🏴 *از سلاله ام البنین*
🔹 سال دومی بود که #مداح هیئتمان شده بود؛ خالص، محجوب و نجیب... خیلی باهاش حال میکردیم.
🔸 آقا مصطفی همیشهٔ سال، جبهه بود. ولی این دو سال که دههٔ اول رو برامون مداحی میکرد، از جبهه میاومد و بر میگشت.
🔹 اون سال، عاشورا رو هم سنگ تمام گذاشت و بعدش هم خداحافظی کرد و برگشت جبهه.
🔸 اوایل دی ۶۵ خبر رسید تو کربلای ۴، کنار خور عبدالله توی تله قیری که بعثیها کار گذاشته بودند فرو رفت، سوخت و ذره ذره شد.
*حالا مصطفی خودش یک روضه مکشوف شد.*
🔹 قبل از آن، مرتضی و علی دو برادر دیگرش هم آسمانی شده بودند و مثل مصطفی پیکر مطهرشان مفقود شده بود.
🔸 انگار پسرای این خانواده شرط کرده بودن که همه چی شون رو بذارن و چیزی ازشون برنگرده.
🔷 شاطر حسن و عذرا خانم_ که معلمه قرآن بود_، خوب به همه فهموندن که رزق حلال (شاطری) و سعی نورانی (تعلیم قرآن)، چه ثمرات درخشان و فرزندان دردانهای به ارمغان میاره.
🔶 جالب ماجرا اینکه بعد از سالها در دو مرتبه، دو جنازه رو به اسم مرتضی و علی تحویل خانواده دادند اما عذرا خانم اونا رو قبول نکرد و گفت: _بچههای من برگشتنی نبودن._
از این امالبنینها این انقلاب فراوان دارد ...
📝 مسیحا رضوان
🚩🚩 #به_قلم_هیئتی_ها
🚩 #یادداشت
🖇 @Heyatiha72