eitaa logo
هیات رزمندگان اسلام
1.8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط با ادمین👇 @Heyatadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃📖 🌼 کامل_قرآن_کریم به نیت سلامتی و فرج_مولایمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 🙏 🌼 📖 🌼 🌼 ______ 📖 ______
- و ‌خدا‌ ‌را‌ ‌در‌ روزهای‌ معینی‌ یاد کنید ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ شتاب‌ کند [و اعمال‌ ‌را‌] ‌در‌ دو روز انجام‌ دهد گناهی‌ ‌بر‌ ‌او‌ نیست‌، و نیز ‌هر‌ ‌که‌ [‌تا‌ روز سوم‌] تأخیر کند گناهی‌ ‌بر‌ ‌او‌ نیست‌، [‌این‌] ‌برای‌ کسی‌ ‌است‌ ‌که‌ تقوا پیشه‌ کند و ‌از‌ ‌خدا‌ پروا کنید و بدانید ‌که‌ بی‌تردید ‌شما‌ ‌به‌ سوی‌ ‌او‌ محشور می‌شوید 204 - و ‌از‌ مردم‌ کسی‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتار ‌او‌ ‌در‌ باره‌ی‌ زندگی‌ دنیا [و پارسایی‌] مایه اعجاب‌ توست‌ و ‌خدا‌ ‌را‌ بدانچه‌ ‌که‌ ‌در‌ دل‌ دارد گواه‌ می‌گیرد، و حال‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌او‌ لجوج‌ترین‌ دشمنان‌ ‌است‌ 205 - و چون‌ بازگردد [‌ یا ‌ ‌به‌ مقامی‌ رسد] بکوشد ‌تا‌ ‌در‌ زمین‌ فساد کند و کشت‌ و نسل‌ ‌را‌ تباه‌ نماید، و ‌خدا‌ فساد ‌را‌ دوست‌ ندارد 206 - و چون‌ ‌به‌ ‌او‌ گفته‌ شود: ‌از‌ ‌خدا‌ پروا کن‌! نخوت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ گناه‌ کشاند، ‌پس‌ جهنّم‌ ‌او‌ ‌را‌ بس‌ ‌است‌ و چه‌ بد بستری‌ ‌است‌ 207 - و ‌از‌ مردم‌ کسی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ طلب‌ رضای‌ ‌خدا‌ ‌از‌ سر جان‌ می‌گذرد، [چون‌ ‌علی‌ ‌در‌ بستر پیامبر] و ‌خدا‌ ‌به‌ بندگان‌ مهربان‌ ‌است‌ 208 - ای‌ کسانی‌ ‌که‌ ایمان‌ دارید! همگی‌ ‌به‌ طاعت‌ ‌خدا‌ درآیید و گام‌های‌ شیطان‌ ‌را‌ دنبال‌ نکنید ‌که‌ ‌او‌ ‌برای‌ ‌شما‌ دشمنی‌ آشکار ‌است‌ 209 - و ‌اگر‌ ‌پس‌ ‌از‌ روشنگری‌هایی‌ ‌که‌ سوی‌ ‌شما‌ آمد کجروی‌ کنید بدانید ‌که‌ ‌خدا‌ شکست‌ناپذیر و حکیم‌ ‌است‌ 210 - آیا منتظرند ‌که‌ [عذاب‌] ‌خدا‌ ‌در‌ سایه‌هایی‌ ‌از‌ ابر و فرشتگان‌ ‌به‌ سراغ‌ ‌آنها‌ بیاید و کار یکسره‌ شود! و همه کارها ‌به‌ ‌خدا‌ باز گردانده‌ می‌شود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت ترتیل سوره بقره آیه‌ی ۲۰۳ تا ۲۱۰ _<>____________ 🆔️ @eheyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران فردایت نباش ▫️اطْرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَحُسْنِ الْيَقِينِ 🟤هجوم اندوه و غم ها را با نيروى صبر و حسن يقين از خود دور ساز نامه_31 _<>____________ 🆔️ @eheyat
🇮🇷 ☫ 🏆 🔆 دستگاه لیزر ساختیم قیمت یک‌دهم نمونه خارجی ✍ پژوهشگران یکی از شرکت‌های دانش‌بنیان کشورمون با مهندسی معکوس نمونه‌های خارجی، موفق به تولید دستگاه‌های دیود لیزر با چهار طول موج و کیفیت بالینی بالا شدند؛ محصولاتی که قیمت‌شون یک‌دهم نمونه مشابه خارجی هست. 🌐https://ana.ir/003mLk _<>____________ 🆔️ @eheyat
🤔 سرنوشت لات ورامینی در منطقه کارخانه قند ورامین جزء اشرار به حساب می‌آمد. آدم سلامتی نبود. همه می‌دانستند که چاقوکشی می‌کند و .... خلاصه جزو لات‌های محل بود یک روز همکارم -محمد جمالی- آمد و گفت، کسی به من گفته است کسی می‌خواهد برود جبهه با این اسم. گفتم: «چطور آدمی است؟» گفت: «حقیقتا آدم درستی نیست از هر کسی در کارخانه قند بپرسی به تو حقیقت را می‌گوید» فکری کردم و گفتم: پس ولش کن برو بگو نمی‌شود اصلا نمی‌خواهد به او بگویی پی قضیه را نگیر چنین آدمی را نمی‌توانیم بفرستیم.» دوباره جمالی را واسطه فرستاد. گفتم بگو بیاید بعد از ساعت اداری جلوی در با هم صحبت می‌کنیم این پیغام را دادم و با خود گفتم حتما می‌آید و قلدری می‌کند و مسئله‌ای به وجود می‌آید چون درشت اندام بود. حتی محض احتیاط یک کلت هم بستم به کمرم که اگر خطری تهدیدم کرد استفاده کنم. ساعت 4 آمد جلوی در بسیج با آن هیکلش سرش را پایین انداخته بود و دست به سینه ایستاده بود. باورم نمی‌شود. مظلومانه صحبت می‌کرد. طوری بود که با خودم فکر کردم این کسی نیست که آقای جمالی گفته باشد. خجالت می‌کشید و لباس ساده‌ای پوشیده بود. اما از نشانه‌هایی که داده بود فهمیدم خودش است. حدود یک ربع با هم صحبت کردیم. آخرش گفتم: «با توجه به مسئولیتی که به من داده شده فعلا نمی‌توانم تو را اعزام کنم» گفت:« من چند بار با ارتش رفته‌ام ولی این بار می‌خواهم با بسیج بروم» گفتم: «ما اعزاممان قوانین خودش را دارد. نمی‌توانم که هر بی سر وپایی را اعزام کنم» (هنوز هم بعد از این مدت‌ها از یادآوری این حرف که آنجا گفتم ناراحت می‌شوم). ناامید شد گفت: «باشد ما هم خدایی داریم بالاخره درست می‌شود».از زمانی که تصمیم گرفته بود اعزام شود، نشنیده بودم خلاقی انجام داده باشد. شش، هفت سال از من بزرگتر بود.دوباره جمالی پیغامش را آورد که به جعفری منش بگویید اعزامم کند. گفتم: «بگو خودش بیاید». بیرون که رفتم، دیدم کنار در سنگر بسیج مرکزی، تکیه داده است به دیوار و یک شلوار بسیجی پوشیده. شنیده بودم باستانی کار است. هیکلش عضلانی و قوی بود. آمد جلو، سلام کرد و گفت: «بروید بپرسید، من دیگر آدم قبلی نیستم. شما بنده‌ خدا هستید. من هم بنده‌ خدا هستم. من به خدای خودم قول دادم، باید بروم.» گفتم: «الان نمی‌توانم اعزامت کنم. بگذار فکرهایم را بکنم ببینم.» بعد که رفتم، یاد حرف شهید محلاتی افتادم که گفته بود: «برادرای گزینش! نکند کسی توی گزینش خدا قبول بشود اما توی گزینش بسیج و سپاه رد». دوباره خواستمش، باید مطمئن می‌شدم و خیالم کاملا راحت می‌شد. گفتم، باید تمام نماز‌های جماعت شرکت کنی و شب به شب هم بیایی بسیج کارخانه قند ساعت بزنی و بعد بروی خانه، قبول کرد. هر شب هم می‌آمد ساعت می‌زد. یک چایی با هم می‌خوردیم و می‌رفت. سه هفته گذشت دوباره به جمالی پیغام داده بود که می‌خواهد برود جبهه. اعزامش کردم و توی پرونده‌اش نوشتم: «مشروط» مسئولین سپاه که همراه گروه‌های اعزام می‌رفتند، اعتراض کردند، گفتند، این سابقه‌دار است. گفتم: «هر اتفاقی بیفتد من مسئولیتش را به عهده می‌گیرم». گفتم: «اگر خطایی مرتکب شد، فقط به من زنگ بزنید». بعد از چند هفته دیدم زنگ نزدند. خیالم راحت شد. چند روز از مهرماه سال 61 گذشته بود. اسمش را از بلندگو شنیدم. باورم نمی‌شود. بلندگوی بنیاد شهید داشت اسم شهدا و مفقود الاثرها را اعلام می‌کرد. انگار برق مرا گرفته بود. با خودم گفتم: «عجب! آنها که دم از اخلاص و جبهه و نماز می‌زنند، می‌روند جبهه شهید نمی‌شوند. این تا رفت شهید شد.» _<>____________ 🆔️ @eheyat