیت، ما را درباره خودمان دچار خطای محاسباتی میکند!
جوامع هم مثل افراد متفاوت هستند و این تفاوتها را باید محترم شمرد! در دانش اقتصاد، به این تفاوتها، مزیت نسبی و مزیت مطلق گفته میشود!
تفاوت و مزیت ملّی به ما میگوید: هر ملّتی باید از مزایای خود بیشترین بهره را ببرد و از آن مزیت برای پیشرفت و رفاه و عدالت استفاده کند!
بنابراین اگر ایران در تولیدات معدنی همچون نفت و مشتقات آن، گاز، مس و آهن و برخی محصولات کشاورزی همچون خرما، انجیر، زعفران و غیره دارای مزیت است،
حق ملّت ایران است که به این کالاها با هزینه کمتر دسترسی داشته باشد!
و وظیفه ملت ایران است که از این مزایا در تولید هرچه بیشتر کالاهای با ارزش افزوده بالاتر استفاده کند!
بنابراین دولت اسلامی وظیفه دارد:
اولا اجازه ندهد تلاطم قیمتهای جهانی، بر هزینه تامین این کالاها در داخل اثر بگذارد! لازمه این کار، حذف قیمتگذاری جهانی و دلاری بر کالاها و مواد اولیه داخلی برای مصرف داخل است!
چراغی که به خانه و کارخانه خودمان رواست، به خانه و کارخانه بیگانه حرام است!
ثانیا جلوی خامفروشی و نیمه خام فروشی مواد معدنی و محصولات کشاورزی به خارج را بگیرد تا با تولید محصول نهایی ارزش افزوده نهایی هرچه بیشتر نصیب کشور و ملت شود!
لازمه این کار، کشیدن دندان طمع ارزی معدنچیها و صادرات کنندگان محصولات خام است!
اولا باید بین صادرکنندگان مواد خام و صادرکنندگان کالای نهایی، تفاوت معنادار درآمدی و اعتباری ایجاد شود تا صادرکننده به سمت تولید کالای نهایی سوق داده شود!
ثانیا نباید اجازه داده شود صادرکننده بتواند با ارز حاصل از صادرات بازی کند و از این بازی کسب درآمد کند!
ارز حاصل از صادرات، باید به قیمت عادلانه و فنّی از صادرکننده خریداری شود و صرف واردات کالاهای ضروری شود!
به جهت راهبردی و حاکمیتی و امنیتی بودن ارز، ارز نباید فرصت بازیگری داشته باشد. وظیفه بانک مرکزی است که این عنصر مهم اما پرخطر را مدیریت کند که به تلاطم در بازارهای داخلی دامن نزند!
صادراتکننده به خاطر اینکه از نیروی کار ارزان داخلی و مواد اولیه داخلی و امنیت داخلی و خدمات دولتی استفاده کرده، بدهکار ملّت است و اجازه ندارد بدون هیچ محدودیتی از ارز حاصل از صادرات کسب درآمد کند!
ارز یک کالای حاکمیتی است؛ یعنی منطقا نباید از سیطره دولت خارج شود. بنابراین اگر به دنبال مزایای صادرات هستیم و از معایب آن (کمبود و گرانی محصول در داخل) گریزانیم، باید دولت با اقتدار ارز حاصل از صادرات را به سمت واردات اصولی و قاعدهمند هدایت کند و از بازیگری صادراتکنندگان با نرخ ارز جلوگیری کند!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۱۷ دی
خوب بد زشت
رانت، سه نوع است: بد، خوب و زشت! ما بیشتر با رانت بد آشنا هستیم؛ مثل:
۱. امتیاز واردات کالاهای غیرضروری غیرمتعارف که در داخل هم تولید نمیشود! این منجر به تغییر مُضرّ در ذائقه مردم هم میشود!
۲. امتیاز واردات برای واردات کالای غیرضروری متعارف که در داخل تولید میشود! این یعنی ادامه وضع نامطلوب مصرفی موجود!
۳. امتیاز واردات کالای ضروری که در داخل تولید نمیشود! این یعنی تامین قطرهچکانی مایحتاج ضروری مردم!
۴. امتیاز واردات کالای ضروری که در داخل تولید میشود! این یعنی رقیبتراشی برای تولید داخل!
۵. امتیاز تولید کالای ضروری! این هم یعنی تامین قطرهچکانی مایحتاج ضروری مردم!
۶. امتیاز تولید کالای غیرضروری غیرمتعارف! این یعنی تغییر ذائقه عمومی همراه با مانور تجمّل!
۷. امتیاز تولید کالای غیرضروری رایج! این یعنی برهم زدن آرامش مصرفی مردم توام با مانور تجمّل!
اما رانت خوب؛ یعنی دادن امتیاز مصرف کالای تولید داخل براساس هزینه تمامشده داخل به عموم مردم!
یعنی استفاده مردم از کالای داخلی بدون فضولی دلار!
یعنی لغو قوانین مربوط به قیمتگذاری جهانی (دلاری) برای تولیدات غیروابسته به خارج!
یعنی عدالت در مصرف!
اما رانت زشت و بدتر از همه رانتهای بد، دادن امتیاز تعیین قیمت سایر کالاها، از طریق تعیین نرخ ارز یا امتیاز خلق پول از طریق بانک خصوصی است!
این دو، شاهرانت است!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۱۸ دی
"سراب شاخص تولید سرانه"
گفت: اقتصاد ایران، کوچک است و تولید سرانه ایران، نسبت به کشورهایی چون آمریکا، آلمان، فرانسه و ژاپن کمتر است!
به همین جهت، نباید انتظار داشته باشیم که دریافتی کارگر و کارمند در ایران، شبیه آنها باشد!
گفتم: اولا همین تولید سرانه کمتر، اگر متوازن و عادلانه تقسیم شود، برای زندگی آبرومندانه کفایت میکند وگرنه ده برابر این هم جواب نمیدهد!
ما با ناترازی در توزیع و مصرف کیک اقتصاد ایران مواجهیم!
مهمتر از تولید سرانه، توزیع و مصرف سرانه است.
توزیع باید عادلانه باشد؛ یعنی:
۱. امکانات تولید، بهصورت متوازن بین همه افراد توانمند توزیع شود.
۲. درآمد حاصل از تولید، براساس سه معیار ارزش افزوده، تلاش و نیاز بین همه عوامل تولید تقسیم شود. ۳. قراردادهای کار، به سمت قراردادهای مشارکتی سوق داده شود!
مصرف باید عادلانه باشد؛ یعنی همه مردم بتوانند نیازهای طبیعی خود را تامین کنند و از اسراف و مانور تجمّل پیشگیری شود!
آیا در آن کشورها چنین است؟
قطعا نه! مشاهده جمعیت دهها میلیونی زیرخط فقر و بیخانمان در آمریکا و مشاهده ۴۰۷۰۰۰ نفر انسانی که در زمستان گذشته در اروپای توسعه یافته از سرما مردند، نشانه توسعه منهای عدالت در غرب است!
این یعنی نباید فریب شاخص تولید سرانه را خورد!
ثانیا کمتر و بیشتر، حکایت درستی از واقعیت نمیکند. آنچه مهم است اینکه تولید سرانه (مشروط به توزیع و مصرف سرانه عادلانه) کفاف یک زندگی شرافتمندانه را بدهد.
اگر تولید سرانه هر ایرانی ۵۰۰۰دلار باشد و هر دلار ۷۰.۰۰۰تومان باشد، تولید سرانه هر ایرانی در سال ۳۵۰میلیون تومان و تولید متوسط یک خانوار ۵نفره ۱.۷۵۰.۰۰۰.۰۰۰تومان میشود!
اگر ۴۰٪ تولید سرانه، سهم مصرف شود، یعنی هر فرد ایرانی سالانه ۱۴۰میلیون تومان و هر خانواده ۵ نفره سالانه ۷۰۰میلیون تومان میشود؛ یعنی متوسط درآمد ماهیانه یک خانواده ایرانی ۵۸میلیون تومان است!
با لحاظ تفاوتهای ناگزیر ناشی از تلاش کمتر و بیشتر، میتوان گفت متوسط درآمد مصرفی هر خانوار ایرانی در هر ماه میتواند چیزی بین ۴۰ و ۷۵میلیون تومان باشد!
رویایی بهنظر میرسد؛ زیرا ما به نظام توزیع ناعادلانه امکانات و فرصتهای کسب درآمد و رانتهای متنوع تولید ثروت از طریق خلق پول و بازی با نرخ ارز عادت کردهایم و این سوغات نحس فرهنگ غربی و اقتصاد سرمایهداری است که هیچ نسبتی با نظام اقتصاد اسلامی ندارد!
#ناترازی_کیکی
#ناترازی_کیک_اقتصاد
#حمید_قنبری
#تولید_سرانه
#توزیع_سرانه
#مصرف_سرانه
https://eitaa.com/egtesade_ma
۱۸ دی
"چالش محاسبهناپذیری یارانه پنهان"
یکی از چالشهای علمیِ مفهوم یارانه پنهان که طرح عمومی آن را شکبرانگیز میکند،
محاسبهناپذیری آن است!
در این یادداشت به ابعاد غیر اقتصادی یارانه پنهان میپردازم:
یارانه پنهان، اختصاص به مسائل اقتصادی ندارد و در امور فرهنگی و در ابعاد فرهنگیِ مسائل اقتصادی نیز وجود دارد!
همین ویژگی، محاسبهپذیر بودن یارانه پنهان را با چالش جدی مواجه میکند؛ زیرا امور فرهنگی، با ارزشهای والای اخلاقی و دینی مرتبط است که شدیدا قیمتگریز است؛ یعنی نمیتوان روی واقعیات فرهنگی، قیمت پولی گذاشت!
شخصی نزد امام صادق علیهالسلام از فقر شکوه کرد. امام، از شخص پرسیدند: آیا حاضری در برابر ثروت هنگفتی، از محبت و پیروی از ما دست برداری؟ شخص گفت: هرگز! امام به او فرمودند: پس تو خیلی ثروتمندی و فقیر نیستی!
امام با این پرسش و پاسخ، فرد را متوجه داشتههای باارزش فرد کردند! داشتههایی فرهنگی که شاید در کوتاهمدت برای او آورده مادی هم نداشت!
داشتههایی که نمیتوان با هیچ شاخص قیمتی برای آن قیمت معینی تعیین کرد!
قرآن کریم نیز در موارد متعدد از اموری یاد میکند که قابل قیمتگذاری با شاخصهای قیمتی دنیوی نیستند؛ مثلا تعهدات انسان با خدا قابل معامله نیست "لَا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا"(نحل95) یا تعهدات اجتماعی انسان قابل معامله نیست "لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَ لَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ"(مائده106) یا نشانههای هدایت الهی قابل معامله نیست "لَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا"(مائده44) یا قرآن و دستورات الهی قابل معامله نیست "إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَٰئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا اَلنِّارَ"(بقره174).
بنابراین امور قیمتناپذیر در زندگی ما فراوان است؛ اموری چون لذّت همنشینی در جمع صمیمی خانواده، لذّت عبادت در مساجد و لذّت زیارت که همه ما ایرانیان مسلمان تجربیات فراوانی از این دست داریم!
لذّت حمایت بین خویشاوندان و همسایگان، لذت کمکرسانی مومنانه به فقرا و لذّت صله رحم و فهرست بلندی از این امتیازات فرهنگی که تصور نداشتن هر یک برای ما عذابآور است!
اینها امور فرهنگی هستند که نتایج اقتصادی دارد و برای اقتصاد و معیشت ما مزایایی ایجاد میکند که تعریف یارانه پنهان بر آنهاصادق است اما مطلقا قابل قیمتگذاری نیست!
روابط اقتصادی ما مشحون از تعهدات الهی و انسانی و نشانههای هدایت الهی در هستی و در شریعت است!
در سایر فرهنگها نیز مزایا و معایب فرهنگی متعددی وجود دارد که مقایسه بین فرهنگها و کشورها را ناممکن میکند!
یارانه پنهان، بدون مقایسه ناممکن است و مقایسه فرهنگهای اقتصادی نیز ناممکن است.
بنابراین یارانه پنهان غیرقابل محاسبه است!
مفهوم غیر قابل محاسبه را نه میتوان در تحلیل پدیدههای اقتصادی استفاده کرد و نه باید در سیاستگذاری اقتصادی معیار تصمیمگیری قرار گیرد!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۲۶ دی
"متناقض امّا منطقی"
در دنیایی با آدمهای بهشدّت متناقضی زندگی میکنیم:
از یکسو نسبت به نشان دادن کفن که لباس آخر همه ماست، متعجب بلکه متنفر و منزجر میشوند!
از دیگر سو با مشاهده خودکُشی یک عنصر سیاسی معلومالحال به تطهیر عمل شنیع او میپردازند و حتی حاضر نیستند اندکی در مذمّت خودکُشی سخن بگویند!
اما تناقضی نیست و اتّقاقا این دو موضعگیری کاملا سازگار است!
لزوم استفاده از لباس خاص و سایر آداب برای اموات
و حرمت خودکُشی و گناه بودن آن،
هر دو از احکام نورانی و متعالی اسلام است!
برای جماعتی که یا رسما نانخور غرب وحشی هستند یا دلبسته بیجیره و مواجب غرب ریاکار هستند، دوری از خدا و دستورات خدا و انکار روز قیامت و نفی حرمت نفس انسانی،
دستور کار مشترک است!
آیات ابتدائی سوره بقره،
وصف کسانی است که برخلاف این بیدلانِ غربِ خداگریز،
اهل ایمان به غیب و وحی الهی هستند
"الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ"
و اهل یقین به روز قیامت هستند "بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ"
خدایا! ما را از ایشان قرار ده!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۲۸ دی
درباره ایمان:
ایمان یک حالت و وضعیت فطری برای بشر است و کفر یک وضعیت قسری و غیرهماهنگ با فطرت بشر است!
این واقعیت، باعث میشود که ایمان اقتضای استمرار داشته باشد و کفر استعداد بقا نداشته باشد!
این واقعیت، باعث میشود که کفر نامانا باشد و تبدیل به ایمانی دیگر شود؛ یعنی یا فرد به ایمان قبلی برمیگردد یا متعلق ایمان خود را عوض میکند!
تا اینجا ادعای بنده بود اما دلیل بنده آیه ۲۳ سوره توبه است که از استحباب کفر بر ایمان سخن میگوید.
استحباب؛ یعنی جستجو برای دوست داشتن چیزی و ترجیح آن بر چیزی دیگر!
در قرآن کریم، چهار بار از استحباب سخن به میان آمده است:
۱. ابراهیم ۳: استحباب دنیا بر آخرت.
۲. نحل ۱۰۷: استحباب دنیا بر آخرت.
۳. فصلت ۱۷: استحباب کوری بر هدایت.
۴. توبه ۲۳: استحباب کفر بر ایمان.
اولا در هر چهار مورد، استحباب یک چیز مرجوح بر یک چیز راجح مطرح است. یعنی در قرآن کریم، فعل استحباب هیچ جا در یک مضمون مثبت به کار نرفته است.
ثانیا باب استفعال، دالّ بر نوعی طلب است که لازمه آن سختی و دشواری است!
ثالثا این طلب و دشواری، ریشه در مغایرت آن چیز با فطرت و طبیعت شیء دارد!
ترجیح دنیای فانی بر آخرت خیر و ابقی، ترجیح کوری ضلالت بر بینایی هدایت و ترجیح ایمان بر کفر، خلاف مقتضای طبیعی است و اگر مانعی نباشد ایجاد نمیشود!
بنابراین بشر خواه نا خواه به سمت ایمان کشیده میشود! اگر ما با تبیین، متعلق درست ایمان؛ یعنی حقایق و نشانههای خدا را برای مردم بشناسانیم، مردم به سوی ایمان به خدا حرکت خواهند کرد!
https://eitaa.com/egtesade_ma
۲ بهمن