۲۷ شهریور ۱۴۰۲
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
-اِهتمام-
اما کم و بسیار که یک بار چه صدبار تسبیح تو ای شیخ رسیده است به تکرار
سنگی سر خود را به سر سنگ دگر زد
صد مرتبه بردار سر از سجده و بگذار
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
-اِهتمام-
سنگی سر خود را به سر سنگ دگر زد صد مرتبه بردار سر از سجده و بگذار
از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدم
آخر نه به اقرار رسیدم نه به انکار
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
-اِهتمام-
از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدم آخر نه به اقرار رسیدم نه به انکار
در وقت قنوتم به کف آیینه گرفتم
جز رنگ ریا هیچ نمانده است به رخسار
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
-اِهتمام-
در وقت قنوتم به کف آیینه گرفتم جز رنگ ریا هیچ نمانده است به رخسار
تنهایی ِ خود را به چهار آینه دیدم
بیزارم ، بیزارم ، بیزارم ، بیزار
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
-اِهتمام-
تنهایی ِ خود را به چهار آینه دیدم بیزارم ، بیزارم ، بیزارم ، بیزار
ای عشق مگر پاسخ این فال تو باشی
مشت همه را باز کن ای کاشف اسرار
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
فراموشت کردم!
اما هنوز پروفایلتو نگاه میکنم .
فراموشت کردم!
اما تاریخ تولدت و اسمت رمز گوشیمه
فراموشت کردم!
اما هنوز آنلاین بودنتو چک میکنم
فراموشت کردم!
اما هنوز بهت فکر میکنم
فراموشت کردم!
اما هنوز دوست دارم :)!
۲۷ شهریور ۱۴۰۲