بسم الله الرّحمن الرّحیم
••─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─••
🔷 زندگی قرآنی 🔷
🔻آيه🔻
💠 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَلَا يَهْتَدُونَ (۱۰۴) مائده
🔻ترجمه🔻
💠 و هرگاه به آنان گفته شود: به سوى آنچه خداوند نازل كرده و به سوى پیامبر بیایید، گویند: آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، ما را بس است.آیا هر چند پدرانشان چیزى نمی دانستند و (به حقّ) هدایت نشده بودند (و بیراهه می رفتند، باید راه آنان را ادامه دهند؟)
••─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─••
🔷 تفسیر کوتاه آیه
🍃شاید آیه مربوط به خرافه هایى باشد كه در آیه ى قبل آمده بود كه هرگاه به آنان گفته شود دست از این خرافات بردارید مى گویند: «وجدنا علیه اباءنا»
🍃 قرآن، مردم را به پیروى از دستوراتِ خدا و رسول فرا مى خواند. «تعالوا الى...»
🍃 پذیرفتن دعوت اسلام، سبب تعالى و رشد است. (كلمه «تَعالَوا» به معناى حركت به سمت عُلوّ و رشد است)
🍃 اصل، فرهنگ الهى است، نه فرهنگ پیشینیان. «ما أنزل اللّه»
🍃 قرآن به تنهایى كافى نیست، سنّت وسیره و حكومت رسولاللّه هم ملاك عمل است. «تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرسول»
🍃 اهل خرافات و افراد مرتجع و واپسگرا، حاضر به شنیدن حقّ نیستند. «قالوا حسبنا»
🍃 نه سنّتگرایى اصل است و نه نوگرایى، اصل، علم و هدایت است. «لایعلمون، لایهتدون»
🍃 وجدان خود را حاكم كنیم. «أولو كان آباؤهم...»
🍃 ادب و احترام به گذشتگان آرى، پیروى از افكار جاهلانه ى آنان و وفادارى نابجا خیر. «او لو كان آباؤهم لا یعلمون»
🍃 تقلید كوركورانه، نشانه ى بى عقلى است. «لایعقلون» در آیه ى قبل، و تعصب روى نیاكان در این آیه. تقلید جاهل از جاهل بى معناست. «وجدنا علیه آباءنا... آباؤهم لایعلمون»
🍃 جاهل هدایت پذیر، بى خطر است. خطر آنجاست كه جاهلان، هدایتپذیر نباشند. «لایعلمون، لایهتدون»
🌷أللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم 🌷
@razmandegan_eslam_kerman
••─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 سلام بر یاران امام زمان
@razmandegan_eslam_kerman
'
#نهجالبلاغه_مولاامیرالمؤمنین
🌺 نامه شماره ۸
🌴به جریر بن عبدالله البجلی
🌴وادار ساختن معاویه به بیعت
🔹پس از نام خدا و درود!
هنگامی كه نامه ام به دستت رسید، معاویه را به یكسره كردن كار وادار، و با او برخوردی قاطع داشته باش، سپس او را آزاد بگذار در پذیرفتن جنگی كه مردم را از خانه بیرون می ریزد، یا تسلیم شدنی خواركننده، پس اگر جنگ را برگزید، امان نامه او را بر زمین كوب، و اگر صلح خواست از او بیعت بگیر، با درود.
@razmandegan_eslam_kerman
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
'
#قسمت_سی_و_دوم
" من زنده ام "
.... با پانتومیم ادای خوردن را در آورد. آهان، متوجه شدیم.
ظرف ها را دادیمو دو کاسه آش شوربا گرفتیم که ترکیبی از آب برنج رقیق و چند دانه عدس بود که مثل نگین در آن می درخشیدند.
هر چهارنفر به دور کاسه ای دعوت شده بودیم که هیچ کدام میل دست دراز کردن به آن را نداشتیم اما برای تحمل رنج های بیشتر باید توانایی و رمق می داشتیم تا از پا نیفتیم.
به بچه ها گفتم بچه ها بخورید.این غذای امروز است. امروز سی ام مهر است، فردا جنگ تمام می شود و ما آزاد می شویم و سر سفره ی خودمان می نشینیم. این جمله بذر امیدی بود که در سینه هایمان کاشته می شد تا بتوانیم سختی های بعد از آن را تحمل کنیم.
وقت خواب رسیده بود، مغزم با پلک هایم سر ناسازگاری داشت اما همچنان روی پا ایستاده بودم یا اینکه در پناهی دور از سنگینی نگاه عراقی ها به نوبت می نشستیم. فریادها و ناله های بیرون اجازه ی خواب نمی داد.
پتوها را جیره بندی کردیم.سهم من و فاطمه یک پتو و سهم حلیمه و مریم هم پتوی دیگر شد. یک پتو زیراندازمان شد و پتوی دیگر را دور کفشهایمان پیچیدیم و بالشی خشک و خشن ساختیم.
قرار گذاشتیم از صبح روز بعد برای اینکه وقت توزیع غذا از نگاههای شوم سرباز بعثی در امان باشیم، با شنیدن صدای چرخ نان، برای دادن و گرفتن کاسه ی شوربا به نوبت جلوی دریچه حاضر شویم تا سرباز بعثی که اسمش حکمت بود و ما اسمش را نکبت گذاشته بودیم، فرصت چشم چرخاندن در صن وقچه را نداشته باشد و بی هیچ کلامی و نگاهی نان و شوربا را بگیریم و کنار برویم.
قرعه ی فردای آن روز به نام من افتاد . راستی مادرم چگونه مرا پیدا خواهد کرد؟ اگر پدرم می دید دخترش در این دخمه و با این شرایط زندگی می کند چه حالی پیدا می کرد؟ حتما کمرش زیر بار غصه می شکست. با همین فکر و خیال ها به خوابی عمیق فرو رفتم.
صبح فردا با شنیدن لگد زدن به سلول های همسایه و صدای چرخ نان و شوربا که نزدیک می شد، از خواب پریدم و دستانم را آماده ی گرفتن نان ها کردم که دریچه باز شد. جلو رفتم اما به جای هیبت نکبت، یک لحظه چهره ی زیبا و نورانی مادرم را دیدم.
.... اشک صورتم را خیس کرده بود... باورم نمی شد. مادرم بود که برایم نان های گرم کنجدی با همان بوی نان خانگی آورده بود. یکی یکی می شمرد و در دست هایم می گذاشت.اما به جای چهارتا نان چهل تا نان شمرد و داد.
با بغضی که در گلو داشتم التماس کردم و گفتم مادرجان بیشتر بده،اینجا به ما غذا نمی دهند. گفت نه مادر، هرماه یک نان را بخوری کافی است.( نکته اینجاست که اسارت ما دقیقا چهل ماه طول کشید)
هنوز گرده های نان در بغلم و تصویر مادرم در چشمانم باقی بود که یکباره با صدای پی درپی لگد و باز شدن دریچه ، از خواب پریدم.
دریچه باز شد. من گوشه ای از صندوقچه افتاده بودم و تمام بدنم از عرقی سرد خیس شده بود. رعشه بر تمام بدنم افتاده بود. توان ایستادن نداشتم و صدای تپش قلبم مثل پتک بر سرم می زد. تمام صورتم از اشک خیس بود. فاطمه به سرعت جای مرا در نوبت شوربا گرفت .
فاطمه و مریم و حلیمه، هرسه نگران دور من را گرفته بودند و می گفتند چرا اینقدر دست و چهره ات برافروخته؟ تب و لرز کردی؟سرما خوردی؟ چرا بدنت خیس عرق شده، هوای سلول که سرد است. گریه کردی یا خیسی از عرق است؟
مدتی گذشت اما قدرت حرکت یا تکلم نداشتم. بعد از ساعتی توانستم بر خودم مسلط شده و خوابم را تعریف کنم. هرکدام خوابم را به نوعی تعبیر کردند. مریم که خواب یوسف والی زاده را تعبیر کرده بود گفت الان یک هفته است خانواده ات تورا گم کرده اند و در واقع تعبیر این است که مادرت از اسارت تو آگاه خواهد شد.
.... هنوز نمی دانستیم آنجا کجاست. روزهای بعد دریچه کمتر باز می شد و کمتر شمرده می شدیم و کمتر نام و نشانمان را می پرسیدند....اما هیچ لحظه ای احساس امنیت نمی کردیم که بتوانیم بی حجاب باشیم یا از آن حمام لعنتی استفاده کنیم.
#من_زنده_ام
#خاطرات_دوران_اسارت
#باقلم_معصومه_آباد
@razmandegan_eslam_kerman
⬅ زيارت حضرت رسول(صلّى اللّه عليه و آله) در روز شنبه
أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاَتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلاَلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيبِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ صِفْوَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ خَالِصَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً إِلَهِي فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهَا لِي يَا سَيِّدَنَا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَبِّكَ وَ رَبِّي لِيَغْفِرَ لِي
پس سه مرتبه بگو:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
پس بگو:
أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ (الطَّيِّبِينَ) الطَّاهِرِينَ هَذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ أَجِرْنَا وَ أَحْسِنْ إِجَارَتَنَا بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ آلِ بَيْتِكَ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ.
--------------
@razmandegan_eslam_kerman
#حدیث_نور
✅ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
🍃 ... پس از من اقوامی خواهند آمد که غذاهای خوب و رنگارنگ میخورند و بر مرکب سوار میشوند،در حالی که خود را به آرایش ویژه زنان برای شوهر میآرایند و همچون زنان، جلوهگری میکنند و همانند شاهان ستمکار زندگی میکنند.آنان منافقان این امت در آخرالزمان هستند که شراب مینوشند و در پی بازی با دوشیزه گانند و بر مرکب شهوت سوار میشوند و نمازهای جماعت را ترک میگویند و با سهل انگاری،از نماز شامگاهان باز میمانند و در خوردن زیاده روی میکنند.
📖 مکارم الاخلاق، ص ۴۴٨
@razmandegan_eslam_kerman