عَناقالحُب .
اللهمالرزقناحرمحرمحرم ؛
از شهر تو رفتیم و تو را سیر ندیدیم . .
سهمِ ما در وسطِ معرکهیِ عشق چه بود؟
غم و دلتنگی و حسرت همه یك جا باهم ؛
کلما انظر الي صورتک
ینبض قلبي أسرع
کأن قلبي في عیني .
- هروقت به عکست نگاه میکنم ؛
قلبم تندتر میزند .
گویی قلبم در چشمم است .
و حسین برادرش حسن را در قبر قرار داد ؛
لحد را ك گذاشت ،
انگار غم عالم را به او داده باشند فرمود :
غارت زده آن نیست ك اموالش را برده باشند ؛
غارت زده آن کسی است ك برادرش را خود به خاك میسپارد . .