eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
480 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷 ⃣ ((حكايت دوم :)) شيخ بهائى (ره ) در كشكول ذكر نموده كه مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسيد، در حال احتضار به او شهادتين تلقين كردند، او در عوض ، اين شعر را خواند: يا رب قائلة و قد تعبت اءين الطريق الى حمام منجاب و سبب خواندن او اين شعر را عوض كلمه شهادت آن بود، كه روزى زن عفيفه خوش صورتى از منزل خود در آمد كه به حمام معروف منجاب برود پس راه حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد، مردى را بر در منزلى ديد از او پرسيد كه حمام منجاب كجا است ؟ او اشاره كرد به منزل خود و گفت حمام اين است آن زن به خيال حمام داخل خانه آن مرد شد. آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست كه با او زنا كند. آن زن بيچاره دانست كه گرفتار شده و چاره ندارد جز آنكه به تدبير، خود را از چنگ او خلاص كند. لاجرم اظهار كرد كمال رغبت و سرور خود را به اين كار و آنكه من چون بدنم كثيف و بدبوست كه مى خواستم به حمام بروم ، خوبست كه يك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگيرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگيرى كه با هم بخوريم ، و زود بيا كه من مشتاق تو هستم . آن مرد چون كثرت رغبت آن زن را به خود ديد مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بيرون رفت . چون آن مرد پا از خانه بيرون گذاشت آن زن از خانه بيرون رفت و خود را خلاص كرد. چون مرد برگشت زن را نديد و به جز حسرت چيزى عايدش نشد؛ الحال كه آن مرد در حال احتضار است در فكر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر عوض كلمه شهادت مى خواند. اى برادر در اين حكايت تاءمل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ ، از شهادتين منع كرد در حالى كه كارى جز قصد زنا به آن زن نداشت . 📚 👇 💖 @eightparadise