eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
481 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷 ﷽ چند روایت عاشقانه از همسرداری علامه (ره) 💞علامه‌، مهربان بود و خانواده‌دوست. با این همه مشغله‌ی درس و تحقیق، اما برای اهل و عیالش کم نمیذاشت. 💞نسبت به ادای حقوق همسر تا سرحد وسواس حساس بود همونطور که به نماز اول وقت. 💞یکبار پیش خودش فکر کرده بود شاید جایی حق همسرش رو درست رعایت نکرده. رفته بود و ازش حلالیت طلبیده بود؛ گفته بود: می‌ترسم پیش خدا مسئول باشم. ❤️ به بچه‌ها سپرده بود:‌ در احترام به مادرتون سنگِ تمام بذارید! و خودش اینطور بود پیش و بیشتر از همه؛ هم به خاطر مقام همسری و هم به خاطر سیادت. ❤️گاهی که روزگار بهش سخت می‌گرفت و از پیدا کردن خونه‌ مستاجری درمونده می‌شد، همسرش رو پیش خدا واسطه می‌کرد که: گر حسن زاده‌ات گنهکار است کاین چنین رنج را سزاوار است رحم بر طفل شیرخوارش کن! یا به مامان دل فَگارش کن! ❤️این اواخر حاجیه خانم در بستر بیماری افتاد و پایش به اطاق عمل باز شد، چند بار. علامه که در قم بود و فارغ از غوغای جهان بر کرسی درس و تحقیق تکیه داشت، به هم ریخت. طاقت نیاورد خودش رو از قم به پای تخت بیمارستان رسوند و با صداقتی که بوی تواضع داشت گفت: من تا الان فکر می‌کردم نویسنده‌ی این کتاب‌ها منم و حال آنکه از وقتی تو در بستر افتادی، نرسیده‌ام حتی یک سطر بنویسم؛ اینقدر که حواسم پیش توست... ❤️و این عشق و دلدادگی همچنان ادامه داشت تا حدود نیم قرن که پیک مرگ بین این دو یار همراه فاصله انداخت. 😔 همینطور که جسم بی‌جان همسر رو به آغوش خاک می‌سپرد، اشک می‌ریخت و زمزمه‌کنان می‌گفت: خدایا! گواه باش که من از او راضی‌ام، تو هم راضی باش! ❤️ حالا حاجیه خانم به دیدار دلدار رفته بود و علامه طاقت نداشت خانه رو خالی از وجودِ پرمهرش ببینه، همونجا دفنش کرد و اطاقش رو بیت‌الرّحمه نامید. می‌گفت تا زنده‌ام می‌خواهم خدمتش کنم. ❤️عکسش رو هم گذاشت روی میز کارش، و هر وقت خسته می‌شد و چشمش به خواب می‌نشست،‌ بانو رو به یاد میاورد که سینی چای‌به‌دست در درگاه در ایستاده و می‌خندد، به یاد آن روزهای شیرین با او حرف می‌زد و به روحش سلام و فاتحه می‌فرستاد. بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ 👉 💖 @eightparadise