eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
495 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷 ﷽ 🌱پسراول‌گفٺ : مادر، اجازه‌هست‌‌برم‌جبهه!؟ گفت‌: بروعزیزم رفٺ‌ووالفجرمقدماتےشهیدشد! پسردوم‌گفٺ : مادرداداش‌ڪه‌رفٺ‌من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم رفٺ‌وعملیات‌خیبرشهید‌شد! همسرش‌گفت‌ : حاج‌خانم‌بچه‌هارفتند،ماهم‌بریم‌تفنگبچه‌هاروی‌زمین‌نمونھ . . رفٺ‌وعملیات‌والفجر۸شهیدشد! مادربه‌خداگفٺ : همه‌دنیام‌روقبول‌کردی،خودم‌روهم قبول‌کن:) رفٺ‌ودرحج‌خونین‌شهید‌شد!:)) شادی روح مطهر شهدا صلوات اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ دوستان شهید از ویژگی‌های اخلاقی به: خوش‌رویی، شوخ‌طبعی، دل‌رحمی، دلسوزبودن نسبت بھ دیگران، ورزشکار بودن، سربه‌زیری و حیا، ولایی بودن شھید اشاره کردند. 🌹‌شھـید رسول خلیلی ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ 🌹 ‌شهـــید بابک نوری هریس: به تو حسادت می‌کنند ، تو مکن، تو را تکذیب می‌کنند ، آرام باش و تو را می‌ستایند، فریب مخور، تو را نکوهش می‌کنند ، شکوه نکن. ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ 🌹 ویژگۍها و نکاتـ‌اخلاقۍ ‌آقا‌ مصطفۍ صدرزاده ـ به فقرا در حد توان خود کمک می‌کرد. ـ اراذل و اوباش محل رو جذب هیئت می‌کرد. ـ از بچگی سعی می‌کرد با دوستانش هماهنگ کند و به مسجد برود. ـ برایش فرقی نمی‌کرد طرف مقابل مذهبی باشد یا نه، کوچک‌تر از او باشد یا بزرگتر، در هرحال ادب را رعایت می‌کرد و احترام می‌گذاشت. ویژگی‌های‌ شهید رو ‌در ‌خودمون‌ تقویت ‌کنیم💚 ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ ✍اگر ابراهیم با شخصی دوست می‌شد که آن شخص اشتباهاتی داشت، دیگران به او اعتراض می‌کردند . اما ابراهیم نقاط مثبت رفتاری شخص مقابل را مطرح می‌کرد و نقاط ضعف را مطرح نمی‌کرد . او بدون اینکه حرفی بزند و امر و نهی کند، با عمل، کاری می‌کرد که طرف مقابل، اشتباهاتش را ترک کند. 🌷ابراهیم به این دستور اهل‌بیت دقیقا عمل می‌کرد که می‌فرمایند : «مردم را به وسیله ای غیر از زبان، به سوی خدا دعوت کنید.» ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ ❤️💖 برای چی باید با تو دعوا کنم؟! ✍خصوصیات اخلاقی مهدی منحصربه‌فرد بود. به‌طور مثال، اصلاً عصبانی نمی‌شد. من یاد ندارم طی چهار سال زندگی مشترکی که با مهدی داشتم، دعوایمان شده باشد. حتی یکی دوبار از عمد کاری کردم که عصبانی‌اش کنم، اما هربار با ملایمت و مهربانی عکس‌العمل نشان داد. می‌گفتم: «مهدی! چرا تو اصلاً عصبانی نمی‌شی؟» در جواب، آیهٔ «رحماء بینهم اشداء علی الکفار» را می‌خواند و می‌گفت: «خدا توی قرآن این‌جوری گفته؛ گفته با کفار با خشونت رفتار کنید، با اطرافیانتون با محبت. برای چی باید با تو دعوا کنم؟!» 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی ، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 صفحات ۴۰ و ۴۱ شادی روح مطهر شهدا صلوات ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ ✍دوباره نگاهی به حیاط کردیم، سایه از دیوار بالا می آمد. گفتم: حتماً خودشه. چند روز بود که شوهرم نمی توانست مدرسه را نظافت کند، کمرش درد می کرد. مدیر چند بار جلوی دانش آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می کند و اثاثیه مان را بیرون می ریزد. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟ 🔅نزدیک صبح بود که سایه از دیوار بالا آمده بود و حیاط را جارو می زد. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره اش آشنا به نظر می رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: 🌷اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می کنی. گفت: من که به شما کمک می کنم، خدا هم در خواندن درس هایم به من کمک خواهد کرد. 📚به نقل از: کتاب مکاتبه اندیشه شادی روح مطهر شهدا صلوات ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ ✍ یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها. همین طور که داشتم لباس می شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم. من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم. همین قدر که می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». شهید ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ 🌷ارتباط اخلاقی شهید صیاد شیرازی و آیت الله حائری شیرازی هر وقت به من زنگ می‌زد، دفترچه‌اش را باز می‌کرد، قلمش را به دست می‌گرفت و می‌گفت: «یک مطلبی برای من بگویید.» الآن توی دفترش خیلی از صحبت‌های من هست. هر وقت هم پیش من می‌آمد همین طور بود. حتی گاهی که خسته بود، کنار دفتر من یک حمام بود. می‌گفت: «اجازه بدهید من یک دوش بگیرم و بیایم که حالت چُرت نداشته باشم.» سر حال و زنده می‌آمد. شهید صیاد با دو چیز نشاط پیدا می‌کرد: یکی با نماز و یکی با غسل. در حالی که دیگران سیگار می‌کشیدند و راه می‌رفتند اما او نماز می‌خواند. شادی روح مطهر هر دو بزرگوار صلوات ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✍وقتی شهید باکری فرمانده نام‌آور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جمله‌ای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفته‌ام متأثر شده است: خاک بر سرت مهدی آدم شده‌ای که بیت‌المال را به زیر پایت انداخته‌اند؟ 🌷 ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ @eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈
🍃🌷 ﷽ ❤️ چشم انتظار شهادت ✏️ رهبر انقلاب: سردار زاهدی از دهه شصت در میدان‌های خطر و مجاهدت، چشم انتظار شهادت بود. ۱۴۰۳/۱/۱۴ 📸 تصویر: دی‌ماه ۱۴۰۲؛ شهید زاهدی در کنار پیکر شهید سیدرضی پیش از آغاز مراسم اقامه نماز رهبر انقلاب در محوطه بیت رهبری شادی روح مطهر شهدا صلوات ┈┄┅═✾•👇•✾═┅┄┈ https://eitaa.com/eightparadise ┈┄┅═✾•❤️•✾═┅┄┈