#کارشناس_پاسخگوی۱۱۰ پژوهشگر #موسسه_کلامی_احیاء_همدان
باسلام و تشکر از ارسال شبهه؛
#اولا چنین خانم دکتری در دانشگاه شریف نیست!
#ثانیاً نقل داستان حضرت یوسف و زلیخا به معنای تایید رابطه زن متاهل با پسر مجرد نیست بلکه سرتاسر داستان داره زلیخا رو مذمت می کنه. حتی روایاتی که حاکی از جوان شدن زلیخا و ازدواج او با حضرت یوسف هستند بعد از توبه زلیخاست.
#ثالثاً از شوهر زلیخا در قرآن بحث شده و اینکه میگه هیچ حرفی از او نیست غلط است:
1. وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ و هر دو به سوی در کاخ پیشی گرفتند، و بانو پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد و [در آن حال] در کنار [آستانه] در به شوهر وی برخوردند؛ بانو به شوهرش گفت: کسی که نسبت به خانواده ات قصد بدی داشته باشد، کیفرش جز زندان یا شکنجه دردناک [چه خواهد بود؟!] (یوسف: ۲۵)
2. فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ؛ پس همسر بانو چون دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده، گفت: این [فتنه و فساد] از نیرنگ شما [زنان] است، بی تردید نیرنگ شما بزرگ است. (یوسف: ۲۸)
3. يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ؛ یوسفا! این داستان را ندیده بگیر. و تو [ای بانو!] از گناهت استغفار کن؛ زیرا تو از خطاکارانی. (یوسف: ۲۹)
#رابعاً گناهی که زلیخا مرتکب شد در قرآن مورد مذمت شوهر خود و دیگر زنان مصر قرار گرفت و اینطور نبود که با افتخار از این کار یاد شود.
#خامساً سنگسار در فرهنگ مصر وجود نداشت و اصلا گناه زنا انجام نشد که سنگسار وجوب پیدا کند.
#سادساً متونی از ممیزی رد نمی شوند که تحریک به گناه کنند ولی داستان حضرت یوسف، یک داستان کاملا اخلاقی است و نهایت داستان، پاکدامنی حضرت و اشتباه زلیخا روشن می شود، آنجایی که قرآن می فرماید: قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ؛ [پادشاه به زنان] گفت: داستان شما هنگامی که یوسف را به کام جویی دعوت کردید چیست؟ [زنان] گفتند: پاک و منزّه است خدا! ما هیچ بدی در او سراغ نداریم. همسر عزیز گفت: اکنون حق [پس از پنهان ماندنش] به خوبی آشکار شد، من [بودم که] از او درخواست کام جویی کردم، یقیناً یوسف از راستگویان است. (یوسف: ۵۱)
#سابعاً اشکال کننده فرض گرفته که این داستان در مملکت اسلامی و در زمان حکومت اسلامی اتفاق افتاده که انتظار دارد همان قوانین اسلامی در مورد زلیخا انجام شود! در حالی که این داستان در فضای مصر باستان صورت گرفته با فرهنگهای آن زمان. علاوه بر اینکه گناه صورت نگرفته است و به خاطر همین قصد هم توسط شوهر مذمت و ملامت می شود و روشن می شود که حتی در آن زمان نیز از نظر فطری و اخلاقی چنین کاری مذموم بوده است.
#ثامناً خدا برای خوش گذرانی حضرت یوسف زلیخا را جوان نکرد! بر فرض، این روایات که حاکی از جوان شدن زلیخاست، این روایات نتیجه توبه زلیخا و وجود یک معجزه را خبر می دهد که بعد از آن حضرت با زلیخا ازدواج می کند(بر فرض صحت روایات).
و در نهایت، استجابت دعا شرایطی دارد مانند مصلحت خواسته، اضطرار دعا کننده و ... به همین دلیل نمی توان استجابت یک دعا را در مقابل دیگر دعاها قرار داد و نتیجه گرفت که دعای مستجاب شده به معنای حق بودن دعاکننده آن دعاست ولی کسی که دعایش مستجاب نمی شود، نزد خدای متعال مطرود است. روایاتی حاکی از این مطلب داریم که خدای متعال گاهی حاجت بنده را به تاخیر می اندازد تا صدای او را بشنود و دعای دیگری را به سرعت مستجاب می کند که صدایش را نشنود!