eitaa logo
احسان سعدی | بساط فقیر
1.4هزار دنبال‌کننده
860 عکس
378 ویدیو
72 فایل
بگذار هرکه خواست فقیر کسی شود مارا چه کار با دگران؟ ما فقط حسیـن!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼 | مثل کوه ! ✍ با اینکه جثه‌اش خیلی هم درشت و قوی نبود، اما مثل کوه کنار هم‌تیمی‌هاش برای سربلندی و رسیدن به هدفش مبارزه می‌کرد. چند باری که به‌خاطر برخورد با دوستاش زمین خورد، فوری به بالای سرش رفتم و گفتم: "می‌تونی ادامه بدی؟" با همون صورت معصومانه‌اش چشم به چشمم می‌دوخت و با شجاعت و لبخند همیشگی‌اش می‌گفت: "بله!" دوباره از جا بلند می‌شد و به بازی ادامه می‌داد... زیبا هم بازی می‌کرد. چقدر از بله گفتن‌هایش احساس عزت می‌کردم. تمام زیبایی را اینجا حس می‌کردم که او توانایی‌های خودش را حسابی باور داشت و بدون نگاه به بیرون، داور و تماشاگر، با تکیه بر استعداد و زحمتش برای رسیدن به هدف تیمش زحمت می‌کشید... توی ماشین وقتی به سمت سالن مسابقه می‌رفتیم، به بچه‌ها گفتم شهید تهرانی‌مقدم می‌گفت که : "فقط آدم‌های ضعیف به اندازه‌ی امکاناتشون کار می‌کنند! " حالا توی ماشین برگشت به مدرسه، یکی از دانش‌آموزها که کنارم نشسته پرسید: " آقا کدوم شهید بود که می‌گفت فقط آدمهای ضعیف به اندازه امکاناتشون کار می‌کنند ؟؟؟ " ۱۷ بهمن ۹۸
🌼 | چندتا روحانی گم کردیم! ✍ همه پای کار بودند. هرکسی دغدغه‌ی زیبای انجام بخشی از کارهای جشن رو داشت. یکی پارو گرفته بود. یکی پای تلفن، حرصِ شیرینِ هماهنگی‌های جشن رو می‌خورد. یکی دنبال مجوز برگزاری جشن بود و یکی فریاد می‌زد: بچه‌هاااا ... صندلی‌ها رسییییید! از درب مدرسه که بیرون اومدم، راننده‌ی وانتی رو دیدم که به‌شدت شبیه مدیر روحانی مدرسه‌مون بود!!! ... واقعا حاج‌آقای خودمون بود؟ آره ... حاج‌آقا لباس‌هاش رو عوض کرده بود و با لباس نوکری نشسته بود پشت وانت... چه صحنه زیبایی! کمی اون‌طرف‌تر یکی دیگه رو دیدم ... توی ایستگاه صلواتی!!! ذکر می‌گفت و با لباس مبدل مشغول تدارک پذیرایی جشن بود... با همون خنده‌های همیشگی! یکی دیگه می‌گفت: دوسه ساعت بیشتر نخوابیدم این دوسه روز. لباس‌های روحانیتش رو درآورده بود و با دشداشه کنار بچه‌ها بود. بله ‌... این‌ها لباس مبدل می‌پوشن و میان بین مردم... برای خدمت! ۲۷ بهمن‌ماه ۹۸