🍃🌷
﷽
#دل_نوشته
🌷این روزها
دلتنگ شهدایم😥
نه بخاطر صرفا شهید بودن شون
🌷بخاطر کمرنگ شدنِ مرامی که در زندگی داشتند...
🌷اگر اون مرام رو نداشتند قطعاً به این جایگاه نمیرسیدند .
🌷مثلا حسین آقا،#شهید محله ی خودمون☺️
🌷میدوید جلو و زودی باری رو که دست پیرزن ها و پیر مردها بود میگرفت و تا دم خونه شون میآورد ...یه روز اومد زنبیل زینب خانوم جوان رو هم گرفت و برد...
پسرها که جایگاه تجمعشون سر کوچه بود،شروع کردند به کنایه😏
🌷چی شد حسین؟؟؟یهو دلت برای جوون ها هم سوخت؟؟؟یا دلت لرزید و ...
🌷حسین همونطورکه لبخند میزد ،گفت: مگه ندیدید که باد چندین بار داشت #چادر ش رو مینداخت...چون بار دستش بود نمیتونست راحت چادرش رو حفظ کنه🤔
🌷جای این #غیرتمندی ها،خیلی خالی شده❗️😔
👌فرق #شهدا با بقیه در عمق نگاهشون و بصیر دیدنشونه...
مبادا فکرکنیم خدا راحت بهشون رخت #شهادت داده‼️
#هفته_دفاع_مقدس
#شادی_روح_مطهر_شهدا_صلوات
لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
🌸انباردارمون گفت: یه بسیجے اینجاست کہ عوض ده تا بسیجے کار مے کنہ ، میشه این نیرو رو بدے به من تا تو انبار ازش استفاده کنم؟
بهش گفتم : ڪو؟ ڪجاست؟ 🤔
گفت: همـون ڪہ داره گونےها رو دوتا دوتا مےبَـره تو انبـار ،
نگاه کردم ببینم ڪیه.!!!
🌸گونی ها جلوی صورتش بود و چهره اش دیده نمے شد.رفتم نزدیکتر، نیم رخش رو دیدم ...
آقا مهدی باکری بود ، فرمانده ی لشڪرمون، تامن رو دید ، باچشم و ابرو اشاره کرد که به انباردار چیزی نگم ،مےخواست کارش رو تموم کنہ...
🌸دل توی دلم نبـود
اما دستور آقا مهـدے بود
به انباردار نتونستم بگم...
گونے ها که تموم شد ،
آقامهــدے گفت بریم
رفتیم و کسے نفهمید فرمانده لشکر....
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر۳۱عاشورا
#هفته_دفاع_مقدس
لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸