eitaa logo
احسان تبریزیان
985 دنبال‌کننده
139 عکس
111 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
موج امید ای موجِ امید، راهی ساحل تو ای مهر و وفا عجین در آب و گل تو گر یک گِره از کار کسی باز کنی رنج دو جهان بَرَد خدا از دل تو ✍🏻 🏷
بسم الله الرحمن الرحیم ترکیب‌بند مدح حضرت رقیه خاتون سلام‌الله‌علیها؛ جان‌و دل شاعر پی الهام حسین است وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرام دلم نام دل‌آرام حسین است... هر قاعده‌ای خورده به‌ هم از سر لطفش آزاد، اسيری‌ست که در دام حسین است در زمره‌ی شاهان‌ و بزرگان شده مکتوب هر نام که در دفتر خدّام حسین است اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت معيار خداوند اگر اسلام حسین است آغاز خوش این است که با نام حسین و پايان خوش آن است که با نام حسین است با دست علی‌اکبر و با دست رقیه رزق همه از سفره‌ی اکرام حسین است آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد ماه دوسرا، مهر جهان‌تاب، خوش آمد بیت‌الغزل هر غزل ناب رقیه‌ست خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه‌ست نزدیک‌ترین راه به الله حسین است نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه‌ست در باب برآوردن انواع حوائج یک‌باب خدا دارد و آن باب رقیه‌ست در زاویه‌ی عرش خدا قاب بزرگی‌ست نامی که شده زینت این‌قاب رقیه‌ست در خلوت خود معتکف‌اند اهل‌محبّت در مسجد این طایفه محراب رقیه‌ست دردانه‌ی ارباب که با دست اباالفضل از چشمه‌ی کوثر شده سیراب رقیه‌ست حاجت طلبیدند از او عالم‌وآدم زیرا که فقط مهر جهان‌تاب رقیه‌ست او آمده و خستگی عشق به در شد با خنده‌ی خود ام‌ابیهای پدر شد هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته‌ست سر شانه‌ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر آورده هرآن‌کس که پناهی به رقیه ممنون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی‌اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما چون که شب قدر ده‌مرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه... هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
کسی که عیب مرا می کند نهان از من اگر چه چشم عزیزست، دشمن است مرا
عارفانى که از این رشته، سَرى یافته‌‏اند بى‏‌خبر گشته ز خود تا خبرى یافته‌‏اند سال‌ها مرکز پرگار حوادث شده‏‌اند تا از این دایره‏‌ها پا و سرى یافته‌‏اند... بار برداشته‌‏اند از دل مردم، عُمرى‏ تا ز احسان بهاران ثمرى یافته‌‏اند سال‏‌ها غوطه چو شب، در دل ظلمت زده‌‏اند تا ز چاک جگر خود سحرى یافته‌‏اند بسته‌‏اند از دو جهان چشم هوس، چون یعقوب‏ تا ز پیراهن یوسف نظرى یافته‌اند... همچو پروانه در این بزم، ز سوز دل خویش‏ بارها سوخته، تا بال و پرى یافته‌‏اند... «صائب» از گریۀ مستانه مکن قطع نظر که زِ هر قطرۀ اشکى گهرى یافته‏‌اند 📝
هدایت شده از اقیانوس نهج البلاغه
🌹  ﷽ 🌹 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠 🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 قسمت شصت و هشتم از خطبه عیادت ، ملاقات زنان انصار و مهاجرین با حضرت زهرا(س)                  خلاصه ای از درس امروز 1_ عثمان در میان مردم درگیری و اختلافاتی بوجود آورد، تعداد زیادی از یاران پیامبر(ص) به شهادت رسیدند انحرافی که خلفا ایجاد و بدعتی که سقیفه ایی ها نهادند، زمان حکومت علوی بروز و ظهور کرد. 2_ حضرت مولا در خطبه 182 نهج البلاغه در غم از دست دادن بهترین یاران خود میفرمایند:کجا هستند برادران من؟ آن هایی که راه حق را پیمودند و بر طریق حق گذشتند. عماریاسر کجاست؟ خزیمه ابن ثابت کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ مثل این برادران کجا پیدا میشوند؟ کجایند انهایی که با برادرانشان عهد و پیمان بستند که در مرگ و شهادت از یکدیگر سبقت بگیرند و تا مرز شهادت هم پیمان شدند و سرهای خودشان را به سوی تبهکاران فرستادند. 3_ وقتی حکومت علوی نباشد ، جای خوب و بد عوض و مجاهدین و پیشگامان در اسلام خانه نشین و تازه به دوران رسیده ها بر سر کار می آیند. در حکومت سقیفه ای قدرت را به عنوان غنیمت و مردم را به عنوان برده تلقی میکنند. 4_ حضرت فاطمه (س) میفرمایند : مسولیت هر ظلم و جنایتی که در تاریخ صورت میگیرد ،گریبان گیر مسند نشینان سقیفه است. چهارشنبه_ 1402/12/16_  ارسال از مسیر گچساران به اصفهان خداوند یار و نگهدارتان  🌹 🌹🌷🌹🌷🌹🌷
بسم الله الرحمن الرحیم چون کویر تشنه‌ای محتاج بارانیم ما همتی ای‌دل که دل‌تنگ خراسانیم ما نیمِ‌دل مشتاق مشهد، نیمِ‌دل مشتاق قم بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما پادشاهی دوعالم را به دست آورده‌ایم تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما هر زمان در جمع حرف از آرزوها می‌شود جز زیارت حاجتی دیگر نمی‌دانیم ما از میان خیل القاب و عناوین در جهان آن‌چه سلطان می‌پسندد بی‌گمان آنیم ما تا که فهمیدیم می‌آید به استقبال‌مان از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما گنبد افلاکیان نور است و ما پروانه‌ایم ‌ساکنان آستان قدسی این خانه‌ایم بس که پرکرده فضای صحن را فريادها نيست پيدا در حريمت های‌وهوی بادها کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت پشت هم رخ می‌دهد اينجا از اين رخدادها جمله‌ای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛ "کار من با گوشه‌ی چشم تو راه افتاد"ها می‌شود حس‌کرد از فيروزه‌کاری‌های صحن حسرت ديوارها را در دل شمشادها از شفای درد پشت پنجره فهميده‌ام نرم شد از اشک زائرها دل فولادها ضامن آهوشدی، صياد آهو را رهاند شک نمی‌کردند در خوش‌قولی‌أت صيّادها پايتخت کشور دل‌های عالم مشهد است مانده حسرت در دل تهران‌ و عشق‌آبادها از فراق کربلا دیگر چه‌غم داریم ما چون‌که در هر گوشه‌ی ایران حرم داریم ما
شکوه گنبدت از دور شوقم را دوچندان کرد سلام خسته ام را دیدنش لبریز باران کرد در آشوب تب دلسردی ام می سوختم اما شبم را شعله های آتش عشق اش گلستان کرد مرا هر بار با لبخند از تردید بیرون برد مرا هر بار در آغوش گرم خویش مهمان کرد در اینجا بی تعارف می شود از غم پریشان شد در اینجا می شود اندوه را از خلق پنهان کرد تمام زائران مبهوت ایوان طلا بودند مرا افتادگی سنگ های صحن حیران کرد تمام حاجت این شهر را دادی تصور کن اگر می شد شبی بی دردی اش را نیز درمان کرد دلم می خواست جایی دور می رفتم ولی آقا مگر وابستگی را می شود یک لحظه کتمان کرد؟ دل من اشک می خواهد بگو یابن الشبیب اینک کدامین روضه را باید برای گریه عنوان کرد؟
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این‌قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست می‌گویم: که من یک شاعر درباری‌ام، مداح سلطانم ✍
إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ ... بیرون شدم از مسیر و رفتم بیراه افتاده ام از شدت عصیان در چاه این بنده اگرچه عبدک المذنب بود از شدت غفران تو می کرد گناه هب لی کمال الانقطاع الیک یارب دل من که دل نشد ، چیست دلم ؟! مانده م که پس از غم تو با کیست دلم ؟! باید ببرم از همه تا برگردم اما چه کنم که منقطع نیست دلم الهی إن أخذتنی بجرمی ، أخذتک بعفوک من از کرمت به دیگران خواهم گفت از لطف تو با اهل جهان خواهم گفت باشد ، تو مرا به جرم و تقصیرم بین من عفو تو را به این و آن خواهم گفت الهی ان حرمتنی فمن ذالذی یرزقنی.. ای رازق من ! مرا تو محروم نکن من یَنصُرُنی ؟! مرا تو مغموم نکن غیر از تو خدای دیگری دارم ؟! نه من گرچه بدم  ، مرا تو محکوم نکن الهی جودک بسط املی و عفوک افضل من عملی من عبد گنهکار و تویی اربابم آغوش گشوده ای که من بشتابم ای عفوکَ افضل از تمام عملم وی جودک بسط املی ، دریابم الهی ! کیفَ آیسُ من حسنِ نظرک لی بعدَ مماتی... محکومم و در گناه خود محبوسم فاسد شدم و درون خود می پوسم یک‌ عمر به‌ من‌ نیکی‌ و‌ احسان کردی یارب ! پس مرگ هم نکن مأیوسم إِلٰهِى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلىٰ سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فِى الْأُخْرىٰ . دریاست و چشم من که مواج تر است هنگام مناجات از امواج ، تر است امروز ز عیب ، بنده را پوشاندی محشر به عنایات تو محتاج تر است
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟ بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟ گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ! ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه ی زهرا! به دادم می رسی؟ باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟