#دستنوشته_های_یک_معلم
بچه ها سلام!
امروز بریم سراغ معنی نماز؟! مترجم نمیخوام ها!! بیاید بهتون بگم. این جارو این هم خاکانداز! جارو بزنیم نوبتی تا کف نمازخونه یه چیزایی پیدا کنیم! حله؟!
این خلاصه یک دیالوگ دو سه دقیقهای بود که باعث شد نیم ساعتی با بچه ها چند کلیدواژه رو کف نمازخونه مدرسه پیدا کنیم:
اول؛ مال خودمونه!
مدرسه متعلق به ماست، پس نگهداریش هم به عهده خود ماست. یعنی کلا واس ماس!
دوم؛ میخوام قد بکشم!
من که در مدرسه تنها نیستم تا به تنهایی کاری رو انجام بدم، پس کار برای افراد تقسیم میشه ولی محصور نمیشه. رفقا بیاین دسته جمعی خاکی بشیم تا دسته جمعی بزرگ بشیم!
سوم؛ اول نظافت!
از نظافت شروع میکنیم، چون گرد و خاک نمیذاره ببینم خودم هم از خاکم! از دل من قراره خیلی چیزها ریشه کنه و سر بکشه و به اوج برسه. میوه ها از درون من می جوشن و به ثمر میرسن!
چهارم؛ هر کی زودتر...!
داداش های گل من! خداجون میفرماد: میدان مسابقه فراهمه، آماده ای؟! کار سخت رو فرمود عزیز، پاشو پاس نده به دوستت!
پنجم؛ چه نعمت بزرگی!
دوستان! گفتیم معنی نماز. تا حال، به عبارت «صراط الذین أنعمت علیهم» فکر کردید؟ خودشه! نعمت مسئولیت پذیری!!! همون که باعث میشه انتظارت رو نسبت به بقیه تعدیل کنی! آره قوربون دادا🙂
عشق کنید حالا...
@ehsankazemi