eitaa logo
هیأت رزمندگان اسلام استان کرمان
539 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
30 فایل
🔸️کانال رسمی اطلاع رسانی و تولیدات هیأت رزمندگان اسلام استان کرمان 🌐مارا در فضای مجازی دنبال کنید : https://zil.ink/eheyat_kerman 📱ارتباط با ما @Markaz_Heit_stad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام واحترام ✅ به اطلاع می رساند مراسم معنوی #دعای_ندبه این هفته 6 اردیبشت ماه 98 درمحل #حسینیه_ثاراللّه با ندبه خوانی ونوای گرم ودلنشین #کربلایی_حمید_عسکری ازساعت 7 صبح برقرار می باشد. 🌸 باحضورتان زینت بخش این محفل نورانی شوید. قدمتان برچشم.🌹 هیئت رزمندگان اسلام استان @razmandegan_eslam_kerman
قسمت ششم: ...که دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه . نمی دونم چرا ولی بغضم گرفته بود😢 من اولش فقط دوست داشتم با اقا سید کل کل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟! نکنه جدی جدی عاشقش شدم؟!😞 تا آخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم می گفتم شاید این انگشتره شبیهشه ولی نه..جعبه انگشتر هم گوشه ی میز کنار سر رسیدش بود😔 بعد جلسه با سمانه رفتیم برای آخرین زیارت دلم خیلییی شکسته بود😭 وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکهام همین طوری بی اختیار میومد.😭 به سمانه گفتم _من باید برم جلو و زیارت کنم سمانه گفت _خیلی شلوغه ها ریحانه 😯 گفتم _نه من حتما باید برم و ازش جدا شدم و وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد و تونستم جلو برم. فقط گریه میکردم.😭 چیزی برای دعا یادم نمیومد اون لحظه .فقط می گفتم کمکم کن.😭 وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت _وایسا زیارت وداع بخونیم😢 تا اسم وداع اومد باز بی اختیار بغضم گرفت😢 یعنی دیگه امروز همه چیز تمومه 😔 دیگه نمی تونیم شبها تو حرم بمونیم 😕 سریع گفتم _من می خوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم😕 -باشه ریحانه جان☺ مهرم رو گذاشتم و این بار گفتم 😭 _نماز حاجت می خوانم قربة الی الله این بار دیگه نه فکر آقا سید بودم نه هیچکس دیگه...فقط به فکر می کردم😔 بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بی اختیار گریه ام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم. . بعد نماز تو راه برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم: -سمانه؟!😕 -جانم؟!☺ -می خواستم بپرسم این اقا سید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!😯 -اره دیگه...زهرا دختر خاله اقا سیده😊 وقتی شنیدم سرم خیلی درد گرفت😞..اخه رابطشون خیلی صمیمی تر از یه پسر خاله و دختر خاله مذهبیه😐 حتما خبریه که اینقدر بهم نزدیکن😕 ولی به سمانه چیزی نگفتم 😔 -چیزی شده ریحان؟! -نه...چیزی نیست😔 -اخه از ظهر تو فکری😞 -نه..چون اخرین روزه دلم گرفته 😔 خلاصه سفر ما تموم شد و تو راه بازگشت بودیم 🚍و با سمانه از گذشته ها وخاطرات هرکدوممون حرف میزدیم..که ازش پرسیدم: -سمانه؟!😕 -جانم ؟!😊 -اگه یه پسری شبیه من بیاد خواستگاریت حاضری باهاش ازدواج کنی؟!😐 -کلک.. نکنه داداشتو میخوای بندازی به ما😃 -نه بابا.من اصلا داداش ندارم که😐داشتمم به توی خل و چل نمی دادم😂کلا میگم😕 -اولا هرچی باشم از تو خل تر که نیستم ثانیا اخه من برای ازدواج یه سری معیارهایی دارم باید اونا رو چک کنم.😉 الان منظورت چیه شبیه تو؟!😯 -مثلا مثل من نه زیاد مذهبی باشه نه زیاد غیر مذهبی .نماز خوندن تازه یاد گرفته باشه.و کلا شرایط من دیگه -ریحانه تو قلبت خیلی پاکه اینو جدی میگم.وقتی آدمی اینقدر راحت تو حرم گریه ش میگیره و بغضش میترکه یعنی قلبش پاکه و خدا بهش نگاه کرده😊 -کاش اینطوری بود که میگفتی 😕 -حتما همینطوره..تو فقط یکم معلوماتت درباره دین کمه وگرنه به نظر من از ماها پاک تری..اگه پسری مثل تو بیاد و قول بده درجا نزنه تو مذهبش و هر روز کاملتر بشه چرا که نه 😊حالا تو چی؟! یه خواستگار مثل من داشته باشی چی جوابشو میدی؟! 😉 -اصلا راهش نمی دادم تو خونه😃 -واااا...بی مزه😐من به این آقایی😃 -خدا نکشه تو رو دختر😄 خلاصه حرف زدیم تا رسیدیم به شهرمون و ... یه مدت از برگشتمون گذشت و منم مشغول درس و جلسات اخر کلاسهای ترم بودم و کمی هم فکر اقا سید☺ دروغ چرا... . من عاشق اقا سید شده بودم🙊 عاشق مردونگی و غرورش . عاشقه.. . اصلا نمیدونم عاشق چیش شدم😕 فقط وقتی می دیدمش حالم بهتر میشد احساس ارامش و امنیت داشتم همین بعد از اومدن سعی میکردم نمازهامو بخونم ولی نمیشد. خیلیا رو یادم میرفت و نماز صبح ها رو هم اکثرا خواب میموندم😕 . چادرم که اصلا تو خونه نمیتونستم حرفشو بزنم و چادر سمانه هم بهش پس داده بودم یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا سید... نويسنده: ادامه دارد... . -------------------- @razmandegan_eslam_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◻ پنجشنبه، روز زیارتی امام حسن عسکری علیه السلام ◻ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَنَا مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ وَ هَذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ فَأَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ إِجَارَتِي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 @razmandegan_eslam_kerman
#کلام_نور ✅امام حسن عسکری علیه السلام: بهترين برادر تو كسى است كه خطايت را فراموش كند و احسان تو را به خود ، به ياد آورد . @razmandegan_eslam_kerman
´ ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 زندگی قرآنی 🔷 🔻آيه 🔻 💠تِلْكَ الْرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَ جَتٍ وَءَاتَيْنَا عِيسَى اْبنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَتِ وَ أَيَّدْنَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَيِّنَتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُمْ مَنْ ءَامَنَ وَمِنْهُمْ مَّنْ كَفَرَ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيد{253}بقره 🔻ترجمه 🔻 💠نشانه هاى روشن (آن پیامبران، ما بعضى از آنان را بر بعضى برترى دادیم. از آنان كسى بود كه خداوند با اوسخن گفته ودرجات بعضى از آنان را بالا برد، وبه عیسى بن مریم و معجزات) دادیم و او را با روح القدس (جبرئیل) تأیید نمودیم، و اگر خدا مى خواست، كسانى كه بعد از آنان (پیامبران) بودند، پس از آنكه نشانه هاى روشن براى آنها آمد، با هم جنگ و ستیز نمى كردند. (امّا خداوند مردم را در پیمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولى با هم اختلاف كردند پس برخى از آنان ایمان آورده و بعضى كافر شدند. (و باز) اگر خدا مىخواست (مؤمنان و كافران) با هم پیكار نمىكردند، ولى خداوند آنچه را اراده كند انجام مى دهد. (و اراده حكیمانه ى او بر آزاد گذاردن مردم است.) ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 تفسیر کوتاه آیه 🍃گرچه طبق احادیث، تعداد انبیا 124 هزار نفر بوده است، امّا تنها نام 25 نفر از آنان در قرآن آمده ونام دیگران برده نشده است؛ 🍃«منهم من قصصنا و منهم من لم نقصص» مقام ودرجات انبیا یكسان نیست و هركدام جایگاه و امتیازاتى دارند. مثلاً امتیاز پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله خاتمیّت، امّى بودن، تحریف نشدن كتابش، 🍃 امتیاز ابراهیم علیه السلام یك تنه امّت بودن ونسل مبارك داشتن، امتیاز نوح علیه السلام طول عمر و پایدارى ودریافت سلام ویژه از طرف خداوند است. 🍃در این آیه، امتیاز حضرت موسى و عیسى علیهما السلام بیان شده كه موسى مخاطب سخن خداوند و عیسى مؤیّد به روح القدس بوده است. كلمه «درجات» نشانه ى برترى‌هاى متعّدد است. 🍃فخررازى در تفسیر كبیر ذیل این آیه، حدود بیست امتیاز براى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله بیان كرده است. از آن جمله: 🍃 معجزه ى پیامبر اسلام صلى اللّه علیه وآله قرآن كریم بر همه معجزات برترى دارد. دیگر اینكه پیامبر اسلام بر همه پیامبران گواه است، چنانكه مى‌فرماید: فكیف اذا جئنا من كلّ امّة بشهید... ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 نکات ناب آیه 1- انبیا، مقامى بس والا دارند. «تلك» اشاره به دور ومقام والاست. 2- انبیا، همه در یك رتبه نیستند. یگانگى در هدف، مانع بعضى كمالات ویژه و برترى هاى خاصّ نیست. 3- تجلیل از انبیاى گذشته لازم است. موسى وعیسى علیهما السلام در آیه تكریم شدهاند. 4- سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. او مىتواند مردم را به اجبار به راه حقّ وادار كند، امّا رشد واقعى در سایه آزادى است. در این آیه دو بار مى خوانیم كه اگر خدا مى خواست، اختلاف و نزاعى میان مردم ایجاد نمى شد. 5 - ریشه ى اكثر اختلافات، هوس ها، حسدها و خودبینى هاست، نه جهل و ناآگاهى. 6- راه انبیا، همراه با دلیل روشن است. 7- اختلافات اعتقادى، از عوامل پیدایش جنگ هاست. البتّه دین منشأ اختلاف نیست، بلكه مردم اختلاف مىكنند. 🍃أللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد وعجّل فرجهم🍃 @razmandegan_eslam_kerman ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─··
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 گرایش به شیطان 🎤 استاد حاج شیخ حسین انصاریان @razmandegan_eslam_kerman
قسمت هفتم : ... یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر اقا سید تق تق -بله..بفرمایید -سلام اقا سید تا گفتم آقا سید یه برقی تو چشماش دیدم و اینکه سرشو پایین انداخت و گفت : _سلام خواهر...بله؟!کاری داشتید؟! و بلند شد و به سمت در رفت و دررو باز گذاشت😐انگار جن دیده 😑 نمیدونم چرا ولی حس میکردم از من بدش میاد. همش تا منو میدید سرشو پایین مینداخت...تا میرفتم تو اطاق اون بیرون میرفت و از این کارها. -کار خاصی که نه...میخواستم بپرسم چجوری عضو بشم.. -شما باید تشریف ببرید پیش زهرا خانم ایشون راهنماییتون میکنن. -چشممم...ممنونم 😐😬 دلم میخواست بیشتر تو اطاق بمونم ولی حس میکردم که باید برم و جام اونجا نیست... از اطاق سید که بیرون اومدم دوستم مینا رو دیدم -سلام😒 -سلام...اینجا چیکار میکردی؟! یه پا بسیجی شدیا..از پایگاه مایگاه بیرون میای😄 -سر به سرم نزار مینا..حالم خوب نیست😕 -چرا؟! چی شده مگه؟!😯 -هیچی بابا...ولش....ولی شاید بتونی کمکم کنی و بعدا بهت بگم..خوب دیگه چه خبر؟! -هیچی. همه چیز اکیه.ولی ریحانه😕 -چی؟!😯 -خواهر احسان اومده بود و ازم خواست باهات حرف بزنم😊 -ای بابا...اینا چرا دست بردار نیستن...مگه نگفته بودی بهشون؟!😡 -چرا گفتم...ولی ریحان چرا باهاش حرف نمیزنی؟؟😕 -چون نمیخوامش...اصلا فک کن دلم با یکی دیگست😐 -ااااا...مبارکه...نگفته بودی کلک..کی هست حالا این اقای خوشبخت؟!😄😉 -گفتم فک کن نگفتم که حتما هست 😑 در حال حرف زدن بودیم که اقا سید از دفتر بیرون اومد و سریع از جلوی ما رد شد و رفت و من چند دقیقه فقط به اون زل زدم و خشکم زد. این همه پسر خوشتیپ تو حیاط دانشگاه بود ولی من فقط اونو میدیدم🙈 -ریحانه؟!چی شد؟!😯 -ها ؟!؟...هیچی هیچی!😞 -اما وقتی این پسره رو دیدی... ببینم...نکنه عاشق این ریشوعه شدی؟!😳 . -هااا؟!...نه 😕 -ریحانه خر نشیا😯اینا عشق و عاشقی حالیشون نیس که😡فقط زن میخوان که به قول خودشون به گناه نیوفتن😑اصلا معلوم نیست تو مشهد چی به خوردت دادن اینطوری دیوونت کردن😒 -چی میگی اصلا تو...این حرفها نیست...به کسی هم چیزی نگو😒 -خدا شفات بده دختر😐 -تو توی اولویت تری😒 -ریحانه ازدواج شوخی نیستا😯 -میناااا...میشه بری و تنهام بزاری؟!😐 -نمیدونم تو فکرت چیه ولی عاقل باش و لگد به بختت نزن😑 -بروووو😡 مینا رفت و من موندم و کلی افکار پیچیده تو سرم...نمیدونستم از کجا باید شروع کنم😕 رفتم سمت دفتر بسیج خواهران و دیدم بیرون پایگاه زهرا داره یه سری پرونده به آقا سید میده و باهم حرف هم میزنن. اصلا وقتی زهرا رو می دیدم سرم سوت میکشید😔 دلم میخواست خفش کنم😠 وارد دفتر بسیج شدم و دیدم سمانه نشسته: -سلام سمی😒 -اااا...سلام ریحان باغ خودم...چه عجب یاد فقیر فقرا کردی خانوم😊 -ممنون..راستیتش اومدم عضو بسیج بشم😕..چیا میخواد؟! -اول خلوص نیت 😂 -مزه نریز دختر...بگو کلی کار دارم😐 -واااا...چه عصبانی..خوب پس اولیو نداری😁 -اولی چیه؟!🙁 -خلوص نیت دیگه 😄 -میزنمت ها😐 -خوب بابا...باشه...تو فتوکپی شناسنامه و کارت ملی و کارت دانشجوییتو بیار بقیه با من☺ ... خلاصه عضو بسیج شدم و یه مدتی تو برنامه ها شرکت کردم ولی خانوادم خبر نداشتن بسیجی شدم چون همیشه مخالف این چیزها بودن.. یه روز سمانه صدام زد و بهم گفت: -ریحانه -بله؟! -دختره بود مسئول انسانی☺ -خوب😯 -اون داره فارغ التحصیل میشه.میگم تو میتونی بیای جاشا😕 وقتی اینو گفت یه امیدی تو دلم روشن شد برای نزدیک شدن به اقا سید و بیشتر دیدنش و گفتم . -کارش سخت نیست؟!😯 -چرا ولی من بیشتر کارها رو انجام میدم و توهم کنارم باش😊....ولی!!😕 .-ولی چی؟!😟 -باید با چادر بیای تو پایگاه و چادری بشی 😐 وقتی گفت دلم هری ریخت.. و گفتم تو که میدونی دوست دارم چادری بشم ولی خانوادمو چجوری راضی کنم؟! -کار نداره که.. بگو انتخابته و اونا هم احتمالا برا انتخابت احترام قائل میشن😌 -دلت خوشه ها😑.میگم کاملا مخالفن😯 -دیگه باید از فن های دخترونت استفاده کنی دیگه😉 توی مسیر خونه با سمانه به یه چادر فروشی رفتیم و یه چادر خریدم.. و رفتم خونه و دنبال یه موقعیت بودم تا موضوع رو به مامان و بابام بگم.. . -مامان؟ -جانم -من تو گرفتن تصمیمات زندگیم اختیار دارم یا نه؟!😐 -اره که داری ولی ما هم خیر و صلاحتو میخوایم و باید باهامون مشورت کنی بابا: چی شده دخترم قضیه چیه؟! -هیچی...چیز مهمی نیست😕 مامان:چرا دیگه حتما چیزی هست که پرسیدی..با ما راحت باش عزیزم -نه فقط میخوام تو انتخاب پوششم اختیار داشته باشم😊 بابا: هییی دخترم...ولی اینجا ایرانه و مجبوری به حجاب اجباری..بزار درست تموم بشه میفرستمت اونور هر جور خواستی بگرد.... نويسنده : ادامه دارد... . ----------------- @razmandegan_eslam_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬅ زيارت حضرت رسول(صلّى اللّه عليه و آله) در روز شنبه أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاَتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلاَلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلاَئِكَتِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيبِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ صِفْوَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ خَالِصَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً إِلَهِي فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهَا لِي يَا سَيِّدَنَا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَبِّكَ وَ رَبِّي لِيَغْفِرَ لِي پس سه مرتبه بگو: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ پس بگو: أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ (الطَّيِّبِينَ) الطَّاهِرِينَ هَذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ أَجِرْنَا وَ أَحْسِنْ إِجَارَتَنَا بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ آلِ بَيْتِكَ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ. -------------- @razmandegan_eslam_kerman