#ارسالی_کاربران
#خاطره_امربهمعروف
رفته بودیم باغ پرندگان ، آقایی مشغول عکاسی خانمش(یا دوستش😑) بود، آبشار، عشوه های زنانه، موهای لخت تا کمر و احساس امنیت... (که هیشکی به ما هیچی نمیگه 😒 وهمه دارن فیض میبرن از این همه طنازی🤧)
وسوسه ای درونم میگفت بذار عکساشون بگیرن بعد برو بگو😲
دیدم صدای شیطانه👹
نذاشتم دیر بشه و دویدم سمتشون🏃♂🏃♂
گفتم اینجا مکان عمومیه
دوست دارید عکس شخصی بندازید، برید یه باغ خصوصی اجاره کنید هر چی دوست دارید عکس بگیرید
زن و شوهر هاج و واج منو نگاه کردن و خودشونو جمع کردن😌
خدا رو شکر، اگه کوتاهی می کردم، گناه این عادی سازی کشف حجاب به پای من نوشته میشد😞
علاوه براین به چند مورد دیگه هم تذکر دادم که همگی موثر بود الحمدلله
فقط دختر نوجوانی بود که چیزی سرش نبود و من مغلوب وسوسهها ی شیطان شدم، ترسيدم و چیزی بهش نگفتم😔😔😔
استغفار می کنم برای واجبی که قضا شد...
@ehyagaranAvN93