سوره‌ی تماشا به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه‌ای در قفس است. حرفهایم، مثل یک تکه چمن، روشن بود من به آنان گفتم: آفتابی، لبِ درگاه شماست که اگر در بگشایید، به رفتار شما می‌تابد و به آنان گفتم: سنگ، آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ در کف دست زمین، گوهر ناپیدایی است که رسولان، همه از تابش آن خیره شدند پیِ گوهر باشید لحظه‌ها را به چراگاه #رسالت ببرید. و من آنان را، به صدای قدم پیک، بشارت دادم و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ به طنین گل سرخ، پشت پَرچین سخنهای درشت... #ولایت #سهراب_سپهری #معارف_اغتقادی👇🌸 https://eitaa.com/joinchat/3353018433Cb6f9c7903b

در دانشگاه منچستر انگلستان در رشته مهندسی برق درس میخواندم ، در آن زمان دخترم یکسالش بود و با همسرم در یک دانشگاه درس میخوندیم. Umist،در حال آزمایشی بودم، دیدم یکی از همکلاسان بنده متمرکز شده روی من، اول تصو ر کردم اشکالی در لبا س و رفتار من دیده، مشکلی نبود مثل هميشه بودم، اسمش چالرز بود، اونجا استاد و دانشجو و زن و مرد یکدیگر را بنام کوچک صدا میزنند ،بالاخره دل را بدریا زدم و ازش پرسیدم ، What's wrong with me؟ گفت : nothing پرسیدم از صبح زل زدی به من ،یکسال بود هم دانشگاهی بودیم، امروز اجازه نمیدهی روی کارم تمرکز کنم. گفت میخواهم با هات صحبت کنم گفتم بگو گفت اینجا نه، خصوصی میخوام حرف بزنم. گفتم بریم بیرون رفتیم بیرون گفت میخواستم ازت یک خواهش،کنم گفتم بفرمایید گفت می خواهم ازدواج کنم گفتم عالیه گفت میخوام خواهش کنم برای من یک دختر خوب و مسلمان پیدا کنی گفتم به به، چقدر خوشحالم کردی ،میخواهی مسلمان بشی گفت هرگز ، شماها تروریست هستید ، من نمیخوام تروریست باشم گفتم از صبح تو آزمایشگاه به من زل زدی و گفتی بریم حرف بزنیم و تقاضای ازدواج با یک زن مسلمان داری و حالا میگی من تروریستم؟ گفتم قصد توهین داری..... گفت نه ،واقعا یک خانم مسلمان میخوام، گفتم باید مسلمان بشی ، ی کم مکث کرد و گفت چرا؟ گفتم قانون اسلامه، قبول کرد، تعجب کردم ، بهش گفتم تو به ما تروریست میگی؟ گفت باهاش حرف میزنم که ...... پرسیدم حالا چرا زن مسلمان میخواهی. گفت : ۳ بار تصمیم به ازدواج گرفتم ، با همشهری خودم ، هر سه بار cheated on me. -Oh my god! Why? هر سه نفر به من خیانت کردن گفتم چرا؟ گفت این بین ما عادیه...... میدونستم ، خیلی تقید تو کارشون نیست گفت خیلی حسرت میخورم نسبت به همسران شما مسلمانها پرسیدم چرا گفت ۲ روزه میخوام این خواهش را ازت بکنم که برای من یک دختر مسلمان پیدا کن.ولی نگرانم که نکند با برخورد بدی از طرف شما روبرو شوم، ندیدم تا حالا با بخندی و ....غیر درس هیچ حرف مشترکی نداریم. گفتم درسته ما مسلمانها حریم خودمون را رعایت میکنیم گفت عصرها میبینم با همسرت و میروید مهد دانشگاه و با هم میر وید خونه. خیلی مردان شما خوشبخت هستند میدونم زنان مسلمان از خودشون محافظت میکنند ، شما زنهای مسلمان متعلق به همسرتون هستید، من این را میخوام. در حالیکه بغض کرده بود و من هم مونده بودم بهش چی بگم، گفتم من این عزت و استحکام خانواده ام را مدیون حجابم هستم. اشک میریختم و به سمت خونه رفتم ، به همسرم گفتم دخترم را بیاره خونه، زیر باران قدم زنان تنهایی روی چمنهای دانشگاه پا میگذاشتم و به این فکر میکردم چه نعمت هایی داریم و نمیدانیم. هرگز فکر نمیکردم و فکر نکرده بودم. مرد انگلیسی فایده حجاب زن مسلمان را فهمیده باشد و ما مسلمانها فکر نمیکنیم چرا حجاب. اولین دلیل عدم امنیت و استحکام خانواده. الان بهم نگید تمام بی حجابها خائن نیستند ،میدانم ، در داز مدت به مصیبتهایشان دچار میشویم. ✍فرشته روح افزا #معارف_اغتقادی👇🌸 https://eitaa.com/joinchat/3353018433Cb6f9c7903b