﷽
۵۱۱🌹پست همسر شهید #زمانی_نیا
بسم الله الرحمن الرحیم
.
مدت کنار هم بودنمان کوتاه بود.
درست مثل خوابی شیرین و دلچسب.
عطر حضور تو، زندگی ام را عوض کرد.
خیلی ها نمیدانند آقا وحید؛
خیلی ها خبر ندارند که من مصادق این بیت شعر هستم:
«به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود»
.
آری من شش دانگ دلم را به نامت کردم، درست همان موقع که فهمیدم تو مرد زندگی من هستی...
و این قرارداد نانوشته را
تنها تو میدانی و خدایمان.
همان خدایی که به وجود آورندهی عشق است...
.
گذشتن از تو
سختترین اتفاق زندگیام بود
اما فدای سر حسین(ع)
تو فدایی امام حسین شدی، همان کسی که بی اندازه عاشقش بودی، همان کسی که بیاندازه عاشقش بودم، تنها این است که مرا آرام میکند...
.
پس چون پروانه دور شمع وجود تو میگردم و میسوزم تا زمان وصالمان برسد.
#شهید_وحید_زمانی_نیا
#عاشقانه_های_مذهبی
#همسر_خدایی_من
#مذهبی_ها_عاشق_ترند
#شهدا_زنده_اند
#دلتنگی
#خبرت_هست_که_بی_روی_تو_آرامم_نیست؟
#لبیک_یا_حسین(ع)
🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨
@razmandegan_eslam_kerman
··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─··
'
#تنها_میان_داعش
قسمت بیستم
از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را میشنیدم و تلاش میکردم از زمین بلند شوم که صدای #انفجار بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید.
یکی از #مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمیبینید دارن با تانک اینجا رو میزنن؟ پخش شید!»
بدن لمسم را بهسختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد.
او همچنان فریاد میزد تا از مقام فاصله بگیریم و ما #وحشتزده میدویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام میآید.
عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت بهسرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش #داعش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم.
رزمندهای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمیداد و من میترسیدم عباس در برابر گلوله تانک #ارباً_ارباً شود که با نگاه نگرانم التماسش میکردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلولههای خمپاره را جا زد و با فریاد #لبیک_یا_حسین شلیک کرد.
در #انتقام سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشیها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و بهسرعت برگشت.
چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده میشد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار میکنی؟»
تکیهام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانیام شکسته است.
با انگشتش خط #خون را از کنار پیشانی تا زیر گونهام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ #صبرم شکست و اشک از چشمانم جاری شد.
فهمید چقدر ترسیدهام، به رزمندهای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند.
نمیخواستم بقیه با دیدن صورت خونیام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس میگوید :«داعشیها پیغام دادن اگه اسلحهها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.»
خون #غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟»
عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمیدانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بیتوجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب میلرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم #امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!»
روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«میدونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار #موصل حراجشون کردن!»
دیگر رمقی به قدمهایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد.
اگر دست داعش به #آمرلی میرسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل!
صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ #اماننامه داعش را با داد و بیداد میداد :«این بیشرفها فقط میخوان #مقاومت ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمیکنن!»
شاید میترسید عمو خیال #تسلیم شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون میجنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! #حاج_قاسم اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟»
اصلاً فرصت نمیداد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی میکنه تو این جهنم هلیکوپتر بفرسته!»
و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه #مقاومت کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیاتشون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی میرسن!»
عمو تکیهاش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت #وعده داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش میجنگم!»
ولی حتی شنیدن نام اماننامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد.
چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته #خدا را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@razmandegan_eslam_kerman
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
○•🌱
من ایرانم و تو عراقی🚩
گمنام۳۱۳
#لبیک_یا_حسین
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
@razmandegan_eslam_kerman
🚩 السلام علیک یا رقیه سلام الله علیها
✅همایش سه ساله های حسینی
🎤واعظ : حجة السلام والمسلمین علی اکبر غفوری نسب
🎤با مداحی مداح اهلبیت عصمت و طهارات حاج علی کدخدایی
🗓 زمان : سه شنبه ۳۱ مرداد ماه (مصادف با پنجم صفر)
🕗 ساعت : ۴ بعدازظهر
🕌 مکان : میدان شورا ، کوچه روبروی حسینیه ثارالله.
حسینیه ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات کرمان
🖤 همراه با اهدء هدیه (عروسک) به دختران سه ساله 🖤
#لبیک_یا_حسین 🏴
لینک های ارتباطی هیات رزمندگان اسلام کرمان
ایتا
@razmandegan_eslam_kerman
روبیکا
https://rubika.ir/eheyatrazmandegankerman
سروش
http://sapp.ir/razmandegan_eslam_kerman
وات ساپ
https://chat.whatsapp.com/L34FdS3vTmH03QCeAKTmhQ
▪️ هیأت رزمندگان اسلام - پیروان عترت استان کرمان
▪️همایش سه ساله های حسینی▪️
🏴 به مناسبت شهادت دردانه اباعبدالله الحسین (ع) حضرت رقیه سلام الله
"با حضور مادران و فرزندان"
🎤واعظ : حجة السلام والمسلمین علی اکبر غفوری نسب
🎤با مداحی مداح اهلبیت عصمت و طهارات حاج علی کدخدایی
🗓 زمان : سه شنبه ۳۱ مرداد ماه (مصادف با پنجم صفر)
🕗 ساعت : ۴ بعدازظهر
🕌 مکان : میدان شورا ، کوچه روبروی حسینیه ثارالله.
حسینیه ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات کرمان
🖤 همراه با اهدء هدیه (عروسک) به دختران سه ساله 🖤
#لبیک_یا_حسین 🏴
لینک های ارتباطی هیات رزمندگان اسلام کرمان
ایتا
@razmandegan_eslam_kerman
روبیکا
https://rubika.ir/eheyatrazmandegankerman
سروش
http://sapp.ir/razmandegan_eslam_kerman
وات ساپ
https://chat.whatsapp.com/L34FdS3vTmH03QCeAKTmhQ
▪️ هیأت رزمندگان اسلام - پیروان عترت استان کرمان
▪️همایش سه ساله های حسینی▪️
🏴 به مناسبت شهادت دردانه اباعبدالله الحسین (ع) حضرت رقیه سلام الله
"با حضور مادران و فرزندان"
🎤واعظ : حجة السلام والمسلمین علی اکبر غفوری نسب
🎤با مداحی مداح اهلبیت عصمت و طهارات حاج علی کدخدایی
🗓 زمان : سه شنبه ۳۱ مرداد ماه (مصادف با پنجم صفر)
🕗 ساعت : ۴ بعدازظهر
🕌 مکان : میدان شورا ، کوچه روبروی حسینیه ثارالله.
حسینیه ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات کرمان
🖤 همراه با اهدء هدیه (عروسک) به دختران سه ساله 🖤
#لبیک_یا_حسین 🏴
لینک های ارتباطی هیات رزمندگان اسلام کرمان
ایتا
@razmandegan_eslam_kerman
روبیکا
https://rubika.ir/eheyatrazmandegankerman
سروش
http://sapp.ir/razmandegan_eslam_kerman
وات ساپ
https://chat.whatsapp.com/L34FdS3vTmH03QCeAKTmhQ
پیروان عترت هیأت رزمندگان اسلام استان کرمان