eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
486 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷 ﷽ هرروز صبح "یک دقیقه " وقت بگذارید، پنجره را باز کنید، به" خورشید "، به" آسمان "، به" درختان" ،"باغچه "،... سلام کنید، به "خداوند" سلام کنید، به "خودتان "سلام کنید. "خودتان" را تحویل بگیرید ، "حالش" را بپرسید ، "انرژی مثبت "به او بدهید ، صبحانه ای با ارامش با او بخورید، برایش ارزوی موفقیت کنید ، باور کنید ، وجود خودتان ارزش این یک دقیقه وقت گذاشتن را دارد. 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ ❤️امام باقر (ع) می فرمایند: خداوند عزوجل براى بدى، قفل‌هايى نهاده و كليد همه اين قفل‌ها را قرار داده است، و #ددتر از شراب است.😥 📗: بحار الأنوار 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ #کلام_ناب برای اُفـتادنِ اتفاق ،عجله نکن بســـــپار به خـُـدایی کہ تمام کارهاش بموقع‌ست ✨شک نکن . . . خدا هیــــچ وقت دیر نمیکنه کــمی صبــر داشــتہ بـاش😊 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ پیک پیری ز سری، موی سپیدی روئید خنده‌ها کرد بر او موی سیاه 🍂 که چرا در صف ما بنشستی تو ز یک راهی و ما از یک راه 🍃 گفت من با تو عبث ننشستم بنشاندند مرا خواه نخواه 🍂 گه روئیدن من بود امروز گل تقدیر نروید بیگاه 🍃 رهرو راه قضا و قدرم راهم این بود، نبودم گمراه 🍂 قاصد پیریم، از دیدن من این یکی گفت دریغ، آن یک آه 🍃 خرمن هستی خود کرد درو هر که بر خوشهٔ من کرد نگاه 🍂 سپهی بود جوانی که شکست پیری امروز برانگیخت سپاه 🍃 رست چون موی سیه، موی سپید چه خبر داشت که دارند اکراه 🍂 رنگ بالای سیه بسیار است نیستی از خم تقدیر آگاه 🍃 گه سیه رنگ کند، گاه سفید رنگرز اوست، مرا چیست گناه 🍂 چو تو، یکروز سیه بودم وخوش سیهی گشت سپیدی ناگاه 🍃 تو هم ایدوست چو من خواهی شد باش یکروز بر این قصه گواه 🍂 هر چه دانی، بمن امروز بخند تا که چون من کندت هفته و ماه 🍃 از سپید و سیه و زشت و نکو هر چه هستیم، تباهیم تباه 🍂 قصه خویش دراز از چه کنیم وقت بیگه شد و فرصت کوتاه ✍ پروین اعتصامی 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ 🍀اگر همنشین او هستی دیگر نزد ما نیا! 💠 سلیمان جعفری گوید: امام هادی علیه السلام به من فرمودند: «چرا نزد عبدالرحمن بن یعقوب می روی؟» عرض کردم: «او دایی من است» 💠 فرمودند: «او در مورد خداوند حرفهای بزرگی می زند؛ خداوند را (به صفات محدود) توصیف می کند حال آنکه خداوند از هر وصفی بالاتر است؛ پس تو یا با او هم نشین باش و دیگر نزد ما نیا! و یا هم نشین ما باش و او را ترک کن!» 💠 عرض کردم: «او هر چه میخواهد بگوید! از او چه ضرری به من میرسد وقتی من حرفهای او را باور ندارم؟» 💠 فرمودند: «نمی ترسی عذابی بر او نازل شود و تو را هم دربرگیرد؟ مگر خبر نداری از آن کسی که خودش از اصحاب موسی علیه السلام بود و پدرش از اصحاب فرعون؛ 💠 آنگاه که لشکر فرعون به حضرت موسی رسید، آن مرد از ایشان جدا شد تا پدرش را نصیحت کند و او را به حضرت موسی ملحق کند؛ 💠 پس پدرش می رفت و او با پدر بحث میکرد؛ تا اینکه به کنار دریا رسیدند و هر دو غرق شدند. 💠 این خبر به موسی علیه السلام رسید؛ فرمود: او در رحمت خداست ولی وقتی عذاب نازل شود، کسی که نزدیک گناهکار شده باشد، امنیت نخواهد داشت.» 📚 «کافی» ج ٢ ص ٣٧۴ 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ ی ۳۱ بخش دوازدهم پسرم! در فهم وصيتم دقت نما. بدان مالک مرگ همان مالک حيات است و آفريننده، همان کسى است که مى ميراند و فانى کننده هم اوست که جهان را از نو نظام مى بخشد و بيمارى دهنده همان شفابخش است و دنيا پابرجا نمى ماند مگر به همان گونه که خداوند آن را قرار داده است; گاهى نعمت، گاهى گرفتارى و سرانجام پاداش در روز رستاخير يا آنچه او خواسته و تو نمى دانى (از کيفرهاى دنيوى) و اگر درباره فهم اين امور (و حوادث جهان) امرى بر تو مشکل شد، آن را بر نادانى خود حمل کن (و ) زيرا تو در آغاز خلقت جاهل و نادان بودى و سپس عالِم و آگاه شدى و چه بسيار است امورى که هنوز نمى دانى و فکرت در آن متحير و چشمت در آن خطا مى کند; اما پس از مدتى آن را مى بينى (و از حکمت آن آگاه مى شوى). بنابراين به آن کس که تو را آفريده و روزى داده و آفرينش تو را نظام بخشيده تمسک جوى و تنها او را پرستش کن و رغبت و محبّت تو تنها به او باشد و تنها از (مخالفت) او بترس. 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ زنه به شوهرش میگه: چرا قبل از ازدواج نگفتی اینقد فقیر و بی چییزی 😡😡😡 شوهره میگه: من که بهت گفتم تو دنیا غیر از تو هیچی ندارم ولی تو خوشحالی میکردی و می خندیدی 😂😂😂 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ 📚 اگر هر شب به جای تماشای تلویزیون، پانزده دقیقه مطالعه کنید، سالی حدود پانزده کتاب را می‌خوانید. 📚 اگر روزی پانزده دقیقه ادبیات کلاسیک بخوانید، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک را خوانده‌اید. 📚 این‌گونه تبدیل به یکی از باسوادترین افراد در نسل خود می‌شوید. 📚 همه این‌ها با پانزده دقیقه مطالعه قبل از خواب حاصل می‌شود. 🔶 قانون زندگی٬ قانون باورهاست بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می‌شوند 📚 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ #حجاب_و_عفاف خواهرم میدانی شیرینی #چادر در چیست؟ اینکه تو لباس سربازی حجت ابن الحسن را بر تن میکنی این که مولا با دیدنت لبخند رضایت بر لب هایش می آید☺️ و تو حیا و عفتت،این دو گوهر گرانبها را حفظ میکنی با همین یک چادر ساده میدانی به استحکام چند خانواده کمک کرده ای؟👨👩👧👦 میدانی جلوی چه میزان گناه را گرفته ای؟👌 به خدا قسم اینها با دنیایی قابل تعویض نمی باشد...🌼 👇 💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ #تلاوت_نور #سه_شنبه_١۵_آبان_١٣٩٧ برنامه ی تلاوت قرآن 📖 صفحه ی سی و پنجم ، سوره ی مبارکه ی بقره #هدیه_به_امام_زمان_علیه_السلام 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ (🐍🐝) روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهرِ خوفناکِ من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.» اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.» مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت. مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد. |⚠️ برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ سه در یک آیه ی که هر مسلمان باید آن را بداند و بدان عمل کند👇👇 💢خُذِ الْعَفْوَ گذشت داشته باش 💢و َأْمُرْ بِالْعُرْف و به کار نیک دستور بده 💢وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِين َ و از نادانان چشم‌پوشی کن. 📚قرآن کریم، سوره ی مبارکه ی اعراف آیه ۱۹۹ 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ #تربیت_فرزند هرگز به نوجوان توهین نکنید توهین به طرف مقابل، در هر سنی باشد، سبب می شود که حرف های شما شنید نشود. یادمان باشد شنونده هر شخصی باشد، هرگز حق توهین ندارید. 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ هر وقت ڪہ دستت از همہ جا ڪوتاہ شد بگو: 🍂و أُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَى اللَّـہِ ۚ إِنَّ اللَّـہَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَادِ🍂 ڪارم را بہ خدا میسپارم، خداوند بینای بہ بندگان است. 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ 🌸 کریم اهل بیت دوره های زندگی امام حسن علیه السلام: امام حسن مجتبی علیه السلام در شب نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه چشم به جهان گشود و حدود هفت سال از دوران زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را درک کرد و پس از آن حضرت حدود سی سال با پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام ملازمت داشت. بعد از شهادت امیرالمؤمنان علیه السلام به مدت ده سال عهده دار مقام امامت بودند و در ٢٨ صفر سال پنجاه هجری در سن ۴٧ سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید. چگونگی شهادت امام حسن علیه السلام: حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه السلام بود وحشت داشت و می دانست که اگر در زمان حیات آن حضرت به چنین کاری دست بزند، بدون شک با مخالفت شدید حسن بن علی علیه السلام روبه رو خواهد شد. بر این اساس تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی های زیاد جعده همسر امام حسن علیه السلام را مناسب ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آن گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. بدین وسیله جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیه السلام به شهادت رسید. ⚫️وصیت امام حسن علیه السلام: چون امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و حال او دگرگون شد برادرشان امام حسین علیه السلام به بالین آن حضرت حاضر شدند. وقتی جویای احوال او گشتند امام حسن علیه السلام فرمودند: «خود را در اوّلین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا می بینم». در ادامه، این گونه وصیت فرمودند: «گواهی می دهم به وحدانیت خدا و این که برای او شریکی نیست و تنها او سزاوار پرستش است. هرکه اطاعت او را در پیش گیرد رستگار می شود و هرکه نافرمانی اش کند گم راه می گردد و کسی که از گناهان و تقصیراتش به نزد او توبه کند هدایت می شود. ای حسین،جنازه مرا در کنار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن کن به شرط آن که کسی مانع این کار نباشد. اگر تو را از این کار باز داشتند مبادا بر آن پافشاری کنی؛ چون راضی نیستم به خاطر این کار قطره ای خون به زمین ریخته شود». 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ 😔 بوی غم می رسد انگار... دلم می ریزد اشک از دیده ی غمبار حرم می ریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم می ریزد خوب پیداست که باران ستم می ریزد آه آرامش زهراست به هم می ریزد یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود مهربانی که برای همه همچون خورشید نور از خنده ی لب های ترش می بارید از گرفتاری امّت به جزا می ترسید روز و شب در پی ارشاد بشر می گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی ست، نمی دانم چیست؟! در گلو بغض غریبی ست، نمی دانم چیست؟! دخترت زار به سر می زند ای وای دلم بر دلم غصه شرر می زند ای وای دلم پدرم حرف سپر می زند ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست بعد تو واسطه ی وحیِ خدا با ما... کیست؟ این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه... بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد مژده ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است وقت برپا شدن آتش در نزدیک است پدر آماده ی رفتن به سماوات، ولی... نگران است برای غم فردای علی... تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه ی افلاک برآمد... فریاد به علی فاطمه را باز امانت می داد داشت اما خبر از قصه ی زهرا، ای داد این همه بی کسی ای وای سرم... درد گرفت دل سرشارِ غم و شعله ورم... درد گرفت او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد 🔸شاعر: مجتبی روشن روان 👇 💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ #کوله_پشتی_شهدا #لحظه_ی_مطمئن_عشق قسمت آخر بامداد روز چهارشنبه خبر شهادتش رسید. عکس پیکر بی‌سرش را که نشانم دادند بی‌تاب شدم. صدایش پیچید توی گوشم: «عزیزم، صبور باش. هرچی زجر بیش‌تر، اجر بیش‌تر.» 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ قسمت آخر پیکرش که آمد رفتیم معراج شهدا. اولش که باور نمی‌کردم این پیکر توی تابوت، محسن باشد. محسن لاغر بود و هیچ شباهتی به این پیکر نداشت. فریاد می‌زدم: «این محسن من نیست!» به زور مرا کشاندند پای تابوت. اسم محسن روی کفن بود. چیزی که همیشه توی تصوراتم از آن فراری بودم و به خودم مجال فکرش را نمی‌دادم. با محسن که تنها شدم پیکرش را کشیدم توی بغلم. سر نداشت ولی جای سرش را گذاشتم روی پاهایم. گفتم: «محسن‌جان! پس پیکرت کو؟ مگه قرار نبود سالم برگردی؟ کجای پیکرت برگشته که هرچی این پنبه‌ها رو فشار می‌دم دستم به‌ات نمی‌رسه؟! باید دو دستی این پنبه‌ها رو فشار بدم که استخوان‌هات رو لمس کنم؟» آمدند سراغم که باید برویم. می‌خواستند پیکر را آماده کنند و ببرند مسجد امام حسین تا حضرت آقا بیایند دیدنش. از کنار محسن بلند شدم و آمدم بیرون ولی تا سوار ماشین شوم گفتم: «محسن! همین‌قدر دلت تنگ شده بود؟! اگه راست گفتی، دلتنگی‌هات رو نشونم بده.» نشستم روی صندلی ماشین ولی انگار دستی آمد و مرا پیاده کرد. گفتند: «کجا؟!» گفتم: «نمیام. می‌خواهم پیش محسن باشم.» برگشتم توی معراج. پیکر را گذاشتند توی تابوت. خودم تابوت را مرتب کردم و رویش پرچم کشیدم. دور تابوتش چرخیدم و گفتم: «الهی دورت بگردم.» قربان صدقه‌اش رفتم، درددل کردم، کمی نشستم، کمی غر ‌زدم، کمی ناز‌کردم، دوباره بلند شدم، قدم زدم، دوباره نشستم، سرم را گذاشتم روی تابوتش، به عکسش خیره شدم، حرف زدم و گلایه کردم. همه این کارها را کردم تا شاید التهاب دلم آرام بگیرد. وقتی آتش دلم کمی آرام شد محسن را تا خانه ابدی‌اش بدرقه کردم. برایم سخت بود. تمام جان و آمال و آرزهایم را گذاشتند توی خاک ولی صدای محسن نگذاشت بشکنم: «خانم، بی‌قراری نکن. آروم باش. من پیشت هستم.» 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ 🏴 دختر بَدرُالدُّجا امشب سه جا دارد عزا 🕯 گاه می گوید حسـن 🕯 گاهی پـــدر 🕯 گاهی رضـــا شهادت پیامبر اکرم صلےالله‌علیه‌وآله و شهادت امام حسن علیه السلام و امام رضا علیه السلام تسلیت باد. 👇 💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ #تلاوت_نور #چهارشنبه_١۶_آبان_١٣٩٧ برنامه ی تلاوت قرآن 📖 صفحه ی سی و ششم ، سوره ی مبارکه ی بقره #هدیه_به_امام_زمان_علیه_السلام 👇 💖 @eightparadise