eitaa logo
احسان بهشتی
905 دنبال‌کننده
358 عکس
245 ویدیو
0 فایل
اینجا یه گروه ۳۰ نفره دارن برامون تلاش میکنن، قشنگ تر زندگی کنیم و حالمون امام زمانی باشه💚 ادمین‌ کانال @beheshti_Adminn فروشگاه بهشتی @shop_beheshti کمک مالی به نشر معارف اهل بیت 💳 @ehsan_beheshti سوالات شرعی_استخاره @mohamdali57 مشاوره @Shahi1401
مشاهده در ایتا
دانلود
لقب سجاد!! حضرت باقر عليه السلام فرمود: پدرم على بن الحسين: ۱- هر گاه بياد يكى از نعمتهاى خدا بر خود مى‌افتاد بسجده ميرفت. ۲-به هر آيه‌اى كه داراى سجده بود ميگذشت، سجده ميكرد. ۳- از هر ناراحتى كه بيمناك بود يا حيله بازى كه حيله‌گرى برايش نموده بود آسوده ميشد سجده ميكرد. ۴- پس از نمازهاى واجب نيز بسجده مى‌افتاد. ۵- هر گاه اصلاح بين دو نفر مي نمود نيز سجده ميكرد. به همين جهت اثر سجده در تمام اعضاى سجده آن جناب ديده ميشد و او را سجاد از همين رو ميگفتند. مَا ذَكَرَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نِعْمَةً عَلَيْهِ إِلاَّ سَجَدَ وَ لاَ قَرَأَ آيَةً مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا سُجُودٌ إِلاَّ سَجَدَ وَ لاَ دَفَعَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سُوءاً يَخْشَاهُ أَوْ كَيْدَ كَائِدٍ إِلاَّ سَجَدَ وَ لاَ فَرَغَ مِنْ صَلاَةٍ مَفْرُوضَةٍ إِلاَّ سَجَدَ وَ لاَ وُفِّقَ لِإِصْلاَحٍ بَيْنَ اِثْنَيْنِ إِلاَّ سَجَدَ وَ كَانَ أَثَرُ اَلسُّجُودِ فِي جَمِيعِ مَوَاضِعِ سُجُودِهِ فَسُمِّيَ اَلسَّجَّادَ لِذَلِكَ. بحار ج ۵٠ ص ۲۹۳. ----------••---------••-----------••----------- @ehsanebeheshti
او همان زین العابدین است! کرامتی بسیار جالب از امام سجاد علیه السلام... روايت شده كه مردى از بزرگان بلخ بيشتر سالها به حج ميرفت و در مدينه پيغمبر را نيز زيارت ميكرد. حضرت على بن الحسين را هم زيارت مينمود و براى آن جناب تحفه و هداياى زيادى مى‌آورد و مسائل دينى خود را مى‌پرسيد به شهر خويش برميگشت. زنش به او گفت تحفه و هداياى زيادى مى‌برى ولى آن آقا بهتو چيزى نميدهد،گفت آن شخصى كه من برايش هديه ميبرم مالك دنيا و آخرت و تمام چيزهائى است كه در دست مردم است زيرا او خليفه خداست در زمين و حجت اوست او پسر پيغمبر و امام ما است.زن پس از شنيدن اين حرف ديگر چيزى نگفت. در سال بعد نيز عازم حج شد و خدمت زين العابدين عليه السلام رسيده سلام نمود و دستش را بوسيد،آن جناب مشغول غذا خوردن بود به او نيز تعارف كرد شروع بخوردن نمود،پس از صرف غذا آفتابه و طشت خواست. آن مرد از جاى حركت كرد و آب بر روى دست امام ريخت،فرمود تو مهمان ما هستى چطور آب بر دست ما ميريزى‌؟عرض كرد من علاقه دارم فرمود حالا كه دوست دارى چيزى به تو نشان ميدهم كه خيلى مورد علاقه تو است و خوشحال ميشوى،آن مرد آب ريخت تا يك سوم طشت پر آب شد،امام عليه السلام فرمود چه مى‌بينى‌؟آن مرد عرض كرد آب،فرمود اين ياقوت قرمز است دو مرتبه نگاه كرد ديد به قدرت خدا ياقوت قرمز شده.فرمود بريز آب را،ريخت تا دو سوم طشت پر آب شد فرمود اين چيست عرض كرد آب است،فرمود نه زمرد سبز است،باز نگاه كرد ديد زمرد سبز است.باز فرمود آب را بريز ريخت تا طشت پر شد پرسيد اين چيست‌؟عرض كرد آب است،فرمود نه در سفيد است نگاه كرد ديد در سفيد است طشت پر شد از سه نوع جواهر در،ياقوت،زمرد،آن مرد در شگفت شده خود را انداخت روى دستهاى مولا شروع ببوسيدن كرد. فرمود ما چيزى نداريم كه پاداش تحفه و هديه ترا بدهيم همين جواهر را عوض هديه خود بردار از طرف ما،پوزش بخواه از زنت كه ما را سرزنش كرده بود،آن مرد سر بزير افكنده پرسيد آقا چه كسى سخن زنم را براى شما نقل كرد واقعا شما از خاندان نبوت هستيد،آنگاه از امام وداع نموده بجانب بلخ رهسپار شد. وقتى به منزل رسيد جواهر را پيش همسر خود نهاده جريان را شرح داد آن زن سجده شكر بجاى آورد و شوهرش را قسم داد كه او را خدمت امام ببرد در سال بعد كه عازم حج شد همسرش را نيز با خود برد،در بين راه مريض شد و نزديك مدينه از دنيا رفت،آن مرد خدمت امام رسيد و با گريه جريان فوت همسر خود را نقل كرد. امام عليه السلام دو ركعت نماز خواند و دعاهائى كرد سپس توجه بآن مرد نموده فرمود برو پيش همسرت خداوند او را بلطف و كرمش زنده كرد. مرد بسرعت بمنزل برگشت همين كه داخل خيمه شد ديد زنش نشسته منتظر اوست صحيح و سالم. پرسيد چطور خداوند ترا زنده كرد،سوگند خورد كه عزرائيل آمد و روح مرا قبض نمود و بطرف بالا برد ناگاه شخصى بدين شكل و شمايل آمد اوصاف آن آقا را كه نقل ميكرد شوهرش گفت همان زين العابدين است گفت همين كه ملك الموت چشمش باو افتاد گفت السلام عليك يا حجة اله السلام عليك يا زين العابدين جواب داده باو گفت روح اين زن را برگردان او بزيارت ما آمده بود من از خدا خواسته‌ام كه سى سال ديگر زنده بماند و زندگى خوشى داشته باشد چون بزيارت ما آمده بود. ملك الموت گفت به ديده منت روح مرا بجسد برگرداند،من با چشم ديدم ملك الموت دست آن آقا را بوسيد و رفت،آن مرد دست زن خود را گرفت و خدمت زين العابدين آورد موقعى كه آقا با اصحاب خود نشسته بود ناگاه زن خود را بر زانوان امام انداخته ميبوسيد و ميگفت بخدا قسم اين آقا و مولاى من است،همين آقا مرا با دعاى خودش زنده كرد آن زن و مرد بقيه عمر خود را در خدمت زين العابدين بسر بردند. هَذَا وَ اَللَّهِ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ وَ هَذَا هُوَ اَلَّذِي أَحْيَانِيَ اَللَّهُ بِبَرَكَةِ دُعَائِهِ قَالَ فَلَمْ تَزَلِ اَلْمَرْأَةُ مَعَ بَعْلِهَا مُجَاوِرَيْنِ عِنْدَ اَلْإِمَامِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَقِيَّةَ أَعْمَارِهِمَا إِلَى أَنْ مَاتَا رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا... بحار ج ۴۶ ص ۳۱۹-۳۲۰ ----------••---------••-----------••----------- @ehsanebeheshti
🔻اینگونه بود دستگیری او از دیــگران! و ابن عساكر از قول يونس بن بكير، از محمد بن اسحاق نقل مى‌كند : «كان ناس من اهل المدينة يعيشون، لا يدرون من اين كان معاشهم، فلمّا مات علىُّ بن الحسين، فقدوا ما كانوا يؤ تَون به بالليل». (عده‌اى در مدينه بودند كه زندگى شان به سهولت اداره مى‌شد و نمى‌دانستند زندگى آنها، از كجا تامين مى‌شود. وقتى امام سجاد عليه‌السلام از دنيا رفت، دريافتند آنچه شبانه به خانه‌هاى آنها فرستاده مى‌شد، از ناحيه چه كسى بود). ----------••---------••-----------••----------- @ehsanebeheshti
امام سجاد علیه السلام: أُخالِفَ مَنْ اغْتابَنی إلی حسنِ الذِّکرِ. [خدایا به من توفیق ده تا] از کسی که غیبت مرا نموده است، به خیر و نیکی یاد کنم. دعای شریف مکارم الاخلاق @ehsanebeheshti
توجه به این جملات👇 در دعای شانزدهم : .یإِلهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتَّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيَّ ، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي ، وَ قُمْتُ لَكَ حَتَّى تَتَنَشَّرَ قَدَمَايَ ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتَّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي ، وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتَّى تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَايَ ، وَ أَكَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمْرِي ، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِي ، وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ حَتَّى يَكِلَّ لِسَانِي ، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْيَاءً مِنْكَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيِّئَاتِي . ای خدای من! اگر به درگاهت گریه کنم تا جایی که پلک‌های دو چشمم روی هم افتد و چنان به شدّت ناله زنم تا صدایم قطع شود و چندان به پیشگاهت بایستم که پایم ورم کند و آن مقدار برایت رکوع کنم که استخوان‌های پشتم از جا کنده‌شده و زدوده گردد و به اندازه‌ای سجده کنم که چشم‌هایم از کاسه درآید و در طول عمرم خاک زمین را بخورم و تا پایان حیاتم آب آلوده به خاکستر بنوشم و در اثنای این اوضاع و احوال، چندان ذکر تو گویم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روی شرمساری از تو، چشم به آفاق آسمان باز نکنم، با این همه سزاوار محو یک گناه از تمام گناهانم نیستم. ╔═•══❖•ೋ @ehsanebeheshti ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ