eitaa logo
احسان تبریزیان
987 دنبال‌کننده
138 عکس
107 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزها اگر که دلم غرق ماتم است دلتنگ روزهای نخست محرم است چشمم هنوز خیره به اشعار پرچم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم شرمنده‌ام برای غمش کم گذاشتم قطره بدون عشق به دریا نمی رود پایی که روضه آمده هر جا نمی رود هر کس پیِ غلامی این خانه می رود «هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود» چشمان ما همینکه ز گریه نشان گرفت مثل همیشه فاطمه تحویل‌مان گرفت ای وای اگر که ماه محرم نداشتیم والله بی حسین خدا هم نداشتیم داغش نبود اگر دل خرّم نداشتیم «ای کاش غیر غصه او غم نداشتیم» آیا نظیرش آمده در عالمین؟ نه ما را گدا کنید ولی بی حسین نه بعد از وفات کاش محبت به من کنید جسم مرا محافظت از سوختن کنید با اشک روضه شستشوی این بدن کنید «بر من لباس نوکری ام را کفن کنید» یک لحظه هم مباد زمان را هدر دهید پیش از همه امام رضا را خبر دهید تا خواندمش بدون کلامی قبول کرد دادم به هر طریق سلامی قبول کرد طعنه نزد به من تو کدامی؟ قبول کرد «بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد» سجده به خاک او عمل واجب من است ایرانی‌ام امام رضا صاحب من است هنگام مرگ سائل سلطان شدن خوش است چشم انتظار شاه خراسان شدن خوش است مثل خودش غریب و پریشان شدن خوش است در خاک غلط خوردن و گریان شدن خوش است از سوز زهر رنگ رخ او سفید شد آقا شبیه مارگزیده شهید شد صد شکر زخم تیر روی پیکرش نبود هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود چشمی به فکر غارت انگشترش نبود دستی پی کشیدن موی سرش نبود این داغ ها برای حسین است والسلام اوج بلا، بلای حسین است والسلام
بالاتر از اندیشه‌ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... ✍
خدای مهربانی‌هاست سلطانی که من دارم فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم کنارش ذره‌ی ناچیز، چون خورشید می‌تابد ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم نمک پرورده‌ی دریای جودش بوده‌ام عمری پُر است از شور احسانش، نمکدانی که من دارم همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد به آهی کاه گردد، کوه عصیانی که من دارم به لطف گندمی که داده‌ام دست کبوترها دگر خالی نمانَد سفره‌ی نانی که من دارم چه فرقی می‌کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم به وقت مرگ می‌آید به بالینم؛ یقین دارم شروع وعده‌های اوست پایانی که من دارم... ✍