1_1177674153.mp3
2.68M
🍃🌷
﷽
#دعای_توسل❤️🕊
یا #امام_زمان ⛅️
عجیب خسته ام از روزهای غرق گناه
سه شنبه ها دل من حالِ جمکران دارد....
مداح 🎤
فرهمند
#سه_شنبه_های_جمکرانی🕌
🌸همراهی تون در هشت بهشت باعث افتخاره🌸
👇
💖
@eightparadise
🍃🌷
﷽
#تلنگر_تفکر
👆زن، زندگی، آزادی بعد از شکست ژاپن از آمریکا
#زن_عفت_افتخار
#حجاب
#ایران
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
🍃🌷
﷽
#چکامه
آماده شده کاسہےِ خالیِ گدایی
همنام حسن بی برو برگرد کریم استــ
السلام علیک یا #امام_حسن_عسکری
#یا_وجیها_عندالله_اشفع_لنا_عندالله
#شهادت_امام_حسن_عسکری (ع) تسلیت باد
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#بهانه_ی_زندگی_امـ
امام زمانمــ❤️ـــــ
یک دانه ز تسبیح نماز سحرت را
یکبار بنام من محتاج بینداز
🌷🍃💖
#یا_صاحب_الزمان
همین که تو
هر صبح در خیالِ منی؛
حالِ هر روزِ من
خـوب است...
صبحت بخیر آقایِ خوبی ها 💚
اعظم الله اجورکم فی مصیبت ابیک علیه السلام
🌸
✋سلام
مهربانان همراه
صبحتون بخیر
در پناه خدا و نگاه خاص و پر مهر #امام_زمان
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
✅لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان خوبتــ🏴ــون معرفی کنید👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#دعای_روز_چهارشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاساً، وَ النَّوْمَ سُبَاتاً، وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً، لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِي مِنْ مَرْقَدِي وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دَائِماً لا يَنْقَطِعُ أَبَداً، وَ لا يُحْصِي لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً، اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ، وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَيْتَ، وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ، وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَيْتَ، وَ عَافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ، وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ وَ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ، أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ، وَ انْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ، وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ، وَ تَدَانَى فِي الدُّنْيَا أَمَلُهُ، وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِكَ فَاقَتُهُ، وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ، وَ كَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ، وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ لا تَحْرِمْنِي صُحْبَتَهُ إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ، اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعاً: اِجْعَلْ قُوَّتِي فِي طَاعَتِكَ، وَ نَشَاطِي فِي عِبَادَتِكَ، وَ رَغْبَتِي فِي ثَوَابِكَ، وَ زُهْدِي فِيمَا يُوجِبُ لِي أَلِيمَ عِقَابِكَ، إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ.
🍃🍃 @eightparadise 🍃🍃
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهرباني اش هميشگي است
ستايش خداي را كه شب را جامه، و خواب را مايه آرامش، و روز را زمينه تكاپو قرار داده، ستايش تنها تو را سزاست كه مرا از خوابگاهم برانگيختي و اگر مي خواستي خوابم را جاودان مي ساختي، ستايش دائم كه هرگز پايان نيابد، و سپاس بيكران كه آفريدگان از شمارش آن ناتوان اند، خدايا! ستايش تنها شايسته توست كه آفريدي و سامان دادي، و اندازه مقرر نمودي و فرمان دادي، و ميراندي و زنده كردي، و بيمار نمودي و درمان كردي، و بهبودي عنايت فرمودي و فرسوده ساختي، و بر عرش هستي استيلا يافتي و بر فرمانروايي جهان چيره گشتي، تو را مي خوانم همچون كسي كه وسيله اش ناكارا گشته، و رشته چاره اش گسسته، و اجلش نزديك شده، و آرزويش در دنيا كاستي يافته، و سخت بر رحمت تو نيازمند گشته، و حيرتش بر اثر كوتاهي فزوني يافته، و لغزش و افتادنش بسيار گشته، و بازگشتش به سوي تو خالص شده است، پس بر محمّد خاتم پيامبران و بر خاندان پاكيزه و پاك نهاد او درود فرست، و شفاعت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) را روزي ام فرما، و از همنشيني با او محرومم مساز، همانا تويي مهربان ترين مهربانان، خدايا! در چهارشنبه چهار حاجت مرا روا ساز، نيرويم را در طاعت خود، و نشاطم را در بندگي خويش، و رغبتم را در پاداشت، و بي رغبتي ام را در آنچه كه موجب عذاب دردناك توست قرار ده، همانا آنچه را بخواهي لطف مي فرمايی.
🌸التماس دعا
👇
💖 @eightparadise
1_1225832040.mp3
5.63M
🍃🌷
﷽
#آوای_ماندگار
#مداحی
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🌴سلام ای پناه دل شیعهها
🌴بازم عالمی مبتلای شما
🎤 #مهدی_رسولی
⏯ #واحد
👌بسیار دلنشین
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
📜آفتاب ، در قفس! «قسمت اول»
داستان حیرت انگیز انداختن امام عسکری علیه السلام در بین درندگان
ـ بس کن! از سر شب هرچه گفتی، هیچ نگفتم، منتظر شدم تا خسته شوی و زبان به دهان بگیری.
زن، دستش را از زیر چانهاش برداشت. چارقدش را روی سرش محکم کرد و پاهایش را به طرف دیوار دراز نمود.
ـ چگونه میتوانم حرفی را که چیزی جز حقّ نیست، بر زبان نیاورم؟!
مرد، دستهایش را زیر سرش قلاّب کرد و روی حصیر دراز کشید و پلکهایش را روی هم گذاشت... از زمانی که از قصر متوکّل بیرون آمده، تمام وقتش را صرف باغ وحش کرده بود.
دستوری تازه به «نحریر» رسیده بود؛ متوکّل یکی از افراد زندانی را که با او دشمنی سرسختی داشت، به دست وی سپرده بود تا فردا او را میان حیوانات درّنده باغ وحش انداخته و برای همیشه خیال خلیفه عبّاسی را راحت کند. وجود این زندانی، آرامش روحی متوکّل را به کلّی گرفته بود. با اتمام این کار، پاداش هنگفتی انتظارش را میکشید. چشمانش را باز کرد. زن هنوز داشت حرف میزد.
ـ تو را به حقّ خدایی که میپرستیش! ابومحمّد، مردی نیست که تو بخواهی از میان ببری. او، مرد شریفی است، از اولاد رسول اللّه است. شرم کن نحریر! از رسول خدا شرم کن؛ به خاطر پاداشی ناچیز، دین و ایمانت را نفروش. فردای قیامت، جواب رسول خدا را چه میدهی؟ بگذار متوکّل هرکاری که میخواهد، بکند؛ تو کاری با او نداشته باش. آرامش را، از زندگیمان نگیر...
حوصلهاش از حرفهای زن سر رفته بود، فریاد بلندی زد:
ـ دستور، دستوره؛ من نمیتونم روی حرفای مافوقم حرفی بزنم! این اتّفاق باید بیفته. فردا هنگام طلوع آفتاب، باید ابومحمّد را میان حیوانات درّنده بیاندازم؛ شاید هم سرنوشت مولایت چنین بوده باشد!
شلیک خندهاش توی سر زن پیچید. به تندی از جا بلند شد و جلوی شوهرش به زانو افتاد. بدنش لرزید و قطرات اشک بر گونههایش غلطید.
ـ تو چنین کاری را نخواهی کرد، تو با فرزند رسول اللّه...
هق هق گریه، اجازه صحبت به زن را نداد. مرد، گوشه ای از لحاف پشمی را روی صورتش کشید:
ـ بگذار امشب را به آسودگی بگذرانم؛ با حرفهای تو شاید فردا، خدا آسودگیم را از من بگیرد. بلند شو، بلند شو که دیگر حوصله ام را سر بردی.
زن، دستهایش را روی سرش گذاشت، احساس کرد تمامی تیرگیهای دنیا جلوی چشمانش تصویر گرفته، خواست بار دیگر التماس بکند و چیزی بگوید؛ بغض، در گلویش ماند. از وقتی که شوهرش، امام حسن علیه السلام را به خانه آورده بود، از سر شب تمامی لحظاتش به اشک و التماس سپری شده بود. دست روی زمین گذاشت و از جا بلند شد. قدمی از مرد دور نشده بود که صدای خُرّ و پفش را شنید. سربرگرداند و دوباره نگاهش کرد. احساس تنفّر، تمامی وجودش را فراگرفت. بغض، گلویش را میسوزاند. چقدر دلش میخواست فریاد میکشید و بلند بلند میگریست! مجبور به آرام گریه کردن بود. بغضش را فرو خورد و بی صدا گریست!.......
#ادامه_دارد
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
📜آفتاب، در قفس! «قسمت دوم»
داستان حیرت انگیز انداختن امام عسکری علیه السلام در بین درندگان
............ هوای دم کرده و خفه آلود اتاق، کلافه اش کرده بود. بیرون آمد. به اتاقی که ابومحمّد حسن بن علی علیهماالسلام در آن زندانی شده بود، نگاهی انداخت. حلقههای اشک، جلوی دیدگانش را گرفت. هرگز فکر نمیکرد روزی برسد که آقا و مولایش در خانه او به عنوان یک زندانی حضور پیدا کند! قلبش بی تاب بر در و دیوار سینهاش میکوبید. پاورچین پاورچین قدم برداشت. جلوی در اتاقی که امام در آن حبس شده بود، ایستاد.
صدای آرام و دل نوازی از درون اتاق به گوش میرسید. همانجا به دیوار کاهگلی خانه تکیه داد و بر زمین نشست. نگاه به آسمان دوخت. سوز سردی در بدنش پیچید. لرزه به اندامش افتاد. احساس کرد توجّه ستارهها همه به خانه اوست. نزدیکی خاصّی را به آسمان احساس میکرد. امام و مولایش چه زیبا راز و نیاز میکرد و میگریست!
دل زن لرزید. دلش میخواست در چوبی را بشکند و جلوی پای مولایش زانو بزند. دستانش را روی صورتش گذاشت. شانههایش لرزید. آرام آرام گریه کرد تا «نحریر» متوجّه آن نشود.
درباره ابومحمّد بارها شنیده بود. همیشه از او به درستی و نیکی یاد شده بود. زن، با خود میاندیشید: آیا ابومحمّد از فردایش خبر دارد؟ آیا میداند فردا چه سرنوشتی انتظارش را میکشد؟
او در این سالها چشم انتظار روزی بود تا مردی را که دربارهاش به نیکویی، درستی و مهربانی یاد میکنند، زیارت کند. هرگز فکرش را هم در سر نمیپروراند که آقا و سرورش ابو محمّد، روزی مهمانش شود؛ مهمانی که نه اجازه دیدارش را داشته باشد و نه اجازه پذیرایی و دل جویی! سرش سنگین شده بود. از خودش هم بدش میآمد. شبِ طولانی و دردناکی برایش بود. صدای ناله جیرجیر کی، سکوت شب را درهم شکست.
ذهنش درگیر فکرهای عجیب و غریبی شده بود؛ درخانهاش چه اتّفاقی داشت میافتاد؟ چرا آن همه اشک، تسلاّیش نمیداد؟ بغضش لحظه به لحظه سنگین تر میشد.
ـ پروردگارا! این، چه امتحانی است؟ چگونه مولایم را از این راز مطّلع سازم؛ چگونه او را از این خانه نفرین شده فراری دهم؟ کمکم کن، به فریادم برس! کاش فردا، از راه نمیرسید؛ کاش آفتاب، هرگز طلوع نمیکرد!
#ادامه_دارد
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
آفتاب ، در قفس! «قسمت سوم»
داستان حیرت انگیز انداختن امام عسکری علیه السلام در بین درندگان
چیزی توی ذهنش جرقّه زد. «اگر حسن بن علی نفرینش میکرد، چه بلایی سرش میآمد؟!» صدای روح بخش دعا و نیایش، هنوز میآمد. برگشت به طرف اتاق. تند به سر بالین مردش رفت:
ـ نحریر، نحریر!
مرد، غرولندی کرد:
ـ هان، باز چی شده؟
ـ بلند شو؛ بلند شو!
ـ چرا نمیگذاری بخوابم؟!
زن، به گریه افتاد.
ـ نحریر! از خدا بترس، میدانی چه کسی در خانه توست؟ میدانی اگر بلایی سر او بیاید، چه اتّفاقی میافتد؟!
مرد، خمیازه بلندی کشید:
ـ بگیر بخواب زن! امشب دیوانه شدهای؟ این حرفها چیست که میگویی! تازه اگر به گفته تو این شخص از بهترین بندگان است، خدا هرگز بهترین بندهاش را تنها نمیگذارد، نیازی به نگرانی تو نیست. تازه برای من هم جالب است، میخواهم ببینم این آقا برای حیوانات درّنده من هم جذّابیتی دارد یا نه؟ فردا وقتی بدن تکّه تکّهاش را زیر دندانهای حیوانات دیدم، به تو خواهم گفت که بنده عزیز کیست... بگذار فردا معلوم میشود.
زن بدون آنکه چیزی بگوید، به گوشه اتاق پناه برد. زانوها را در آغوش کشید و سرش را روی پاها گذاشت. شب کم کم به انتها میرسید. خواب از چشمانش فراری شده بود. هوا داشت رو به روشنی میرفت...
#ادامه_دارد
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#حکایات_شیرین
📜آفتاب ، در قفس! «قسمت آخر»
داستان حیرت انگیز انداختن امام عسکری علیه السلام در بین درندگان
صدای دلنشین مناجات امام علیه السلام همچنان به گوش میرسید. آفتاب از پس کوهها آرام آرام خودش را به بالای پشت بام میرساند.
زن، لباس شوهرش را گرفت:
ـ تو را به حقّ کسی که میپرستیش! از خدا بترس، روز قیامت چگونه پیش رسول خدا سربلند خواهی کرد؟ اگر ابومحمّد نفرینت کند...، او مثل دیگران نیست؛ او مرد خداست!
مرد، تکانی به همسرش داد و زن، نقش زمین شد.
ـ حرفهای ابلهانه نگو، باید این اتّفاق بیفتد. او باید کشته شود، آن هم به دست حیوانات درّنده ای که خودم بزرگشان کردهام.
زن، سر بلند کرد و از پشت چشمان خیسش امام حسن علیه السلام را دید که به آرامی از زیر درختان نخل میگذشت. چقدر لاغراندام و ضعیف دیده میشد. چادرش را برداشت و به دنبال آنها روانه شد. جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشت. از مولایش خجالت میکشید. دلش میخواست زمین، دهان باز میکرد و شوهرش را میبلعید.
🔸🔸🔸
جلوی درِ باغ وحش که رسیدند، ایستادند. مرد، از زیر شالش کلید باغ وحش را بیرون کشید و به طرف قفس حیوانات درّنده حرکت کرد. امام علیه السلام به آرامی درون باغ وحش رفت بدون آنکه وحشتی در وی دیده شود. زن، دستانش را روی سر گذاشت، چشمانش را بست. نباید میدید. از شدّت اضطراب بر زمین افتاد... گوش کرد، صدایی نمیآمد. سر بلند کرد. چیزی را که میدید، باور نمیکرد. حیوانات وحشی و درّنده، گرداگرد ابومحمّد ایستاده بودند و امام علیه السلام در وسط آنها مشغول به نماز بود. فریاد بلندی کشید:
ـ دیدی گفتم او مثل همه نیست!
سپس در حالی که اشک شادی از دیدگانش جاری بود، خطاب به امام حسن عسکری علیه السلام عرضه داشت:
ـ آقا! ما رو ببخش.
🍁پایان
👇
💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#کلیپ_تصویری
🔸مُبلغ #امام_زمان باش👌
اگه خیرشو ندیدی به من لعن بفرست!!!
👌کوتاه و شنیدنی
حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
🍃🌷
﷽
#حدیث_روز
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام – قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً، مُؤْمِنُهُمْ وَ مُخالِفُهُمْ، أمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیَبْسِطُ لَهُمْ وَجْهَهُ، وَ أمَّا الْمُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراهِ لاِجْتِذابِهِمْ إلَی الاْیِمانِ.
«مستدرک الوسائل، ج. ۱۲، ص. ۲۶۱، ح. ۱۴۰۶۱»
#امام_حسن_عسکری علیه السلام فرمود:
🔻با دوست و #دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشید، امّا با دوستان مؤمن به عنوان یک #وظیفه که باید همیشه نسبت به یکدیگر با چهرهای #شاداب برخورد نمایند، امّا نسبت به #مخالفین به جهت مدارا و جذب به #اسلام و احکام آن.
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
🍃🌷
﷽
#آفتاب_هشتم
🌱در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی
کم نیست در صحنت نفس های مسیحایی...
🌱از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم
وقت گرفتاری نخواهم رفت هر جایی...
#پنجرهفولادرضابراتکربلامیده
#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
🌸بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
🍃🌷
﷽
#تربیت_فرزند
نقش پدر در آرامش خانه
زمانی که پدر نقش موثری در خانه ایفا نمیکند، تمام مسوولیتهای بچهها برعهده مادر خانواده میافتد و مادر همیشه احساس افسردگی، خستگی و عصبی بودن دارد و تصور میکند در خانه مظلوم واقع شده است. همین مساله باعث میشود مادر نیز نتواند وظایف مادری خود را به خوبی انجام دهد و روابط موثری با بچهها نخواهد داشت، بنابراین پدرها حتما باید 3-2 ساعت در روز کنار بچهها باشند تا مادر نیز بتواند برای خودش وقت بگذارد و به کارهای موردعلاقهاش بپردازد. در غیر این صورت مادر همیشه خسته است و از نظر روانی و جسمی توان لازم را برای نقش موثر مادری و فرزندی نخواهد داشت.
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
🍃🌷
﷽
#حدیث_سرو
#شهید_مدرس🌷🌷🌷قسمت هفتم
✍ مردم داری
محور قرار دادن رفاه و آسایش مردم و برنامه ریزی برای رفع مشکلات آنان، جزء اعتقادات اوّلیه و اساسی شهید مدرّس بود. او نه تنها در دوران حضور در مجلس شورای ملّی، بلکه قبل از آن نیز در رفتار، کردار، سخنان و کارهای خود مردم را فراموش نمی کرد. هنگام تصویب قوانین، مسأله ی رعایت حق مردم را به نمایندگان توصیه می کرد و می گفت:
«ما باید قانونی درست کنیم که به درد مردم بخورد و صلاح مردم باشد. وقتی اسباب زحمت مردم باشد، فایده ندارد .»
مدرّس فقط قانون، قوای نظامی، مجلس و دولت را عامل پیشرفت مملکت، دفاع از آن و موفقّیت حکومت نمی دانست. او عقیده داشت اگر مردم پشت سر دولت و مجلس نباشند در هیچ کاری پیروزی حاصل نمی شود و اگر توفیقی هم به دست آید، ماندگار نخواهد بود. شهید مدرّس که قدرت مردم را کار ساز تلقّی می کرد، طی سخنانی در مجلس ششم اظهار داشت:
«قوه ی ملّت است که می تواند با هر تهاجمی مقابله کند. مجلس شورای ملّی اگر همه ی وکلایش صاحب عقیده، محکم، اسلامی، سیاسی و وطن خواه باشند، در صورتی می تواند مقاومت در مقابل دنیا بکند که ملّت موافق و پشتیبان وی باشد، پس قوّت با توجه به قلوب عامّه است. من یعنی همه ی ملّت، من اتّکا به همه ی ملّت دارم، چون وسایل و روابطی دارم و چون اطلاع از حالشان دارم، خوب مطلب آن ها را تشخیص می دهم. »
ادامه دارد
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
🌸بفرمائید ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#بهانه_ی_زندگی_امـ
امام زمانمـــــــ
محبوب که شما باشی
پای شما ومحبتت که میان باشد
در پاییزی ترین فصل سال،
میان دلم میشود بهار!
تا دنیا باشد
و تا من باشم
بر این عهد دوست داشتنت
دلم را بهار نگه میدارم
ربیع الانام قلبم...♥️
#امام_زمان
#بنفسی_انت...
❤️آغاز امامت مبارک عزیزم ❤️
💖من زنده ام به عشق تو یا صاحب الزمان 💖
لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#کلام_ناب
✅ امام علی علیهالسلام:
هرکس با کتابها آرام گیرد، هیج آرامشی را از دست نداده است.
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯