eitaa logo
احسان تبریزیان
985 دنبال‌کننده
138 عکس
107 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸وقتی‌که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود: 📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي. ▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... 🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و عرضه داشت: ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد: 📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها! ▪️ای مادرجان! این امانت‌‌ شما را من به جا آوردم. 🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن. پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود: 📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً ▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیه‌السلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛ 📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي ▪️دیدی که طلب یاری می‌کند ولی کسی به او یاری نمی‌رساند؛ دیدی که پناه می‌خواهد ولی کسی‌ به او پناه نمی‌د‌هد؛ دیدی‌که آب طلب می‌کند ولی کسی به او آبی نمی‌رساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دل‌رحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس... 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩
علیهاالسلام 🔹آیات سجده‌دار🔹 عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته «انار» فریاد بی‌صداست ترک‌های پیکرش از بس‌که خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار در سرزمین گرم، انار آتشین شود یاقوت را می‌آورد آتشفشان به بار با دست خود به حوصله پنهان نموده است یک دانه از بهشت در او آفریدگار آن میوه‌ای که ساخته تسبیحی از خودش شُکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار آن میوه‌ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار نامی که داده است به زن قیمتی دگر نامی که داده است به مردان هم اعتبار آن نام را می‌آورم، اما نه بی‌وضو دل را به آب می‌زنم، اما نه بی‌گدار جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست برخاست آن قیامت عظمی به اختیار رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل گویی محمد است به معراج رهسپار شد عرصه‌گاه تنگ، ولی ماند پشت در چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار در خون خضاب شد تن یاران بعد از او آن‌ها که نام «فاطمه» را می‌زنند جار من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند حَجّاج‌ها به ورطۀ تاریخ بی‌شمار آن‌ها که با غرور نوشتند ساختیم دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار از کربلا به واقعۀ فَخ رسیده‌ایم از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم محکوم می‌کند حسنک را به سنگسار در لُمعَةُ الدَّمِشقِیَه جاری‌ست همچنان خون شهید اول و ثانی چون آبشار عثمانیان به مذهب بس که تاختند در سبزه‌زار چالدران سرخ شد غبار اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه نام علی‌ست روی لبِ شیعه آشکار بیت از هلالی جُغتایی نشسته است از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار: «جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صدهزار تا صدهزار بار بمیرم برای یار» فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار اینک مدافعان حرم شعله‌پرورند تا در بیاورند از آن دودمان دمار با تیغ آبدیده‌ای از نوع اعتقاد با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار زهراست مادر من و من بی‌قرار او آن نام را می‌آورم آری به افتخار آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار فریاد می‌زنند که سر خَم کنید، هان! تا از صراط بگذرد آیات سجده‌دار هرجا نگاه می‌کنم آنجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار‌ این‌ها که گفته‌ایم یکی بود از هزار اما هنوز شیعه، مصمم، امیدوار... 📝
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه طبع من و قصیده مدح و ثنای فاطمه جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه به بذل دست فاطمه به خاک پای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه رشته مهر فاطمه سوی خدا کشد مرا دل بولاش داده ام تا به کجا کشد مرا گر به زمین زند مرا ور به سما کشد مرا درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا پای برون نمی نهم ، از سر کوی فاطمه وانشود لبم مگر ، به گفتوگوی فاطمه مهر و محبتش بود طینت من سرشت من ز دوستیش آبرو داده به روی زشت من روضه بی چراغ او مینوی من بهشت من شکرخدا که گشته این قسمت وسرنوشت من سنگ محبت ورا بر سر و سینه می زنم به یاد خاک قبر او داد مدینه می زنم مرغک طبع من شده طوطی او هزار او کبوتر دلم زند پر به سوی مزار او قلب شکسته ام بود در همه حال ، زار او شفا گرفت چشم من زخاک ره گذار او خانه کوچکش بود کعبه آرزوی من از آن خوشم که فضه اش نظر کند به سوی رشته چادرش اگر به دست انبیا رسد شعار فخر انبیا به عرش کبریا رسد از لب جانفزاش اگر زمزمه دعا رسد جان زنوای گرم او به جسم مصطفی رسد کسی که قدر و هل اتی گفته خدا به صف او کجا قصیده های من بود رسا ، به وصف او فاطمه ای که مصطفی خوانده به رتبه مادرش به احترام می کند قیام در برابرش به دست و سینه و جبین بوسه زند مکررش بوی بهشت یافته از دم روح پرورش مادح او کسی به جز خدا شود ، نمی شود حق سخن به مدح او ادا شود ، نمی شود منم که مهر داغ او نقش گرفته بر دلم سرشته با ولایتش دست حق از ازل گِلم اوست که هست تا ابد گره گشای مشکلم زشعله محبتش داده ضیا به محفلم درآیم از دری دگر گر از دری براندم نمی روم زکوی او چه راندم چه خواندم عصمت داوری نبود اگر نبود فاطمه جنت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه هیچ پیمبری نبود اگر نبود فاطمه احمد و حیدری نبود اگر نبود فاطمه آنچه که آفریده حق بوده برای فاطمه گفت از آن سبب نبی من به فدای فاطمه کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند پیرهن عروسی اش به سائلی عطا کند کسی که خاک فضه اش دوای دردها کند چگونه رد کند زخود مریض دردمند را مریض دردمند را فقیر مستمند را به پیش بحر جود او محیط کمتر از نمی گدای کوی خویش را اگر عطا کند کمی همان عطای اندکش فزون بود زعالمی مرا چه غم اگر خدا به مهر او دهد غمی دل به ولاش بسته ام در آرزو نشسته ام تیر غمش مگر رسد به سینه شکسته ام ای که به قلب عالمی نقش گرفته داغ تو ای که پریده مرغ دل از همه سو سراغ تو میوه معرفت خورد روح الامین ز باغ تو نور دهد به دیده ها تربت بی چراغ تو قسم به قبر مخفی ات ، قسم به خاک تربتت خون ، دل پاره پاره ام ، گشته به یاد غربتت کاش به جای مشعلی سوزم در کنار تو کاش چو اشک زائری افتم بر مزار تو کاش چو قلب مرتضی بودم داغدار تو کاش به جای محسنت سازم جان نثار تو فیض زیارت تو را همیشه آرزو کنم تربت مخفی تو را به اشک شست و شو کنم ای که خزان شد از ستم بهار زندگانی ات گشته خمیده سرو قد به موسم جوانی ات مدینه بعد مصطفی ندیده شادمانی ات قسم به عمر کوته و به رنج جاودانی ات عنایتی عنایتی « میثم » دل شکسته ام رو به سوی تو کرده ام دل به غم تو بسته ام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای نور دیده ی رسول،خورشید حضرت امیر من غرق ظلمت و غمم ، یازهرا دستمو بگیر سایه ی چادر تو کم نشه از سر من از دعات می‌رسه روزی من مادر من بانوی آب و آیینه پشت در خیل مسکینه لطف تو بسکه شیرینه یا فاطمه یا زهرا ################ تفسیر قدر و هل اتی،تأویل آیه‌های نور به شیعه صحت و شفا، بخشیدی با دعای نور نوری و میشه جنت روشن از خنده ی تو تو کنیز خدا و عالمی بنده ی تو مهر تو حضرت مادر شد عجین با سرشت هر شیعه مرتضی حیدر یا فاطمه یا زهرا ############# با نسلت ای خیر کثیر،عالم رو بردی زیر دین مولای سائلا حسن، آقای بی کسا حسین از دعای سر سجاده ی تو همیشه روز ما بی توسل بر حسین شب نمیشه ما شدیم عبد این درگاه تا ابد بنده ی این شاه جان ما نذر ثارالله یا فاطمه یا زهرا ########## : 🆔 @goosheye_oshagh
سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ فاطمیه شد - دل پریشونه آسمونم از - غصه گریونه همه عالم - سینه زن میشه وقتی که زهرا - نوحه میخونه: "جَمَعوا الحَطَبَ الجَزل عَلی بابِ داری ..." * هیزم آوردن دست بسته علیمو کشیدن بردن غربتو‌ دیدن ولی مردم به جای یاری خندیدن ۲ (وای / یا رسول الله شد ادا آخر / حقِ ذِی القربی) ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ این چه رسمیه؟ - اف به تو دنیا آتیش و جنت؟! - سیلی و حورا؟! واژه ها دارن - همه می‌سوزن وقتی که مقتل - میرسه اینجا: "وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي ..." * شعله زد آتیش عاقبت تبانی کرد با لگد آتیش دود بود و دود هیچ رحمی نمی کرد آتیش نمرود ۲ (وای / عاقبت در سوخت من توی آتیش / ولی حیدر سوخت) ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چی بگم از این - غم بی تکرار راز ناگفته است - قصه ی مسمار هنوز انگاری - از دل تاریخ داره می خونه - مادری غمخوار: "رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَی" * با لگد در زد نالمو شنید ولی باز مکرر زد توو سکوتی سرد رد شدن از روی در چل نفر نامرد ۲ (آه / "وَ أنا حامل" بچمو گرفت ازم / ضربه قاتل) ۲ * فجمعوا الحطب الجزل على بابى // بر در خانه ام هيزم و خاشاک آوردند. * وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي // در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. * رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ // با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد. بر اساس روایت بیان ماجرای هجوم به بیت وحی از زبان فاطمه سلام الله علیها 📖در کتاب” ارشاد القلوب” ابی محمّد حسن بن محمّد دیلمی (متوفّای ۷۷۱ هـ) ، داستان به آتش کشیده شدن در خانه ی حضرت زهرا و وقایع مربوطه را از زبان خود حضرت زهرا (س) نقل میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ من اومدم بازم، پریشون و مضطر رسیدم اینجا تا ،نگام کنی مادر بریدم از این همه گناه این همه زمین خوردن از این همه اشتباه و رسوایی به بار آوردن تو رو صدا می‌زنم و از ،قلبم ناامیدی میره دعای مادرونه تو، آخر دستمو می‌گیره ########### محبت مادر، نداره اندازه نگاه پرمهرش، دنیامو می‌سازه چه فرقی داره یتیمی یا سائلی یا اسیری از در خونه ی فاطمه دست خالی نمیری اشک تو روضه‌هاش کلید ،هرچی قفل بین عالم از برکات فاطمیه است ،رزق روز و ماه و سالم ############ نداره تعریفی، حال دل نوکر دوای درد ما، یه کربلاس مادر یه نیم نگاه تو زیر و رو می‌کنه دلامونو با دست مهربونت بده رزق کربلامونو بغضی نشسته تو گلومو و چشمام بی امون میباره دلم بهونه ی ضریح شش گوش حسینو داره ######## : 🆔@goosheye_oshagh
############### مگه این خونه نبود خونه‌ای که جبرئیل می‌رسید احترام می‌کرد؟ شنیدم هر دفعه پیغمبر از این در خونه رد می‌شد سلام می‌کرد اما یه روزم توو همین خونه بود چهل نفر رد شدن از همین در در روی یاسِ علی افتاده بود دری که می‌سوخت، شده بود شعله ور خونه پر از دوده توو آتیشِ نمروده یاسِ علی می‌سوزه جرمش مگه چی بوده؟ در داره میسوزه کوثر داره میسوزه محسن توی آغوشه مادر داره میسوزه بند دوم: مگه چند تا خونه را آتیش زدند؟ که مدینه را گرفته بوی دود مگه این خونه نبود خونه ی وحی؟ مگه فاطمه (س) تو این خونه نبود؟ پشتِ در خونه پر از هیزمه تو کوچه جمعیتی از مردمه یکی داره با پا به در میزنه صدای زهرا تو هیاهو گمه در داره میسوزه کوثر داره میسوزه محسن (ع) توی آغوشه مادر داره میسوزه بند سوم : مگه زهرا همه دل خوشیش به اون پسری که توی راه داره نبود؟ چرا تابوت، علی داشت درست میکرد؟ مگه این چوب واسه گهواره نبود؟ کسی نگفت چرا؟ چی شد؟ که زهرا (س) توو اون شلوغی فضه را صدا زد روایته که مادره ما رو کشت ضربه ای که قنفذ بی حیا زد خون می ره از پهلوش مجروح ِ چرا بازوش؟ زهرا جلو چشمای حیدر می‌ره هی از هوش در داره میسوزه کوثر داره میسوزه محسن توی آغوشه مادر داره میسوزه ########### 🆔 @goosheye_oshagh
------------------------------------- اون که برام، سایه ی چادرش پناهه مادره امّید هر، دل شکسته ای نگاهه مادره ذکر لبم همیشه هر کجا، فاطمه اس مادر ما تمومه نوکرا، فاطمه اس روز جزا گره گشای ما، فاطمه اس تو مادره، ساداتی یا زهرا (س) باب همه، حاجاتی یا زهرا (س) ذکر لبم، مولاتی یا زهرا (س) ################## می‌دونم از، دعای مادرونته که نوکرم یا فاطمه (س) همیشه سایه ی تو بوده رو سرم مهر تو بین ما زبون زده، فاطمه لطف و محبت تو بی حده، فاطمه مثل تو مادری نیومده، فاطمه تو مظهر، آیاتی یا زهرا (س) تو نوری و، مِشکاتی یا زهرا (س) ذکر لبم، مولاتی یا زهرا (س) ############# از روضه‌هات رزق یه سالمو می‌گیرم فاطمه ساده بگم بدون روضه هات می میرم فاطمه گدای لطف مادرونتیم، ماهمه خدایی فرق داره دعای تو، باهمه صراط مستقیم فاطمه، راهمه تو معدن، خیراتی یا زهرا (س) به مرتضی، مرآتی یا زهرا (س) ذکر لبم مولاتی یا زهرا (س) ########### 🆔@goosheye_oshagh
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است در شأن او غزل ننویسیم بهتر است او فاطمه‌ست معنی این نام را هنوز از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است.. در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است با پهلوی شکسته هم از کوه، کوه‌تر با قامت خمیده هم از آسمان سر است لبخند می‌زند که بخندند بچه‌ها مادر اگر که جان بدهد باز مادر است مولا هنوز اوّل بی‌هم‌نفس شدن بانو در انتظار نفس‌های آخر است! 📝
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند صدایی در دل باران که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه‌ای مادر برایت آب آورده... 📝
######## اجر رسالت رسول خدا مودت اهل کساست دلیل خلق آسمون و زمین محبت اهل کساست محور اصحاب کساست حضرت زهرای بتول جونای ناقابل ما فدای بضعه الرسول خودش که جونشو برا علی فدا کرد شهید اول ولایت علیه مادرمون زحمتشو کشید که الان توی دلای ما محبت علیه یا علی و یا زهرا ######### میرسه به سعادت ابدی اون که مسلمون شماست دوام قرآن و نبوت و دین همیشه مدیون شماست مادری کردی برای پیمبر و برای دین سیده نسا تویی از اولین تا آخرین برا شناختن مقامات تو بانو خیلی کمه ظرفیت مردم دنیا اگه علی آفریده نمیشد اصلا از بشر و جن و ملک نداشتی همتا یا علی و یا زهرا ########## تبسم حضرت زهرا یقین دلیل رحمت خداست دشمن زهرا و علی همیشه مورد لعنت خداست داغ غم غصب فدک همیشه توی دلمه غاصب حق فاطمه تو آتیش جهنمه فقط امام فاطمه امام دنیاست غیر علی امیر مومنین نداریم تا برسه لحظه انتقام مادر برا ظهور پسرش به انتظاریم یا علی و یا زهرا ######### 🆔 @goosheye_oshagh
############/ کاش می شدببینم بازگل یاست رو آب میدی حالت روکه می پرسم باخنده جواب میدی خوشحالی و محسن رو تو گهواره تاب میدی بشه ویرووون این دنیا علی شد تک وتنها دل می سوزونه میون خونه جای خالی زهرا خونه بی فاطمه خونه‌ی ماتمه یه چشم اشکه و یکی خون غمه ولی حال حسن بد تره از همه ####### کاش می شد بپیچه باز بوی نونت تو این خونه ازوقتی که رفتی تو موی زینب پریشوو نه عمق درد حیدر روتنها چااه می دوونه بشه ویرون این دنیا بَده رسم نامردا عذاب منه_ طعنه میزنه_به من قاتل زهرا سوره ی هل اتی آیه ی انّما رفتی و خونمون شد به غم مبتلا شده زخم زبون کار همسایه ها ######## یادم اومداون روزکه تو به خونم صفادادی بم قول وفا دادی پای حرفت هم ایستادی داشتم جون میدادم من تاپشت در افتادی بشه ویرون این دنیا شده بانی غم ها کبوده تنت_خون پیرهنت _منو می کشه زهرا بین آتیش و دودیاس من شد کبود پیش چشمای من عده ای بی وجود فاطمه رو زدند دشمنای حسود ######## 🆔@goosheye_oshagh