eitaa logo
هیأت رزمندگان اسلام استان کرمان
629 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3هزار ویدیو
30 فایل
🔸️کانال رسمی اطلاع رسانی و تولیدات هیأت رزمندگان اسلام استان کرمان 🌐مارا در فضای مجازی دنبال کنید : https://zil.ink/eheyat_kerman 📱ارتباط با ما @Markaz_Heit_stad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◻زیارت (علیه السلام) در روز دوشنبه: ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺍﺑْﻦَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺭَﺏِّ ﺍﻟْﻌَﺎﻟَﻤِﻴﻦَ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺍﺑْﻦَ ﺃَﻣِﻴﺮِ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺍﺑْﻦَ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔَ ﺍﻟﺰَّﻫْﺮَﺍﺀِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺣَﺒِﻴﺐَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺻِﻔْﻮَﺓَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺃَﻣِﻴﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺣُﺠَّﺔَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻧُﻮﺭَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺻِﺮَﺍﻁَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺑَﻴَﺎﻥَ ﺣُﻜْﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻧَﺎﺻِﺮَ ﺩِﻳﻦِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺰَّﻛِﻲُّ ، ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﺒَﺮُّ ﺍﻟْﻮَﻓِﻲُّ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻘَﺎﺋِﻢُ ﺍﻟْﺄَﻣِﻴﻦُ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻌَﺎﻟِﻢُ ﺑِﺎﻟﺘَّﺄْﻭِﻳﻞِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻬَﺎﺩِﻱ ﺍﻟْﻤَﻬْﺪِﻱُّ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟﻄَّﺎﻫِﺮُ ﺍﻟﺰَّﻛِﻲُّ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲُّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲُّ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﺍﻟْﺤَﻘِﻴﻖ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪُ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖُ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺃَﺑَﺎ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﺍﻟْﺤَﺴَﻦَ ﺑْﻦَ ﻋَﻠِﻲٍّ ﻭَ ﺭَﺣْﻤَﺔُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَ ﺑَﺮَﻛَﺎﺗُﻪُ. ◻زیارت (علیه السلام) در روز دوشنبه: ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺍﺑْﻦَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺍﺑْﻦَ ﺃَﻣِﻴﺮِ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺍﺑْﻦَ ﺳَﻴِّﺪَﺓِ ﻧِﺴَﺎﺀِ ﺍﻟْﻌَﺎﻟَﻤِﻴﻦَ ﺃَﺷْﻬَﺪُ ﺃَﻧَّﻚَ ﺃَﻗَﻤْﺖَ ﺍﻟﺼَّﻼ‌ﺓَ ﻭَ ﺁﺗَﻴْﺖَ ﺍﻟﺰَّﻛَﺎﺓَ ﻭَ ﺃَﻣَﺮْﺕَ ﺑِﺎﻟْﻤَﻌْﺮُﻭﻑِ ﻭَ ﻧَﻬَﻴْﺖَ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﻤُﻨْﻜَﺮِ ﻭَ ﻋَﺒَﺪْﺕَ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻣُﺨْﻠِﺼﺎ ﻭَ ﺟَﺎﻫَﺪْﺕَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺣَﻖَّ ﺟِﻬَﺎﺩِﻩِ ﺣَﺘَّﻰ ﺃَﺗَﺎﻙَ ﺍﻟْﻴَﻘِﻴﻦُ ﻓَﻌَﻠَﻴْﻚَ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻣِﻨِّﻲ ﻣَﺎ ﺑَﻘِﻴﺖُ ﻭَ ﺑَﻘِﻲَ ﺍﻟﻠَّﻴْﻞُ ﻭَ ﺍﻟﻨَّﻬَﺎﺭُ ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺁﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﺍﻟﻄَّﻴِّﺒِﻴﻦَ ﺍﻟﻄَّﺎﻫِﺮِﻳﻦَ. ﺃَﻧَﺎ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻱَ ﻣَﻮْﻟًﻰ ﻟَﻚَ ﻭَ ﻟِﺂﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﺳِﻠْﻢٌ ﻟِﻤَﻦْ ﺳَﺎﻟَﻤَﻜُﻢْ ﻭَ ﺣَﺮْﺏٌ ﻟِﻤَﻦْ ﺣَﺎﺭَﺑَﻜُﻢْ ﻣُﺆْﻣِﻦٌ ﺑِﺴِﺮِّﻛُﻢْ ﻭَ ﺟَﻬْﺮِﻛُﻢْ ﻭَ ﻇَﺎﻫِﺮِﻛُﻢْ ﻭَ ﺑَﺎﻃِﻨِﻜُﻢْو ﻟَﻌَﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺃَﻋْﺪَﺍﺀَﻛُﻢْ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻭَّﻟِﻴﻦَ ﻭَ ﺍﻟْﺂﺧِﺮِﻳﻦَ ﻭَ ﺃَﻧَﺎ ﺃَﺑْﺮَﺃُ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺗَﻌَﺎﻟَﻰ ﻣِﻨْﻬُﻢْ. ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻱَ ﻳَﺎ ﺃَﺑَﺎ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻱَ ﻳَﺎ ﺃَﺑَﺎ ﻋَﺒْﺪِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻫَﺬَﺍ ﻳَﻮْﻡُ ﺍﻟْﺈِﺛْﻨَﻴْﻦِ ﻭَ ﻫُﻮَ ﻳَﻮْﻣُﻜُﻤَﺎ ﻭَ ﺑِﺎﺳْﻤِﻜُﻤَﺎ ﻭَ ﺃَﻧَﺎ ﻓِﻴﻪِ ﺿَﻴْﻔُﻜُﻤَﺎ ﻓَﺄَﺿِﻴﻔَﺎﻧِﻲ ﻭَ ﺃَﺣْﺴِﻨَﺎ ﺿِﻴَﺎﻓَﺘِﻲ ﻓَﻨِﻌْﻢَ ﻣَﻦِ ﺍﺳْﺘُﻀِﻴﻒَ ﺑِﻪِ ﺃَﻧْﺘُﻤَﺎ ﻭَ ﺃَﻧَﺎ ﻓِﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﺟِﻮَﺍﺭِﻛُﻤَﺎ ﻓَﺄَﺟِﻴﺮَﺍﻧِﻲ ﻓَﺈِﻧَّﻜُﻤَﺎ ﻣَﺄْﻣُﻮﺭَﺍﻥِ ﺑِﺎﻟﻀِّﻴَﺎﻓَﺔِ ﻭَ ﺍﻟْﺈِﺟَﺎﺭَﺓِ ﻓَﺼَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻤَﺎ ﻭَ ﺁﻟِﻜُﻤَﺎ ﺍﻟﻄَّﻴِّﺒِﻴﻦ. —------— به کانال هیات رزمندگان اسلام استان کرمان بپیوندید @razmandegan_eslam_kerman
#کلام_نور ✅ امام حسین (علیه السلام) : 🍃برای هر غم و دردی درمانی است ؛ و درمان گناه ؛ طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خــداوند می باشد . 📖وسائل الشیعه،ج۱۴ @razmandegan_eslam_kerman
´ ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 زندگی قرآنی 🔷 🔻آيه 🔻 💠لَا إِكْرَاهَ فِى الْدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الْرُشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالْطَّغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَاانْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيْعٌ عَلِيمٌ{256} بقره 🔻ترجمه🔻 💠در (پذیرش) دین، اكراهى نیست. همانا راه رشد از گمراهى روشن شده است، پس هر كه به طاغوت كافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محكمى دست یافته، كه گسستنى براى آن نیست. وخداوند شنواى دانا است. ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 تفسیر کوتاه آیه 🍃ایمان قلبى با اجبار حاصل نمىشود، بلكه با برهان، اخلاق و موعظه مى‌توان در دلها نفوذ كرد، ولى این به آن معنا نیست كه هر كس در عمل بتواند هر منكرى را انجام دهد و بگوید من آزادم و كسى حقّ ندارد مرا از راهى كه انتخاب كرده ام بازدارد. 🍃قوانین جزایى اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتى همچون نهى از منكر و جهاد، نشانه آن است كه حتّى اگر كسى قلباً اعتقادى ندارد، ولى حقّ ندارد براى جامعه یك فرد موذى باشد. 🍃اسلامى كه به كفّار مىگوید: «هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین» اگر در ادّعاى خود صادقید، برهان و دلیل ارائه كنید. چگونه ممكن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟ 🍃جهاد در اسلام یا براى مبارزه با طاغوتها و شكستن نظامهاى جبّارى است كه اجازه تفكّر را به ملّتها نمى دهند و یا براى محو شرك و خرافه پرستى است كه در حقیقت یك بیمارى است و سكوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است. 🍃مطابق روایات، یكى از مصادیق تمسك به «عروة الوثقى» و ریسمان محكم الهى، اتصال با اولیاى خدا و اهلبیت علیهم السلام است. 🍃رسول اكرم صلى اللّه علیه وآله به حضرت على علیه السلام فرمودند: «انت العروة الوثقى». بقره، 111. ⏪تفسیر برهان، ج1، ص141 ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 نکات ناب آیه 1- دینى كه برهان و منطق دارد، نیازى به اكراه و اجبار ندارد. «لااكراه فى الدین» 2- تأثیر زور در اعمال و حركات است، نه در افكار و عقاید. 3- راه حقّ از باطل جدا شده، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حقّ، با عقل، وحى ومعجزات است. «قد تبیّن الرشد من الغى» اسلام دین رشد است. 4- دین، مایه ى رشد انسانیّت است. 5 - اسلام با استكبار سازش ندارد. 6- تا طاغوت ها محو نشوند، توحید جلوه نمى كند. اوّل كفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. 7- كفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمى باشد. «یكفر، یؤمن» فعل مضارع نشانه ى تداوم است. 8-محكم بودن ریسمان الهى كافى نیست، محكم گرفتن هم شرط است. 9- تكیه به طاغوتها و هر آنچه غیر خدایى است، گسستنى و از بین رفتنى است. تنها رشتهاى كه گسسته نمى گردد، ایمان به خداست. 10- ایمان به خدا و رابطه با اولیاى خدا ابدى است. «لاانفصام لها» ولى طاغوتها در قیامت از پیروان خود تبّرى خواهند جست. 11- ایمان به خدا و كفر به طاغوت باید واقعى باشد، نه منافقانه. زیرا خداوند مى‌داند ومى شنود. ‌🍃أللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد وعجّل فرجهم🍃 @razmandegan_eslam_kerman ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─··
قسمت دهم: ...اخر هفته شد و خواستگارها اومدن و من از اطاقم میشنیدم که با بابا دارن سلام و احوال می پرسی میکنن😒 مامانم بعد چند دیقه صدام کرد 😐 چادرم رو مرتب کردم و با بی میلی سینی چای رو گرفتم و رفتم به سمت پذیرایی😞 تا پامو گذاشتم بیرون مامانش شروع کرد به تعریف و تمجید از قد و بالای من😐 _به به عروس گلم😊 _فدای قدو بالاش بشم😊 _این چایی خوردن داره ازدست عروس آدم😊 _فک نمی کردم پسرم همچین سلیقه ای داشته باشه 😀 داشت حرصم می گرفت و تو دلم گفتم به همین خیال باش😒 وقتی جلو خواستگاره رسیدم اصلا بهش نگاه نکردم😑 دیدم چایی رو برداشت و گفت _ممنونم ریحانه خانم😊 نمیدونم چرا ولی صدای سید تو گوشم اومد😲😳 تنم یه لحظه بی حس شد و دستام لرزید😟قلبم💓 داشت از جاش کنده میشد😯.تو یه لحظه کلی فکر از تو ذهنم رد شد😊 اروم سرم رو بالا اوردم که ببینمش دیدم عهههه احسانه...😡😐 یه خواهش میکنم سردی بهش گفتم و رفتم نشستم 😑 بعد چند دقیقه بابا گفت خوب دخترم اقا احسان رو راهنمایی کن برین تو اطاق حرفاتونو بزنین با بی میلی بلند شدم و راه رو بهش نشون دادم😑 هر دوتا روی تخت نشستیم و سکوت😐 -اهم اهم...شما نمیخواید چیزی بگید ریحانه خانم؟!☺ -نه...شما حرفاتونو بزنین.😑اگه حرفای من براتون مهم بود که الان اینجا نبودید😐 -حرفات برام مهم بود ولی خودت برام مهم تر بودی که الان اینجام ☺ ولی معمولا دختر خانم ها میپرسن و اقا پسر باید جواب بده -خوب این چیزها رو بلدینا...معلومه تجربه هم دارین😐 -نه.اختیار داری ولی خوب چیز واضحیه☺ به هر حال من سوالی به ذهنم نمیاد😑 و چند دقیقه دیگه سکوت😐😐 -راستی میخواستم بگم از وقتی چادر میذاری چه قدر با کمال شدی😊 البته نمی خوام نظری درباره پوششت بدما چون بدون چادر هم زیبا بودی و اصلا به نظر من پوششت رو چه الان و چه بعد ازدواج فقط به خودت مربوطه و باید خودت انتخاب کنی از ژست روشنفکری و حرف زدناش حالم بهم میخورد و به زور سر تکون میدادم😐 تو ذهنم می گفتم الان اگه سید جای این نشسته بود چی میشد😊 یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد آخر سر گفتم _اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون😑 _بفرمایین ...اختیار ما هم دست شماست خانم 😊 حیف مهمون بود وگرنه با اباژورم می زدم تو سرش😐 وارد پذیرایی شدیم و مادر احسان سریع گفت وایییی چه قدر به هم میان..ماشا الله 😊 بابام پرسید _خب دخترم؟! منم گفتم : _نظری ندارم😐 مامانم سریع پرید وسط حرفمو گفت _بالاخره دخترها یکم ناز دارن دیگه..باید فک کنن😊 مادر احسانم گفت : _اره خانم😊...ما هم دختر بودیم می دونیم این چیزارو😉 عیبی نداره پس خبرش با شما . خواستگارا رفتن و من سریع گفتم _لطفا دیگه بدون هماهنگی من قراری نزارید 😐 مامان: _حالا چی شده مگه؟؟😕خب نظرت چیه؟! -از اول که گفتم من مخالفم و از این پسره خوشم نمیاد 😞 و حالا شروع شد سر کوفت بابا که _تو اصلا میدونی چه قدر پول دارن اینا؟! میدونی ماشینشون چیه؟! 😠میدونی پدره چیکارست؟! میدونی خونشون کجاست؟!😡 -بابای گلم من می خوام ازدواج کنم نمی خوام تجارت کنم که😐 -آفرین به تو...معلوم نیست به شما جوونا چی یاد میدن که عقل تو کله هاتون نیست😠 -شب بخیر..من رفتم بخوابم اونشب رو تا صبح نخوابیدم😕 تا صبح هزار جور فکر تو ذهنم میومد 😐 یه بار خودم با لباس عروس کنار سید تصور می کردم 😊 اما اگه نشه چی؟!😔 یه بار خودمو با لباس عروس کنار احسان تصور می کردم 😐 داشتم دیوونه می شدم😕 از خدا یه راه نجات میخواستم😞 خدایا حالا که من اومدم خب سمتت تو هم کمکم کن دیگه😔 فرداش یه جلسه هماهنگی تو دفتر اقا سید بود...اخر جلسه بود و من رفته بودم توی حال خودم و نفهمیده بودم که زهرا پرسید: -ریحانه جان چیزی شده؟!😯 -نه چیزی نیست😕 -سمانه که از خواستگاری دیشب خبر داشت سریع جواب داد چرا ...دیشب برا خانم خواستگار اومده و الان هوله یکم😄 -زهرا :ااااا...مبارکه گلم...به سلامتی😊 تا سمانه اینو گفت دیدم اقا سید سرشو اول با تعجب بالا آورد ولی سریع خودشو با گوشیش مشغول کرد بعد چند بار هم گوشی رو گرفت پیش گوشش و گفت: _لا اله الا الله...آنتن نمیده 😡 و سریع به این بهونه بیرون رفت😕 دلیل این حرکتشو نمیفهمیدم. نویسنده: ادامه دارد... . ------------------- @razmandegan_eslam_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◻زیارت و و صلوات اللّه علیهم در روز سه شنبه: ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻳَﺎ ﺧُﺰَّﺍﻥَ ﻋِﻠْﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻳَﺎ ﺗَﺮَﺍﺟِﻤَﺔَ ﻭَﺣْﻲِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻳَﺎ ﺃَﺋِﻤَّﺔَ ﺍﻟْﻬُﺪَﻯ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻳَﺎ ﺃَﻋْﻼ‌ﻡَ ﺍﻟﺘُّﻘَﻰ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻳَﺎ ﺃَﻭْﻻ‌ﺩَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃَﻧَﺎ ﻋَﺎﺭِﻑٌ ﺑِﺤَﻘِّﻜُﻢْ ﻣُﺴْﺘَﺒْﺼِﺮٌ ﺑِﺸَﺄْﻧِﻜُﻢْ ﻣُﻌَﺎﺩٍ ﻟِﺄَﻋْﺪَﺍﺋِﻜُﻢْ ﻣُﻮَﺍﻝٍ ﻟِﺄَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻜُﻢْ ﺑِﺄَﺑِﻲ ﺃَﻧْﺘُﻢْ ﻭَ ﺃُﻣِّﻲ ﺻَﻠَﻮَﺍﺕُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ، ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺇِﻧِّﻲ ﺃَﺗَﻮَﺍﻟَﻰ ﺁﺧِﺮَﻫُﻢْ ﻛَﻤَﺎ ﺗَﻮَﺍﻟَﻴْﺖُ ﺃَﻭَّﻟَﻬُﻢْ ﻭَ ﺃَﺑْﺮَﺃُ ﻣِﻦْ ﻛُﻞِّ ﻭَﻟِﻴﺠَﺔٍ ﺩُﻭﻧَﻬُﻢْ ﻭَ ﺃَﻛْﻔُﺮُ ﺑِﺎﻟْﺠِﺒْﺖِ ﻭَ ﺍﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕِ ﻭَ ﺍﻟﻼ‌ﺕِ ﻭَ ﺍﻟْﻌُﺰَّﻯ ﺻَﻠَﻮَﺍﺕُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻳَﺎ ﻣَﻮَﺍﻟِﻲَّ ﻭَ ﺭَﺣْﻤَﺔُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَ ﺑَﺮَﻛَﺎﺗُﻪُ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺳَﻴِّﺪَ ﺍﻟْﻌَﺎﺑِﺪِﻳﻦَ ﻭَ ﺳُﻼ‌ﻟَﺔَ ﺍﻟْﻮَﺻِﻴِّﻴﻦَ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺑَﺎﻗِﺮَ ﻋِﻠْﻢِ ﺍﻟﻨَّﺒِﻴِّﻴﻦَ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺻَﺎﺩِﻗﺎ ﻣُﺼَﺪَّﻗﺎ ﻓِﻲ ﺍﻟْﻘَﻮْﻝِ ﻭَ ﺍﻟْﻔِﻌْﻞِ ﻳَﺎ ﻣَﻮَﺍﻟِﻲَّ ﻫَﺬَﺍ ﻳَﻮْﻣُﻜُﻢْ ﻭَ ﻫُﻮَ ﻳَﻮْﻡُ ﺍﻟﺜُّﻼ‌ﺛَﺎﺀِ ﻭَ ﺃَﻧَﺎ ﻓِﻴﻪِ ﺿَﻴْﻒٌ ﻟَﻜُﻢْ ﻭَ ﻣُﺴْﺘَﺠِﻴﺮٌ ﺑِﻜُﻢْ ﻓَﺄَﺿِﻴﻔُﻮﻧِﻲ ﻭَ ﺃَﺟِﻴﺮُﻭﻧِﻲ ﺑِﻤَﻨْﺰِﻟَﺔِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋِﻨْﺪَﻛُﻢْ ﻭَ ﺁﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻜُﻢْ ﺍﻟﻄَّﻴِّﺒِﻴﻦَ ﺍﻟﻄَّﺎﻫِﺮِﻳﻦَ. ▫▫▫▫▫▫▫▫▫ به کانال هیات رزمندگان اسلام کرمان بپیوندید @razmandegan_eslam_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
´ ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 زندگی قرآنی 🔷 🔻آيه 🔻 💠اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الْظُّلُمَتِ إِلَى الْنُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الْطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ الْنُّورِ إِلَى الْظُّلُمَتِ أُولَئِكَ أَصْحَبُ الْنَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ {257} بقره 🔻ترجمه🔻 💠خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریكى ها(ى گوناگون) بیرون و به سوى نور مى برد. لكن سرپرستان كفّار، طاغوتها هستند كه آنان را از نور به تاریكى ها سوق مىدهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود. ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 تفسیر کوتاه آیه 🍃در آیه قبل خواندیم كه او مالك همه چیز است؛ «له مافى السموات و...» ودر این آیه مى خوانیم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاصّ و ولایى است. «ولىّ الذین آمنوا» گوشهاى از سیماى كسانى كه ولایت خدا را پذیرفته اند 🍃* آنكه ولایت خدا را پذیرفت، كارهایش رنگ خدایى پیدا مىكند. 🍃* براى خود رهبرى الهى برمىگزیند. «اناللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً» 🍃* راهش روشن، آینده اش معلوم و به كارهایش دلگرم است. «یهدیم ربّهم بایمانهم» «انّا الیه راجعون» «لانضیع اجرالمحسنین» 🍃* در جنگها و سختى ها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرتهاى غیر خدایى نمى هراسد. «فزادهم ایماناً» 🍃* از مرگ نمى ترسد و كشته شدن در تحت ولایت الهى راسعادت مىداند. امام حسین علیه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الاّ السعادة». 🍃* تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست، چون مىداند او زیر نظر خداوند است. «ان اللّه معنا» 🍃* از انفاق و خرج كردن مال نگران نیست، چون مال خود را به ولى خود مىسپارد. «یقرض اللّه قرضاً حسناً» 🍃* تبلیغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعدههاى حتمى الهى داده است: «والعاقبة للمتّقین» 🍃* غیر از خدا همه چیز در نظر او كوچك است. امام على علیه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعینهم...». 🍃* از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمىشود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن مى اندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهى آن راهى را انتخاب مىكند كه خداوند معیّن كرده است. «ومن لم یحكم بماانزل اللّه» ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─·· 🔷 نکات ناب آیه 1- مؤمنان، یك سرپرست دارند كه خداست و كافران سرپرستان متعدّد دارند كه طاغوتها باشند و پذیرش یك سرپرست آسانتر است. درباره مؤمنان مىفرماید: «اللّه ولىّ» امّا دربارهى كفّار مىفرماید: «اولیائهم الطاغوت» 2- آیه قبل فرمود: «قد تبیّن الرّشد من الغى» این آیه نمونه اى از رشد و غىّ را بیان مىكند كه ولایت خداوند، رشد و ولایت طاغوت انحراف است. 3- راه حقّ یكى است، ولى راههاى انحرافى متعدّد. قرآن درباره راه حقّ كلمه ى نور را به كار مى‌برد، ولى از راههاى انحرافى و كج، به ظلمات وتاریكى ها تعبیر مىكند. 4- راه حقّ، نور است و در نور امكان حركت، رشد، امید و آرامش وجود دارد. 5 - مؤمن در بن بست قرار نمى‌گیرد. 6- طاغوتها در فضاى كفر وشرك قدرت مانور دارند. 7- هر كس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه ناخواه طاغوتها بر او ولایت مى یابند. 8 - هر ولایتى غیر از ولایت الهى، ولایت طاغوتى است. 9-توجّه به عاقبت طاغوت پذیرى، انسان را به حقّ پذیرى سوق مى‌دهد. یوسف علیه السلام نیز در دعوت كفّار به همین معنا استدلال كرد: »ءأربابٌ متفرّقون خیرٌ أم اللّه الواحد القهّار« آیا صاحبان متعدّد وپراكنده بهترند یا خداى یگانه وقدرتمند؟! 📚 یوسف، 39. 🍃أللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد وعجّل فرجهم🍃 @razmandegan_eslam_kerman ··─═इई 🍃🍃🌺🍃🍃ईइ═─··
🍃❀✿❀🍃🍃❀✿❀🍃 ❃انتظار از نگاه روایات پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله) در حدیثی که فریقین آن را نقل کرده اند، در این باره می‌فرماید: «اگر از دنیا جز یک روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانی می‌کند که تا فرزندم مهدی که اسم او، اسم من و کنیه او، کنیه من است ظهور کند و عدالت را بگستراند، بعد از آن‌که زمین را ظلم و جور فرا گیرد».  #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @razmandegan_eslam_kerman 🍃❀✿❀🍃🍃❀✿❀🍃
قسمت یازدهم : ...دلیل این حرکتشو نمی فهمیدیم😕 با سمانه رفتیم بیرون و اقا سید هم بیرون در داشت با گوشیش حرف میزد... تا مارو دید که بیرون اومدیم سریع دوباره رفت داخل دفتر 😐 من همش تو این فکر بودم که موضوع رو یه جوری باید به اقا سید حالی کنم😕 باید یه جوری حالیش کنم که دوستش دارم😞 ولی نه... من و نمیزاره😕✋ ای کاش پسر بودم😔 اصلا ای کاش اونروز دفتر بسیج نمیرفتم😟 برای ثبت نام مشهد😔 ای کاش از اتوبوس جا نمیموندم😞 ای کاش... ای کاش....😔 ولی دیگه برای گفتن این ای کاش ها دیره😞 امروز اخرین روز امتحانهای این ترمه زهرا بهم گفت _بعد امتحان برم آقا سید کارم داره.. -منو کار داره؟!😯 -آره گفته که بعد امتحان بری دفترش -مطمئنی؟!😯 _آره بابا...خودم شنیدم😊 بعد امتحان تو راه دفتر بودم که احسان جلو اومد -ریحانه خانم😉 -بازم شما؟! 😯😡 -اخه من هنوز جوابمو نگرفتم😕 -اگه دیشب جلوی پدر و مادرتون چیزی نگفتم فقط به خاطر این بود احترامتون رو نگه دارم 😕وگرنه جواب من واضحه لطفا این رو به خانوادتون هم بگید😐 -میتونم دلیلتون رو بدونم؟؟😟 -خیلی وقت ها ادم باید دنبال دلش باشه تا دنبال دلیلش😐☝️ -این حرف آخرتونه؟!😒 -حرف اول و آخرم بود و هست😑 وبه سمت دفتر سید حرکت کردم و اروم در زدم😊 . -رفتم توی دفتر و دیدم تنها نشسته و پشت کامپیوترش مشغول تایپ چیزیه. منو دید سریع بلند شد و ازم خواست رو یکی از صندلی های اطاق بشینم و خودش باز مشغول تایپش شد.😐 (فهمیدم الکی داره کیبردشو فشار میده و هی پاک میکنه)😑😒 -ببخشید گفته بودید بیام کارم دارید😕 -بله بله😬 (همچنان سرش پایین و توی کیبرد بود )😡 -خوب مثل اینکه الان مشغولید و من برم یه وقت دیگه میام😒 -نه نه..بفرمایید الان میگم راستیتش چه جوری بگم؟!😞 لا اله الا الله...😬 میخواستم بگم که...😟 -چی؟! -اینکه ... -سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم تا حرفشو بزنه -اینکه... اخه چه جوری بگم...لا اله الاالله...😐 خیلی سخته برام -اگه میخواید یه وقت دیگه مزاحم بشم؟؟😯 . -نه...اینکه... خواهرم...راستیتش گفتن این حرف برام خیلی سخته... شاید اصلادرست نباشه حرفم😒 ولی حسم میگه که باید بگم...😟 منتظر موندم امتحانهاتون تموم بشه و بعد بگم که خدای نکرده ناراحتی و چیزی پیش نیاد اجازه هست رو راست حرفمو بزنم؟! -بفرمایید 😊 . _راستیتش…من... من...من از علاقه شما به خودم از طریقی خبر دار شدم و باید بهتون بگم متاسفانه این اتوبان دو طرفه هست😯🙈 . . -چیزی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم😶 تا شنیدم تو دلم غوغا 💓شد ولی به روی خودم نیاوردم😌 . -ولی به این دلیل میگم متاسفانه چون بد موقعی دیدمتون..بد موقعی شناختمتون..بد موقعی...😔✋ . -بازم هیچی نگفتم و سرم پایین بود😯 . _باید بگم من غیر از شما تو زندگیم یه عشق دیگه دارم و به اون هم خیلی وفادارم و شما یه جورایی عشق دوم منید😔 درست زمانی که همه چی داشت برای وصل من و عشقم جور میشد سر و کله شما تو زندگیم پیدا شد.😕 و همیشه میترسیدم بودنتون یه جورایی من رو از اون دلسرد کنه😔 من از بچگی عاشقشم😕 خواهش میکنم نزارید به عشقم که الان شرایط جور شده که دارم بهش میرسم..نرسم😞 . دیگه تحمل نکردم 😡می دونستم داره زهرا رو میگه 😢اشک تو چشمام حلقه زد😢 به زور صدامو صاف کردم و گفتم _خواهشا دیگه هیچی نگید...هیچی😢😒 . . -اجازه بدید بیشتر توضیح بدم😯😕 . -هیچی نگید😒✋ . و بلند شدم و به سرعت سمت بیرون رفتم و وقتی رسیدم حیاط 🌳صدای گریه هام بلند بلند شد😭 تمام بدنم می لرزید😢 احساس میکردم وزن سرم دوبرابر شده بود.. پاهام رمق دویدن نداشتن 😢 توی راه زهرا من و دید و پرسید _ریحانه چی شده؟! ولی هیچی نگفتم بهش وفقط رفتم😢😢 تو دلم فقط بهشون فحش می دادم رفتم خونه با گریه و رو تختم نشستم😢 گریه ام بند نمیومد😢😢 گریه از سادگی خودم😔 گریه از اینکه گول ظاهرش رو خوردم 😔 . پسره زشت بدترکیب صاف صاف نگاه کرد تو صورتم گفت عشق دوممی😢 منو بگو که فک میکردم این خدا حالیشه😢 اصلا حرف مینا راست بود.😔 اینا فقط میخوان ازدواج کنن که به گناه نیوفتن😔 ولی... اما این با همه فرق داشت 😢 . زبونم اینا رو میگفت ولی دلم داشت خاطرات مشهد و این مدت بسیج رو مرور میکرد و گریه میکردم..😭 گریه میکردم چرا اینقدر احمق بودم. یعنی میدونست دوستش دارم😳 نویسنده : ادامه دارد.... ----------------- @razmandegan_eslam_kerman