eitaa logo
معارف اعتقادی
2.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
458 فایل
✅ متعلق به موسسه فرهنگی اعتقادی احیاء. #تبیین_معارف_اعتقادی #پاسخ_به_شبهات_اعتقادی #نقد_فرقه‌های_انحرافی @Alizamani110 پاسخ به شبهات 🔹️ 🔹️ تبلیغ و‌ تبادل @Haghgoo_110313 🔹️مدیریت @sadid20
مشاهده در ایتا
دانلود
📌آیا داستان ، صحت دارد؟ 📍واقعیت داستان چیست؟ 📌پاسخ.... داستان آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده که امام رضا(ع) با آهو سخن گفته و ضمانت کرده، . بلکه در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر نقل گردیده است. روایت اصلی این داستان را شیخ (ره) چنین آورده است: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق(متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: در جوانی برای اهالی رضا(ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند، ایجاد می کردم تا اینکه یک بار که با یک (آموزش دیده) برای شکار به آن حوالی رفته بودم، یوز را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه امام رضا(ع) رفت ولی یک باره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه پناه می برد، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره به یکی از اتاقهای وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مُقری(که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز کردم که دیگر زائران رضا(ع) را ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یک بار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به رسید و (در ماجرایی) کشته شد، مجددا به (ع) رفتم و بازهم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2 ، ص285-286 به صفحات بپیوندید👇🌷 https://eitaa.com/ehyakalam https://t.me/joinchat/sEK5HEawgNo1ZmU0 https://chat.whatsapp.com/KU93MJFDMd4KIKwBMteD0d https://instagram.com/ehyakalam1
📌آیا داستان ، صحت دارد؟ 📍واقعیت داستان چیست؟ 📌پاسخ.... داستان آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده که امام رضا(ع) با آهو سخن گفته و ضمانت کرده، . بلکه در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر نقل گردیده است. روایت اصلی این داستان را شیخ (ره) چنین آورده است: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق(متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: در جوانی برای اهالی رضا(ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند، ایجاد می کردم تا اینکه یک بار که با یک (آموزش دیده) برای شکار به آن حوالی رفته بودم، یوز را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه امام رضا(ع) رفت ولی یک باره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه پناه می برد، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره به یکی از اتاقهای وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مُقری(که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز کردم که دیگر زائران رضا(ع) را ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یک بار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به رسید و (در ماجرایی) کشته شد، مجددا به (ع) رفتم و بازهم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2 ، ص285-286 به صفحات بپیوندید👇🌷 https://eitaa.com/ehyakalam https://t.me/joinchat/sEK5HEawgNo1ZmU0 https://chat.whatsapp.com/KU93MJFDMd4KIKwBMteD0d https://instagram.com/ehyakalam1
📌آیا داستان ، صحت دارد؟ 📍واقعیت داستان چیست؟ 📌پاسخ.... داستان آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده که امام رضا(ع) با آهو سخن گفته و ضمانت کرده، . بلکه در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر نقل گردیده است. روایت اصلی این داستان را شیخ (ره) چنین آورده است: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق(متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: در جوانی برای اهالی رضا(ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند، ایجاد می کردم تا اینکه یک بار که با یک (آموزش دیده) برای شکار به آن حوالی رفته بودم، یوز را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه امام رضا(ع) رفت ولی یک باره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه پناه می برد، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره به یکی از اتاقهای وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مُقری(که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز کردم که دیگر زائران رضا(ع) را ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یک بار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به رسید و (در ماجرایی) کشته شد، مجددا به (ع) رفتم و بازهم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2 ، ص285-286 به صفحات بپیوندید👇🌷 https://eitaa.com/ehyakalam https://t.me/joinchat/sEK5HEawgNo1ZmU0 https://chat.whatsapp.com/KU93MJFDMd4KIKwBMteD0d https://instagram.com/ehyakalam1